پیامبر رحمت (1)
1: محبت و مهرورزی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله
هر نظام مدیریتی، برای برخورد با زیردستان خود، شیوه ویژهای دارد. برای نمونه، از قدرت یا ایجاد رعب و وحشت و مانند آن برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرد.1 در مقابل، اساس مدیریت اسلامی بر پایه مدارا و محبت است. امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «مهمترین رکن سیاست، به کارگیری رفق است.»2
ایشان در کلام دیگری میفرماید: «کسی که با زیردستان به نرمی رفتار نکند، به خواسته هایش دست نمییابد.»3 همچنین آن حضرت تصریح میکند: «رفق با مردم، کلید موفقیت است.»4 و اطمینان میدهد «کسی که با مهر و محبت، کاری را آغاز کند، تمام سختیها بر وی آسان میگردد.»5 امام صادق علیه السلام نیز در اینباره سفارش میکند:
اگر میخواهی به تو احترام کنند، با عطوفت و مهربانی رفتار کن و اگر میخواهی مورد بی احترامی و اهانت قرار گیری، با خشونت رفتار کن.6
جایگاه محبت در آموزه های دینی
در آیات قرآن و روایات امامان معصوم علیهم السلام، «محبت» از منزلت والایی برخوردار است. نقل شده است روزی شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا دوستی و دشمنی نیز جزو ایمان است؟ حضرت فرمود: «مگر ایمان جز دوستی و دشمنی است؟»7
آن حضرت در جای دیگر، درباره اصل دین میفرماید: «هلِ الّدینُ الّا الحُبُّ؟… آیا دین جز دوستی و محبت است؟» سپس می افزاید: «خدای عزوجل میفرماید: [ای پیامبر،] بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید تا خداوند، دوستتان بدارد».8
در قرآن کریم بارها تصریح شده است که مؤمنان حقیقی، خدا را بیشتر از هر چیز دیگری دوست می دارند:
برخی مردم برای خدا همتایانی اختیار می کنند و آنها را چنان دوست میدارند که خدا را، ولی آنان که ایمان آورده اند، خدا را بیشتر دوست میدارند… . (بقره: 165)
رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز به مؤمنان اینگونه سفارش میکند: «أحبُّوا اللّهَ من کُلِّ قلوبِکُم؛ خدا را با تمام دل (وجودتان) دوست بدارید.»9 امام صادق علیه السلام، محبت به خدا را یکی از شرایط خلوص ایمان معرفی میکند و میفرماید:
ایمان انسان به خدا ناب و خالص نیست مگر آنکه خداوند را از خودش و پدر و مادر و فرزند و زن و مالش و از همه مردم، بیشتر دوست بدارد.10
از امام علی بن ابیطالب علیه السلام نیز روایت است:
بهترین دینداری، دوست داشتن برای خدا، دشمنی ورزیدن برای خدا، گرفتن برای خدا و عطا کردن برای [رضای] خداست.11
رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز دوستی کردن و دشمنی ورزیدن برای رضای خدا را واجب میداند 12 و به یکی از اصحاب خود میفرماید:
ای بنده خدا! به خاطر خدا دوست بدار و به خاطر خدا نفرت داشته باش. به خاطر خدا دوستی کن و به خاطر خدا دشمنی ورز؛ زیرا دوستی خدا، جز با این کار به دست نمیآید و تا آدمی چنین نباشد (دوستی و دشمنی اش برای خدا نباشد)، طعم ایمان را نمی چشد؛ هر چند نماز و روزهاش بسیار باشد. امروزه دوستی و برادری مردم با یکدیگر، بیشتر به خاطر دنیاست. برای دنیا دوستی میکنند و برای دنیا با هم دشمن میشوند.13
رسول خدا صلی الله علیه وآله، برگزیدگان خداوند را اینگونه معرفی میکند:
دوستی مؤمن با مؤمن، به خاطر خدا، از بزرگترین فروع ایمان است. بدانید هر کس برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد و برای خدا ببخشد و به خاطر خدا دریغ کند، از برگزیدگان خداست.14
رسول خدا صلی الله علیه وآله و به کارگیری اصل محبت
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در اداره امور جامعه، بیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره می گرفت. خداوند نیز به این نکته اشاره میکند که آن حضرت در مدیریت خود، از محبت، مدارا و ملایمت به نیکویی بهره گرفته و همین امر موجب موفقیت او در جذب مردم شده است. در قرآن کریم می خوانیم:
به سبب لطف و رحمت الهی، تو بر ایشان (مردم) نرمدل شدی [و] اگر تندخو و سختدل بودی، آنان از اطراف تو پراکنده می شدند… . (آل عمران: 159)
تاریخ نیز گویای این حقیقت است که محبت و گذشت پیامبر خدا در مدیریتش، بسیاری از مشکلات زمان را حل کرد. گفتنی است این رحمت و محبت نبوی، افزون بر آنکه عنایت خاص خداوند است، با نظام هستی که خداوند آن را بر اساس محبت و رحمت خویش آفریده است، هماهنگی کامل دارد. خداوند در توصیف رحمت خود میفرماید: «کَتَبَ علی نَفْسِهِ الرَّحمَةَ؛ [خداوند] مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است.» (انعام: 12) و در آیهای دیگر میفرماید: «پروردگارتان، مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است». (انعام: 54)
نظام هستی بر اساس رحمت الهی آفریده شده است و اداره می شود. ازاینرو، شیوه مدیریت همه پیامبران الهی به ویژه رسول اکرم صلی الله علیه وآله که جلوه کامل رحمت و محبت الهی است، بر اساس مهرورزی و محبت به انسانهاست.
