دشمن تر از دشمن 3
وبلاگ پژوهشي مدرسه علميه زينبيه عليها السلام فارسان در شانزدهمين جشنواره بانوي كرامت رتبه برگزيده را كسب كرد.
با آرزوي موفقيت روز افزون
و
بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
و الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیبین الطّاهرین المنتجبین سیّما بقیّة اللّه فی الارضین.
اوّلاً تبریک عرض میکنم به همهی شما جوانان عزیز، نورچشمان عزیز؛ چه جوانهایی که امروز درجه گرفتند و فارغالتّحصیل شدند و وارد جرگهی افسران جوان ارتش جمهوری اسلامی ایران شدند و چه جوانانی که امروز سردوشی گرفتند و راه را برای رسیدن به نقطهی فعّالیّت آغاز کردند؛ انشاءاللّه که همهی شما موفّق باشید. درجهبگیرانِ امروز -که امروز درجه گرفتید- دیروز سردوشی گرفتید، امروز افسر جوان ارتش جمهوری اسلامی شدید، فردا هم انشاءاللّه به توفیق الهی و به امید خدا، فرماندهان و مسئولان و مدیران قدرتمند نیروهای مسلّح کشورتان خواهید بود. میدان را هم خیلی خوب ترتیب دادید؛ نمایش زیبایی در میدان نشان داده شد؛ از ترتیبدهندگان این نمایش و اجراکنندگان آن هم متشکّرم.
یک نکتهی اصلی را اوّل عرض میکنم، بعد هم چند نکتهی دیگر را برای شما جوانهای عزیزمان. نکتهی اصلی این است که حضور در ارتش جمهوری اسلامی ایران صرفاً یک شغل نیست مثل بقیّهی مشاغلی که انسان به دنبال آنها میرود و مشغول میشود، بلکه به عهده گرفتنِ یک مسئولیّت مقدّس است. آن مسئولیّت مقدّس چیست؟ حفظ امنیّت. امنیّت از مهمترین و مؤثّرترین عوامل مورد نیاز یک جامعه است. اگر امنیّت در یک جامعهای نباشد، در آن جامعه هیچ کار درست و مثبتی نمیشود انجام داد؛ اگر امنیّت در یک جامعه نبود و کشور مورد تهدید دشمنان قرار گرفت، نه کار علمی و تحقیقی در آن کشور میشود درست انجام داد، نه فعّالیّت اقتصادی میشود انجام داد، نه کار فکری و فرهنگی میشود انجام داد. در محیط ناامن هر کسی به فکر حفظ جان خودش است. شما مجموعهی نیروهای مسلّح و ارتش جمهوری اسلامی ایران حافظان امنیّت این کشورید. این یک مسئولیّت فوقالعاده مهم، حسّاس، مقدّس و باارزش است؛ قدر این را باید بدانید؛ برای همین، اگر شما جوانها -که دلهای پاکی دارید، دلهای روشنی دارید- از همین حالا با این عمل قصد قربت بکنید، دارید عبادت میکنید. یعنی همین تمرین شما، سر کلاس رفتن شما، مأموریّتهایی که اجرا میکنید، کارهای بزرگی که انجام میدهید، همهی اینها عبادت محسوب میشود؛ وقتی کار، مقدّس شد، انسان قصد قربت کرد، میشود عبادت؛ بنابراین تفاوت اساسی، این است.
آمریکا برای ضربه زدن به ایران از هیچ تلاشی دریغ نکرده است…
حضرت امام خامنهای مدظله العالي: «برکت وجود حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام در سرزمین ما و حضور معنوی ایشان در سرتاسر کشور و در دل آحاد مردم ما آشکار است. امام هشتم علیهالصّلاةوالسّلام ولىّنعمتِ معنوی و فکری و مادّی ملت ماست.» ۱۳۸۱/۱۰/۲۵
حضرت امام خامنه اي مدظله العالي :«حقاً و انصافاً خدمت آستان مقدس امام هشتم علیهالسّلام وقتى با شرایط و شئون ویژهى آن انجام بگیرد، از بزرگترین ارزشها و بزرگترین افتخارات است و امروز چنین چیزى میسور است و وجود دارد، بنده هم افتخار مىکنم اگر چه به نام و نه به عمل جزء شما هستم و مشرف به خدمت این آستان قدسم … این سخن دل را با شما در میان بگذارم که دل ما آن جایى است که شما همواره در آنجا مشرفید و خوشا به حالتان و حقیقتاً شیرینترینِ لحظات براى بنده، آن لحظاتى است که به آستان قدس مشرف مىشوم.» ۶۷/۰۹/۱۷
حضرت امام خامنهای مدظله العالي: «خادمی امام رضا علیهالسلام افتخار من است.» ۱۳۶۷/۹/۱۷
در آستانه سالروز رحلت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی صلواتاللهعلیهوآله، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشی از فیلم بیانات حضرت امام خامنهای مدظله العالي در نماز جمعهی تهران در تاریخ ۱۳۸۰/۲/۲۸ را منتشر میکند. رهبر انقلاب در این سخنان به نقل ماجرای طلب حلالیت پیامبر صلواتاللهعلیهوآله از مردم در مسجد میپردازند.
«در مثل چنین روزهایی - روز بیستوهشتم صفر - این نور آسمانی، این انسان والا و این پدر مهربان از میان مردم رفت و آنها را غمگین و داغدار کرد. روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهای بیماری آن حضرت، روزهای سختی برای مدینه بود؛ بهویژه با آن خصوصیاتی که اندکی قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روی منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّی دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسولالله! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایی پیش خدا سختتر از رسوایی پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّی دارید، اگر از من طلبی دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقی! کیست که دارد این حرف را میزند؟ آن انسان والایی که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار میکند؛ اما درعینحال با مردم شوخی نمیکند؛ جدّی میگوید تا مبادا در جایی به وسیله او، ندانسته حقّی از کسی ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایی را آوردهاند که من خیلی نمیدانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبی که غالباً نقل کردهاند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسولالله! من به گردن تو حقّی دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوی من عبور میکردی؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودی. ناقه من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هی کردی؛ ولی عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرتزده نگاه میکردند و میگفتند آیا این مرد واقعاً میخواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسی را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستی را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از اینکه نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روی پای پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسولالله! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم! (امالی شیخ صدوق، ۵۰۶)
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، به عزّت و جلالت، برترین درودها و الطاف و تفضّلات خود را، امروز تا ابد بر روح مطهّر پیغمبر عزیز ما بفرست. پروردگارا ! او را از اسلام و مسلمین و از بشریّت جزای خیر عنایت کن؛ ما را امّت او قرار بده؛ ما را رونده راه و صراط مستقیم او قرار بده؛ جامعه ما را شبیه جامعه او کن؛ همّت پیروی از او را به همه ما عنایت کن.»
لينك دسترسي به فيلم بيانات امام خامنه اي مدظله العالي