ساقي جود و كرم
کشته زهر کین، شد امام جواد عليه السلام
غلغله از غمش در دو عالم فتاد
نهمین حجت کردگار مجید
شد ز زهر ستم در جوانی شهید
کشته زهر کین، شد امام جواد عليه السلام
غلغله از غمش در دو عالم فتاد
نهمین حجت کردگار مجید
شد ز زهر ستم در جوانی شهید
پاسخ به نامه رئیس قوه قضائیه برای اقدامات ویژه در برخورد با اخلالگران اقتصادی
رئیس قوه قضائیه در نامهای به رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به جنگ اقتصادی دشمنان علیه ملت ایران و انجام برخی جرائم از سوی عدهای از اخلالگران و مفسدان اقتصادی در این شرایط همسو با اهداف دشمنان، درخواست کرد اجازه اقدامات ویژه در برخورد قاطع و سریع در چارچوب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور و قانون مجازات اسلامی داده شود. در این نامه پیشنهاد شده است که هرگونه تعلیق و تخفیف مجازات اخلالگران و مفسدان اقتصادی ممنوع باشد. رهبر انقلاب اسلامی با این پیشنهاد موافقت و تأکید کردند: مجازات مفسدان اقتصادی سریع و عادلانه انجام گیرد و در مورد اتقان احکام دادگاهها دقت لازم توصیه شود.
متن درخواست رئیس قوه قضائیه و پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی خامنهای (ادام الله ظله الوارف) رهبر معظم انقلاب اسلامی
سلام علیکم
با احترام، نظر به شرایط ویژه اقتصادی کنونی که نوعی جنگ اقتصادی محسوب میشود و متأسفانه عدهای از اخلالگران و مفسدان اقتصادی هم در راستای اهداف دشمن موجبات آن را فراهم و مرتکب جرایمی میشوند که ضرورت برخورد قاطع و سریع با آنان را میطلبد، در صورت صلاحدید به رئیس قوه قضائیه اجازه فرمائید در چارچوب قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور مصوب ۱۳۶۹/۹/۱۹ با اصلاحات و الحاقات بعدی و ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ با رعایت موارد ذیل اقدام نماید.
۱- حسب مفاد تبصره ۶ ماده ۲ قانون مذکور شعبی از دادگاه انقلاب اسلامی را با ترکیب سه نفر قاضی با حداقل ۲۰ سال سابقه قضائی (یک نفر رئیس و دو مستشار) تشکیل دهد. رسمیت دادگاه با حضور دو نفر از اعضاء خواهد بود.
۲- محل استقرار این شعب در تهران میباشد و کلیه پروندههای مرتبط، توسط معاون اول قوه قضائیه به آن شعب ارجاع میشود و با تشخیص رئیس قوه قضائیه حسب ضرورت در مراکز استانها نیز قابل تشکیل است.
۳- به تشخیص رئیس دادگاه جلسات علنی و قابل انتشار در رسانهها میباشد.
٤- کلیه مواعد قانونی لازم الرعایه مندرج در آیین دادرسی از قبیل ابلاغ و اعتراض حداکثر ۵ روز تعیین میشود.
۵- مفاد تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص وکیل، در دادگاه نیز مجری خواهد بود.
۶- هر گاه ضمن رسیدگی در دادگاه نقص تحقیقاتی احراز شود دادگاه میتواند رأسا نیز نسبت به تکمیل تحقیقات اقدام نماید.
۷- کلیه اتهامات اشخاص حقیقی و حقوقی و کشوری و لشکری مرتبط با پرونده ارجاعی اعم از مباشر، شرکاء و معاونین در یک شعبه رسیدگی میشود.
۸- هرگونه تعلیق و تخفیف نسبت به مجازات اخلالگران و مفسدان اقتصادی ممنوع است.
۹- در کلیه موارد رسیدگی به جرائم مذکور در صورت وجود دلایل کافی به تشخیص قاضی دادسرا و یا دادگاه حسب مورد قرار بازداشت موقت تا ختم رسیدگی و صدور حکم قطعی صادر میشود. این قرار غیر قابل اعتراض در مراجع دیگر خواهد بود. هر گونه تغییری در قرار، توسط دادگاه رسیدگی کننده صورت میپذیرد.
۱۰- آرای صادره از این دادگاه به جز اعدام، قطعی و لازم الاجرا میباشد. احکام اعدام با مهلت حداکثر ۱۰ روز قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور میباشد.
۱۱- آیین نامه اجرایی این مصوبه توسط رئیس قوه قضائیه تهیه و تصویب میشود.
۱۲- این مصوبه برای مدت دوسال از تاریخ تصویب معتبر میباشد.
والامر الیکم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
صادق آملی لاریجانی
بسمه تعالی
با پیشنهاد موافقت میشود. مقصود آن است که مجازات مفسدان اقتصادی سریع و عادلانه انجام گیرد. در مورد اتقان احکام دادگاهها دقت لازم را توصیه فرمائید.
السلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنهای
۹۷/۵/۲۰
نقش امام جواد(علیه السلام) در نظام ولايي
بي گمان بازخواني جايگاه و نقش امام جواد (علیه السلام) در نظام ولايي براي پاسخ گويي به برخي از پرسش ها و شبهاتي كه از سوي مخالفان و حتي دوستان مطرح مي شود امري ضروري و بايسته است. هدف نويسنده از بررسي جايگاه و نقش آن حضرت در نظام ولايي در مقاله حاضر از آن روست كه بازخواني آن به عنوان طرح مسئله و دعوت ديگران به بررسي و تحليل و تبيين علمي آن مي تواند غباري را كه در پس سده ها بر چهره تابناك حقيقت نشسته بزدايد و حقيقت مقام و جايگاه ايشان را بازنماياند.
