شقایق در محراب
آغاز مبارزات
شهيد بزرگوار آيت الله مدني ، مبارزه سياسي و اجتماعي خود را از دوران تحصيل در قم، شهر قيام و شهادت آغاز كرد و در اولين فعاليت هاي خود به ستيز با بهائيت به عنوان ابراز تفرقه و انحراف در منطقه آذرشهر پرداخت. وي با سخنراني هاي روشنگرانه، مردم را عليه طرفداران تبليغ كنندگان مرام بهائيت بسيج و با تحريم مصرف برق آن و خريد وفروش با اين فرقه گمراه ، جو مبارزات ضدبهائيت را شديدتر كرد تا اينكه سر انجام شهر مذهبي آذرشهر را از لوث اين فرقه استعماري پاك نمود. هنگامي كه شهيد نواب صفوي در نجف اشرف به فكر مبارزه با كسروي گري افتاد، آيت الله مدني كه از اساتيد حوزه’ نجف بود، مطلع مي شود كه نواب صفوي هزينه اين مبارزه را ندارد. بدين رو، كتابهاي خود را مي فروشد و پولش را در اختيار نواب صفوي مي گذارد ، به گونه اي كه دوستانش مي گويند ،اسلحه نواب از پول كتاب هاي شهيد آيت الله مدني بوده است.
مبارزات در نجف اشرف
مرحوم آيت الله مدني در حوزه علميه نجف در كنار فعاليت هاي علمي، لحظه اي از فعاليت هاي سياسي غافل نبود و همواره در مسائل سياسي و مبارزات عليه طاغوت، پيشگام و پيشتاز بود. وي در دوران زمامداري جمال عبدالناصر، در رأس هيئتي از علما و فضلاي نجف براي افشاي رژيم طاغوتي ايران به مصر سفر كرد. هنگامي كه گفته شد آل سعود بر عربستان مسلط گرديد، طلاب را جمع كرد و گفت بايد از نجف حركت كنيم و برويم با آل سعود مبارزه كنيم.
آيت الله مدني در اين فكر بود كه در حجاز بايد مبارزه چريكي انجام بگيرد، لكن به علت كار و فعاليت زياد، به خونريزي گلو و سينه مبتلا گشت و در بستر بيماري افتاد. او در زمان عبدالكريم قاسم-حاكم وقت عراق- كفن پوشيد و به ميان مردم رفت، زيرا كه معتقد بود اگر من نمي توانم كاظمين، بغداد و نجف را حركت بدهم، پس با پوشيدن لباس مرگ مي ميرم تا باعث يك حركت شوم. چون حكومت عراق با گسترش انديشه ماركسيستي عليه اسلام تبليغ مي نمود.
در سال 1342 حركت عظيم مردم مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني در جهت سرنگوني رژيم طاغوت آغاز گرديد. آيت الله مدني نخستين كسي بود كه در نجف به نداي ((هل من ناصر ينصزني)) امام لبيك گفته، با تعطيل كردن كلاسهاي خود در نجف و تشكيل مجالس سخنراني، در جهت افشاي چهره پليد رژيم مزدور پهلوي گام برداشت.
وي در اين زمان، در نجف سردمدار جريان دفاع و پشتيباني از نهضت امام به شمار مي آمد و وقايع ايران را براي طلا ب بيان مي كرد. از زمان تبعيد حضرت امام به نجف، آيت الله مدني همواره يار و ياور امام بود و در كنار مراد خود به مبارزه عليه ظلم و ستم ادامه داد. معروف است كه هر موقع حضرت امام به علتي نمي توانستند براي اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آيت الله مدني به جاي امام به اقامه نماز جماعت مي پرداخت.
همدان در سال هاي 41تا 51
آيت الله مدني حركت تبليغي خود را از همدان و از روستاي دره مرادبيك براي پياده كردن برنامه هاي اصلاحي آغاز كرد، چنان كه خود فرموده است: “من ديدم بايد همدان را حركت بدهم از يك ده كار را شروع كردم تا مردم ببينند، بعد گرايش پيدا كنند.” وي دستور داد كسي حق ندارد بدون حجاب اسلامي وارد بشود. همچنين فروختن و خوردن مشروبات را ممنوع كرد و دره مرادبيك، يك ده نمونه شد .
