سرباز وفادار امام عصر علیه السلام
عصر كليني
عـصـر كلـيني را ميتوان عصر بروز و خودنمايي فرقههاي مختلف ناميد.در آنزمان فرقههاي مختلف از شافعي و حنبلي و حنفي گرفته تا اسماعيليه و دهريين و پيامبرهاي ساختگي و صاحبان مكاتب كفر و شـرك، هـمـگـي بـه طـرز عـجـيبي، در بلاد مختلف اسلامي به تبليغ ميپرداختند
به بيان ديگر ميتوان عصر كليني را “عصر حديث” هم ناميد. چون در آن زمـان هـر يك از گـروههـا بـا فـرستادن افراد مختلف به بلاد و سرزمينهاي اسلامي سعي ميكردند هر طور كه شده، احاديثي هرچند مـجـهول و ساختگي براي حقانيت طريقت خود جمعآوري كنند، تا با دلايلـي مـحـكم، مردم را به سوي خود بخوانند. لذا در آنزمان تلاش فوقالعادهاي بين مردم، براي جمع آوري حديث وجود داشت، به طوري كـه هـر شـش كـتاب مـرجع اهل سنت (صحاح ستّه) در همين عصر جمعآوري و به رشتهي تحرير درآمد و سعي ميكردند تا مردم را با عقايد ضاله و انحرافي خود همراه نمايند.
بـا توجه به اينكه ري در آنزمان يكي از مهمترين شهرهاي بلاد اسـلامي بود، سران فرقهها بر اين گمان بودند كه اگر ري را در دست بگيرند، ديگر كار بر آنها سهل شده و به راحتي ميتوانند مردمان ديگر بلاد را هم با خود همراه سازند؛ از اين رو در عصري كه شيخ كليني در ري تحصيل ميكرد، فرق مختلف هم در جهت تبليغات و هم در تلاش براي تصرف ري، رقابت عجيبي با هم داشتند.
منشأ جهالت و بدبختي بشر از كجاست؟
تقارن زماني مرحوم كليني(رحمةالله عليه) با غيبت صغري، سبب شده بود تا او شاهد همهي اين جريانات باشد.
آن عالم بزرگوار به چشم خود ميديد كه چگونه هواپرستان مشرك، از جهل مردم و نبود امام معصوم، سوء استفاده كرده و ايمان و اعتقاد آنها را به تاراج ميبرند و اين همان دغدغهي كليني بود.
او غصهي مردم را ميخورد و نميتوانست اين وضع را ببيند و كاري نكند و مدام به اين ميانديشيد كه اكنون قضاي الهي بر اين قرار گرفته كه امام معصوم در بين مردم نباشد، بايد كاري كرد كه شياطين، اصل دين و معارف و حقايق نبوي را از ريشه نسوزانند.
بـايد كـاري كرد تا معارف حقهاي كه از اهل بيت(عليهمالسلام) به ما رسيده، بين مردم پخش شود، تا آنها با استفاده از علوم خاندان عصمت، حقايق را بفهمند و خود را در برابر حملات عقايد انحرافي ايمن كنند.
مرحوم كليني معتقد بود علت اينكه اينطور عقايد انحرافي و شرك آلـود در بـين مـردم رخـنـه كـرده، فـقـط و فـقـط دوري از كـلام اهـل بيت(عليهمالسلام) است. او ميگفت، اگر مردم، خداشناسي را از مكتب قـرآن و كلام اهـل بيت(عليهمالسلام) بياموزند، ايمانشان از كوهها هم استوارتر خواهد بود. ولي تا زماني كه براي فهم حقايق دين به در خانهي غير معصوم(عليهالسلام) ميروند، ايمان مستقري نخواهند داشت؛ و در دام عقايد كفر آميز و انحرافي گرفتار خواهند شد.
