امام غايب (عجل الله تعالی فرجه) از نگاه هانري کُربَن
امام غايب (عجل الله تعالی فرجه) از نگاه هانري کُربَن
براي اينکه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بيني تشيع پي برند، به نقل قول پروفسور هانري کربن - مستشرق فرانسوي - در ملاقاتي که با علامه طباطبائي داشته، مي پردازيم:
«به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبي است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق، براي هميشه، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگي ولايت را زنده و پا برجا مي دارد. تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد صلي الله عليه وآله و سلم - ختم شده مي دارند، ولي ولايت را که همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد، بعد از آن حضرت و براي هميشه زنده مي داند. رابطه اي که از اتصال عالم انساني به عالم الوهي کشف نمايد، به واسطه دعوت هاي ديني قبل از موسي و دعوت موسي وعيسي و محمد - صلوات الله عليهم- و بعد از حضرت محمد، بواسطه ولايت و جانشينان وي ( به عقيده شيعه) زنده بوده و هست و خواهد بود، او حقيقتي است زنده که هرگز نظر علمي نمي تواند او را از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد. آري تنها مذهب تشيع است که به زندگي اين حقيقت، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انساني و الوهي، براي هميشه، باقي و پا برجاست ” يعني با اعتقاد به امام حي غايب».
کربن، اعتقاد به مهدويت را درتفکر شيعه، عامل حيات و پويايي جوامع شيعي مي دانست. وي در آثار خويش، خود را معنوي مي دانست و در بحث از تشيع بزرگان عرفان همچون اسفرايني، علاءالدوله سمناني وغيره، با تعقيب و اعتقاد راسخ آنان را شيعه مي دانست. درباره تشيع خود کربن، از علامه طباطبايي چنين نقل شده است: در تهران جلسه داشتم با مهمان بزرگواري به نام «هانري کربن» که فرانسوي، مسلمان و اماميه بود. از زبان مترجمش اظهار داشت که مسلمانم و شيعه اثني عشري هستم و به سرّ اماميه اعتقاد دارم. پرسيدم؛ آيا تبار و دودمان آقا در پاريس از طايفه ي اماميه اند؟ در جوابم گفت: خير من با مطالعه کتب اديان و مذاهب و ملل و نحل و تحقيقات شخصي خودم به دين اسلام رسيدم و مسلمان شدم و از اسلام به اماميه و مذهب جعفري که حتي به سرّ اماميه هم معترف و معتقدم.
پرسيدم: مرادش از سرّ اماميه چيست؟ در پاسخم گفت: وجود امام زمان، مهدي موعود (عج) به عقيده کربن، مفهوم ولايت در اين دوران طولاني انتظار، همان هدايت ارشادي امام است که « اسرار» اصول عقايد را مي آموزد. اين مفهوم از سويي، شامل مفهوم معرفت است و از سوي ديگر، واجد معناي محبت؛ يعني معرفتي که في نفسه متمرکز و نيرومند است.
کربن در بخشي از کتاب تاريخ فلسفه اسلامي ضمن نقل روايتي مشهور از پيامبر اکرم (ص) که مي گويد:
اگر تنها يک روز به پايان جهان باقي مانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولاني خواهد کرد تا مردي از ذرّيه من که نامش نام من و کنيه اش کنيه من خواهد بود، ظهور کند. او زمين را از هماهنگي و عدل پر خواهد ساخت چنان که تا آن هنگام از خشونت وجور پرشده است. به تفسير اين روايت پرداخته و مي نويسد: روزي که چنين طولاني خواهد شد، زمان غيبت است و اين حديث صريح طنين خود را در همه قرون و در تمام مراتب شعور و ضمير شيعه منعکس ساخته است.
کربن پس از اذعان به اين نکته که امامان همه نور و حقيقت واحدي هستند که در دوازده شخص متمثل شده اند، مي نويسد:
وقتي نسبت لاهوت و ناسوت را در شخص امامان در نظر بگيريم، مي بينيم مسأله به هيچ روي شبيه به اتحاد اقنومي در طبيعت نيست، امامان، ظهورات و تجليات الهي هستند، قاموس فني زبان، کلمات (ظهور و مظهر) را پيوسته به مقابله با عمل آيينه باز مي گرداند، پس بدين گونه امامان هم چون ظهورالهي، بي هيچ کم و بيش «اسماءالله » مي باشند و به اين عنوان از دو مهلکه تشبيه و تعطيل مصونند2.
پی نوشت ها :
1- امين ميرزايي، موعود، شماره چهاردهم.
2- هانري، کربن، تاريخ فلسفه اسلامي، ترجمه اسدالله مبشري
منبع:وبلاگ موعود جهاني