تنبیه فرمانده
در سال 1357 به دنبال صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها و سربازخانهها، از خدمت سربازی فرار کرد و با تشکلهای انقلابی محل در تماس بود. از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد انقلاب داخلی و جنگهای کردستان بود. او در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد. در کردستان به سمت فرمانده اولین خط دفاعی در جاده آبادان اهواز منصوب شد.
او در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشت و دو پل حفار و مارد را که عراقیها با نصب آن دو پل بر روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد. او در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپههای رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد.
در عملیات فتحالمبین، دشمن را در جاده عینخوش با همان تدبیر فرماندهیاش حدود 15 کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر کرد و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم به سزایی داشت. در عملیات خیبر دشمن منطقه را با انواع و اقسام جنگافزارها و بمبهای شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقبنشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع گردید و پیکر زخم خورده او به عقب فرستاده شد.
از آن پس در عملیات مختلف همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشگر، رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. در عملیات والفجر 8، لشگر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت. در عملیات کربلای 5 زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد و در روز هشتم اسفندماه 1365 به شهادت رسید.
تدبیر و شجاعت شهید خرازی
مرتضی ابوفاضلی رزمنده و جانباز 50 درصد هشت سال دفاع مقدس است. او در طول سالهای جنگ تحمیلی با فرماندهان بزرگ اصفهانی از جمله شهید حسین خرازی و شهید مصطفی ردانی پور همراه بود و خاطرات مشترکی با آنها دارد. جانباز ابوفاضلی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از فرمانده شهیدش چنین میگوید: در اصفهان در لشکر 14 امام حسین(ع) بودیم و شهید حسین خرازی را میشناختیم. شهید خرازی فرمانده خیلی شجاعی بود. کسی باید از ایشان بگوید که او را دیده و همراهی کرده باشد و نکته سنجیاش را بداند. تدبیر زیادی در جنگ داشت. شهید آوینی جملات زیبایی برای توصیف ایشان به کار بردهاند.
مرتضی ابوفاضلی
در عملیات کربلای 4 اورژانسهای سنگینی ساخته بودیم. در ادامه جنگ در بهداری برای پزشکان هم چیزهایی ساخته بودیم. شهیدخرازی برای بازدید آمد اما از هیچکدام از چیزهایی که انتظارش را داشتیم بازدید نکرد. ایشان رفت فقط سرویسهای بهداشتی و حمامها را بازدید کرد. اوضاع تغذیه را بررسی کرد. اینها خیلی مهم بود.
او فرمانده ای با تدبیر بود و به نکات ریز توجه میکرد. در جنگهای کلاسیک دنیا میبینیم فرماندهان پله پله عقب هستند اما درمورد ما اینطور نبود. تدبیر در خود خط که آتش دشمن زیاد است مهم بود که شاخصه این فرماندهان شهید هم همین بود. آنها از دور با بی سیم حرف نمیزدند بلکه خود در خط حضور داشتند و مزدشان را هم گرفتند.
داستان بسیجی دژبانی که شهید خرازی را به خاطر نداشتن کارت راه نداد
یکبار حسین خرازی که فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) بود میرود نزدیک در دژبانی. یک بچه بسیجی آنجا نگهبانی میداد. خرازی را به جا نمیآورد و به او میگوید: “کارت داری؟” خرازی میگوید: “نه؛” آن بسیجی هم میگوید: “راهت نمی دهم.” خرازی به خاطر نداشتن کار مدتی را توی آفتاب میایستد.
در واقع آن بسیجی او را بیرون توی آفتاب نگه میدارد و راهش نمیدهد. بعد که مسئول دژبانی میآید از آن بسیجی میپرسد:"چه شده؟” او هم میگوید: “ایشان چون کارت نداشت راهش ندادم.” مسئول دژبان میگوید: “ایشان آقای خرازی فرمانده لشکر است. چطور راهش ندادی؟” بعد هم شروع به معذرت خواهی از حسین خرازی میکند. اما ایشان با همان لبخند همیشگی و آرام میگوید: “این بسیجی وظیفه اش را درست انجام داد.” یعنی معتقد بود باید آن بسیجی دژبان را تشویق کرد. متاسفانه بعضی یک چهره ای از ایشان درست کرده اند که صحیح نیست. او هیچوقت خشن و عصبانی دیده نشد و لبخند همیشگی اش که در عکسهایش دیده میشود. این نشانگر اخلاق خوب و خوشروییاش بود.
نحوه تنبیه یک سرباز توسط شهید خرازی
سال 64 بود و طبق معمول در بهداری بودم. یکبار داشتم پای یکی را بخیه میکردم، دیدم یکی به شانه ام زد. برگشتم و دیدم حسین خرازی است. همانطور شروع به صحبت کردم. آن کسی که مجروح بود و زخمش را بخیه میکرد صورتش را گرفت. کارم را تمام کردم و گفتم چرا صورتت را گرفتی؟ حسین خرازی گفت: ایشان یک کاری کرده من تنبیهاش کردم. حالا خجالت کشیده است. گفتم: چکار کرده است؟ شهید خرازی گفت: 14 روز غیبت کرده بود. به من گفتند تنبیه اش کن. من هم با خط کش 14 بار زدم کف دستش. حتی تنبیه کردنهای شهید خرازی اینقدر ساده و معمولی بود.
نحوه شهادت فرمانده
ریزترین کارها تا تغذیه بچهها را زیر نظر داشت. یکی از عقاید ایشان در همین ظرافت هایی که به خرج میداد این بود: کسی که در خط میجنگد با کسی که پشت خط مشغول است باید تغذیههایشان فرق کند. کسی که در خط مقدم است باید بهترین غذا را بخورد. نحوه شهادتش را ببینید. کربلای 5. چند ماشین می آید در خط غذا برساند که عراق آن را میزند. ایشان می آید بیرون از سنگر تا نحوه داخل شدن را برایشان توضیح دهد که آنجا شهید می شود. تدابیر نظامی داشت. سخت می شود کسی مثل ایشان پیدا کرد.
سید مرتضی آوینی: حاج حسین را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت
شهید سیدمرتضی آوینی در وصف سردار بزرگ سپاه امام حسین(ع)، حاج حسین خرازی گفته است: “وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند میدادهاند، بگذری، به «فرمانده» خواهی رسید؛ به علمدار.
او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه میگویم، چهره ریزنقش و خندههای دلنشینش نشانه بهتری است. مواظب باش، آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی. اگر کسی او را نمیشناخت، هرگز باور نمیکرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین(ع) رو به رو است.
ما اهل دنیا، از فرمانده لشکر، همان تصویری را داریم که در فیلمهای سینمایی دیدهایم؛ اما فرماندههان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریختهاند. حاج حسین را ببین، او را از آستین خالی دست راستش بشناس. جوانی خوشرو، مهربان و صمیمی با اندامی نسبتاً لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفتهاند، بر دو خصلت بیش از خصائل وی تأکید کردهاند: شجاعت و تدبیر.
حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفتانگیز بود؛ اما میدانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظهای از این حضور، غفلت داشته باشد. اخذ تدبیر درست، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو ، اقدام به پاتک کرده، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.”
تسنیم
صفحات: 1· 2