مفهوم امامت در بينش و نگرش قرآني
براي اين كه نقش امام جواد(علیه السلام) به روشني در نظام ولايي و جايگاه ايشان چنان كه هست نمايان و آثار امامت وي به درستي آشكار شود مي بايست نخست جايگاه امامت در فرهنگ قرآني و شيعي دانسته شود. از اين رو پيش از ورود به مسئله ضروري است تا اين مفهوم بازخواني شود.
امام در بينش و نگرش قرآني و فرهنگ شيعي از جايگاه بس بلندي برخوردار است. امام خليفه الله و انسان معصوم كاملي است كه خود راه كمال را پيموده و به عنوان راهنما و مدير و مدبر نه تنها در خدمت انسان و بلكه هستي است تا هر كسي را به مقام و جايگاه لايق و شايسته خويش برساند.
امام و امامت را مي توان از ابعاد مختلف كلامي و عرفاني و سياسي و اجتماعي و در نظام ها و مدل هاي مختلف بررسي و جايگاه آن را شناسايي و معرفي كرد ولي آن چه درباره امام و امامت در مفهوم قرآني بيان شده آن است كه امام به عنوان خليفه و جانشين خدا بر هستي است كه به ولايت و ربوبيت طولي، همه موجودات آفرينش را به سوي كمال، هدايت و رهنمون مي گرداند.
از آن جايي كه همه هستي حتي فرشتگان به انسان كامل و معصوم سجده كرده اند و او را به عنوان خليفه الهي طوعا يا كرها اطاعت مي كنند، امام و خليفه كسي است كه مديريت ماسوي الله را به ولايت و خلافت الهي، به عهده گرفته است. از اين رو حتي شيطان رانده شده از درگاه خداوند نيز ناخواسته و علي رغم ميل و گرايش خويش، مجبور است تا تحت ولايت ايشان باشد.
در بينش قرآني و فرهنگ شيعي، جهان هستي با مركزيت زمين هرگز از خليفه الهي خالي نيست. خليفه الهي هم حجت كامل خداوند بر خلق است تا دانسته شود كه هر كسي از هر جايي مي تواند به كمال مطلق (خدا) برسد؛ زيرا انسان خاكي از پست ترين عنصر خلق شده و توانسته است با روح دميده در او به مقام و جايگاه خلافت الهي دست يابد و همگان به او سجده برده و از وي اطاعت كنند و مسخر او گردند. بنابراين كسي را نرسد كه مدعي شود كه اين ظرفيت و امكان براي وي فراهم نبوده است تا سير كمالي خويش را طي كند. از اين رو امام معصوم نه تنها حجت بر انسان هاست تا به پيروي از اين اسوه به سوي كمال تلاش كنند بلكه حجت و اسوه همه ماسوي الله مي باشد تا هر موجود و آفريده اي با بهره گيري از خليفه الهي به مقام لايق و شايسته خويش رسد.
اين گونه است كه نقش امام در نظام هستي به عنوان خليفه الهي نقش حجت است كه دليل كامل و راهي به سوي كمال است.
نقش ديگري كه براي امام در بينش و نگرش قرآني و فرهنگ شيعي تعريف مي شود اين است كه وي به عنوان ربوبيت طولي هر كسي را چنان كه شايسته است به سوي كمال مي برد و پرورش و تربيت او را به عهده مي گيرد. از اين رو آسمان ها و زمين و هر آن چه در آن است به ربوبيت طولي امام، كرها او طوعا به سوي خداوند مي روند و پرورش مي يابند.
در نظام انساني نقش امام در حوزه تبيين و روشنگري چون نقش پيامبران است و آنان هستند كه آموزه هاي وحياني را براي مردمان تبيين و روشن مي كنند.
آنان در حوزه اجتماعي و سياسي نظام ولايي، مديريت اجتماعي و سياسي جامعه را به عنوان انسان كامل در اختيار دارند و چه قايم و يا قاعد باشند مردمان را به سوي جامعه كامل و عدالت محور رهنمون مي سازند.
به هر حال امام در اصطلاح كلامي با آن كه داراي معاني متعددي است ولي به يقين مي توان گفت امام كسي است كه رياست عمومي در امور دين و دنيا را به عهده دارد.
امامت به معناي رياست عمومي فردي خاص بر امور دين و دنياي مردم در دنيا بالاصاله يا به جانشيني از پيامبر است، زيرا امامت داراي شئوني همچون رهبري سياسي و زعامت اجتماعي و مرجعيت ديني و تبيين وتفسير وحي و ولايت باطني و معنوي است كه از اين جهت امام، حجت خدا در زمان، ولي الله، انسان كامل حامل معنويت كلي انسانيت و قطب است و چون امامت، داراي شئون والايي است، شيعه آن را همانند نبوت به نص و امر الهي و از اصول دين (مذهب) مي داند، در حالي كه در ديدگاه اهل سنت از فروع دين شمرده شده و از اين جهت از افعال مكلفان به شمار مي آيد. در اصطلاح مديريت، رهبري از وظايف مدير است كه ديگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدف هايي معين ترغيب مي كند يا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تاثير قرار مي دهد.
