فرانقش هدایتگری.....
تحليل و بازشناسي انديشه و زندگي بزرگان يك جامعه يك جامعه از طريق تفكيك سيره ي آنها به سيره ي اجتماعي و فرهنگي و سياسي و عبادي و اخلاقي و تربيتي و مانند آن، روشي است مرسوم ،ولي با توجه به درهم تنيدگي اين ابعاد با يكديگر، كارآمدي آن، محل ترديد است؛ به ويژه آنگاه كه سخن از برگزيدگان يك جامعه ي ديني به ميان است كه وجهي آسماني و قدسي هم به نام عصمت دارند، دشوارتر مي توان به اين روش اعتماد كرد.راز اين دشواري در آن است كه رفتار معصومان(ع)همزمان داراي دلالت ها و كاركردهاي مختلف سياسي و فرهنگي و اجتماعي و مانند آن است و قرار دادن آن ذيل يكي از اين دستهها، فرو كاستن يك واقعيت به جزئي از واقعيت است.تقسيم بندي شئون جامعه و نيز وجه رفتارهاي يك فرد به امور اقتصادي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و نظامي، يك تقسيم بندي غيربومي است كه معمولاً در برنامه ريزي هاي خرد و كلان جامعه ي ما هم مبناي عمل قرار مي گيرد و مادام كه روشي جايگزين براي مقوله بندي شئون اجتماعي پيشنهاد و پذيرفته نشود، گريزي از آن نيست.
براي شناخت سيره ي معصومان(ع)هم به ناچار از همين روش استفاده مي شود و رواج تعابيري همچون سيره ي اجتماعي و سيره ي فرهنگي معصومان(ع) چنين خاستگاهي دارد.در اين روش ابتدا بايد يكي از تعاريف مربوط به اين مقولهها را برگزيد و سپس براساس آن تعريف، دادههاي مربوط به رفتار و منش و انديشه ي معصوم(ع)را گزينش كرد.
“اجتماع” و"اجتماعي”
براي بررسي سيره ي اجتماعي معصومان(ع)انتظار، طبق رويه، ابتدا تعريف اجتماع است.از نظر جامعه شناسان اجتماع(Community) يك ساخت اجتماعي است كه محل سكنا و فعاليت هاي افراد را در فضاي فيزيكي سامان مي بخشد و جامعه(Society)ساختي است كه دربردارنده ي همه ي ساخت هاي ديگر (گروهها، سازمان ها، نهادها، ردهها ودستهها و قشربندي)بوده، يك جمعيت را سازمان مي دهد و براي ساخت هاي مذكور در فضاي جغرافيايي و رابطه با ديگر جوامع، مقررات سياسي فراهم مي آورد(ترنر، 1378،ص121)، ولي به نظر مي رسد واكاوي تعاريف گوناگون اجتماع تا رسيدن به تعريفي كه در اين نوشتار مبنا قرار گرفته است، كاري است كم هوده و بيرون از چارچوب مقاله، ولي آگاهي از مرزهايي كه مقاله در قلمرو آن نگاشته شده، ايجاب مي كند تنها به اين نكته تنبه داده شود كه در اين نوشتار امور اجتماعي به مثابه بخش هايي از امور جامعه قلمداد شده است كه ذيل اقتصاد و سياست و فرهنگ و امنيت قرار نمي گيرد؛ مانند تعاون و مددكاري و نظارت اجتماعي(1)و البته آنچه اصطلاحاًت “سبك زندگي"خوانده مي شود نيز مدنظر بوده است.شايد گستردهتر بودن دامنه ي دلالت واژه ي"اجتماعي"- به عنوان صفت- در مقايسه با واژه ي “اجتماع"- به عنوان اسم- در عرف فارسي زبانان توجيه كننده ي اين تصميم باشد.
مولفه هاي موثر بر سيره ي اجتماعي
درباره ي واژه ي سيره هم كه به مفهوم لغوي، گونهاي از سيركردن است، تنها مي توان به برداشتي كه مبناي نگارش مقاله قرار گرفته تذكر داد و بايد بررسي تفصيلي را به مجالي ديگر وا نهاد.در يك جمع بندي كلي، اگر سيره به مفهوم مجموعه رفتارهاي تابع يك منطق درك و كشف باشد، مي توان در رويكردي جامعه شناسي تابع يك منطق درك و كشف باشد،مي توان در رويكردي جامعه شناختي آن را برابر با يا نزديك به نقش و نقش آفرينيها دانست.اين مجموعه رفتارها و به عبارتي ديگر اين نقش ها و نقش آفرينيها اگر در حيطه ي فرهنگ باشد، سيره ي فرهنگي و اگر در حيطه ي مسائل اجتماعي باشد، سيره ي اجتماعي خوانده مي شود و به همين ترتيب براي حيطه هاي مختلف مي توان سيرهاي متناسب در نظر گرفت.با اين فرض، مفهوم نقش با مفاهيم متعددي چون عادت، رفتار، موقعيت، كنش متقابل، الگوي اجتماعي، وكاركرد و شخصيت پيوند دارد، اما دو مؤلفه اصلي مؤثر بر نقش آفريني كه دربردارنده ي بسياري از عناوين ديگر هم هست، يكي منزلت اجتماعي فرد است و ديگري نوع حضور فرد در شبكه هاي مختلف ارتباطي (سوان، 1382،ص35-46)كه حسب آن دو، نقش افراد با يكديگر تفاوت مي كند.
