نامی نوشته بر لوح محفوظ
*زينب(س)؛ اسوه صبر
و ديري نپاييد كه زينب بسان خديجه كبري در راه اعتلا و سرافرازي اسلام تمامي مصايب و بلايا را تحمل كرد و با صبر و استقامت و ايثار زمينه رشد و تعالي اين دين مقدس را بيش از پيش فراهم ساخت. در روزگاري كه اميرمؤمنان(ع) در كوفه به سر مي برد، حضرت براي زنان مجلس برپا مي كرد و براي آنها تفسير قرآن مي گفت. يكي از روزها تفسير « كهيعص» (حروف مقطعه ابتداي سوره مريم) را مي فرمود. در اين بين علي(ع) وارد شده و فرمود: اي نور ديده!شنيده ام تفسير «كهيعص» را براي زنان بيان مي نمودي. عرض كرد: بلي، فدايت شوم. اميرمؤمنان فرمود: دخترم!اين رمزي است در مصيبت شما عترت پيامبر، و سپس مصيبتهايي را كه بر آنها وارد مي شد براي آن بانو بيان فرمود كه ناگاه ناله و گريه آن مظلومه بلند شد.
ايشان در دوران عمر با بركت خويش، مشكلات و رنجهاي زيادي را از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخي چون اسارت و… را تحمل كرد و همين سختي ها از او فردي صبور و بردبار ساخته بود.
صبر زينب؛ صبري خداپسندانه ، هدفدار و انديشمندانه بود. او از پدرش علي(ع) شنيده بود كه: «انسان، حقيقت ايمان را درك نمي كند مگر آنكه سه ويژگي در او باشد: آگاهي به دين، صبر بر دشواري ها و تدبيري نيكو در امور زندگي.»
شخصيت ذاتي زينب كبري از بدو تولد تا لحظه رحلت عامل مهمي است كه حيات سراسر افتخار اين بانوي عزيز نبوت و امامت را از ديگر بانوان جدا ساخته و در تمامي فراز و نشيبها فطرت خداشناسي و اوصاف رحماني در وجودش تبلور يافته است و از اين رو در صبر و مقاومت، پاكدامني و عفاف، پشتكار و ايمان، زهد و پارسايي و… زبانزد خاص و عام شده است.
جلال الدين سيوطي در رساله «زينبيه» خويش در خصوص ايشان مي نويسد: «زينب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهان گشود و در دامن وي پرورش يافت. او هوشمندي توانا و دورانديش و داراي قلبي پرقوت و پرصلابت بود».
محمد غالب شافعي مصري از نويسندگان مقتدر مصري در مجله «الاسلام» سال اول شماره27 علاقه و عشق خود را به زينب چنين مي نگارد: «يكي از بزرگترين زنان اهل بيت از نظر حسب و نسب و از بهترين بانوان طاهره كه داراي روحي بزرگ و مقام تقوي و آيينه سر تا پا نماي رسالت و ولايت بوده، حضرت سيده زينب دختر علي بن ابيطالب مي باشد كه به نحو كامل او را تربيت كرده بودند… به حدي كه در فصاحت و بلاغت يكي از آيات بزرگ الهي شد و در حلم، كرم، بينايي، بصيرت و تدبير كارها در ميان خاندان بني هاشم و بلكه عرب مشهور شد و ميان جمال، جلال، سيرت، صورت، اخلاق و فضيلت را جمع كرده بود. شبها در حال عبادت و روزها را روزه داشت و به تقوي و پرهيزگاري معروف بود.»
زينب(س) 6 سال بيشتر نداشت كه رسول رحمت دعوت حق را لبيك گفت. پيامبر(ص) در اين دوره كوتاه از هر مجالي براي تعليم و پرورش او بهره مي جست و علاوه بر آشنا كردن او با مباحث اعتقادي و خداشناسي و عبادت و تقوا، به او چگونگي ايستادگي در برابر مصايب را مي آموخت و چنانچه فرصتي فراهم مي گشت او را از حوادث ناگواري كه براي او اتفاق مي افتاد، آگاه مي كرد.
