در سایه قرآن
هرچه مى خواهى در قرآن بجوى
در قرآن مىخوانيم: «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكلشىء…» (5)
امام صادق(ع) مى فرمايد: «خداوند در قرآن هرچيزى را بيان كرده است، به خدا سوگند آنچه كه مورد احتياج مردم بوده را كم نگذارده، تا كسى نگويد اگر فلان مطلب درست بود درقرآن نازل مى شد، آگاه باشيد همه نيازمنديهاى بشر را خدا در آن نازل كرده است.» (6) آرى، قرآن كتاب تربيت و آدم سازى است.
تمام آنچه براى رسيدن به تكامل و قرب الهى لازم است در قرآن آمده، باطن قرآن نيز ژرفائى دارد كه براى رسيدن بدان علم اهلبيت لازم دارد و همچنين جزئيات احكام و مطالب مختلف در قرآن است كه همان علم خاندان وحى را مى طلبد.
امام صادق(ع) مىفرمايد:
«ما من امر يختلف فيه اثنان الا و له اصل فى كتاب الله عزوجل و لكن لا تبلغه عقول الرجال» (هيچ امرى نيست كه دو نفر در آن اختلاف پيدا كنند مگر آنكه اصل و ضابط هاى در قرآن دارد و ليكن عقول مردم بدان نمى رسد.) (7)
در جاى ديگر امام فرمود: معناىاين روايت كه «هيچ آيهاى از قرآن نيست مگر آنكه ظهر و بطنىدارد»
اين است كه: ظهر قرآن تنزيل آن و بطن آن تاويلش مى باشد كه بخشى از آن سپرى گشته و بخش ديگر هنوز نيامده و مانند خورشيد جريان دارد، آنچه از تاويل آمده همان گونه كه شامل مردگان مى گردد، زندگان را نيز شامل مى شود و خداوند مى فرمايد:
«تاويل آن را جز راسخان در علم نمى دانند» و ما از تاويل آن آگاهيم. (8)
آن امام(ع) همچنين مى فرمايد: من به كتاب خداوند آگاهم و گوئى در كف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمين وخبرهاى آينده و كنونى موجود است، خداوند مى فرمايد: «نزلناعليك الكتاب تبيانا لكل شىء» (9)
اقسام ايمان در قرآن
امام صادق(ع) مى فرمايد: «ايمان» در قرآن چهارگونه مطرح گشتهاست:
1 اقرار زبانى:
خداوند مى فرمايد:«يا ايهاالذين آمنوا خذوا حذركم…» (اى كسانى كه «ايمان» آورده ايد با كمال دقت مراقب دشمن باشيد (تا غافلگير نشويد) و در دسته هاى متعدد يا به صورت اجتماع، (براى مبارزه) به راه افتيد، در ميان شما افرادى (منافق) وجود دارند كه هم خودشان سست مى باشند و هم ديگران را به سستى مى كشانند، اگر مصيبتى به شما برسد مى گويند: خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم تا شاهد صحنه هاى دلخراش گرديم. واگر با خبر شوند كه مومنان واقعى پيروز شدهاند و طبعا به غنائمى نيز دست پيدا كرده اند، همچون افراد بيگانه اى كه هيچ ارتباطى ميان آنها و مومنان نبوده، از روى حسرت مى گويند: اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى نصيب ما مى شد. ) (10)
امام مى فرمايد: اگر اهل شرق و غرب اين سخن را بر زبان جارى مى ساختند از دايره ايمان بيرون مى رفتند. اما با اين حال چون اقرار زبانى كرده بودند خداوند آنها را مومن ناميده و به همين جهت مومنان دعوت مى شوند كه ايمان آورند: «يا ايهاالذين آمنوا، آمنوا بالله و رسوله» (11) كه خداوند به خاطر اقرار زبانى آنها را مومن ناميده و به ايشان فرموده ايمان آوريد يعنى تصديق هم بنمائيد.
