یا حضرت رقیه(سلام الله علیها)
یا حضرت رقیه(سلام الله علیها)
طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
قد خم دست به دیوار شدن هم دارد
تا صدای لبت آمد لبم از خواب پرید
سر تو ارزش بیدار شدن هم دارد
عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات
این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد
بی سبب نیست که با دست به دنبال توام
چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد
دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم
دختر شاه فداکار شدن هم دارد
معجری را که تو از مکه خریدی بردند
موی آشفته گرفتار شدن هم دارد
اللسلام علیک یا بنت الحسین....
دلت که هوای بابا کند …
دیگر نه کربلا می خواهی، نه عاشورا….
فقط چشمانت خرابه ی شام را می بیند ….
و دختری که آرام بابا را ناز می کند …..
پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (علیها السلام)
پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه (علیها السلام)
نويسنده: ابوالفضل هادی منش
اشاره:
در واپسین سالهای عمر معاویه، روزگاری که زیادهخواهیهای او سایهای سنگین از فساد و تباهی بر جامعه مسلمین انداخته بود، تولد نوزادی دختر به نام رقیه (علیهاالسلام) شادی و شعف را به خانه گلین و ساده امام حسین (علیهالسلام) فرا خواند و اشک شوق را مهمان نگاههای منتظر کرد و امام، آرامش کوتاه و زودگذری در سایه خرسندی از مولود خجسته خود پیدا کرد و لبخندی از سرور بر چهره خسته و اندوهگیناش از ظلم و جور زمانه نشاند؛ زمانهای که هتاکی به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و دشنام دادن به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سکه رایج شده بود. تزویر و ریاکاری چنان در بافت جامعه نفوذ کرده بود که کسی به چشمهای خود نیز اعتماد نداشت. این در حالی بود که سنگینی زخم تمام این معضلات ریشهدار، بر قلب امام وارد میآمد. معاویه اما، با همه فریبکاری و نیرنگی که داشت، در برابر فرشته مرگ، بیچاره و ذلیل مینمود و آن گاه که مرگ گریبانش را گرفت، بیهیچ مقاومتی تسلیم شد و پسر میگسار و شهوت پرست او بر اریکهای که بیست سال، پدرش بر آن تن، و دنیا پرستان بر آن رخ ساییده بودند، تکیه زد.
در چنین روزگاری بود که صدای زنگ شتران از مقصد مدینه به سوی آیندهای روشن و تابناک به وسعت تاریخ، برخاست و در رهگذر حوادث و رویدادهای این سفر پردرد و رنج، رقیه (علیهاالسلام) به تماشا ایستاده و عروج خود را انتظار میکشید.
اگر چه بسیاری از منابع تاریخی، نام او را در خاطره خود حفظ نکردهاند، اما دلایل گویایی بر اثبات وجود او در دست است که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
نوشتار حاضر، رهاوردی است از چکیده آن چه تاریخ، به نام و خاطره رقیه (علیهاالسلام) در خود ثبت کرده است و تلاش دارد تا دریچهای به اقیانوس بیکران درد و رنج دخترک خورشید بگشاید و قطرهای از دریای معرفت و بینش او را در کام تشنگان زلال حقیقت بریزد، اما گفتنی است به دلیل نبود منابع کافی و محدود بودن شرح حال او، نگارنده بیشتر به بیان آن چه درباره ایشان نگاشتهاند، همت ورزیده است تا مخاطب به مطالبی که نقل شده، اشراف یابد. از این رو، بدون داوری در مورد اخبار نقل شده، به گردآوری آن دست یازیده است.
میلاد نور
صفحات: 1· 2
پهلوان باشد دُچارِ دردِ مَفصل میشـود .....
پایِ دُختـــر بَچـــه وَقتی غَـرقِ تاوَل میشـود
پا به پایَـش کاروانی هَـم مُـعطل میشـود
دست بسته، خواب هَم باشد بیفتَد از شُـتر
پهلوان باشد دُچارِ دردِ مَفصل میشـود …..
یوسفِ گمگشته بازآمد؟
یوسفِ گمگشته بازآمد؟
نَیامَد حافظا!
تازه “زینب” …
دِه به دِه ….
دُنبالِ یوسُف میرود….
...گریه به تو جرم....
سقای کودکـــان....
شَب هایِ جُمعه فاطمِه علیها السلام با قامتی کَمـــان
آیَد کنـــارِ مَرقدِ سَقــــای کودَکـــان
..... اربعــــین ایران بمــــانم.....
یا عبـــاس علیه السلام …..
اربعــــین ایران بمــــانم
بی گمــــان دق مـــی کنــــم…..
بین اشکال ریاضی....
نیستم اهل حساب و هندسه….اما بدان
بین اشکال ریاضی، عاشق شش گوشه ام….