ضرورت وجود امام (علیه السلام)
وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه اي براي هدايت انسانها به سوي كمال و برقراري نظم در جامعه ضرورت دارد: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» (رعد7.، 13) روايات تفسيري اين آيه نيز اين حقيقت را تاييد مي كند كه امامي زنده تا روز قيامت در ميان انسانها حضور دارد؛ همچنين براساس رواياتي درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قيامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل مي شوند و اين سوره دليل روشني بر وجود امام در همه زمانهاست.
گروهي از مفسران، از آيه 119 توبه9. كه به مؤمنان فرمان همراهي با صادقان مي دهد: «ياايهاالذين امنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين» استفاده كرده اند كه بايد در هر عصري صادقاني باشند تا مردم براي پيمودن راه پرهيزكاري با آنان باشند. روايات، مقصود از صادقان را امامان دانسته است. افزون بر آيات، از روايات فراواني نيز استفاده مي شود كه زمين هيچ گاه از حجت الهي تهي نخواهد بود و هرگاه از حجت الهي تهي باشد اهلش را فرو خواهد برد.
به هرحال امامت در بينش و نگرش قرآني از چنين جايگاهي برخوردار مي باشد. بر اين پايه مي بايست به نقش و جايگاه امام جواد(علیه السلام) توجه كرد.
تفاوت امامان همانند تفاوت پيامبران
در آيات قرآني آمده است كه نمي بايست ميان پيامبران قايل به تفرقه شد و ارزش و جايگاه بلند آنان را ناديده گرفت.
در بينش قرآني همه پيامبران، انسان هاي كاملي بودند كه به مقامات عالي انسانيت دست يافته و توانسته اند خود را به جايي برسانند كه لايق ماموريت از سوي خداوند باشند. با اين همه در ميان آنها تفاوت هاي محسوس و ملموسي است؛ چنان قرآن به صراحت بيان مي كند كه ما برخي از پيامبران را بر برخي ديگر فضيلت و برتري داده ايم. اين بدان معنا نيست كه آنان از صد درجه به عنوان نهايت چيزي كم داشته باشند بلكه همه آنان مرتبه نهايي صد را در اختيار داشته و به آن مقام رسيده اند ولي برخي ديگر از اين هم فراتر رفته و با تلاش و عزم خويش به جايگاه بسيار برتري دست يافته اند. از اين رو برخي از پيامبران حتي به عنوان پيامبران اولوالعزم معرفي مي شوند و باز در ميان ايشان برخي از آنان برتر از ديگري مي باشند با آن كه همگان نور واحد هستند.
در ميان امامان به عنوان خلفاي خداوند در روي زمين همين مسئله وجود دارد. با اين كه همه آن ها نور واحد هستند ولي در ميان آن ها تفاوت هايي مي باشد كه نمي توان آن را ناديده گرفت ولي اين مسئله به معناي آن نيست كه آنان نقش خويش را در امامت به درستي ايفا نكرده اند و يا بود و نبود آنان در نظام امامي و پذيرش آن ها اثري ندارد آنگونه كه برخي گفته اند و مدعي شده اند كه مثلا امامت امام جواد(علیه السلام) چه نقش و تأثيري در كليت جريان امامت شيعي و يا زندگي ديروز شيعيان و يا امروز آنان ايفا مي كند؟
بي گمان بازخواني مقام امامت روشن مي سازد كه حتي اگر مسئله ربوبيت طولي ايشان بر هستي نباشد و يا خلافت الهي آنان و يا امور ديگر ناديده گرفته شود آنان همانند پيامبران بوده اند كه تفاوت هائي در ميان ايشان ثابت است.
در ميان پيامبران اولوالعزم حضرت عيسي(علیه السلام) با آن كه پيامبري بزرگ است ولي اگر به خوبي دقت شود دانسته مي شود كه آن حضرت نسبت به تورات موسي(علیه السلام) كاري انجام نداده است و تنها پاره اي از احكام تشديدي و مجازاتي را از دوش بني اسرائيل برداشته و يا برخي از باورهاي نادرست آنان را بازسازي كرده است. از اين رو با آن كه از پيامبران اولوالعزم است ولي در حوزه احكام تغييرات ملموس و زيادي ايجاد نكرده است و شريعت موسوي را با تغييراتي كه از انگشتان دست تجاوز نمي كند بازسازي و تأييد نموده است. با اين وجود اين بدان معنا نيست كه نقش حضرت عيسي را در نظام خلافت الهي و يا نظام شريعت ناديده بگيريم.
در ميان امامان(علیه السلام) نيز تفاوت فرصت و قدرت ها به خوبي نمايان است. بي گمان حضرت اميرمؤمنان(علیه السلام) يا امام حسين(علیه السلام) در نظام ولايي نقش جدي و سازنده تري داشته و به عنوان امامان برجسته، خودنمايي مي كنند ولي اين چنين نقشي را نمي توان در امام حسن مجتبي(علیه السلام) يا امام حسن عسكري(علیه السلام) يافت. با اين همه آنان نيز همان كاري را كه مأموريت داشته اند به انجام رسانده اند و در نظام ولايي همانند نظام پيامبري و خلافت الهي به وظيفه خويش چنان كه بايسته و شايسته بوده عمل كرده و چيزي را فروگذار نكرده اند.
