علّامه عصر
برخی از ویژگیهای مربوط به تدریس علامه طباطبایی را میتوان در پرهیز از پراکنده گویی؛ بیان مطالب عالی با عبارات کوتاه و رسا؛ تکریم مقام دانشمندان و احترام به مقام علمی آنان؛ توجه کامل به اشکال شاگردان و رعایت احترام آنان؛ فروتنی و متانت در پاسخ به پرسشها و شتاب نکردن در جوابگویی و نکاتی مانند آن، بیان کرد.
توجه به اندیشههای متفکران غیرمسلمان
یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی، توجه به تحقیقات و یافتههای دیگر دانشمندان در دانشهای گوناگونِ روز بود. ایشان در عین تسلّط بر فلسفه و عرفان و متون اسلامی، هرگز خود را در این محدوده محصور نساخت، بلکه مرزهای معرفت و تحقیق را تا منابع غیراسلامی نیز گسترش داد و معتقد بود که «باید جهان را شناخت و نباید خود را در برجهای خویش محصور و منزوی کرد». آشنایی علامه با معارف دیگر مکتبها و حوزههای فکری دیگر، سطحی نبود و عمق و غنای بالایی داشت.
ترویج نویسندگی
یکی از خدمات بزرگ علامه طباطبایی به جامعه دینی زمان خود، پرورش و تربیت تنی چند از نویسندگان بود. یکی از شاگردان ایشان میگوید: «در سال 1335که حملات و تبلیغاتِ مادیگری در ایران افزایش یافته بود و هیچ مقاله دینی و نشریه علمی در ایران وجود نداشت که پاسخگوی نیازهای روز باشد، استاد (علامه طباطبایی) انجمنی متشکل از فضلای آن روز حوزه به وجود آورد و از آنان، نویسندگی و تنظیم مقالات در موضوعات مختلف را درخواست کرد. طرح موضوع توسط خود استاد انجام میگرفت و نگارش مقالات بر عهده دیگران بود که شهید مطهری، شهید قدوسی وامام موسی صدر از شمار کسانی بودند که اولین مقالات را تهیه و تنظیم کردند».
عیبپوشی
یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید:
«از خصوصیات علامه طباطبایی، این بود که هیچگاه از کسی بدگویی نمیکردند. در طی 35 سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، حتی یکبار هم بدگویی کسی را از ایشان نشنیدم ؛ علّامه، عیب کار کسی را اظهار نمیکرد.
همچنین از جمله درس هایی که من از این مرد بزرگ گرفتم، این بود که در همه لحظات، مراقب خویش بود و کنترل خود را به دست داشت. خدا شاهد و گواه است که در این مدت از ایشان، حتی یک بار غیبت کسی و یا کلمهای تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم».
زندگی قرآنی
اُنس و آشنایی علامه طباطبایی با ژرفای معارف قرآنی، از او عالمی ربّانی ساخته بود که جلوههای رفتاریاش، همگی از تأثیرپذیری از قرآن حکایت داشت. همراهان علامه و شاگردان ایشان در باره استاد خود چنین میگویند: «سیره زندگی علامه طباطبایی با قرآن آمیخته بود؛ یعنی با قرآن زندگی میکرد، با قرآن میاندیشید، شاگرد خوب قرآن بود، با قرآن معارف الهی را در مییافت، با قرآن سخن میگفت، و با قرآن مطلب مینوشت ؛ یعنی تمام شئون زندگی این عالم ربانی را، وحی خدا رهبری میکرد».
دگرگونی با تلاوت آیات
یکی از همراهان علامه طباطبایی که در نگارش و ترجمه تفسیر المیزان در کنار علامه بود، درباره تأثیرپذیری علامه طباطبایی مینویسد: «علامه طباطبایی، قرآن را در خود پیاده کرده بود. وقتی در تفسیر قرآن کریم به آیات رحمت یا غضب و یا آیات توبه برمیخوردیم، ایشان متقلب میشد و اشکش جاری میگشت و سعی میکرد آن را از من مخفی نگه دارد. یکبار در زمستان، پشت کرسی نشسته بودیم و به مقابله تفسیر فارسی با عربی میپرداختیم که به آیهای در باب توبه و رحمت پروردگار و آمرزش گناهان رسیدیم، ایشان نتوانست به گریه بیصدا بسنده کند و سرش را پشت کرسی پایین آورد و شروع کرد به بلند گریه کردن».