اين عمل ايشان باعث علاقه مردم متدين همدان به او شد و پس از اينكه وي را شناختند، گرد او جمع شدند و از وي دعوت به عمل آوردند تا به همدان بيايد و ايشان با انتقال به همدان فعاليت هاي خود را گسترش داد . آيت الله مدني، در سفرهاي خود به همدان ، پيوسته ارتباط خود را با رهبري مبارزات اسلامي حفظ كرده، در مراحل مختلف نهضت، نقش حساس خود را ايفا مي كرد .
همچنين مردم را با نقش هاي شوم رژيم طاغوتي آشنا ساخته ، در سخنرانيهاي خود، آنان را به بيداري و قيام دعوت مي كرد. در سال 1341 زماني كه رژيم شاه با تبليغات گسترده خود مي خواست رفراندم به اصطلاح انقلاب سفيد را برگزار كند، آيت الله مدني در 9 آذر 1341 در مسجد جامع همدان ، سخنراني تندي عليه انتخابات انجمن هاي ايالتي و ولايتي ايراد و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه كرد.
در اين سخنراني گفت: (( مردم، شما چقدر بي حس هستيد، اگر اين انتخابات ملغي نشود ،در روز قيامت شما مسئول مي باشيد . بايد با علماي قم همكاري كنيد و از آقايان پشتيباني نماييد.)) اقدامات روشنگرانه آيت الله مدني در همدان موجب مي شود كه ساواك منطقه در تاريخ 8/9/41 طي نامه اي از رياست ساواك مركز درخواست كند كه بعد از مراجعت وي به نجف، از ورود دوباره او به ايران جلوگيري شود. ساواك مركز به خاطره نداشتن مجوزّي براي جلوگيري از ورود وي، با اين پيشنهاد موافقت، نكرده اما دستور مي دهد اعمال و رفتار وي تحت مراقبت قرار گيرد . به گونه اي كه تاريخ تردد وي ميان عراق و ايران، مسافرت به شهر هاي مختلف، سخنرانيها و ملاقاتها، طريقه و وسيله مسافرت و مرز خروجي ، همه و همه دقيقاً توسط عوامل ساواك به مركز گزارش مي گردد. بعد از قيام 15 خرداد و تبعيد امام ، آيت الله مدني به مبارزات خود شدت بخشيده ، در فرصتهاي مختلف با طرح مرجعيت حضرت امام و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي و افشاگرانه، مردم را به هوشياري فراخواند . وي با هماهنگي روحانيون سرشناس همدان نيز اقداماتي به منظور رفع توقيف روحانيون بازداشتي به عمل آورد.
رژيم كه با گسترش نفوذ آيت الله مدني در ميان مردم، به عنوان يكي از سرسخت ترين طرفداران امام، رو به رو بود، در سال 46، سخنراني عده اي از روحانيون منطقه از جمله آيت الله مدني را ممنوع كرد. در چنين جوي، آيت الله مدني با شهامت و شجاعت ، مرجعيت امام را مطرح و به نفع ايشان تبليغ مي كرد، بحدي كه ساواك طي گزارشي در تاريخ 31/5/49 اعلام مي دارد: ((نامبرده (آيت الله مدني )در همدان به نفع (امام) خميني فعاليت و بيش از يك سوم اهالي همدان را مقلد خميني كرده است و در هر محفل و مجلسي از خميني تمجيد مي كند و وي را اعلم مجتهد قلمداد مي نمايد)).
آيت الله مدني در دوران حضور در همدان، علاوه بر فعاليت هاي مبارزاتي، خدمات ارزنده اي نيز داشته و آثار ماندگاري از خود به يادگار گذاشته است كه از آن جمله مي توان مدرسه اي ملي تحت عنوان مدرسه ديني در روستاي دره مراد بيك، مدرسه علميه در همدان، مسجد چهلستون، تأسيس صندوق قرض ا لحسنه مهديه (كه كار خود را با قبض هاي 10 ريالي آغاز كرد و حاصل آن بانك مهديه امروزي همدان است) و همچنين ساخت درمانگاه مهديه و دارالايتام مهديه را نام برد .
سالهاي 51 تا 54 در خرم آباد
در اوايل دهه50 در شهر خرم آباد، خلأ حضور يك عالم مجاهد و متعهد كه بتواند مرجع مذهبي و سياسي مردم باشد و زعامت روحانيت متعهد و انقلابي منطقه را بر عهده بگيرد، بيش از هر زمان ديگر احساس مي شد. مدتي بود كه مرحوم آيت الله روح الله كمالوند كه سالهاي متمادي زعامت روحانيت منطقه و سرپرستي همه شؤون مذهبي ، اجتماعي و سياسي لرستان را در دست داشت، به دار بقا شتافته و جايگاه رفيع ايشان همچنان خالي بود.