با چشم پوشي از نقش امامان(علیه السلام) در نظام هستي و ربوبيت طولي ايشان، توجه به كاركردهاي نظام ولايي و نقش امام جواد(علیه السلام) در اين حوزه به روشني معلوم مي كند كه امام جواد(علیه السلام) چگونه توانسته نقش و جايگاه خود را به عنوان امام و ولي امر مردم به خوبي ايفا كند.
به سخن ديگر به نظر مي رسد باتوجه به كاركردهاي نظام ولايي و انتظارات دين و خدا از امام و انتظارات مردم از امام، حضرت جواد(علیه السلام) توانسته است در نظام ولايي نقش خود را به درستي ايفا كند. وي در زماني مأموريت مي يابد تا به عنوان امام و ولي امر مسلمانان نقش خود را به عهده گيرد كه نظام خلافت مأمون، امام رضا(علیه السلام) را تنها به جرم اين كه نظام خلافت سلطنتي را مخدوش و از مشروعيت انداخته و نظام ولايي قرآني و نبوي را تثبيت كرده به قتل مي رساند.
شكست مفتضحانه مأمون و خلافت سلطنتي از امام رضا(علیه السلام) و نظام ولايي موجب شد تا دشمن در انديشه شود تا نگذارد اين شكست ادامه يابد و قدرت در دست امام جواد(علیه السلام) تثبيت شود.
نزاعهاي فكري در دورأ امام جواد(علیه السلام)
امام جواد(علیه السلام) در زماني به امامت مي رسد كه كودكي خردسال است. در اين زمان انديشه هاي فلسفي يوناني و قدرت مسيحيت و افكار و انديشه هاي آنان در دربار و جامعه نفوذ كرده و دوره اي است كه نزاع هاي فلسفي به شكل نزاع هاي كلامي معتزلي و اشعري رنگ و رويي ديني گرفته است. از سوي ديگر فقيهان قدرتمند به وسيله مذاهب ساخته شده از اصول ظاهري و عقلي و قياسي، توانسته اند براي خود در جامعه جايگاه و قدرتي كسب كنند. در اين دوران است كه فقه هاي چندگانه اهل سنت مي خواهد خود را تثبيت كند و به شكل سازمان يافته همانند فقه شيعي درآيد.
در اين دوره عقل گرايي معتزلي با تشويق مأمون تقويت شده و تعبد و نگرش هاي شهودي عقب نشيني كرده است. عقل گرايي معتزلي در كنار قياس گرايي حنفي تعبد در دين و احكام را سست مي كند. زماني است كه خردورزي، حوزه تعبد را به كناري مي راند و تقليد به عنوان امري باطل، رانده مي شود. قياس گرايي معتزلي اين امكان را به دستگاه خلافت سلطنتي مي دهد تا در مواردي كه نص و دليلي وجود ندارد كارهاي خويش را با قياس پيش برد و حكم شرعي را بسازد. دستگاه خلافت اين گونه توانست بسياري از موضوعات مستحدث را حل و فصل كند. قياس گرايي حنفي دستگاه فقه دولتي را سامان مي بخشد و عقل گرايي معتزلي دستگاه مشروعيت نظام خلافت سلطنتي را توجيه عقلاني مي كند و ضرورت و بقاي دولت را به اين شكل تثبيت مي كند.
اين گونه است كه دو نظام فلسفي عقل گراي معتزلي و نظام فقهي قياس گراي حنفي به كمك خلافت سلطنتي مي آيد و به آن مشروعيت سياسي به مفهوم جديد آن بخشيده و آن را تثبيت مي كند و به دستگاه قضايي و حقوقي آن شكل شرعي و مشروعيت ديني مي دهد.
امام جواد(علیه السلام) در اين دوره خود معجزه جاودانه اي است همانند حضرت عيسي(علیه السلام) كه توانسته بسياري از مسايل و شبهات را حل كند و اين فراتر از بيانات و كلمات و آثار ديگري است كه به جا گذاشته است. به اين معنا كه آن حضرت در زماني به امامت در نظام ولايي مي رسد كه خردسال بوده است. در اين جاست كه همانند حضرت عيسي(علیه السلام) با علماي عصر خويش مواجه مي شود و نظام فقهي قياس گراي حنفي را كه نقش بازسازي كنندأ نظام حقوقي نظام خلافت سلطنتي را به عهده داشت به چالش مي كشد. مباحثي كه آن حضرت در جلسات متعدد خويش بيان مي كند نظام فقهي دولت را فرو مي پاشاند كه خود عاملي براي سستي و فروپاشي نظام خلافت عباسي مي شود به گونه اي كه بعدها تنها به نام آنان كساني ديگر حكومت مي كنند و نظام خلافت سلطنتي تنها عروسك خيمه شب بازي برخي از قدرت ها مي شود.
مباحث ايشان هم چنين نظام فكري اعتزالي را فرومي پاشد و با بحث هايي كه درباره اختيار و تفويض بيان مي كند نشان مي دهد كه تفكر خردگرايي صرف اعتزالي كه مي كوشد تعبد را از دين اسلام بيرون راند و آن را از حيز اعتبار بياندازد، تفكري ناقص و نارساست كه نمي تواند خود را اثبات كند چه برسد كه بخواهد مشروعيت نظام خلافت سلطنتي را تثبيت كرده و آن را توجيه كند.