2 تصديق قلبى:
خداوند مى فرمايد: «الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره» (آنها اولياى خدا كسانى هستند كه ايمان آورده و قلبا تصديق نمودند و بطور مداوم تقوا وپرهيزكارى را پيشه خود ساخته اند، براى ايشان در زندگى دنيا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنين در آنجا كه خداوند از قول نى اسرائيل چنين نقل مىكند كه: «يا موسى لن نومن لك…» (13) يعنى اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم (و تو راقلبا تصديق نمى كنيم) مگر آنكه خدا را (با چشم خود) آشكاراببينيم! و همچنين در آيه «يا ايهاالذين آمنوا» كه در قسمت اول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند مى فرمايد: «و ما كان الله ليضيع ايمانكم…» وقتى خداوند قبله پيامبرش را به طرف كعبه تغيير جهت داد، اصحاب رسول خدا(ص) گفتند: (واى برما) نمازهايى كه به سوى بيت المقدس اقامه كرديم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آيه فوق را نازل كرد وفرمود: «خداوند ايمان (نمازهاى) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تاييد و حمايت:
خداوند مى فرمايد: «لا تجدقوما يومنون بالله و…» هيچ قوم و گروهى را كه ايمان به خداو روز قيامت دارد نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هرچند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنهاباشند، ايشان كسانى هستند كه خدا ايمان (يعنى تاييد و حمايت خود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحى از جانب خودش آنها را تقويت فرموده…» (15)
اقسام كفر در قرآن
امام صادق(ع) مى فرمايد: در قرآن «كفر» به پنج معنا وارد شدهاست:
1 انكار (كه خود بر دوقسم است):
الف: از روى نادانى:
خداوند مى فرمايد: آنها (كفار نادان) گفتند:
چيزى جز همين زندگانى ما در دنيا چيز ديگرى نيست، گروهى از ما مى ميرند و گروهى زنده مى شوند (و به دنيا مى آيند و جاى آنها را مى گيرند) و چيزى جز گذشت زمان ما را هلاك نمىكند. «و مايهلكناالا الدهر» در حالى كه آنها (كفار نادان) به اين سخن خود (كه معادى وجود ندارد) يقين نداشته و تنها گمانى بى اساس دارند.
«و مالهم بذلك من علم ان هم الا يظنون» (16) و همچنين آنجا كه خداوند مى فرمايد: آنهاى كه (از روى نادانى) كافرگشتند براى آنها تفاوت نمى كند كه آيا مرا از عذاب خدا بترسانى يا نترسانى ايمان نخواهند آورد. (17)
ب از روى آگاهى
خداوند مى فرمايد:
هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها (يهود) رسيد كه موافق نشانه هايى بود كه با خود داشتند، با اينكه پيش از اين جريان، خود را به ظهور پيامبر اسلام(ص) دلگرم مى كردند و اميد پيروزى بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وى (همه چيز را فراموش كردند و با آگاهى) به او (حضرت محمد«ص») كافر گشتند. (18)
آرى، چنين است كه هوا پرستى سبب مى گردد تا ا نسانى كه سالها در پى حقيقت بوده، از درك آن باز بماند و جالب است كه در زمان ما نيز عده اى كه پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى دماز ارزشها مى زدند اكنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعه اسلامى ما مى كشند و از اينكه بوى ادكلن آنها ما را مست نكرده و همچنان بر اصول خويش پا برجا ماندهايم تاسف مى خورند وغضبناكند و اينجاست كه بايد همان سخن ارزشمند شهيد دين وسياست آيه الله دكتر بهشتى را گفت كه خطاب به ارباب آنهافرمود: «به امريكا بگوئيد از ما عصبانى باش و از اين عصبانيت بمير.» «موتوا بغيظكم» (19)
2 بيزارى:
خداوند از قول حضرت ابراهيم(ع) چنين نقل مىكند:
شما غير از خدا براى خود بتهايى انتخاب كردهايد كه در زندگى دنيا وسيله محبت و دوستى ميان شما گردند، اما بدانيد روزقيامت اين رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هريك از شما ازديگرى بيزارى مى جويد «يكفر بعضكم ببعض» و يكديگر را لعن ونفرين مى كنند… (20)
3 ترك فرمان خدا:
خداوند مى فرمايد: بر ذمه عموم مردم است كه آهنگ خانه او كنند،آنها كه توانائى رفتن به سوى آن را دارند، حجبركسانى كه مستطيع باشند واجب است) و هركس كفر ورزد (و فرمان خدا را ترك گويد و حجب جاى نياورد، تنها به خويشتن ضرر زده، چرا كه)خداوند از همه جهانيان بى نياز است. (21)
4 كفران نعمت:
خداوند از قول سليمان چنين نقل مى كند: «و هركس خداى را شكرگذارد، به سود خويش شكر كرده و هركس كفر ورزد (و كفران نعمتهاى خدا نمايد، فقط به خويش خسارت وارد كرده، چرا كه)پروردگار من بى نياز و كريم است. (22)
رنگ خدايى
خداوند مى فرمايد: رنگ خدائى بپذيريد، و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه» (23)
امام صادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدايى» اسلام است. (24)
آرى،اگر مبانى و تعاليم آسمانى اسلام براى نسل جوان تبيين گردد آنان را شيفته خود كرده و روى از مكاتب ساخته دست بشر و برآمده از هوا و هوس هايش رهايى مى يابند و اثر جلوه گري هاى سراب گونه و سم كشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگ از بين خواهد رفت.