افتادگیآموز اگر طالب فیضی
مرحوم علامه جعفری، درباره یکی از ملاقاتهایش با علامه طباطبایی، خاطرهای شیرین دارد: «روزی به قصد دیدار علامه طباطبایی به منزلشان رفتم و درِ خانه را زدم. پیرمری در را باز کرد. گفتم: آقا تشریف دارند. گفتند: بله. گفتم: به ایشان عرض کنید اگر حالشان مساعد باشد، به خدمت ایشان برسم. آن شخص رفت و پس از بازگشت مرا به یک اتاق راهنمایی کرد. پس از لحظاتی مرحوم علامه آمدند و پس از سلام و احوال پرسی گفتند: چون در حال تشرف به مشهد مقدس هستم، فرشهای اتاق را جمع کردهایم. صبر کنید بروم و قالیچهای بیاورم تا روی آن بنشینیم. من دست ایشان را گرفتم و گفتم: نیازی نیست و عبا را از دوش خود برداشتم و پهن کردم و گفتم: بفرمایید. آن انسان وارسته با یک قیافه ملکوتی که هرگز از یاد نمیبرم فرمود: «در این موقع عمرم، درس آموزندهای به من آموختی». من عرض کردم: این جمله هشداردهنده شما، خیلی آموزندهتر و سازندهتر از سخن من بود.
دلداده خاندان وحی
درباره علاقه بسیار علامه طباطبایی به اهل بیت علیهمالسلام نوشتهاند: علامه طباطبایی، علاقه و شیفتگی خاصی نسبت به ائمه طاهرین علیهمالسلام داشتند. وقتی نام یکی از آنها برده میشد، اظهار تواضع و ادب در چهره ایشان نمایان میشد. ایشان نسبت به امام زمان(عج) تجلیل خاصی داشتند و مقام و منزلت حضرت رسولاللّه و حضرت صدیقه کبری را فوق تصور میدانستند و یک نحو خضوع واقعی نسبت به آن بزرگان داشتند و مقام و منزلت آنان را ملکوتی دانسته و به سیره و تاریخ آنها کاملاً آگاه بودند.
بر آستان کوی دوست
یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی، ارادت و احترام ویژه نسبت به اهلبیت علیهمالسلام بود. یکی از شاگردان ایشان در این باره میگوید: «علامه، نسبت به اهلبیت، به ویژه حضرت علی علیهالسلام تا سر حد عشق دلبستگی داشتند. هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهمالسلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف میشدند و تابستان را در آنجا میماندند، وقتی وارد صحن حرم رضا علیهالسلام میشدند، بارها میدیدم که دستهای لرزان را روی آستانه در میگذاشتند و آستان در را میبوسیدند. گاهی که از محضرشان التماس دعایی در خواست میشد، میگفتند: «بروید از حضرت بگیرید، ما اینجا کارهای نیستیم، همه چیز اینجاست».
دلیل علاقه شهید مطهری رحمت الله علیه
استاد شهید مرتضی مطهری، چنان از علامه طباطبایی تمجید میکردند که در هنگام یاد از علامه، تعبیر «روح و جانم فدای او» از ایشان شنیده میشد. خود شهید مطهری درباره علت علاقه و ارادت به علامه طباطبایی میگویند: من فیلسوف و عارف بسیار دیدهام و احترام مخصوص من به ایشان (علامه طباطبایی) نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهلبیت است. علامه در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار میکرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف میشد، ضریح مقدس را میبوسید، سپس به خانه میرفت و غذا میخورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است».
شوخطبعی
یکی از دانشپژوهان محضر علامه طباطبایی، درباره شوخطبعی علامه، خاطرهای چنین دارد: در مشهد مقدس، روزی برای دیدن علامه وارد منزل ایشان شدم. دیدم ایشان روی تشکی در اتاق نشستهاند. با ورود من، علامه از روی تشک برخاست و مرا به نشستن روی آن تعارف کرد ولی من از نشستن خودداری کردم. من و ایشان مدتی هر دو ایستاده بودیم تا اینکه علامه فرمودند: بنشینید تا من جملهای عرض کنم. من ادب کرده و اطاعت کردم و روی تشک نشستم. ایشان نیز روی زمین نشسته و فرمودند: «جملهای را که میخواستم عرض کنم این است که آنجا نرمتر است».
نظم علامه
یکی از شاگردان علامه طباطبایی درباره نظم استادشان میگوید: علامه طباطبایی بسیار منظم بود. غالبا قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر میشد. دقیقهای تخلف نمیکردند و تا دقیقه آخر هم درس میدادند و این برنامه دایمی ایشان بود. در برف و سرما، در طول ده و دوازده سال یادم نمیآید که ایشان یکدفعه هم درس را تعطیل کند. اتفاق میافتاد که ساعتها مطالعه یا فکر میکرد و یا مینوشت. نظم و پشتکار زیادی داشت.