*زهد و بندگي
زينب كبري(ع) را بايد نمونه بارز زاهد كامل دانست. او هرچند همسرش از ثروتمندان كم نظيرعرب به شمار مي آمد، اما از همه زيباييهاي دنيا چشم پوشيد و براي رضاي خدا و ياري نهضت مقدس برادر ، راه كربلا را در پيش گرفت و در اين راه چون كوهي استوار و پا برجا پناهگاه امن خاندان عصمت و طهارت شد.
زينب(ع) ازشيفتگان عبادت و شب زنده داران عاشق بود و هيچ مصيبتي او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد(ع) در توصيف اين خلوص پر معنا مي فرمود:«عمه ام زينب در مسير كوفه تا شام همه نمازهاي واجب و مستحب را اقامه مي كرد و در بعضي منازل از شدت گرسنگي و ضعف ، نشسته نماز مي گزارد.»
جلوه ارزشمند اين عبادت خالصانه به گونه اي است كه امام حسين(ع) هنگام وداع به خواهر عابده اش خطاب به ايشان مي فرمايد:«خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مكن!»
فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز در اين باره مي گويد: «عمه ام زينب در شب عاشورا همواره در محراب عبادتش ايستاده بود و با خداي خويش مناجات مي كرد».
*علم و دانش الهي
زينب(س) در خانه اي پرورش يافت كه اهل آن همگي از علم و دانش الهي بهره داشتند و مسلماً پرورش يافتن در چنين خانواده اي - كه همگي اولوالعلم و راسخان در علم هستند- ابواب دانش را به رويش گشوده و او را جرعه نوش چشمه علم خدايي كرده است. او از لحاظ علمي به درجه اي رسيد كه امام زين العابدين(ع) درباره اش مي فرمايد: «عمه جان تو به حمدا… زن دانشمندي هستي كه رنج معلم و مدرسه را نچشيده اي و فهميده اي مي باشي كه به تو علم و درايت نياموختند.»
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حديث و علم، از آن حضرت روايت كرده و از آن حضرت به عقيله تعبير مي كند. چنانچه ابوالفرج اصفهاني در مقاتل مي نويسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه(س) را از حضرت زينب(س) روايت كرده و مي گويد: «حدثتني عقيلتنا زينب بنت علي عليه السلام..»
حضرت زينب(ع) با اينكه دختري خردسال بود، اين خطبه عجيب و غراء را كه حاوي معارف اسلامي و فلسفه احكام و مطالب زيادي است، با يك بار شنيدن حفظ كرده و خود يكي از راويان اين خطبه بليغه و غراء مي باشد.
روزي زينب از پدر خويش، حضرت علي(ع) سؤال كرد، آيا مرا دوست داري؟ حضرت به ايشان فرمود : آري، آنگاه خطاب به پدر گفت : دو محبت(محبت خدا و محبت فرزندان) در قلب مؤمن نمي گنجد. پس سر و اساس اين دوستي و محبت به اين دليل است كه محبت خالص و واقعي از آن خدا و شفقت و دلسوزي از آن فرزندان باشد و اين علاقه و محبت به خاطر خدا مي باشد. اميرالمومنين(ع) نيز در پاسخ، ايشان را تأييد كرده و ستود.
*فصاحت مثال زدني
شايد بارزترين ويژگي زينب(س) كه دوست و دشمن او را به آن مي ستايند درست گويي و شيوا سخني است. زيبا سخن گفتن و رواني عبارتها و الفاظ چنان در زينب(س) ملكه شده بود كه در سختترين و بحرانيترين لحظه با موازين ادبي سخن مي گفت. نيشابوري در اين باره مي گويد: «زينب در فصاحت و بلاغت در پارسايي و عبادت مانند پدرش علي(ع) و همانند مادرش زهرا بود.»