منزلت كه به آن موقعيت هم گفته اند(آزاد ارمكي، 1381، ص323) جايگاهي است كه فرد درآن قرار دارد و پايگاهي است كه بدان وابسته است (انصاري و اديبي، 1383، ص204/ كوزر و روزنبرگ، 1378، ص293-321).هر فرد به يك يا چند منزلت تعلق دارد و بر اساس ويژگي هاي فردي و شخصيت خود و دركي كه از موقعيت خود و نيازهاي اجتماعي دارد و بر اساس انتظاراتي كه ديگران از آن موقعيت دارند، به برداشت هايي مي رسد كه منشا رفتارهاي اوست (آزاد ارمكي، 1381،ص323/ ترنز،1378، ص101-102/ سوان، 1382، ص51)؛ البته اين دو در يك محيط اجتماعي مانند خانواده، گروه هاي غير رسمي، گروه هاي رسمي، مدرسه وسازمان ها كه به آن يك متن فرهنگي يا شبكه ي ارتباطي هم گفته مي شود، اتفاق مي افتد كه از آن بايد به عنوان سوم مؤثر در رفتارها نام برد، زيرا ساختارهاي اجتماعي هم خواسته ها و بايستگيهاي خود را بر نقش تحميل مي كنند(ترنر،1378، ص101- 102و110/ انصاري و اديبي، 1383، ص245/آزاد ارمكي، 1381،ص323 /كوزر و روزنبرگ، 1378، ص270-271).اينكه جنبه ي پوياي منزلت را نقش خواندهاند (انصاري و اديبي، 1383، ص204)به اين دليل است كه منزلت جنبه ي ايستا دارد، ولي نقش كه وابسته به آن است، از عوامل ديگري مانند شخصيت فردي و متن فرهنگي هم اثر مي پذيرد.هنگامي كه فرد بر اساس حقوق و وظايف برآمده از منزلت خود در يك شبكه ي اجتماعي دست به رفتارهايي مي زند، به ايفاي نقش خود پرداخته است(همان).
منزلتهاي فاطمه(س)
بازشناسي انتظارات جامعه ي اسلامي از منزلت هايي كه حضرت فاطمه(س) به آن وابسته بود را بايد در فرصتي ديگر به بررسي نشست، ولي براي شناخت سيره ي اجتماعي حضرت، ناگزير بايد منزلت اجتماعي ايشان و شبكه ارتباطي اجتماعي كه در آن حضور داشتند را بازشناخت.به نظر مي رسد كه اگر همه ي منزلت هاي حضرت فاطمه(س)يك جا در نظر گرفته شود، پس از درهم كرد منزلت هاي قابل ادغام و وزن دهي آنها، سه منزلت اجتماعي زير به عنوان اصليترين منزلت هاي نقش آفرين در سيره ي اجتماعي حضرت فاطمه(س)قابل تمييز است:
-برخورداري از سرشت پاك؛
-تعلق به خانداني برگزيده؛
-شهروندي جامعه ي اسلامي.
منزلت (2)نخست حضرت فاطمه(س)برخورداري از سرشت پاك است.بر اساس مفاد سي و سومين آيه ي سوره ي سي و سوم قرآن، خداوند هر نوع آلودگي را از خانداني كه با هر تفسيري از آيه، فاطمه جزو آن است، دور كرده، آنان را پاك قرار داده است(احزاب:33)متكلمان شيعه به روشني اثبات كرده اند كه اين پاكي همسان و يا ملزوم مفهوم عصمت است.(3)منزلت دوم فاطمه(س)وابستگي به و برآمدن از خانداني برگزيده است.او دخت پيامبر(ص)و مادر حسن وحسين بود.پيامبر(ص)افزون بر پيامبري، رياست جامعه ي نوپاي اسلامي را هم برعهده داشت و اميرالمومنين علي(ع)هم در كنار مقام والاي معنوي و علمي خود كه در جامعه ي آن روز قدرناشناخته بود، به عنوان وزير و دستيار نزديك پيامبر از موقعيتي بي همتا و موثر در مديريت جامعه ي اسلامي برخوردار بود.