انضباط در فراگیری علم
مرحوم آیتاللّه احمدی میانجی، درباره یکی از خاطراتش از علامه طباطبایی میگوید: یکی از خاطراتی که از ایشان (علامه طباطبایی) به یاد دارم، این است که میفرمود: دوازده سال نجف بودم و در این سالها، تنها دوازده روز درس را تعطیل کردم، یعنی سالی یک روز. در طول سال فقط روز عاشورا را تعطیل میکردم. به ایشان عرض کردم: خسته نمیشوید؟ فرمود: علم همچون باغ است. اگر در این باغ خسته شوم، به باغ دیگر میروم. ایشان وقت را مثل طلا میدانست و از اوقاتش در نجف و قم استفاده کامل میکرد. روزی میفرمود: من در شبانهروز شش ساعت را صرف خوردن، خوابیدن و عبادات میکنم و هیجده ساعت هم مشغول تفکر هستم.
طراحی مدرسه
یکی از ویژگیهای علامه طباطبایی، تسلط بر برخی از دانشها مانند ریاضی و نجوم بود تا آنجا که در طراحی یکی از مدارس بزرگ حوزه علمیه قم، به نام مدرسه حجتیه، که هماکنون ینز محل تحصیل طلاب علوم دینی است، نقش به سزایی داشتند. مهندسان، نقشه ساختمانیِ این مدرسه را زیر نظر ایشان طرح و اجرا میکردند و ایشان بر کارشان نظارت داشت، نقشهها را میدید و اشکالات آنان را متذکر میشد.
تجلیل از همسر
دختر بزرگوار علامه طباطبایی، درباره ارتباط عاطفی ایشان با همسر خود میگوید: رفتار علامه با مادرم بسیار احترامآمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار میکردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند و ما هرگز اختلافی بین آن دو ندیدیم. پدرم همیشه از گذشت و تحمل مادرم تمجید میکرد و میگفت: از اول ازدواج، همیشه با هم یکرنگ و یک دل بودهایم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود حرفی نمیزد و همه خوبیها را به مادرم نسبت میداد. حتی بعد از فوت مادر، ایشان همیشه از مادرم به نیکی یاد میکردند و میگفتند: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشتهام، نصفش مال این خانم است.
عظمت علامه
یکی از بزرگان که از جرعه نوشان محضر علامه طباطبایی بوده، میگوید: در روز عیدی، عدهای از افراد از قشرهای مختلف، نزد علامه آمده بودند. کنارم جوانی بود که محو عظمت علامه شده بود. چند دقیقه مجلس به سکوت برگزار شد و ابهت خاصی در آن بود. یک وقت آن جوان بیاختیار اشک از چشمانش جاری شد و گفت: من تعجب میکنم که چگونه زمین سنگینی این مرد (علامه طباطبایی) را تحمل میکند. این جمله عجیبی بود که من از آن جوان شنیدم و حقیقت هم همین بود. انسان یک احساس عظمت و ابهتی در وجود علامه میکرد که وصفکردنی نیست.
آخرین نصیحت
یکی از استادان اخلاق، در خاطرهای از آخرین ملاقات با استاد خود، علامه طباطبایی میگوید: آخرین جلسهای بود که با گروهی از بزرگان، خدمت علامه رفتیم. حال ایشان خوب نبود. به احترام جمع نشست، ولی حرف نمیزد. جلسه طول کشید. بعداز آن جلسه، حال ایشان بد شد و ایشان را به بیمارستان بردند. لحظات آخر عمر شریف علامه بود که به ملاقات ایشان رفتیم. ما که از اتاق بیرون آمدیم، از قول خانم ایشان نقل کردند که لحظه مرگ، ایشان چشمها را باز کرد و به گوشهای خیره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود: توجه! توجه! توجه! و از دنیا رفتند. این جمله، یادآور نصیحت همیشگی ایشان بود که شاگردان خود را به مراقبت و پاسبانی از حریم دل دعوت میکردند و آن را چون تخم سعادتی میدانستند که میبایست در مزرعه دل کاشت.
مجموعه معارف
مقام معظم رهبری، حضرت آیتاللّه خامنهای، در قسمتی از پیام خود به مناسبت سالگرد ارتحال علامه طباطبایی، ایشان را چنین ستودند: «او (علامه طباطبایی) مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از اندوختههای فلسفی شرق و غرب بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته، یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود… شخصیت او، در لابه لای این دانستنیهای بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانیبودکهتنها مکتبجامعی چون اسلام میتواندامثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد».
منبع: ماهنامه گلبرگ
صفحات: 1· 2