مقابله امام با اعتزاليون و قياس گرايان
امام جواد(علیه السلام) در مدت كوتاه امامت خود، توانست از همان خردسالي با نظام تفكري اعتزالي و نظام فقهي قياس گراي حنفي كه خلافت سلطنتي را تثبيت مي كرد در افتد و همانند پدر بزرگوار خويش امام رضا(علیه السلام) آن را با شكست دوباره مواجه سازد.
اين گونه است كه امام جواد توانست افزون بر مديريت و ربوبيت طولي خويش به عنوان خليفه الله و انسان كامل، در حوزه نظام امامت و ولايت به تبيين احكام الهي و آموزه هاي قرآني به عنوان وظيفه اصلي و تبيين نظام ولايي به عنوان نظام كامل قرآني در حوزه سياسي بپردازد.
شكست هاي پياپي نظام خلافت سلطنت در حوزه هاي تفكري و فقهي موجب شد تا اين نظام نقش و تأثير امام جواد(علیه السلام) را در ايجاد ترديد در ميان دانشمندان و فقيهان درك كند. از اين رو براي رهايي از ادامه روند تلاش هاي امام، او را به شهادت مي رساند.
به هر حال به نظر مي رسد كه بازخواني نقش و جايگاه امامت در منظومه تفكري قرآن و شيعه مي تواند به درستي و روشني جايگاه هر يك از امامان(علیه السلام) و نقش آنان را در زندگي گذشته و امروز ما بنماياند بسياري از شبهات و پرسش ها با بازخواني اين نقش و جايگاه روشن مي شود. تلاش اين نوشتار بر اين بود كه با بهره گيري از روش تحليل و بازخواني آيات و روايات، نقش امام جواد(علیه السلام) به عنوان يكي از انوار روشن امامت در نظام ولايي شناسايي و معرفي شود. هرچند كه معلوم است اين بازخواني به جهت سرعت آهنگ مقالات كوتاه، شدني نيست و تنها توانسته است روشي نو در اختيار پژوهشگران قرار دهد.
نويسنده:خليل منصوري
منبع:روزنامه کیهان– شماره18971
به همه بگویید…
دیماه ۹۴، رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم، بحث مفصلی دربارهی دلایل استحکام، تداوم و ماندگاری انقلاب اسلامی، در مقایسه با دو نهضت پیش از انقلاب (یعنی نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت)، و دو انقلاب بزرگ (یعنی انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه) ارائه داده و فرمودند: «این ماندگاریها تحلیل دارد که چرا ماند؟… کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علّت چه بود؟ اینها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۹) چرا اصلاً پاسخ به این پرسشها مهم است؟ برای اینکه «اگر ما بتوانیم تحلیل درستی از این حوادث پیدا کنیم، آنوقت دیگر این بذر ترس و رعب و ناامیدی که بعضی در دل مردم میپاشند بهکلّی خواهد پوسید و از بین خواهد رفت؛ [اگر] بتوانیم درست بفهمیم، راه آیندهی این کشور کاملاً روشن خواهد شد.» (۱۳۹۴/۱۰/۱۹)
حال سؤال این است که چرا رهبر انقلاب برخلاف برخی از سیاسیون دیگر، اینگونه با اطمینان نسبت به آیندهی انقلاب و ماندگاری آن سخن میگویند؟ پاسخ آن است که ایشان، شاخصها و عواملی را میبینند که مبتنی بر آن میتوان ثبات و ماندگاری انقلاب را تضمین کرد. برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از:
اول، ماهیت خدایی انقلاب: «این انقلاب، انقلابی بود برای خدا. آن روزی که این انقلاب آغاز شد، این نهضت به وجود آمد، مثل نهضت احزاب نبود، مثل حرکت سیاسی حزبهای دنیا نبود که به قصد کسب قدرت باشد؛ حرکتی بود در عین مظلومیّت، برای اجرای احکام الهی، برای ایجاد جامعهی اسلامی، برای استقرار عدالت در جامعه… خداوند هم به کارشان برکت داد. چیزی که دشمن انقلاب آن را نمیتواند درک کند، همین نکته است.» (۱۳۸۸/۱۱/۱۹)
انقلاب اسلامی با همهی انقلابهای دیگر متفاوت است؛ نه یک انقلاب صرفاً معنوی و فرهنگی است، نه یک انقلاب صرفاً اقتصادی است، نه یک انقلاب صرفاً سیاسی است؛ یک انقلاب همهجانبه است. مثل خودِ اسلام است
دوم، مطابقت با فطرت انسانها: «امروز حرکت انقلاب، هدفهای انقلاب، همان چیزهایی است که در روز اوّل ترسیم شد و امام بزرگوار و حکیم ما آنها را ترسیم کرد. این هدفها با فطرت مردم هماهنگ بود، لذا مردم آن را گرفتند؛ وَالّا دل میلیونها مردم را به یک سمتی متوجّه کردن، کار عادیای نیست. وقتی کسی با فطرت سخن میگوید، از خدا حرف میزند، فطرتها به او متوجّه میشود.» (۱۳۸۸/۱۱/۲۸)
سوم، مردمی بودن: «آن چیزی که بهوسیلهی ابرقدرتها قابل از بین رفتن است، عبارت از حکومتی است که به مردم متّکی نیست. آن چیزی که بهوسیلهی عوامل سازمان جاسوسی آمریکا، در یک کشور قابل برداشتن و گذاشتن است، حکومت یا دولتی است که با مردم رابطهای نداشته باشد و پشتوانهی عظیمِ قوىِ مردمی، پشت سرش نباشد. حکومتی که دشمن خارجی میتواند چهار نفر را علیه آن به کودتا وادار و تحریک بکند، حکومتی است که روی تخت حکومت نشسته، امّا مردم به او وصل نیستند.» (۱۳۶۸/۱۱/۲۰)
چهارم، همهجانبه بودن انقلاب: «انقلاب اسلامی با همهی انقلابهای دیگر متفاوت است؛ نه یک انقلاب صرفاً معنوی و فرهنگی است، نه یک انقلاب صرفاً اقتصادی است، نه یک انقلاب صرفاً سیاسی است؛ یک انقلاب همهجانبه است. مثل خودِ اسلام است. همانطوری که اسلام ابعاد معنوی و اخلاقی دارد، ابعاد الهی دارد، درعینحال ناظر به زندگی مردم است؛ بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد اجتماعی در اسلام وجود دارد؛ انقلاب اسلامی هم دارای ابعاد مختلف بود و راز ماندگاری انقلاب اسلامی و روزبهروز زندهتر شدن این انقلاب در سطح منطقه و جهان، همین ابعاد گوناگون آن است که با نیازهای بشر متوازن و همراه است.» (۱۳۸۷/۰۳/۱۴)