فاطمه (س)وابستگي خود را به اين خاندان بصورت هاي مختلف گوشزد كرده است.در خطبه ي فدكيه ي خود يك بار در بخش هاي نخستين آن به معرفي پيامبر پرداخته است(4) و بار ديگر در ميانه ي خطبه (5) و بارها نيز در خلال خطبه با الفاظي لبريز از عاطفه و واژگاني مشك بيز پاك، از پدر خويش ياد كرده است و در همه جا بر پيوند فرزندي خود با او، با بهرهگيري از دلنشينترين آرايههاي سخنوري، پاي فشرده است.جز اين خطبه، نمونه هاي ديگري نيز گواه اين سخن مي توان يافت (شيخ الاسلامي، 1377، ص553، مدخل هاي مرتبط)؛ همچنين از او 23 روايت كوتاه و بلند در فضيلت شويش نقل شده است (همان، باب 27، ص347-377)؛ به علاوه گزارش هاي متعددي هم از عاطفه ي او نسبت به پدر و همسرش دردست است(درباره ي پيامبر ر.ك.به:اصفهاني،[بي تا]ج2، ص30، ح د415/ و درباره علي(ع)ر.ك.به: مفيد"ب” 1413، ص63/صدوق، 1362، ص93و95).
دو عضو پرآوازه ي ديگر خانداني كه فاطمه بدان وابسته بود، دو پسر او حسن و حسين هستند.گرچه فاطمه در حالي از اين دنيا رفت كه فرزندانش خردسال بودند، ولي سخنان محبت آميز پيامبر درباره اين دو و قدري كه براي آنها مي نهاد، از همان اون جايگاه بلند آنها را گوشزد مي كرد.اين منزلت هم در سيره ي اجتماعي حضرت نقش آفرين بود.
منزلت سوم فاطمه(س)شهروندي جامعه ي نوپاي اسلام بود؛ در عبارتي ساده، شهروندي يعني همكاري ميان افراد براي اداره ي زندگي خود.اين مفهوم علاوه بر اينكه به حقوق افراد اشاره دارد، دربردارنده ي وظايف و تعهدات هم هست(فالكس، 1381،ص9)و بر همين اساس، كاركرد اصلي شهروندي عبارت است از:اداره ي جامعه طبق اصول احترم به حقوق ديگران و تعهد به ايفاي نقش در حفظ نهادهاي مشتركي كه اين حقوق را پايدار مي دارند(همان، ص210-211)نكته ي قابل توجه درباره ي شهروندي اين است كه در آن دو عنصر فردگرايي و جمع گرايي در كنار هم مورد توجه قرار مي گيرد(همان، ص9)گرچه برخي تمايل دارند شهروندي را به مفهومي ناسازگاري با سلطه تفسير كنند (همان، ص113)ولي دل خوش داشتن به اين برداشت، آسان نيست.بي ترديد بازخواني مفهوم شهروندي در روزگار نخستين اسلامي، رهين واكاوي هاي بسيار، از جمله پژوهش در تحولات نظام
تعهدات و حقوق اجتماعي جديدي است كه به تدريج در جامعه ي نوپاي اسلامي ريشه مي دواند.ولي پيش از صورت بستن چنين پژوهشي، اين مقدار را مي توان با اطمينان اظهار داشت كه سازگاري و ناسازگاري شهروند جامعه ي اسلامي با سلطه به همسويي و ناهمسويي سلطه با آرمان هاي جامعه ي اسلامي بستگي دارد.
فاطمه(س)دلبسته ي آرمان هاي جامعه ي نوپاي اسلامي بود و به عنوان شهروند اين جامعه، گرچه از برخي حقوق خود چشم پوشيد، به همه ي تعهدات خود به شايستگي عمل كرد، لذا منزلت سوم آن بانو را بايد در شهروندي جامعه اسلامي سراغ گرفت.
شبكههاي اجتماعي فاطمه(س)
رفتارهاي اجتماعي فاطمه(س)در شبكه هاي مختلفي بروز مي يافت كه با مروري بر زندگي حضرت، مهم ترين آنها را مي توان به صورت زير نام برد: شبكه ي اعضاي خانواده،شبكه ي زنان مدينه ،شبكه ي صاحب نفوذان مدينه ،شبكه ي خواص پيروان پيامبر(ص)،شبكه ي پيوندهاي غير مستقيم كه شامل فقرا و مراجعه كنندگان است و شبكه ي توده ي مردم.