همچنين علامه مامقاني با استناد به خطبه هاي زينب(س) مي نويسد: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود كه گويي زبان علي در كام داشت.»
بيان سخنان و خطبه هاي عالمانه و همراه با استدلال به آيات قرآن كريم، در كربلا، بازار كوفه، مجلس عبيدا… بن زياد و دربار يزيد از سوي زينب(س)، نيز هر يك شاهد گويايي بر توانايي علمي ودانش ايشان است.
*فداكاري و جهاد
بهترين مجال براي شناخت شخصيت وجودي حضرت زينب(س) ، عرصه عاشورا و اسارت خاندان پيامبر(ص) است. برخورد باستمگران زمان كه تاريخ جزييات آن را نيز ثبت كرده، بزرگي دختر اميرمؤمنان را شهادت مي دهد.
او با اجازه همسرش كه به دليل بيماري و ناتواني نتوانست در اين مصاف امام حسين(ع) را همراهي كند، به ياري امام خويش شتافت و حتي براي حفظ جان امام سجاد(ع) ، به مقام وصايت و نيابت ظاهري نايل گرديد.
امام سجاد(ع) مي فرمايد : در شب عاشورا، در خيمه ام بودم و عمه ام زينب از من پرستاري مي كرد. پدرم امام حسين(ع) در خيمه خودش مشغول خواندن اشعاري در مذمت دنيا و بيان بي وفايي آن بود و آن اشعار را چندين بار تكرار كرد و من مقصودش را از خواندن اين اشعار دانستم، اما هر گونه بود جلو تركيدن بغضم را گرفتم. ناگهان عمه ام زينب با شنيدن اين شعرها بي تاب شد و نزد برادرش دويد و گفت: «آه از اين مصيبت! اي كاش مرگ من فرا مي رسيد». امام حسين(ع) خواهرش را دلداري مي داد و ضمن سفارش به بردباري ، او را براي مواجهه با مصيبتهاي بزرگ آماده مي كرد.
زينب(س) آيينه حسين و آيينه دار آيين رسول خدا(ص) بود. ديدارش، تماشاي حسين را به ديدگان مضطرب هديه مي داد و او شعله عشق حسين را در ميان دلهاي مشتعل كربلا تقسيم مي كرد تا هيچ كس بي نور حسين گام درراه نگذارد.او صبر و شكيبايي و همه سرمايه غريبي ها و بي پناهي ها بود. زينب و حسين دو تصويرند در كربلا و كوفه؛ بلكه در هميشه و همه جا براي همه آنان كه بخواهند يك حقيقت را در دو جلوه ببينند.
آري زينب(س) زبان علي(ع) در كام و ذوالفقار علي(ع) در نيام است. او آفتاب عفت زهرا(س) در حجاب و حلم حسن(ع) در سينه است. كلامش يادآور فصاحت جاري بر زبان رسول خداست. رداي وصله خورده و قد خميده اش، مظلوميت فاطمه(ع) را و چشمهاي مضطربش از سر بريده برادر بر نيزه حكايت مي كند. به راستي كيست كه چون او از آغاز تا پايان زندگي، در دامان مصيبت و صبر آن زندگي كند و كيست كه چون او اين چنين در برابر آماج سختي ها شكيبايي از خود نشان دهد؟!
منابع :
1- خصايص زينبيه، صفحه 225، تاليف مرحوم آية ا… سيد نور الدين جزائري.
2-زينب كبري فريادي بر اعصار ، دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
3- علي قائمي زندگاني حضرت زينب، ص 385(انتشارات اميري، چاپ دوم).
4- بانوي زينب كبري، ص10 و 84؛ زندگاني حضرت زينب، ص 10؛ بطلة كربلا، ص 17.
منبع : روزنامه قدس
صفحات: 1· 2