پنجم، نوسازی ساختار بر مبنای اصول: «نوسازی به معنای تغییر نظامات، تغییر سازوکارها، تغییر سیاستها، عملی است، ممکن است، در مواردی هم لازم است و مانع از تحجّر است؛ منتها باید بر طبق اصول باشد… این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها که شاکلهی کلّی نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. با این نگاه، نظام فرسودهبشو نیست، متحجّربشو نیست، از راهبازمانده نیست و نخواهد شد.» (۱۳۹۰/۰۷/۲۴)
ششم، محبوبیت در نزد سایر ملتها: «بارها گفتیم، مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچ کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ پخش میشود، همهجا میرود؛ نسیم روحافزا و روانبخشی است که همهجا را به خودی خود میگیرد؛ حالا جنجال کنند، دادوبیداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهای گوناگونی ملاحظه کنید؛ این تفکّر در لبنان دارد فعّالیّت میکند، در عراق دارد فعّالیّت میکند؛ جوانهای عراقی حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند این پیروزیها را به دست بیاورند؛ در سوریه همینجور، در غزّه همینجور، در فلسطین همینجور، در یمن همینجور، انشاءالله در قدس شریف و برای نجاتِ الاقصی هم همینجور.» (۱۳۹۳/۰۹/۰۶)
هفتم، رویش نسل سوم انقلابی: «جوانهای عزیزی که امام را ندیدند، دوران دفاع هشتساله را ندیدند، باکریها را ندیدند، شخصیّتهای فداکار آن روز را که شهید شدند، ندیدند، امّا با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصیرتی در صحنه حاضر میشوند که آن روز جوان تبریزی در بیستونهم بهمن وارد میدان شد و در طول دوران جنگ تحمیلىِ هشتساله، در جبهههای مختلف از خود دلاوری و فداکاری نشان داد. امروز جوانهای ما همینجورند.» (۱۳۸۸/۱۱/۲۸)
این هفت عامل، عواملی است که مبتنی بر آن میتوان ثبات و ماندگاری انقلاب را تضمین کرد و مادامی که این خصوصیات در یک جامعه و نظام سیاسی وجود داشته باشد، میتوان بر هر مشکلی فائق آمد. اخیراً نیز جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور، دیداری با رهبر انقلاب داشتند که در خلال آن یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقهمندان به انقلاب در آن سوی مرزها را از آینده بیان کرد. رهبر انقلاب نیز در پاسخ به نگرانی این شخص از اقدامات دشمنان گفتند: «نسبت به اوضاع ما اصلاً نگران نباشند؛ هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند، مطمئن باشند، هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد؛ این را به همه بگویید.»
* منتشرشده در شمارهی ۱۴۵ هفتهنامهی خط حزبالله
«شهید محسن حججی» یلهمردی که جهان را بهت زده کرده است…جوانی 26 ساله که روزها پیش از اسارت و شهادت، تمام جزئیات صحنهای که قرار است در آن به شهادت برسد را تصویر کرده است: «دستهایم بسته است، رو به دوربین ایستادهام، رو به همه شما، حرامزادهای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمهگاهم، هیچ ترسی در من نیست» و در عین بیترسی از مرگ، عزیزترینش «علی» را یاد میکند تا معلوم شود اگر در آسمان است برای تنآسایی و حتی عیش معنوی نیست. بله «اینجا بوی دود و خون میآید. کمکم انگار لحظه دیدار است ولی در این لحظههای آخر که حرامیان دورم کردهاند، میخواهم قصه بگویم و قصه که میگویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم میشود» بعد شروع میکند به گفتن قصه روضههای آقا اباعبداللهالحسین علیهالسلام.
شهید حججی در شرح آنچه او را وادی به وادی به معرکه عاشورا و در نزدیکی میدان صفین کشانده سخن میگوید و به واقع معلوم میشود او به دقت برای چنین صحنهای انتخاب شده است. این شهید میگوید در سال 85 «آنقدر به مادرمان حضرت زهرا متوسل شدم تا در اوج جوانی مسیری را برایم روشن کند. این مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسه فرهنگی کاظمی بود… انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صد ساله را به سرعت پیمودم و آنگاه که زمان سربازیام فرا رسید، خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم» بعد قصه ازدواجش را اینطور شرح میدهد: «به واسطه شهدا با دختری آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاک دامنش نصیبم کرده است؛ همنام حضرت زهرا سلامالله علیها»! جالب شرط دو طرف در این ازدواج است «این خانواده شرطشان این بود که به دلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند با ایمانی باشم و از این رو دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریهای ساده به عقدم درآوردند و من هم تنها خواستهام از ایشان مهیا کردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود».
