اســـــوه حسنه...
اي عمار، اگر ديدي علي به تنهايي از يك راه ميرود و تمام مردم به راهي ديگر روانند، به راه علي برو؛ زيرا او تو را به نابودي نكشاند و تو را از مسير هدايت و رستگاري خارج نسازد.1
در روايتي ديگر پيامبراكرم صلياللهعليهوآله به علي عليهالسلام فرمودند:
اي علي، بيشك تو كسي را كه پيروت باشد، هدايت خواهي كرد و آنكه با سيره و راه تو مخالف است، به يقين، تا روز قيامت گمراه خواهد ماند.2
امام علي عليهالسلام در برخورد با مردم و جوامع انساني، ديدگاهي فراتر از ديد مسلمان به مسلماني ديگر داشت. در ديدگاه او مردم از نظر اجتماعي به دو دسته تقسيم ميشوند. دستهاي از آنها، برادر دينياند و دستهاي ديگر، در آفرينش با مسلمانان يكسانند. ازاينرو، با هر يك از آنها متناسب با آنچه خداوند و سنّت پيامبر تعيين كرده است و نيز متناسب با شأن و كرامت انساني آنان عمل ميكرد. در سفارش به مالك اشتر در همين مورد ميفرمايد:
فَاِنَّهُم صِنفانِ: اما أخٌ لك في الدِّينِ و إمّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ.3
اي مالك، مردمان دو دستهاند، گروهي برادر ديني تواند و گروهي در آفرينش با تو همانندند.
از نظر امام علي عليهالسلام، همه انسانها فرزندان يك پدر و مادر و در نژاد و طبقه برابرند و هيچ انساني از اين جهت، بر ديگري برتري ندارد. ايشان به صراحت ميفرمايد: “ايُّها النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عبدا ولا اَمَةً و انَّ الناسَ كُلَّهُم أَحرارٌ؛4 اي مردم، بيگمان آدم هيچ يك از فرزندانش را برده و كنيز نزاد و همگان آزادند “.
در سيره امام علي عليهالسلام همه مردم از حقوقي مساوي برخوردارند و همه بايد از مواهب اجتماعي يكسان بهرهمند شوند. تساوي حقوقي افراد از ديدگاه علي عليهالسلام چنان مهم و حساس است كه حتي در التفات و نظر به افراد نيز والي و حاكم نبايد تبعيض ورزد. حضرت در سفارش به محمد بن ابي بكر، والي مصر چنين ميفرمايد:
با همگان يكسان رفتار كن، چه آنگاه كه گوشه چشم به آنان افكني و چه آنكه خيرهشان نگاه كني تا زورمندان و بزرگان، در تبعيض طمع نورزند و ناتوانان از عدالت تو نوميد نشوند.5
از روزي كه علي عليهالسلامخود را شناخت، بر محور حق حركت كرد و در اين راه هماره با حق دمساز بود. به همين دليل، پيامبر فرمود: “اَلْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ أَينَما مالَ؛ حق به دنبال علي عليهالسلام است هر جا كه برود “.6
علي عليهالسلامبه تمام معنا، قانونمدار و مجري قانون الهي بود و در اين راه ميان خودي و غريبه تفاوتي نميگذاشت و اگر كسي برخلاف قانون عمل ميكرد، بدون در نظر گرفتن موقعيت و مقام وي، حدود الهي و قانوني را بر وي اجرا ميكرد و هيچ واسطه و شفاعتي را نميپذيرفت. از سوي ديگر، بسيار دقيق و منظم بود و ديگران را از بيبرنامگي بازميداشت. ايشان در عهدنامه مالك اشتر براي حفظ نظم و انجام كارها در وقتشان فرمود:
كار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زيرا هر روز كاري ويژه خود را دارد و از شتاب در مورد كارهايي كه زمانشان نرسيده يا سستي در كارهايي كه امكان انجام آن فراهم است يا لجاجت در اموري كه مبهم است يا سستي در كارها هنگامي كه آشكار است، برحذر باش و هر كاري را در جاي خود و به موقع انجام بده.7
