حـــرم لازمــــم...
حـــرم لازمــــم…
اربابـــ منـــــو دریابــــ
حـــرم لازمــــم…
اربابـــ منـــــو دریابــــ
اربابــــ
یکـــ سلامم را اگــر پاســــخ دهــــی
لذتــــش را با تمــــام شهــــر قسمت مــــی کنـــــم…..
می رود دل به همان جا که تعلق دارد
صحبت کرب و بلا شد، وطن از یادم رفت
با روضه حســـین نفـــس تازه می کنــــیم
وقتی هــــوای شــــهر نفــــس گــیر می شــود
بیــــن گـــودال-
بدتر از زخم ســـنان زخم زبـــان بود که گـــفت؛
پـــسر ســـاقی کـــوثر پدرت کـــو که تـــو را آب دهـــد…..
اصلا خیال کن اصغر نداشتی….
حســــین جـــان
خــادم و بانـــی و مـــداح چه فرقی دارد؟؟؟؟
من فقط حاجـــتم این است کــــه نوکـــــر باشــــم….
پیشوای چهارم درکلام مطهر
يكي از ويژگي هاي آثار شهيد مطهري جامعيت آنها در علوم و معارف مختلف اسلامي است، به طوري كه تقريباً در تمامي حوزه هاي مربوط به تاريخ، فلسفه، فقه، كلام و انديشه اسلامي، ايشان داراي آثار ارزشمند و متعددي هستند.
يكي از محورهاي اصلي آثار و نوشته هاي وي به تاريخ زندگي و وقايع مربوط به ائمه معصومين(علیهم السلام) مربوط مي شود.
در اين مقاله مختصر تلاش شده است كه قسمتي از ديدگاه ها و مطالبي كه ايشان درباره امام سجاد(علیه السلام) در آثار خود به آنها اشاره كرده است، جمع بندي و ارائه شود.
الف) عبادت و مناجات امام سجاد(علیه السلام)
1- طاووس يماني مي گويد:
حضرت علي بن الحسين(علیه السلام) را ديدم كه از وقت عشا تا سحر به دور خانه خدا طواف مي كرد و به عبادت مشغول بود. چون خلوت شد و كسي را نديد، به آسمان نگريست و گفت:
«خدايا! ستارگان در افق ناپديد شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهاي تو بر روي درخواست كنندگان گشوده است.»
طاووس جمله هاي زيادي در اين زمينه از مناجاتهاي خاضعانه و عابدانه آن حضرت نقل مي كند. مي گويد: امام چند بار در خلال مناجات خويش گريست. مي گويد: سپس به خاك افتاد و بر زمين سجده كرد، من نزديك رفتم… برخاست و نشست و گفت: كيست كه مرا از ياد پروردگارم بازداشت. عرض كردم: من طاووس هستم اي پسر پيامبر! اين زاري و بي تابي چيست؟ ما بايد چنين كنيم كه گناهكار و خطا پيشه ايم… شما چرا با اين نسب شريف و پيوند عالي در وحشت و هراس هستيد؟ به من نگريست و فرمود:
«نه، نه، اي طاووس! سخن نسب را كنار بگذار. خدا بهشت را براي كسي آفريده است كه مطيع و نيكوكار باشد هرچند غلامي سياه چهره باشد؛ و آتش را آفريده است براي كسي كه نافرماني كند ولو آقازاده اي از قريش باشد. مگر نشنيده اي سخن خداي تعالي را: «وقتي كه در صور دميده شود، نسبت ها منتفي است و از يكديگر پرسش نمي كنند.» به خدا قسم! فردا تو را سود نمي دهد مگر عمل صالحي كه امروز پيش مي فرستي.»(1)
2- فرزند خردسال زين العابدين(علیه السلام) در حالي كه آن حضرت مستغرق عبادت است، از بلندي سقوط مي كند و دستش مي شكند. فرياد بچه، و زنهاي خانه غوغا مي كند و بالاخره شكسته بند مي آيد و دست بچه را مي بندد. زين العابدين(علیه السلام) پس از فراغ از نماز- يعني پس از بازگشت از اين سفر آسماني- چشمش به دست بچه مي افتد و با تعجب مي پرسد: مگر چه شده است كه دست بچه را بسته ايد؟! معلوم مي شود اين فرياد و غوغا نتوانسته است امام را از استغراق خارج كند.(2)
3- شما مي بينيد آن پاك ترين پاكان لذتشان در اين بوده كه بيايند با خداي خودشان سخن بگويند، همه اش از تقصير خودشان، از كوتاهي خودشان، از گناه- كه گناه به نسبت ما ترك اولي است، از ترك اولي هم يك درجه بالاتر است- سخن بگويند. حسنات الأبرابر سيئات المقربين. دعاي ابوحمزه را بخوانيد، ببينيد علي بن الحسين(علیه السلام) با خداي خودش چگونه حرف مي زند؟ چه جور ناله مي كند؟ انين المذنبين احب الي من تسبيح المسبحين، اين دعاي ابوحمزه، ناله علي بن الحسين است، يك خورده با اين ناله آشنا بشويم، ناله اين بنده پاك خدا، اينها لذتشان در اين بود كه با خداي خودشان كه حرف مي زنند، همه اش از نيستي خودشان، از فقر خودشان، از احتياج و نياز خودشان، از كوتاهي كردنهاي خودشان، بگويند. همه اش مي گويند خدايا! آنچه از من است، كوتاهي است و آنچه از توست، رحمت و لطف است. «مولاي مولاي اذ رايت ذنوبي فزعت و اذرايت كرمك فنعت» از علي بن الحسين است. خداي من، مولاي من، آقاي من! چشمم كه به گناهان خودم مي افتد، خوف و فزع و ترس مرا فرامي گيرد. اما يك نظر كه به تو مي كنم، رحمت تو را كه مي بينم، رجاء و اميد در دل من پيدا مي شود. من هميشه در ميان خوف و رجاء هستم، به يك چشم به خودم نگاه مي كنم، خوف مرا مي گيرد، به چشم ديگر به تو نگاه مي كنم، رجاء بر من غالب مي شود… بله آنها چنين بودند. (3)
ب) عاشورا و حماسه امام سجاد(علیه السلام)
صفحات: 1· 2