نفس حضور اجتماعي و فرهنگي فاطمه(س)با وجود مسئوليتهاي خانوادگي، آن هم در جامعه اي كه تا پيش از آن، زن شهروند درجه ي دو به حساب ميآمد، اقدامي در مسير اصلاح نگاه مردم به نقش و وظايف اجتماعي زنان به حساب مي آيد؛ به همين دليل در رويارويي با حديثي كه از فاطمه(س)به اين مضمون نقل شده است كه “براي زنان بهتر آن است كه مردان را نبينند و مردان آنها را نبينند"(حر عاملي، 1409ق، ج20،ص 232)،برخي ان را مرسل وفاقد دلالت بر لزوم شمرده اند (الخوئي ،1409ق،ج32،ص41) برخي ديگر آن را مربوط و منحصر به حالت اختلاط بين زن و مرد دانسته اند(فضل الله،1421ق،ص225)
مدل پيشنهادي شناخت سيره ي اجتماعي فاطمه(س)
با توجه به اينكه فاطمه(س)بر اساس منزلت خود در يكي از شبكه هاي ارتباطي پيش گفته به ايفاي نقش مي پرداخت، شايد بتوان مدل زير را به عنوان مدلي براي استخراج و شناخت سيره ي اجتماعي ايشان پيشنهاد كرد:
محیط نقش آفرینی عامل اثرگذار |
شبکه ارتباطات اجتماعی |
|||||||
خانواده |
خویشاوندی |
خواص صحابه |
صاحب نفوذان مدینه |
زنان مدینه |
مراجعه کنندگان |
توده ی مردم |
||
منزلت |
به مثابه ی انسانی دارای سرشت پاک |
|
|
|
|
|
|
|
به مثابه وابسته به خانواده ای برگزیده |
|
|
|
|
|
|
|
|
به مثابه ی شهروند جامعه ی اسلامی |
|
|
|
|
|
|
|
با بهره گيري از اين مدل، براي شناخت سيره ي اجتماعي فاطمه(س)بايد آن دسته از داده هاي تاريخي مربوط به ايشان را كه مصداقي براي محل تلاقي سطرها و ستون هاي ماتريس بالا باشد، استخراج و دسته بندي كرد.اين مدل براي شناخت سيره ي اجتماعي ديگر معصومان هم مي تواند بكار آيد و البته متناسب با شرايط زندگي معصومان(ع)بايد تغييراتي جزئي در آن داد. تذكار اين نكته هم هر چند روشن است لازم به نظر مي آيد كه اين مدل تنها براي شناسايي و استخراج اوليه ي دادههايي كه حسب تعاريف ما اجتماعي خوانده مي شوند، بكار مي آيد و تنها مي تواند مصاديق سيره ي اجتماعي را به صورت روشمند شناسايي كند، ولي اين مصاديق خود مي توانند در قالب هاي مختلف و با معيارهاي گوناگون دسته بندي و هويت بخشي شوند.معيار اين دسته بندي مي تواند مسائلي همچون فراواني نمونهها، اهداف، روش ها، اهميت و مانند آن باشد.
پي نوشت:
1.اين تعريف متناسب با ساختار نظام برنامه ريزي در كشور ماست.كه البته ريشه در غرب دارد و برنامه هاي توسعه و بودجه هاي سالانه كشور بر اساس آن تنظيم مي شود.در حد بررسي من، منطق اين تقسيم بندي در منابع مكتوب مورد بررسي قرار نگرفته است ،ولي قولي است كه جملگي برآنند.
2.واژه ي منزلت در متون مربوط به زندگي نامه ي معصومان (ع)،گاه به معني فضيلت يا فضايل هم به كار مي رود وروشن است كه اين مفهوم جامعه شناختي واژه ي منزلت كه اين مقاله مورد نظر است تفاوت دارد .
3.بخشي از شخصيت حضرت زهرا (ع)در اياتي از قران كه درباره ي ايشان است ،منعكس است (فضل الله ،1421ق،صص125-146و158-147)؛همچنين انبوهي از كتابها كه به بيان فضايل ايشان اختصاص يافته است ،نشانگر منزلت ايشان نزد عامه ي مسلمانان است (در اين زمينه .ر.ك.به:انصاري زنجاني ،1375)
4.از«واشهد ان محمدا…»تا «ثم انتم عبادالله…»
5.از «ايها الناس انا فاطمه و ابي محمد …»تا«حتي اذا اختار الله»
دكتر محسن الويري، استاديار دانشگاه امام صادق(ع)**
منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 28
صفحات: 1· 2