آثار اعتقاد به ربیع الانام علیه السلام
پس امروز، روز عيد واقعي است؛ يعني روز ولادت، براي همه ي بشر و تاريخ - حتي براي گذشتگان - عيد است. کساني که در دوران تاريک فرعونها و نمرودها و ابوجهلها و سلاطين ظالم، در فقر و ظلم و تبعيض سر کردند و مردند و رنج کشيدند و روي خوبي نديدند؛ امروز براي آنها هم عيد است. اگر روح آنها در عالم برزخ، از بعضي از تفضلاتي که پاره يي از ارواح برخوردارند، بهره مند باشد؛ يقيناً آنها هم مثل چنين روزي، شادي خواهند کرد. امروز، با بقيه ايام و اعياد، تفاوت دارد. واقعاً اگر ما امروز را «عيد الله الاکبر»» بناميم، مبالغه و گزاف نيست.
در قضيه ي ولادت آن بزرگوار و اعتقادي که به اين حقيقت است، اگرانسان در دو ناحيه و در دو جهت جستجو کند؛ آثار عظيمي را مشاهده مي کند.
يک ـ تأثير در کمال فردي انسان
اول، از جهت معنوي و روحي و تقرب الي الله، و جهات تکامل فردي انسان است. کسي که اعتقاد به اين مسأله دارد، چون با مرکز تفضلات الهي و نقطه ي اصلي و کانون اشعاعِ رحمت حق، يک رابطه ي روحي برقرار مي کند؛ توفيق بيشتري براي برخورداري از وسايل عروج روحي و تقرب الي الله دارد. به همين خاطر است که اهل معنا و باطن، درتوسلات معنوي خود، اين بزرگوار را مورد توجّه و نظر دايمي قرار مي دهند و به آن حضرت توسل مي جويند و توجّه مي کنند. نفس پيوند قلبي و تذکر و توجّه روحي به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالي، انسان را عروج و رشد مي دهد و وسيله ي پيشرفت انسان را -روحاً و معناً - فراهم مي کند.
اين، يک ميدان وسيعي است. هر کسي در باطن و قلب و دل و جان خود، با اين بزرگوار مرتبط باشد، بهره ي خودش را خواهد برد. البتّه، توجه به کانون نور، بايد توجّه حقيقي باشد. لقلقه ي زبان در اين زمينه، تأثير چنداني ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسل شد و معرفت کافي براي خود به وجود آورد؛ بهره ي خودش را خواهد برد. اين، يک ميدان فردي و تکامل شخصي و معنوي است.
دو ـ تأثير در زندگي اجتماعي مردم
\
جهت و وجهه ي دوم عبارت است از ميدان زندگي اجتماعي و عمومي و آن چه مربوط به سرنوشت بشرو ملتهاست. در اين زمينه، اعتقاد به قضيه ي مهدي و موضوع ظهور وفرج و انتظار، گنجينه ي عظيمي است که ملتها مي توانند از آن بهره هاي فراواني ببرند. شما کشتي يي را در يک درياي طوفاني فرض کنيد. اگر کساني که در اين کشتي هستند، عقيده داشته باشند که اطراف آنها تا هزار فرسنگ، هيچ ساحلي وجود ندارد و آب و نان و وسايل حرکت اندکي داشته باشند؛ کساني که در اين کشتي هستند، چه کار مي کنند؟آيا هيچ تصور مي شود که اينها براي آن که حرکت کنند و کشتي را پيش ببرند، تلاشي بکنند؟ نه، چون به نظر خودشان، مرگشان حتمي است. وقتي انسان مرگش حتمي است، ديگر چه حرکت و تلاشي بايد بکند؟ اميد و افقي وجود ندارد.
