حر کت عظیم برای نجات انسانها
وقتي ما در قرآن کريم مي خوانيم که «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتوا عليهم اياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمه».( 1 ) اين به آن معنا نيست که با آمدن دين خاتم و رسول خاتم، همه ي نفوس بشر تزکيه خواهند شد، يا تزکيه شده اند؛ اين به آن معنا نيست که بشريت بعد از طلوع قرآن، ديگر روي ظلم و تبعيض و شقاوت و نارساييهاي مسير خود به سمت تکامل را نخواهد ديد. اگر مي گوييم که پيامبر و دين اسلام براي استقرار عدل و نجات مستضعفان و شکستن بتهاي جاندار و بي جان، قدم به عرصه ي وجود گذاشتند، بدان معنا نيست که بعد از طلوع اين خورشيد پر فروغ، ديگر مردم ظلمي نخواهند داشت؛ طاغوتي نخواهند داشت و بتي بر زندگي بشريت حکمراني نخواهد کرد. واقعيت هم نشان مي دهد که بعد از طلوع اسلام، در اقطار عالم، حتي در محيط اسلامي- البته با گذشت چند ده سال- بتهايي پيدا شدند، طواغيتي پيدا شدند، ظلمهايي به بشريت شد ، و همان ناکاميهايي که همواره بشر با آن دست به گريبان بود، باز هم براي بشريت به وجود آمد.
پس، معناي اين که غايت و هدف بعثت، نجات انسان است ، چيز ديگري است؛ معنايش اين است که آنچه پيامبر و اسلام به مردم دادند، يک نسخه ي شفابخش براي همه ي ادوار است؛ نسخه يي است در مقابل جهل انسانها؛ در مقابل استقرار ظلم؛ در مقابل تبعيض؛ در مقابل پايمال شدن ضعفا به دست اقويا؛ در مقابل همه ي دردهايي که از آغاز خلقت، بشر از آن دردها ناليده است. مثل همه ي نسخه هاي ديگر، اگر عمل شد، نتيجه خواهد داد؛ اگر متروک شد، يا بد فهميده شد، يا جرأت و گستاخي اقدام به آن وجود نداشت، کان لم يکن خواهد بود. بهترين اطبا اگر صحيحترين نسخه ها را به شما بهدند، اما شما نتوانيد آن را بخوانيد، يا بد بخوانيد، يا عمل نکنيد و در نتيجه متروک بماند، چه تاثيري به حال بيماري خواهد داشت، وچه عيبي برآن طبيب حاذق است؟
نقش مسلمانان صدر اسلام در ماندگاري دين و ايمان
قرنها گذشت، مسلمانان قرآن را فراموش کردند؛ خطوط روشن قرآن در زندگيها محو شد؛ يا بد فهميدند، يا عمداً تحريف کردند؛ يا فهميدند ، اما جرات و شجاعت اقدام نداشتند؛ يا اقدام هم کردند، محصولي هم به دست آمد، اما براي دفاع و نگهداري از آن محصول، فداکاري نکردند. اگر در صدر اسلام هم کلام پيامبر را نمي فهميدند، يا جرأت نمي کردند به آن اقدام کنند ومي ترسيدند - همچنان که به بعضي از اين گونه افراد در قرآن اشاره شده است: «يقولون ان بيوتنا عوره و ما هي بعوره ان يريدون الا فرارا»(2) - يا آنچه را که به دست آمد، اگر براي آن فداکاري نمي کردند، نمي ماند.
اميرالمومنين(ع) صريحاً بيان مي کند: «و لعمري لوکنا ناتي ما اتيتم ما قام للدين عمود ولا اخضر للايمان عود»؛ (3) يعني اگر در صدر اول در کنار پيامبر، ما هم مثل شما- آن کساني که مخاطبان آن بزرگوار بودند- عمل مي کرديم، يک شاخه ي ايمان سبز نمي شد و يک عمود دين برپا داشته نمي شد. پس، اين چيزها لازم است.