نهضت علمي و كتابخواني
مشكل اصلي اين بود كه آن زمان، از آنهمه فرمايشات گهربار اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام)، جز يكي دو كتاب كوچك، چيز ديگري در دست نبود. همين موضوع سبب شد، تا شيخ كليني(رحمةالله عليه)، آن عالم وارسته، با توجه به احساس مسئوليتي كه نسبت به حفظ دين مردم ميكرد، تصميم به جمعآوري احاديث و معارف اهل بيت بگيرد، تا مردم با اسـتعانت به فرمايشات معصومين(عليهمالسلام) راه نجات را بيابند و از انحرافات نجات پيدا كنند. از اينرو، شيخ كمر همت بست تا با سفر به بلاد و شهرهاي مختلف اسلامي، اين گنجهاي نهفته در ذهن راويان حديث را در يكجا جمع كند، تا مردم دنيا براي هميشه بتوانند با استفاده از معارف اهل بيت(عليهمالسلام) راه حقيقت را بيابند و از گمراهي مصون بمانند. اولين مقصد سفر شيخ، شهر مقدس قم بود.
حاكم شهر در آن زمان احمد نامي بود كه خود از علما و دانشمندان شيعه بود. مردي متقي كه در علم حديث هم استاد بود و آنچنان به حفظ مـعـارف خـاندان عصمت و طهارت(عليهمالسلام) اهميت ميداد كه اگر ميشنيد كسي در شهر حديثي غلوآميز به زبان آورده و يا حديثي در تضعيف خاندان عصمت(عليهمالسلام) بيان كرده، او را از شهر تبعيد ميكرد.
علاوه بر حاكميت شيعه، كه امتيازي بزرگ در اين شهر بود، حضور در جمـع مـردم قـم كـه اكثـراً احـاديث بسياري از اهل بيت(عليهمالسلام) ميدانستند، براي شيخ بسيار مفيد بود، چون با ثبت و نوشتن آن احاديث به هدفش (جمعآوري احاديث) نزديك ميشد.
البته علاوه بر اينها قم در آنزمان يك امتياز خاص هم داشت و آن هم حضور جمعي از علما و دانشمنداني بود كه از صحابه و شاگردان امام عسكري(عليهالسلام) بودند، كه از جمله ی آن ها میتوان ” احمد بن ادريس قمي” و “عبدالله بن جعفر حميري” را نام برد.
اين علماي وارسته همگي تربيت شدهي مكتب خاندان عصمت و طهارت(عليهمالسلام) و حديث شناساني بودند كه به خاطر معاصر بودن با امامان معصوم(عليهمالسلام)، بي واسطه از امام معصوم(عليهالسلام) نقل حديث ميكردند.
شيخ كليني(رحمةالله عليه) در مدت اقامتش در قم نزد اين بزرگواران زانوي شاگردي به زمين زد تا با استفاده از علوم و معارف آن اساتيد، هم عطش خود را براي دانستن معارف خاندان عصمت و طهارت(عليهمالسلام) سيراب كند و بر كمالاتش بيافزايد، و هم با ثبت و ضبط آن احاديث از قول صحـابـهي امـام عسكـري(عليهالسلام)، گـام مهمي در جهت گردآوري احاديث و روايات خاندان عصمت و طهارت(عليهمالسلام) بردارد.
شيخ هدف بزرگتري داشت كه براي تحقق آن ميبايست به ديگر بلاد اسلامي هم سفر ميكرد، لذا بر خلاف ميل باطني خود با شهر قم وداع كرد و عازم سرزمين عراق شد.
كوفه شهر حديث
مقصد بعدي شيخ شهر كوفه بود. شهري كه ساليان سال اميرمؤمنان، علي(عليهالسلام) در مساجد و منبرهايش حقايق و حكمت هاي الهي را بيان ميكرد و در و ديوار و كوچه و بازار شهر هر يك راوي احاديثي هستند، كه مولاي متقيان براي مردم ميگفت و آنها بيتوجه از كنارش ميگذشتند.
زماني كه شيخ كليني(رحمةالله عليه) وارد شهر كوفه شد، جاي جاي اين شهر مملو از مردماني بود كه احاديث و روايات فراواني از خاندان عصمت و طـهارت(عليهمالسلام) در حافظهشان ثبت شده بود، چه آنها كه از قول پدرانشان، از اميرمؤمنان(عليهالسلام) نقل حديث ميكردند و چه آنها كه در گـذر و رفـت و آمد معصومين(عليهمالسلام) به كوفه، مستقيماً از امام معصوم حديث نقل ميكردند.