يکي از کارهايي که مي توانند انجام دهند، اين است که در اين مجموعه کوچک، هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کسي که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن که اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن که چند ساعتي بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است که کساني که در همين کشتي هستند، يقين داشته باشند و بدانند که در نزديکي آنها ساحلي وجود دارد. حالا اگر دور و يا نزديک است و چه قدر کار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نيست؛ امّا قطعاً ساحلي که در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد چه کار مي کنند؟ اينها تلاش مي کنند که خود را به آن ساحل برسانند. و اگر يک ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يک ساعت براي حرکت و تلاش صحيح و جهت دارد، استفاده خواهند کرد و فکرشان را روي هم خواهند ريخت و تلاششان را يکي خواهند کرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشي دارد. همين قدر که اميدي در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاي خود را جمع مي کند و کنار مي رود. اميد موجب مي شود انسان تلاش و حرکت کند، پيش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنيد ملتي در زير سلطه ي ظالمانه ي قدرت مسلطي، قرار دارد و هيچ اميدي هم ندارد. اين ملت مجبور است تسليم بشود. اگر تسليم نشد، کارهاي کور و بي جهتي انجام مي دهد؛ امّا اگر اين ملت وجماعت، اميدي در دلشان باشد و بدانند که عاقبت خوبي حتماً وجود دارد، اينها چه مي کنند؟طبيعي است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعي در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند کرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعي، مثل همان سرنشينان يک کشتي طوفان زده، هميشه گرفتار مشکلاتي از سوي قدرتمندان و ستمگران و قويدستان و مسلطين برامور انسانهاي مظلوم بوده است. اميد، موجب مي شود که انسان مبارزه کند و راه را باز نمايد و پيش برود. وقتي به شما مي گويند انتظار بکشيد، يعني اين وضعيتي که امروز شما را رنج مي دهد و دلتان را به درد مي آورد؛ ابدي نيست و تمام خواهد شد. ببينيد چه قدر انسان حيات و نشاط پيدا مي کند. اين، نقش اعتقاد به امام زمان (صلوات الله عليه و ارواحنا فداه)است. اين، نقش اعتقاد به مهدي موعود مي باشد. اين عقيده است که شيعه را تا امروز، ازآن همه پيچ و خمهاي عجيب و غريبي که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزّت و پرچم سربلندي اسلام و قرآن، در دست شما ملّت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا که چنين اعتقادي باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
نااميد کردن مردم، از اساسي ترين کارهاي استکبار
به همين، خاطر، يکي از اساسيترين کارهاي استعمار و استکبار و ايادي آنها، اين بوده است که عقيده ي اميد و مبارزه را در دل مردم از بين ببرند. بارها خواسته اند اين چراغ را خاموش کنند؛ ولي نتوانسته اند. ما مي دانيم که استعمار و استکبار، چه تلاشي را در اين جهت، نه فقط در ايران، بلکه در سطح دنياي اسلام - انجام داده است تا اين چراغ را خاموش کند. دريک گزارش بسيار مهمي که مربوط به سالها قبل است و جديد نيست، تلاش گروههاي تبليغي مسيحيت را که از اروپا به سمت شمال افريقا اعزام مي شدند. تا جاده ي استعمار را در آن جا صاف کنند؛ نشان داده بود. يکي از غصه هاي دينداران دنيا اين است که قدرتمندان مسلط بر کشورهاي مسيحي، تبليغ علي الظاهر دين مسيح در سطح دنيا را وسيله يي براي پيش بردن ماشين استعمار قرار دادند و اينها جاده صاف کن استعمار شدند. گروههاي تبليغي و به اصطلاح تبشيري را به عنوان تبليغ مسيحيت -که ظاهرش تبليغ مسيحيت بود، امّا باطنِ قضيه اين بود که راه را باز کنند تا استعمارگران اروپايي از کشورهاي مختلف اروپاي آن روز، وارد کشورهاي اسلامي بشوند و قدرت سياسي را قبضه کنند-به اطراف دنيا فرستادند و متأسفانه در بسياري از جاها هم موفق شدند. اين گزارش، مربوط به گروههاي تبليغي در شمال افريقاست. گزارشگر مي نويسد: «يکي از مشکلات ما در سر راه تبليغ مسيحيّت و پيشرفت استعمار در شمال افريقا و منطقه ي تونس و مغرب اين است که اين مردم اعتقاد دارند که مهدي موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد کرد ». گزارشگر، اين را در گزارش رسمي خود مي نويسد و براي آن هيأتي که مسؤول رسيدگي به اين کارهاست، مي فرستد. بنابراين، نفس اعتقاد به مهدي موعود، باعث ايجاد مشکل براي استکبار و استعمار شده بود؛ درحالي که اعتقادي که برادران ما در آن مناطق دنيا دارند، به روشني و وضوح اعتقادي که ما امروز در اين جا داريم، نيست؛ بلکه بيشتر ابهامات و کلي گويي وجود دارد تا تعيين مصداق و مورد و نام و خصوصيّات. در عين حال، استعمارگران از اين اميد ترسيدند.
اين کار آسان نيست!
در همين کشور خود ما، يکي از بزرگان علما و روحانيون محترمي که امروز بحمدالله در ميان ما هستند و برکات وجود ايشان بازهم شامل حال مردم مي شود، براي من نقل مي کردند که در اوايل روي کار آمدن رژيم منحوس و فاسد و وابسته ي پهلوي، آن کودتا گر بي سوادِ فاقد هرگونه معرفت و معنويت، يکي از آخوندهاي وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسيد اين قضيه ي امام زمان چيست که اين گونه مشکلاتي براي ما درست کرده است؟!
اين آخوند هم بر طبق دل و ميل او، جوابي مي گويد و آن قلدر هم مأموريت مي دهد که برويد مسأله را حل و تمام کنيد و اين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد!! او مي گويد: اين کار آسان نيست و خيلي مشکلات دارد و بايد کمک کم کم و با مقدمات شروع کنيم. البتّه آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشياري علماي رباني و آگاهان اين کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه ي شوم را عملي کنند. در کشور ما، يک کودتاچي غاصب، از طرف دستگاه هاي قدرت استعماري مأموريت داشت که بيايد ايران را قبضه کند و کشور را دو دستي تحويل دشمن بدهد و براي آن که بتواند براين مردم مسلط بشود، يکي از مقدمات لازمش اين بود که عقيده به مهدي موعود (عج) را از ذهن مردم پاک کند.