ادامه مسیر این شهید حضور در سپاه است که این را نیز وامدار حاج احمد کاظمی است: «یکی از راههای رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب، عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم نمود»…او خطاب به مادرش میگوید: «تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا-س- نکرده و نامم را محسن نگذاشتی؟ مادر جان حرم حضرت زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم… نکند لحظهای شک کنی به رضایتت که من شفاعت کنندهات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا-س- سرم را به دست گیر و سرافراز باش چون ام وهب»!…
چه میتوان گفت از این جوان و از آنچه از او به ما رسیده و آنچه در وجود او تجلی پیدا کرده است. خود شهید میگوید ره صد ساله را یک شبه طی کرده است و این ادعایی نیست که هر عارفی توان بیانش و درکش داشته باشد…کدام انسان را میتوان یافت که چهل روز در محراب بست ذکر بنشیند تا خدا راه شهادت را به رویش بگشاید و خدا بگشاید، گشودنی که عبرت زمان و حجت آدمیان باشد!
…این چه حجت بالغهای است؛ مگر محسن نمیداند که مادر در نزد خداوند چه جایگاهی دارد که از شفاعت فرزند از مادر سخن میگوید؟ و مگر چه رازی در گوشش زمزمه کردهاند که چند سال پیش از شهادت خود میداند که چون وهب سرش را خواهند برید؟ کدام عقل و ابزار عقلانی از پس این محاسبه برمیآید؟ ما چه بگوییم جز اظهار شرمندگی و اعتراف به نادانی؟ تردید نداریم که ما در این قافله و طایفه نیستیم ما فقط آنان را دوست داریم ولی چه میدانیم حقیقت وجودی جوانی که وقتی ازدواج میکند قبول شهادتش را توسط عروس و خانواده او را شرط میکند و چه میدانیم از حقیقت عروس و خانوادهای که این را میپذیرند و به اندک مهریهای قناعت میکنند…مسلما هنوز هم در اندازهای بالاتر یا پایینتر از محسن حججی و خانواده او داریم و تردید نمیتوان کرد که اینها همان اولیاءالله هستند که خداوند میگوید آنها را در بین بندگانش مخفی کرده است و امام صادق علیهالسلام میفرماید: مراقب باشید در بین مردم، اولیاء الهی قرار داده شده که با رنگ و لباس شناخته نمیشوند مبادا انسانی را کوچک بشمرید شاید هم او یکی از اولیاء الهی باشد.
منبع: روزنامه کیهان
نویسنده: سعدالله زارعی
همزمان با بیست و سوم ذیالقعده روز زیارتی مخصوص حضرت علیابنموسیالرضا علیهاالسلام، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR سندی تاریخی از انتصاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رئیس خدمهی آستان قدس رضوی در سال ۱۳۵۸ را منتشر میکند. متن و تصویر این حکم که به امضای سرپرست وقت آستان قدس رضوی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین واعظ طبسی رسیده، به شرح زیر است:
۱۳۵۸/۱/۲۵
حجت الاسلام والمسلمین دانشمند مجاهد
جناب آقای حاج سیدعلی خامنهای
به موجب این حکم، به سمت رئیس خدمهی آستان قدس رضوی منصوب میشوید که طبق مقررات و قوانین جاری، وظایف محوله را انجام دهید.
مشهد مقدس
سرپرست آستان قدس رضوی
عباس واعظ طبسی
السلام عليك يا علي بن موسي الرضا عليه السلام…
تواضع پاره آفتاب در برابر خورشيد عالم تاب…
دو نور در يك قاب…
عاشقي در كنار عاشق ناب…
در روزهای اخیر جمعی از فعالان فرهنگی خارج از کشور با رهبر انقلاب دیدار کردند که در خلال آن یکی از حضار، دغدغه و نگرانی علاقمندان به انقلاب در آن سوی مرزها را از آینده بیان کرد. رهبر انقلاب در پاسخ به نگرانی این شخص از اقدامات دشمنان گفتند:«نسبت به اوضاع ما اصلا نگران نباشند، هیچکس هیچ غلطی نمیتواند بکند، مطمئن باشند، هیچ تردیدی در این جهت وجود ندارد؛ این را به همه بگویید.»
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به دلایل تعیین روز زیارتی مخصوص برای امام رضاعليه السلام گفت: بعد از روایتهای ثواب زیارتی حضرت سیدالشهداعليه السلام، روایتهای ثواب زیارتی امام رضا عليه السلام نسبت به دیگر ائمه عليهم السلام در جایگاه دوم قرار دارد.
به گزارش مشرق، حجتالاسلام مهدی غلامعلی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه درباره روز ولادت امام رضاعليه السلام اختلاف است، بیان داشت: درباره ولادت ثامن الحجج عليه السلام مشهور همان یازدهم ذیالقعده سال 148 هجری در شهر مدینه است که در متون مختلف مانند «مصباح کفعمی» و «تاریخ الموالید فی الموالید ائمه و وفیاتهم» بیان شده است.