عده اي از روحانيون سرشناس و متعهد خرم آباد ، از آيت الله مدني دعوت بعمل مي آورند كه فعاليت خود را از همدان به خرم آباد منتقل كند و وي با استجابت دعوت ايشان و عزيمت به خرم آباد، فصل ديگر ي از زندگي پر فراز و نشيب و سراسر مبارزه خود را آغاز مي كند .
شهيد مدني در خرم آباد و در حوزه علميه كمالوند، فعاليت خود را با تدريس درس خارج آغاز مي كند و بعد از مدتي با حكم حضرت امام قدس سره، سرپرستي اين حوزه را نيز برعهده مي گيرد. در همين دوره، وي كتابهاي امام ازجمله توصيح المسائل و تحرير الوسيله را در خرم آباد توزيع مي كند و به رغم خفقان حاكم، درباره مرجعيت امام در مناسبت هاي مختلف تبليغ مي كند .
همچنين در هر فرصتي و به اشكال گوناگون ،مردم را به بيداري و آگاهي فرامي خواند، آنان را از مفاسد دستگاه آگاه ساخته، نقشه هاي شوم استعمار و رژيم طاغوتي را برملا مي سازد و رهبر واقعي را به مردم معرفي و چهره اصلي و پليد شاه را افشا مي كند.
وي علاوه بر اداره حوزه علميه و صندوق قرض الحسنه رضوي، براي تأسيس بيمارستان و كمك به فقرا و بي سرپرستان- از جمله خانواده زندانيان سياسي نيز اقداماتي به انجام مي رساند. روز عيد فطر فرا مي رسد. جمعيت زيادي براي اداي نماز ظهر در مسجد شاه آباد خرم آباد حاضر مي شوند . آيت الله مدني قبل از شروع نماز مي فرمايد ، (مقلدين آيت الله در يك طرف قرار بگيرند.)
با اين سخن، عده اي از مردم در صف مقلدين آيت الله خميني قرار مي گيرند. آنگاه در حين سخنراني، براي طول عمر آيت الله خميني دعا مي كند و سپس فتواي ايشان را در باب زكات فطره بيان مي كند. پس از جريان عيد فطر، ساواك وضعيت او را در كميسيون مطرح و وي را به مدت سه سال به نورآباد ممسني در استان فارس تبعيد مي كند.
سال هاي حضور در ممسني
آيت الله مدني در تبعيد نيز مبارزات خود را ادامه مي دهد و با حفظ ارتباط با نيروهاي انقلابي خرم آباد ، آنان را به ادامه مبارزه فرامي خواند. وي در ديدار هاي مختلف به كساني كه از خرم آباد براي ملاقات با ايشان مي آمدند، توصيه مي كردند: (( مساجد و حوزه علميه را حفظ كنيد . مجتهد تربيت كنيد . اسلحه شما تبليغ است. در مقابل ظالم و ستمگر، تبليغ از بمب اتم هم مؤثر است.))
آيت الله مدني در اواخر سال 54 ، از كشور ممنوع الخروج مي شود. ايشان نورآباد را به پايگاه مبارزه عليه رژيم تبديل مي كند، به نحوي كه مردم نقاط مختلف از جمله ، شيراز ، كازرون و شهرهاي ديگر استان فارس و لرستان از نقاط دور و نزديك به حضور مي رسند و پيام انقلاب و مبارزه را دريافت مي دارند. ساواك از مو قعيت جديد آيت الله مدني در نورآباد به هراس افتاد ، دستور مي دهد در محل تبعيد نيز از ملاقات مردم با وي ممانعت به عمل آيد، اما از اين تصميم هم طرفي نمي بندند. از اين رو در پايان سال دوم تبعيد ، محل تبعيد ايشان را به گنبد گاووس تغيير مي دهند .
سال 1356 در گنبد گاووس
آيت الله مدني از بدو ورود به اين شهرستان، روحانيون منطقه را تحت تاثير قرار داده، مدرسه علميه منظريه و مسجد جامع اين شهر را پايگاه مبارزاتي خود قرار مي دهد. ديري نمي گذرد كه ايادي رژيم در گنبد كاووس نيز از حضور آيت الله مدني احساس خطر كرده، ادامه حضور و تبعيد وي در اين شهر را با توجه به مرزي بودن منطقه به هيچ وجه به مصلحت ندانسته، از ساواك مركز درخواست مي كنند نسبت به تغيير محل تبعيد وي اقدام لازم به عمل آوردند. به دنبال آن، اين بار كميسيون امنيت اجتماعي خرم آباد در تاريخ 28/3/57 تشكيل جلسه داده، محل تبعيد نام برده را از گنبد كاووس به بندر كنگان تغيير مي دهد.