در كوفهي آن زمان علما و دانشمندان بزرگي، مجالس نقل حديث داشتند كه در آن براي طالبان علم و جويندگان حقيقت، احاديث و روايات خـانـدان عـصـمت (عليهمالسلام) را بيان ميكردند. لذا حضور در كوفه فـرصت مغتنمي براي شيخ شد تا با ثبت و ضبط احاديثي كه در كوفه آموخت، مجموعهي احاديث خود را غنيتر كند.
ولـي سفـرهـاي شيخ به كوفه هم ختم نشد. او طالب علوم خاندان عصمـت(عليهمالسلام) بـود، لـذا به شهرهاي مختلف بلاد اسلامي سفر ميكرد به اميد آنكه شايد در شهري حقيقت جديدي را درك كند و حديثي را بشنود كه تا آن زمان نشنيده است.تحمل رنج دوري از وطن و سختي مسافرتهاي طولاني مدت، براي او كه جوياي حقيقت بود، سهل و آسان مينمود.
او گوهر شناسي بود كه قدر و منزلت كلام معصوم(عليهالسلام) را فهميده بود، لذا مثل جويندگان گنج، شهر، به شهر ميگشت و دُرّ و گوهرهاي كلام خاندان عصمت و طهارت(عليهمالسلام) را ابتدا در صندوقچهي دلش و سپس در مجموعهي احاديثش، كه بعدها با عنوان كتاب “كافي” عرضه شد، ثبت و ضبط ميكرد.
"ثقةالاسلام"، شخصيتي مورد اعتماد براي اسلام
هـرچـند در عصر حاضر، القابي چون “ثقةالاسلام” (كسي كه مورد اعتماد اسلام و مسلمانان است)، حجةالاسلام (كسي كه حجت و دليل حقانيت اسلام است) و … ممكن است جنبهي تشريفاتي به خود گرفته باشد و متأسفانه كمترين لقب، كه حتي ممكن است عدهاي، آن را براي خود كسر شأن بدانند، ” ثقةالاسلام"، است و لقب “حجةالاسلام” لقبي مـعـمولي است، اما اگر جنبه هاي تشريفاتي و غير واقعي كنار گذاشته شوند، چنانكه در گذشته چنين بود و كسي را بيجهت به اين القاب نسبت نميدادند، به خوبي در مييابيم كه لقب ” ثقةالاسلام” براي مرحوم كليني كه از بزرگترين دانشمندان تاريخ شيعه است و پس از هزار سال هنوز احاديث كتابش منبع اصلي احاديث شيعه به شمار ميآيد، لقبي بس بجا و شايسته است كه بايد براي رسيدن به چنين لقبي، دهها سال زحمت کشید و رنج رياضت را تحمل نمود؛ لذا در اثر زحمات فراوان آن مرحوم، همگان از دوست و دشمن او را دوست ميداشتند و مورد اعتماد و وثوق همهي فرق اسـلامـي بـود و بـر سـخنش استناد ميكردند؛ و به شايستگي به او ” ثقةالاسلام كليني” ميگفتند.
در عين حال نبايد از خاطر دور داشت كه گروههاي منحرف هم، ترس عجيبي از شيخ داشتند، چون شيخ به هر شهري كه ميرسيد به افشاگري در مورد مسلكهاي انحرافي ميپرداخت؛ به خصوص آنجا كه شيخ ديد فرقهي قرامطه (از شاخهي اسماعيليه) كه عقايد شرك آلودي را ترويج ميكردند، به پيشرفتهاي قابل توجهي دست يافته است، دست به قلم برد و با نوشتن كتابي با عنوان « الردُّ علي القرامطه» مردم را با انحرافات عقيدتي اين فرقه آشنا كرد.
کلامی از ابن اثیر
ابن اثير (از علماي اهل سنت): « محمدبن يعقوب، پيشواي مذهب اهل بيت، دانشمندي بزرگ ميباشد، وي نزد شيعه، فاضلي مشهور است كه از تجديد كنندگان مذهب به شمار ميرود». جامع الاصول