از ديد امام علي عليهالسلام، مهرباني و محبت با مردم، در جذب دلها و اداره كردن انسانها، نقش ارزندهاي دارد و سبب ميشود زمامدار بر قلوب مردم حكومت كند. ايشان درباره مهرورزي به انسانها در عهدنامه مالك اشتر ميفرمايد:
دلت را از رعايا، پر از مهر و محبت و لطف كن. در برابر آنها درنده و آزاركنندهاي مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري.8
امام هميشه در دسترس همگان بود به گونهاي كه پايينترين ردههاي اجتماعي نيز به سهولت و بدون كوچكترين مشكل و مانعي با وي ديدار ميكردند و مشكلاتشان را با او در ميان ميگذاشتند. هيچ درباني نداشت و به كارگزاران خود نيز سفارش ميكرد كه هيچگاه از ديد مردم غايب نشوند. در اين راستا به پسر عموي خود قثم بن عباس كه زمامدار مكه بود، چنين مينويسد:
صبح و عصر براي رسيدگي به امور حاجيان و مردم مكه بنشين. به كساني كه پرسشي دارند، پاسخ ده. جاهلان را بياموز و با دانشمندان مذاكره كن. در ميان تو و مردم بايد واسطه و سفيري جز زبانت و حاجب و پردهاي جز چهرهات نباشد. افرادي را كه با تو كار دارند، از ملاقات با خود محروم مساز. اگر ابتدا آنها را از درِ خانهات برانند، حل مشكل آنها پس از آن، اين بيحرمتي و بياعتنايي را جبران نخواهد كرد.9
امام براي آموزش و پرورش مردم در تمام ابعاد زندگيشان اهميت ويژهاي قائل بود و بر دو نكته اساسي تأكيد ميورزيد. ابتدا در بخش فرهنگ مردم گذشته، بايد تنها سنّتهاي نيكو و آداب و رسوم خوب آنان را گرفت و به كار بست و در بخش آموزش بايد چيزي را به مردم آموخت كه براي دنيا و آخرت آنها سودمند باشد و بتوانند از آن در زندگيشان بهره گيرند. از نظر علي عليهالسلام فقط علمي ارزش دارد كه شخصيت انسان را بسازد و رشد و تكامل بخشد و او را به خداوند و اوج تقرب برساند.10
سيره امام علي عليهالسلام در بعد فردي و خانوادگي نيز در اوج است. علي عليهالسلام، يگانه خداشناس است. او در خانه خدا چشم به جهان گشود و در خانه حق، كام جانش به نام حق و به ياد خدا شيرين شد. او در خداشناسي به يقين كامل رسيده بود، آنچنانكه ميفرمايد: “اِنّي لَعَلي يَقينٍ مِنْ رَبّي و غَيْرِ شُبهَةٍ مِنْ ديني؛ من درباره پروردگارم، خود به سرمنزل يقين رسيدهام و در دينم ترديدي ندارم “.11
خداشناسي علي عليهالسلام به اندازه عظمت و بزرگي خود اوست؛ زيرا خدا را در همه حال حاضر و ناظر بر رفتار و برنامههاي خويش ميداند و او را به چشم دل ميبيند، عبادت او، عبادت آزادگان است كه فقط به شكرانه ذات حق و بدون چشمداشت پاداشي صورت ميپذيرد. خود در اين باره ميفرمايد:
گروهي خدا را از روي رغبت و ميل (به بهشت) ميپرستند كه اين عبادت تاجران و سودجويان است و گروهي خداي را از روي ترس، پرستش ميكنند كه عبادت بردگان است و عدهاي به سبب شكر نعمتهاي الهي و سپاس (و اينكه حضرت حق را شايسته عبادت ميدانند) او را ميپرستند و اين عبادت آزادگان است.12
آنگاه به نوع عبادت خود اشاره ميكند و ميفرمايد:
هيچگاه خداوند را از روي ترس يا به طمع و چشمداشت پاداشي نپرستيدم، بلكه چون خداوند را شايسته پرستش ديدم، او را عبادت كردم.13