سال 1357، بندر كنگان
مدت اقامت آيت الله مدني در بندر كنگان، سه هفته بيشتر طول نمي كشد، اما روشن است كه اين عالم مجاهد به هر جا قدم مي گذاشت، روح انقلاب و مبارزه را به همراه خود به آنجا وارد مي كرد. او مجسمه تقوا، منادي انقلاب، پيام آور بيداري و جنبش و مبلغ اسلام راستين بود. بر اين اساس، حضور هر چند كوتاه وي در بندر كنگان نيز تاثير خوبي در ميان مردم اين شهر مي گذارد. نظر به اينكه بندر كنگان جزو مناطق تبعيد محسوب مي شود و با توجه به بيماري آيت الله مدني كه احتمالا سل بوده است، محل تبعيد وي از تاريخ 3/5/57 به شهرستان مهاباد تغيير پيدا مي كند.
تابستان 1357، مهاباد
بعد از تغيير محل تبعيد به مهاباد ، ايشان را به همراه مامور بدرقه ژاندارمري بوشهر و از طريق خرم آباد، همدان، كرمانشاه و سنندج به مهاباد اعزام مي كنند. آيت الله در بين راه با اخلاق حسنه خود با مامور همراه، اعتماد وي را جلب مي كند و پس از ترك خدمت مامور، به خرم آباد مي رود و با روحانيون منطقه ارتباط برقرار مي كند . سرانجام آيت الله مدني در پايان مدت تبعيد ، به درخواست علماي مبارز تبريز به اين شهر عزيمت مي كند تا همپاي ملت ايران، مبارزه بي امان خود را عليه رژيم پهلوي را دنبال كند. در تبريز فعاليت هاي انقلابي شهيد مدني روز به روز علني تر مي گردد. ساواك وجود ايشان را در تبريز تحمل نكرده ، شبانه وي را دستگير و از تبريز تبعيد مي كند.
1357، باز گشت به همدان
1357، باز گشت به همدان آيت الله مدني در 1/10/57 در ميان استقبال با شكوه مردم وارد همدان مي شود. معظم له با دعوت روحانيون و مردم همدان براي جانشيني مرحوم آخوند ملاعلي معصومي همداني و به منظور رهبري مبارزات مردم همدان و منسجم كردن فعاليت روحانيون متعهد، به اين منطقه عزيمت مي كند.
نظر به سابقه درخشان آيت الله مدني از سال 41 تا سال50 در همدان با توجه به اوج گيري مبارزات حق طلبانه مردم ايران، هجرت آيت الله مدني به اين شهر ، از اهميت فوق العاده اي برخوردار بوده، طبقات مختلف مردم از ساعتها قبل در مسجد جامع اجتماع و سپس جهت استقبال از آيت الله مدني به طرف دروازه ملاير حركت مي كنند.
شهيد مدني از بدو ورود به همدان ، هدايت مبارزات مردمي را به عهده گرفته و با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار مي كند. نقش ايشان در جهت دهي به مبارزات مردم همدان به حدي بوده كه وقتي در جريان 22 بهمن، لشگر 81 زرهي كرمانشاه براي سركوب مردم به سمت تهران حركت مي كرد به دستور ايشان ، مردم همدان براي سد كردن حركت تانكها ، با دست خالي و كفن پوشان به مقابله با تانكها برخاستند و خود آيت الله نيز در جلوي همه تظاهركنندگان به راه افتاد و مردم موفق مي شوند با دادن تعداد كمي شهيد و مجروح تانكها را از حركت بازدارند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين يار ديرينه امام و سرباز خستگي ناپذير انقلاب كه پرچم مبارزه را لحظه اي بر زمين نگذاشته و از تبعيدگاهي به تبعيدگاهي ديگر و از سنگري به سنگر ديگر هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده بود و در پيروزي انقلاب، تلاش بي وقفه اي داشت، فصل ديگري از مبارزات خود را براي حفظ و حراست و پاسداري از انقلاب شكوهمند اسلامي آغاز كرد.