شيعه کسي است که حضور حضرت را حس کند
عقيده به امام زمان، نمي گذارد مردم تسليم بشوند؛ به شرطي که اين عقيده را دست بفهمند. وقتي که اين عقيده به طور حقيقي در دلها جابگيرد، حضور امام غايب در ميان مردم حس مي شود. امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امکان وملجأ همه ي خلايق، اگرچه غايب است و ظهور نکرده؛ امّا حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟ مؤمن، اين حضور را دردل خود و با وجود و حواس خويش حس مي کند. آن مردمي که مي نشينند. راز و نياز مي کنند و دعاي ندبه را با توجّه مي خوانند زيارت آل ياسين را زمزمه مي کنند و مي نالند، مي فهمند چه مي گويند.
آنها حضور اين بزرگوار را حس مي کنند و لو هنوز ظاهر نشده و غايب است. غيبت او، به احساس حضورش ضرري نمي زند. ظهور نکرده است؛ امّا هم در دلها و هم در متن زندگي ملّت حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟
شيعه ي خوب کسي است که اين حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط مي بخشد. اين ملّت بزرگ، بيش از همه چيز به همين اميد نياز دارد؛ ملّتي که در راه خدا و براي عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مي کند و افتخار طول تاريخ بشر و همه ي تاريخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنين ملّتي، بيشتر از همه چيز، به همين اميد درخشان احتياج دارد. آن اعتقاد، اين اميد را به او مي بخشد.
اميد اين ملّت را نمي توان از آنها گرفت
قبل ازپيروزي انقلاب، دشمن از همه ي وسايل استفاده مي کرد تا مردم را از پيروزي انقلاب نااميد کند. مي گفتند: مگر مي شود چنين انقلابي برپا شود و ملّت با دست خالي بر دستگاه تا دندان مسلح پيروز گردد؟! اصلاً ممکن نيست! اين نااميدي را با هزار زبان، در ميان مردم ترويج مي کردند؛ ولي مردم، اميدشان را از دست ندادند.
امام بزرگوار ما - به عنوان يک رهبر تمام عيار- بيشترين همت خود را به اميدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتي مردم اميدوارند، حرکت و تلاش مي کنند. در مقابل تلاش مردم، هيچ قدرتي نمي تواند مقاومت کند. فقط بايد مردم اميدوار باشند. امام بزرگوار، از همه ي وسايل الهي و ملکوتي و معنوي استفاده کرد و اين اميد را در مردم دميد و به برکت آن اميد، اين پيروزي بزرگ به دست آمد.
بعد از پيروزي انقلاب هم، دشمنان اين ملّت، دايماً آيه ي يأس خواندند. مرتب مي گفتند و مي گويند: که شما نمي توانيد کشور را اداره کنيد!! مگر مي شود با امريکا درافتاد؟!مگر مي شود در مقابل دنياي مادّي مقاومت کرد؟!فايده يي ندارد، بايد تسليم شد و بايد قبول کرد!! هر جا پيروزي يي بود، آن را در راديوها و رسانه هاي جهاني کتمان کردند، نگفتند و يا عوضي گفتند! هرجا مختصر ناکامي يي بود، از کاه کوهي درست کردند! با همه ي اين تبليغات، مردم ما مأيوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگي مشغول شدند. تا امروز - به فضل پروردگار- مردم تلاش و مجاهدت کرده اند و اميدشان روز به روز بيشتر شده است؛ چون پيشرفت را مشاهده مي کنند.
اين ملّت، در اوّل انقلاب کجا قرار گرفته بود و امروز کجاست؟ آن روز، ما جز يک ويرانه در اختيار نداشتيم و اين کشور همه چيزش وابسته بود و بسياري از آنچه که از دوران رژيم گذشته باقي مانده بود؛ همراه با وابستگي و پايه هاي بي بنياد و سست بود. امروز، ملّت ما حرکت کرده، نيرومند شده، قدرت نظامي خود را سنجيده و قدرت سياسيش را مشاهده کرده است. ديده است که چه طور در مقابل دنياي ظلم و استکبار مي شود مقاومت کرد. سازندگي را تجربه کرده است. الان - به فضل پروردگار- براي هر کس که نگاه مي کند، در همه جاي کشور، تلاش سازندگي محسوس است.
معلوم است که اميد اين ملّت را نمي توانند از او بگيرند. حال دشمن به تلاشهاي مفتضح افتاده است اين که شما مي بينيد دستگاه سياسي امريکا، گيج گيج مي خورند و کارهاي نسنجيده انجام مي دهند و نمي دانند در مقابل ملّت و دولت ايران چه بکنند؛ براثر قدرت و اميد شماست. به خاطر عزم راسخ اين ملّت است که دشمن نمي داند در مقابل مردم ايران چه بايد بکند و کارهاي ابلهانه انجام مي دهد (1)
پينوشتها:
1-ديدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه شعبان، 1374/10/17.
منبع :
شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383
صفحات: 1· 2