جهالت بشر در هر زماني متصور است
اين نسخه در مقابل چيست؟ در مقابل جهالت بشر. اين جهالت بشر، آن چيزي نيست که نقطه ي مقابلش اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهاي مختلفي دست پيدا کند، اما روابط صحيح انساني را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد، اما از لحاظ حقوق و احکام، قائل به دو گونه انسان و دو طبقه ي بشر باشد، اين بشر جاهل است. اگر بشريت به پيشرفتهايي مادي هم برسد، اما بناي زندگي، بناي ظالمانه يي باشد؛ زورگويي بر زندگي مردم حاکم باشد؛ قدرتهاي قوي، ضعفا را پايمال کنند؛ در دنيا نور معرفت و انسانيت نباشد؛ در دنيا فريب رايج باشد، باز هم همان جاهليت است؛ اينهاست آن بلاهايي که بشر را دچار بدبختي و تيره روزي مي کند.
در نهج البلاغه، کلمات و جملات بسيار گويايي در شرايط ظهور اسلام و بعثت پيامبر وجود دارد؛ از جمله: « والدّنيا کاسفه النّور ظاهره الغرور» ، (4) يا در يک جاي ديگر: « في فتن داستهم باخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت علي سنابکها».(5) هر وقت مردم را دچار فتنه کردند، انسانيت را غرق در مشکلات و مسائل اولي خود کردند و راه او را بستند، هر وقت بشر مهذب نبود، ظلم وجود داشت و حاکم بود، از سوي قدرتهاي بزرگ نسبت به ضعفا زورگويي بود، برادرکشي بود، اخلاق فاسد بود، آن روز، روزي است که همان نسخه را بايد عمل کرد؛ کهنه نمي شود.
نسخه ي اسلام که در بعثت آمده، هميشگي است
اين که هر وقت در دنيا يک حرکت اسلامي ديده مي شود، عهده يي شروع به نوشتن مي کنند که اسلام کهنه شد، روز اين حرفها گذشته است. اين ، يا ناشي از ندانستن حقيقت و محتواي دين اسلام است، يا ناشي از غرض ورزي است. سيزده سال است که به خاطر کوبيدن انقلاب اسلامي وجمهوري اسلامي، ايادي استکبار عليه اسلام دارند مطلب مي نويسند و مي گويند؛ راجع به همين که اينها کهنه پرستي است مربوط به گذشته است! نه، اينها متعلق به گذشته نيست؛ اينها درمان دردهاي مزمن بشر است. تا هر وقت اين دردها هست، اين نسخه به اعتبار خود باقي است. امروز هم به مناسبت اين که مردم در شمال آفريقا و درکشور الجزاير حرکت اسلامي کرده اند و گرايش اسلامي نشان داده اند، باز دوباره همان قلمها شروع کرده اند و همان حرفها و همان مطالب را مي گويند؛ نه، اين حرفها بيجاست. بعثت، هميشگي است. نسخه ي اسلام که در بعثت آمده، هميشگي است.
اسلام و انبعاث به بعثت نبي اکرم، علاج مشکلات مسلمين
اکثر بلياتي که آن روز دست جهالت و عصبيت بر زندگي مردم در جزيره العرب حاکم کرده بود، امروز بر زندگي ملتهاي اسلامي حاکم است. فقر و بي سوادي و عقب ماندگي علمي و استبداد داخلي و سطله ي قدرتهاي استکباري و اختلافات داخلي درکشورهاي اسلامي هست .امروز بيش از يک ميليارد مسلمان در دنيا زندگي مي کنند که مي توانند در حوادث عالم و مسائل عمده ي جهان، يک نظر وحرف تعيين کننده داشته باشند؛ اما با اين تشتت، با اين گرفتاريهاي داخلي، با اين مشکلات اوّلي انسانها و ملتها دست به گريبانند و اين کميت عظيم- که بينشان دانشمندان و علما و شخصيتهاي برجسته هم هستند- يک چيز بي خاصيت شده است! چرا؟ اين دردها را چه چيزي مي تواند علاج کند؟ اسلام و انبعاث به بعث نبيّ اکرم(ص) (6)
پی نوشت ها :
1. جمعه: 2.
2. احزاب :13.
3. نهج البلاغه، خطبه ي 56
4. نهج البلاغه، خطبه ي 89.
5. نهج البلاغه ، خطبه ي 2.
6. حديث ولايت، ج9، صص 237-241
منبع:شخصیت و سیره معصومین (ع) در نگاه مقام معظم رهبری
/ن
صفحات: 1· 2