ايشان در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب مي شود و سپس در كوران مشكلات و آشفتگي اوضاع همدان ازسوي امام با اختيارات كامل به امامت جمعه اين شهر منصوب مي شود. فتنه حزب خلق مسلمان تبريز اين شهر قيام و مبارزه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در معرض جريانات مهم و حساسي قرار گرفت.
دشمنان انقلاب با شعله ور كردن آتش تفرقه و اختلاف و آشفته كردن اوضاع عمومي شهر، كميته هاي انقلاب كه اكثر آنها در دست ضدانقلابيون حزب خلق مسلمان بود اميد داشتند كه به اهداف شوم خود برسند. ياران انقلاب تصميم گرفتند با آوردن آيت لله مدني به تبريز، موقعيت جناح انقلاب و خط امام را تقويت كنند. آنان اين پيشنهاد را به محضر امام تقديم كردند و امام امت طي حكمي آيت الله مدني را روانه تبريز كردند. ايشان در سر و سامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانه اي كرد و آنگاه براي ادامه خدمت به شهر همدان باز گشت،ولي هنوز چند روزي از مراجعت وي نگذشته بود كه حادثه دلخراش وغمبار شهادت اولين شهيد محراب آيت الله سيد محمد علي قاضي طبا طبائي به دست دشمنان انقلاب و مزدوران آمريكا، اوضاع شهر تبريز را دگرگون ساخت .
در اين هنگام بار ديگر امام عزيز طي حكم ديگري ،آيت الله مدني را به نمايندگي خود و امامت جمعه شهر تبريز منصوب فرمود. ايشان در تبريز با معضل بزرگ «حزب خلق مسلمان» - كه جريانهاي مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند - مواجه مي گردد. سخت ترين روزهاي آيت الله مدني را مي توان ايامي خواند كه او در ميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت.
در جريان اين غائله خطرناك، آيت الله مدني از جانب همين گروه ضدانقلابي بارها مورد تهديد قرار گرفت. آنها جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند، اما ايشان در روز جمعه كفن پوشيد و پيشاپيش جمعيت حركت كرد و گفت (تا من زنده ام و در اين شهر نماينده امام هستم نماز جمعه را برگزار مي كنم) و بدين سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه توطئه آمريكا و اياديش در آذربايجان خنثي گرديد.
شهيد مدني و جبهه هاي نبرد شهيد مدني در تقويت روحيه رزمندگان اسلام نقش بسزايي داشتند و با شركت خود در جبهه هاي نبرد و حضور در كنار سپاهيان اسلام و شركت در مجالس دعا و نيايش آنان ، مشوق رزمندگان اسلام بودند كه جنگ مقدس خود را با استكبار جهاني تا پيروزي نهايي ادامه دهند.
بهاءالديني در اين زمينه خاطره اي نقل مي كند: عده اي مي خواستند بروند جبهه. بچه ها كه رفتند، ديدم حاج آقا آمدند خانه و سخت ناراحت هستند و اشك در چشمانش حلقه زده است. گفتم: حاج آقا چرا ناراحتيد؟ گفتند: تلفن بزنيد به دفتر امام و اجازه بگيريد از امام كه من با اين بچه ها به جبهه بروم. پرسيديم: چرا حاج آقا؟ گفتند: آخر من نمي توانم ببينم اين بچه ها مي روند جبهه، آنجا مي جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پير شده ام ، اگر من گذشت اين بچه ها را نداشته باشم، ايثار اين بچه ها را نداشته باشم ، و اي بر حال من ! اما خوب معلوم بود كه حضرت امام هيچ وقت اجازه نمي دادند ايشان سنگر تبريز را رها كنند و به جبهه بروند البته اين حركت ايشان هم نشانه عشق ايشان بود به شهادت و انقطاع ايشان بود از دنيا.
شهادت ايشان با اينكه به وضع تبريز سر و سامان مي دادند از وضع همدان و خرم آباد نيز غافل نبودند ؛ حتي به شهرهاي زنجان و اروميه نيز رسيدگي مي كردند . فعاليت هاي ايشان ادامه داشت تا اينكه سرانجام پس از 69 سال زندگي سراسر درد و رنج و مبارزه در نيمروز جمعه 30/6/60 در محراب عبادت در ميدان نماز تبريز به دست منافقي شقي بر اثر انفجار نارنجك به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود رسيد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.
منابع:
1- پايگاه اطلاع رساني شهيد محراب
2- زندگي نامه علماي شهيد
3- خاطرات مبارزان روحاني از انقلاب
صفحات: 1· 2