معناى خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بيان جنايات فرعون و پيروانش و مغالطه كاري هاى آنها در برابر حضرت موسى(ع) و عدم پذيرش ارشادات و مواعظ آن حضرت) مى فرمايد: پس آن هنگام كه ما را به خشم آورند، از ايشان انتقام گرفتيم و همه را غرق نموديم. «فلما آسفونا انتقمنا منهم فاغرقنا هم اجمعين) (25)
امام صادق(ع) مى فرمايد: خداوند مانند ما (انسانها) به خشم در نمى آيد بلكه براى خود، اوليا ودوستانى دارد كه آنها خشمگين و يا راضى مى گردند، و خداوند رضاى آنها را رضاى خود و خشم آنان را خشم خويش قرار داده، چراكه آنان را راهنماى به سوى خود محسوب داشته و فرموده است:
هركس به دوست من اهانت كند، با من به جنگ برخاسته و مرا به جنگ دعوت كرده است و همچنين خداوند فرموده است: كسى كه ازپيامبر(ص) پيروى كند خدا را پيروى كرده است. «من يطع الرسول فقد اطاع الله» (26) همچنين فرموده است: كسانى كه با تو بيعت مى كنند، در حقيقت با خدا بيعت نموده اند «ان الذين يبايعونكانما يبايعون الله» (27)
چرا دعاهاى ما مستجاب نمى شود؟
خداوند مى فرمايد: اى رسول ما هنگامى كه بندگانم از تو در بارهمن سوال كنند بگو كه من نزديكم. دعاى دعا كننده را آن هنگام كه مرا مى خواند اجابت مى كنم. پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند وبه من ايمان بياورند تا به سعادت راه يابند. (28) مردى نزدامام صادق(ع) آمد و همين آيه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامىخوانم ولى دعايم به اجابت نمىرسد. چرا؟
امام فرمود: زيرا شما به عهد و پيمان خدا وفا دار نيستيد،خداوند مىفرمايد: به عهد من وفا كنيد تا به عهد شما وفا كنم.
«اوفوا بعهدى اوف بعهدكم.» (29) آنگاه چنين ادامه دادند: به خدا سوگند اگر شما به پيمان تان با خدا وفا دار باشيد (و فرامين او را اطاعت و نواهى او را ترك گوئيد) خدا به پيمان خود با شما وفا مى كند (و دعاهايتان را مستجاب و بهشت رانصيبتان مى گرداند.) (30)
كمترين اهانت به پدر و مادر، ممنوع!
خداوند مى فرمايد: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مكنيد و به پدر و مادر احسان و نيكى نمائيد، هرگاه يكى از آنها، يا هردو ايشان، نزد تو به سن پيرى برسند، به آنها«اف» مگو. (كلمه اهانت آميز به زبان نياور) «فلا تقل لهمااف» و بر سر آنها فرياد مزن و گفتار كريمانه (لطيف وسنجيده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) مىفرمايد: اگر چيزى كمتراز «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى كرد و اين (كلمه اف) حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر مى باشد… (31)
بهره هركس از قرآن، به اندازه خويش
امام صادق(ع) مى فرمايد:
معارف قرآن 4 دستهاند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آرى، قرآن ظاهرى دارد و باطنى.
دسترسى به ظاهر قرآن براى كسانى كه با لغت عرب آشنايى دارند ميسور است. اما از اين مرحله كه بگذريم يعنى اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فكرى هركسى نمى باشد و تنها عدهاى مخصوص ازآنها بهره مى برند.
هشدار به مدعيان دانش قرآن
امام صادق(ع) مىفرمايد:
بدانيد! خداى رحمتتان كناد! هرگاه كسى از كتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محكم و متشابه، اسباب نزول،… آشكار وعميق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،… قطع و وصل،… و سياق كلام و… نداند آگاه به قرآن و اهل آن نيست و اگر كسى چنين ادعايى (بدون دليل) كرد، دروغگو و اهل افترا و تهمت بر خدا ورسولش مى باشد و جايگاه وى جهنم خواهد بود و بد سرانجامى است. (32)
1 اصول كافى، ج 1، ص 168، حديث
2 دارالكتب الاسلاميه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول كافى، ج 1، ص 192، حديث 1.
4 همان، حديث3.
5 نحل، آيه89.
6 تفسير نور الثقلين، ج3، ص 740.
7 همان، ج3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص216.
9 اصول كافى، ج 1، ص229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آيه136.
12 يونس، آيات63 و 64.
13 بقره، آيه 55.
14 همان، آيه143.
15 مجادله، آيه 22. تفسير قمى، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثيه، آيه 24.
17 بقره، آيه6.
18 همان، آيه89.
19 آل عمران، آيه119.
20 عنكبوت، آيه 25.
21 آل عمران، آيه97.
22 نمل، آيه 40 و تفسير قمى، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آيه 138.
24 تفسير قمى، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آيه 55.
26 نساء، آيه 80.
27 فتح، آيه 10 و توحيد صدوق، ص 168.
28 بقره، آيه186.
29 همان، آيه 40.
30 تفسير قمى، ج 1، ص46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج93، ص 2 و3.
صفحات: 1· 2