اميرمؤمنان علي عليهالسلام درباره اخلاص نيز ميفرمايد كه تمام دوستيها و دشمنيها و جذب و دفع، همه و همه بايد براي خدا باشد: “المؤمِنُ مَنْ كان حُبُّهُ لِلّهِ و بُغضُهُ للّهِ و أخذُهُ للّه و تَرْكُهُ للّهِ “.14
در سيره عبادي امام، نماز بزرگترين جلوه عبادت واساسيترين نماد بندگي و ركن نخستين و پايه اصلي دين است. مؤمن كسي است كه دوستي، دشمني، دادن و گرفتن او براي خدا باشد. در بحرانيترين زمانها و مكانها نيز نماز اول وقت امام به تأخير نميافتاد، چنانكه در جنگ صفين گاه و بيگاه به خورشيد نگاه ميكرد و مراقب بود كه وقت زوال نگذرد. ابن عباس از حضرت پرسيد: اي اميرمؤمنان، چرا گاهي از جنگ دست ميكشي و به آسمان مينگري؟ فرمود: “به خورشيد و زوال آن نگاه ميكنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم. ” ابن عباس با شگفتي پرسيد: آيا در هنگامه نبرد كه مجال انديشيدن به چيز ديگري جز جنگ نيست، به نماز اول وقت ميانديشي؟ فرمود: “ما براي چه با آنان ميجنگيم؟ آيا براي نماز، نبرد نميكنيم؟ “15
امام علي عليهالسلاماز نظر خانوادگي و توجه به كانون انس و الفت نيز الگويي نيكو براي تمام خانوادههاست. امام، بزرگترين عامل خوشبختي و راز كاميابي خانواده را در گرم و باصفا نگاهداشتن كانون خانوادگي، اخلاق پسنديده و محبت و مهرباني و وفاداري در آن ميداند و ميفرمايد:
به خدا سوگند، هيچگاه فاطمه را به اكراه به كاري وانداشتم و او را ناراحت نكردم و خشمگين نساختم تا خداوند او را نزد خويش برد و او نيز هيچ زمان مرا ناراحت نكرد و از دستور من سرنپيچيد و هرگاه به او نگاه ميكردم، همه ناراحتيها و اندوهها و غمهايم را از ياد ميبردم.16
حضرت در مورد حقوق همسران ميفرمود:
مبادا بر زنان خويش ستم روا داريد و آنان را از حق خويش محروم سازيد. هر كس به اندازه يك درهم گوشت براي همسر و فرزندان خويش خريداري كند، مانند كسي است كه بردهاي از فرزندان اسماعيل عليهالسلام را آزاد ساخته است.17
شيوه و رفتار علي عليهالسلام با فرزندانش بر اساس تربيت نبوي بود. ايشان در سخني زيبا به حسن و حسين عليهماالسلام، فضيلتها و ارزشهاي متعالي در زندگي را چنين ميآموزد:
تقوا پيشه سازيد. در پي دنيا و مظاهر آن نباشيد حتي اگر دنيا به شما روي آورد. بر هر چه از مواهب دنيايي است و از دست ميدهيد، تأسف نخوريد. به حق سخن بگوييد. براي پاداش الهي كار و كوشش كنيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد. در كارهايتان نظم داشته باشيد. براي ايجاد صلح و آشتي بين مردم بكوشيد. حال يتيمان را رعايت كنيد و نگذاريد نابود شوند. همسايگان خود را مراعات كنيد. مبادا در عمل به قرآن، ديگران بر شما پيشي گيرند. همواره مراقب نماز باشيد. امربهمعروف و نهي از منكر را هرگز ترك نكنيد كه در آن صورت، بدان بر شما مسلط ميشوند و دعايتان مستجاب نخواهد شد. بر شما باد همبستگي و از تفرقه و پشت كردن به يكديگر بپرهيزيد.18
ايشان در وصيتي به فرزند خود امام حسن عليهالسلام درباره رعايت حقوق خانواده و خويشاوندان ميفرمايد:
وَاَكرِمْ عَشِيرَتَكَ فَاِنَّهُم جَناحُكَ الذي بهِ تَطيرُ وَ أَصلُكَ الّذي الَيهِ تَصيرُ وَ يَدُكَ التي بِها تَصُولُ.19
خويشانت را گرامي بدار كه بالهاي تواَند و با نيروي آنان ميتواني پرواز كني و همچنين آنان ريشه تواَند كه به آن باز ميگردي و دستان تواَند كه با آنان به دشمن يورش ميبري.