وی افزود: البته در دو کتاب «مرآت الحق» و «عوالم العلوم» هم به طور مفصل آورده است، البته درباره روز ولادت امام رئوف هم گزارشهایی بیان شده است، از جمله اینکه ولادت حضرت روز پنجشنبه بوده است که در «عیون اخبار الرضا» و «الارشاد» آورده شده است، البته برخی تواریخ روز جمعه را نیز ذکر کردهاند.
حجتالاسلام غلامعلی با تأکید بر اینکه این اختلافها در گزارش تاریخی کهن طبیعی است، ابراز داشت: غیر از روز یازدهم ذیالقعده نظرات غیر قابل قبول یا کم اعتبار هم مطرح شده از جمله روز سوم، هفتم و هشتم شوال، یازدهم ذیالحجه، یازدهم ربیعالاول و ربیع الآخر که البته در کتابهای معتبرتر نظیر «کافی»، «تهذیب الاحکام» و «إرشاد» همان یازدهم ذیالقعده ذکر شده است.
وی در ادامه به علت نامگذاری روز 23 ذیالقعده به نام «روز زیارتی مخصوص امام رضا(ع)» اشاره کرد و گفت: در باب زیارت روایتهای متعدد نقل شده است، به گونهای که در کتاب «کامل الزیارة» ابن قولویه که معتبرترین و کهنترین کتاب زیارتی است که حدود هزار سال -در قرن چهارم- پیش نگارش یافته است، روایتهای متعددی درباره ثواب زیارت ائمه(ع) آمده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث با اشاره به اینکه بعد از روایتهای ثواب زیارتی حضرت سیدالشهدا(ع)، روایتهای ثواب زیارتی امام رضا(ع) نسبت به دیگر ائمه(ع) در جایگاه دوم قرار دارد، خاطرنشان کرد: در روایتی جواد الائمه(ع) ثواب زیارتی پدر بزرگوارش را بالاتر از ثواب زیارتی امام حسین(ع) دانسته و میفرماید: زیارت پدرم افضل است، زیرا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را همه مردم زیارت مىکنند؛ اما پدرم را جز خواص شیعه زیارت نمىکنند.
وی با بیان اینکه فرقههای باطل درون شیعی از جمله چهار امامی، شش امامی و هفت امامی جایگاهی برای امام رضا(ع) قائل نیستند، افزود: هشت امامیها، امامت حضرت رضا(ع) و در ذیل آن امام مهدی(عج) را قبول دارند، با وجود فرقههای باطل درون شیعی تأکیدات زیادی قبل از ولادت و شهادت ثامنالحجج(ع) برای زیارت حضرت شده است که این امر توسط ائمه بعدی امام رضا(ع)، از جمله امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بارها مورد سفارش واقع شده است.
حجتالاسلام غلامعلی با بیان اینکه روز 23 ذیالقعده، ماه رجب و روز شهادت امام رضا(ع) به عنوان روز زیارتی مخصوص ایشان مطرح شده است، اظهار داشت: اهل بیت(ع) از این منظر خواستهاند که شیعه به امام رضا(ع) توجه زیادی کند تا پاسخی به آن انحرافها باشد که در اندیشه شیعه هفت امامی (واقفیه) رخ داد، زیرا آنها معتقد به این بودند که امام کاظم(ع) آخرین امام بوده است و از دیدهها غائب شده و یک روز ظهور میکنند! بنابراین امامت امام رضا(ع) را انکار کردند.
وی ادامه داد: اهلبیت(ع) خواستند این سرخط را به شیعیان بدهند که این انحراف، انحراف باطلی است و تعیین روز زیارتی برای امام رضا(ع) خط بطلانی بر اندیشههای فرقههای باطل شیعه باشد، بنابراین حرکت شیعیان از شهرهای مختلف آن هم در زمان عباسیان برای زیارت حرم امام رضا(ع) برای یک روز خاص بسیار ارزشمند بوده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث در پایان سخنان خود به بیان جایگاه ثواب زیارتی امام رئوف(ع) پرداخت که مشروح این روایت به شرح زیر است:
ابن قولویه قمی از قول حمدان نقل میکند: روزی به محضر مولایم حضرت امام جواد(ع) تشرّف پیدا کردم و به ایشان عرض کردم: پاداش زائری که مرقد پدرت حضرت رضا علی بن موسی الرضا را در خراسان زیارت کند، چقدر است؟ امام در پاسخ فرمود: کسی که قبر پدرم را زیارت کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را خواهد آمرزید. حمدان می گوید: من ایوب بن نوح را ملاقات کردم و گفتم: ای اباالحسین! من از مولا و حجت خدا امام جواد، چنین و چنان شنیدم، ایوب گفت: ایا من به دانش تو بیش از آنچه شنیدهای، نیفزایم؟ گفتم: بله. گفت: من از امام جواد(ع) این روایت را شنیدم و سپس آن حضرت افزود: کسانی که پدرم را زیارت کنند، در روز قیامت برای آنان منبرهایی مقابل منبر رسول الله(ص) نهاده خواهد شد، تا همه از حساب و کتاب قیامت فارغ شوند.
آن گاه حمدان میگوید: من بعد از چندی، ایوب بن نوح را دیدم که به شهر طوس به زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شده. تا مرا دید گفت: به زیارت مولایم آمدهام و هدفم به دست آوردن منبری است که امام جواد(ع) فرموده است.