اصولاً دلبستگي به خانواده، حفظ و حراست از بستگان و رسيدگي به آنان، اهتمام به صله رحم، استوار ساختن پيوند خويشاوندي از سنّتهاي نيكو و از اصول اساسي در فرهنگ اسلام به شمار ميرود كه مورد تأكيد جدي امام علي عليهالسلام است.
از آنچه گذشت، درمييابيم كه علي عليهالسلام، سرچشمه كرامت و قله بلند فضايل و كمالات انساني است. او پرورش يافته اسلام است. پابهپاي پيامبر حركت ميكرد و دوست و دشمن به فضايلش معترفند. چنين شخصيتي نمونه آرماني همه جوامع انساني است. ابن عباس در سخني كامل در حق ايشان ميفرمايد:
به خدايي كه جان من در دست اوست، اگر درياها، مركب و درختان، قلم و همه آفريدگان زمين، نويسنده شوند، نميتوانند فضايل علي عليهالسلام را بنويسند.20
اينك ماييم و اين هم كرانه بيپايان سخنان نغز و پر عمق مولاي متقيان كه رهتوشه و چراغ راه انسانهاي جوياي فضيلت است.
اخلاق فردي
پرهيز از نخستين گناه
————————–
انسان با اراده، در برابر وسوسهها چراغ سبز نشان نميدهد و به راحتي از جاده سلامت خارج نميشود. بايد دانست كه پايداري در برابر لغزشها، رمز موفقيت و نيكفرجامي است. خوشا به حال پرواپيشگاني كه سدّ معصيت نشكستند و خود را به گناه نيالودند و هم آنان پيروزمند و سعادتمند هستند. مولاي پرواپيشگان، علي عليهالسلام بنا به نقل شيعه و اهل سنت ميفرمايد:
ما ظَفَرَ مَن ظَفَرَ الاِْثْمُ بِهِ.21
آن كس كه گناه بر او چيره شود، پيروز نخواهد شد.
لذت ترك گناه
—————–
انسانها هميشه بر سر دو راهي انتخاب هستند. آدميان چون مختارند، بايد راه خير و شر را فرا روي خود داشته باشند و با نيروي ايمان و آيندهنگري، راه خير و سعادت را برگزينند. در اين ميان، بايد دانست دوري گزيدن از گناه چندان آسان نيست. با اين حال، عوامل متعددي ميتواند انسان را در اين راه ياري دهند. يكي از اين عوامل، آراسته شدن به زيور تقواست.
گرايش به پرهيزكاري، زمينهساز ترك گناه است. قدرت و تسلط داشتن بر نفس، بالندگي و سرافرازي را به همراه ميآورد و لذيذترين لذتهاي روحاني را به انسان ميچشاند. اگر انسان لذتِ ترك لذت را بچشد، ديگر لذت نفس را لذت نميخواند. پس اگر خواهان سعادت و خوشبختي هستيد و به وزيدن نسيم خوشِ نيكبختي مشتاقيد و ميخواهيد پاك زندگي كنيد و پاكيزه بمانيد، بايد پروا پيشه كنيد و به گناه نزديك مشويد. مولاي متقيان، علي عليهالسلام در اين باره ميفرمايد:
اَسْعَدُ النّاسِ مَن تَرَكَ لَذَّةً فانِيَةً لِلَذَّةٍ باقِيَةٍ.22
خوشبختترين مردم كسي است كه لذتهاي زودگذر را براي لذتهاي ديرپا ترك كند.
اندكي انديشه درباره اثرات دو نوع لذت، انسان را به گزينش لذت ديرپا و رها كردن لذتهاي زودگذر فرا ميخواند، چنانكه بنا بر نقل اهل سنت علي عليهالسلام ميفرمايد:
شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقي تَبْعَتُهُ و عَمَلٌ تَذْهَبُ مَؤُونَتُهُ وَ يَبْقي اَجْرُهُ.23
چه بسيار فرق است بين دو كار، كاري كه لذت آن ميرود، ولي آثار وخيم آن به جاي ميماند و كاري كه سختي آن ميرود، ولي پاداش آن ميماند.
پاكي نفس
————–
انسان، اشرف مخلوقات و برترين مظهر آفرينش است. او ميتواند راه كمال يا گمراهي بپيمايد. ميتواند چون حيوانات، زندگاني حيواني در پيش گيرد و از انسانيت خويش فرسنگها دور شود يا به زندگي خود رنگ خدايي بزند و روح كمال را در خود زنده كند و راه تعالي و كمال را بپيمايد. پس در خويشتن خويش بنگريم و ببينيم اكنون كه نام انسان بر خود نهادهايم، كدامين راه را برگزيدهايم؛ هدايت و پاكي يا گمراهي و تباهي؟ پس تا فرصت باقي است به فكر اصلاح خويش باشيم تا پيش خدا و خلق رسوا نشويم. از انسان جز شرافت انتظار نميرود و شرافت آدمي همانگونه كه امام شريفان، علي عليهالسلام فرموده، به پاكي است:
شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ.24
شرف مرد به پاكي و زيبايياش به جوانمردي است.
اين پاكي بايد هم در ظاهر و هم در باطن و اخلاق انسان باشد، ولي آنچه نشانه وجود چنين پاكي است، حسن رفتار با ديگران است وگرنه از شرافت و بزرگواري خبري نيست، چنانكه بنا بر نقل اهل سنت، علي عليهالسلامفرمود:
لا شَرَفَ مَعَ سُوْءِ الْاَدَبِ.25
با بدادبي، شرافتي نيست.
گذشت هنگام قدرت
————————
مولاي موحدان، علي عليهالسلامفرموده است:
تَجاوَزْ مَعَ الْقُدْرَةِ واَحسِنْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكْمُلُ لَكَ السّيادَةُ.26
هنگام توانايي درگذر و هنگام دولتمندي نيكي كن تا به نهايت بزرگواري و آقايي برسي.
اذا قَدَرْتَ عَلي عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ اَلْعَفْوَ عَنْهُ شُكْرَا لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.27
هنگامي كه بر دشمن خود پيروز گشتي، به شكرانه پيروزي، او را ببخشاي.
پينوشتها:
1. خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ج 13، ص 188.
2. شيخ طوسى، الامالى، ص 479.
3. نهج البلاغه، نامه 53.
4. محمدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 8 ، ص 69 .
5. نهج البلاغه، نامه 46.
6. كافى، ج 1، ص 294.
7. نهج البلاغه، نامه 53.
8. همان.
9. همان، نامه 67 .
10. على رفيعى علامه و دشتى، سيره امام على عليهالسلام، ص 79 [دانشنامه امام على عليهالسلام].
11. كافى، ج 5، ص 54.
12. همان، ج 2، ص 84 .
13. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 157.
14. غررالحكم، ص 67 .
15. حسن بن ابىالحسن ديلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 22.
16. بحارالانوار، ج 43، ص 31.
17. همان، ج 78، ص 32.
18. نهج البلاغه، نامه 47.
19. همان، نامه 31.
20. قاضى نوراللّه شوشترى، احقاق الحق، ج 4، ص 101.
21. نهج البلاغه، كلمات قصار، ش 319؛ سجع الحمام فى حكم الامام، على الجندى، قاهره، مكتبة انجلو مصريه، ص 365.
22. غررالحكم، ج 2، ص 441.
23. محمد شنقيطى، كفاية الطالب، بيروت، دار ابن زيدون، ص 213.
24. غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 180.
25. رشيدالدين وطواط، مطلوب كل طالب، دفتر انتشارات اسلامى، ص 10، كلمه 17.
26. غررالحكم، ج 3، ص 297.
27. مطلوب كل طالب، كلمه 95، ص 45.
منبع : كتاب “علي (عليه السلام) محور وحدت
صفحات: 1· 2