پیامبر رحمت
با توجه به نقشی که محبت در پیشبرد اهداف دارد، خداوند از همان آغاز، به ضرورت وجود این ویژگی در رهبران الهی توجه خاص داشته و با همه پیامبران و اولیای خویش در اینباره سخن گفته و به آنان استفاده از این شیوه را سفارش کرده است. خداوند درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمینَ؛ ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.» (انبیاء: 107) بنابراین آیه، برانگیخته شدن رسول اکرم صلی الله علیه وآله، رحمتی از جانب خداوند برای مردم است. رسول خدا صلی الله علیه وآله با توجه به این آیات فرمود: «اِنّما بُعثتُ رَحمَةً؛ من [به عنوان ]رحمتی برای جهانیان برانگیخته شدم.»15 از علی علیه السلام نیز روایت شده است:
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره سنّت ایشان پرسیدم، فرمود: «و الحبُّ اساسی؛ محبت، اساس [سنت] من است».16
مهربانی پیامبر خدا در قرآن
در آیات بسیاری از قرآن کریم، به مهر و محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اشاره شده است. یکی از آیاتی که خداوند در آن، به صفت رحمت و مهربانی پیامبر اشاره می کند، این آیه است:
هر آینه، پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و بر هدایت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. (توبه: 128)
خدای متعال می فرماید ما رسولی از جنس شما، برای هدایتتان فرستاده ایم که به سبب محبت فراوانش به شما، نمی تواند ناراحتی و پریشانی و گمراهی شما را تحمل کند و از دیدن گرفتاریتان بسیار ناراحت میشود. اگر وی بر هدایت شما اصرار می ورزد و در این راه، رنجهایی را تحمل میکند، فقط برای نجات شما از چنگال گمراهی، ستم، گناه و بدبختی است. او به دلیل مهری که به انسانها دارد، هدایت و سعادتمندی آنها را میخواهد. حتی اگر پیامبر، مسلمانان را به جهاد تشویق میکند یا با منافقان به جنگ و مخالفت برمیخیزد یا مشرکان را از کارهایشان بازمیدارد، همه به سبب علاقه ای است که به سربلندی و عزتمندی انسانها دارد. اگرچه هر یک از این کارها نشاندهنده محبت و رحمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، ولی خداوند در پایان آیه، به مهربانی پیامبر نسبت به مؤمنان اشاره می کند. اگر آموزه های دشوار یا به ظاهر، زحمت آفرین اسلام به دقت بررسی گردد، نشانه هایی از محبت و لطف رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن به چشم می خورد؛ زیرا هر کدام از این آموزهها، به نوعی در تأمین سعادت و کمال انسان نقش دارند.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله برای هدایت مردم چنان خود را به زحمت می انداخت که خداوند تبارک و تعالی خطاب به وی میفرمود: «گویی میخواهی به این دلیل که آنها ایمان نمیآورند، جان خود را از شدت اندوه از دست بدهی.» (شعراء: 3 و کهف: 6) از مضمون این آیات به خوبی روشن میشود که علاقه مندی پیامبر به سعادت و نجات انسانها، تا چه اندازه کار رسالت را بر وی دشوار کرده است. ازاینرو، خدای متعال، به او هشدار داده است مبادا از شدت اندوه و اهتمام به حال مردم، خود را از بین ببرد.
ریشه مهربانی به مردم
همه کسانی که زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله را درک کرده اند، به این حقیقت اعتراف دارند که آن حضرت، دلسوزترین و با محبتترین افراد نسبت به مردم بود. انس بن مالک در توصیف آن حضرت میگوید: «کانَ رَسولَ اللّه صلی الله علیه وآله مِنْ اَشَدِّ الناسِ لُطْفا بالنّاس؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله، بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت.»17 سیره نویسان درباره این ویژگی پیامبر نوشته اند: «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قلبی رئوف داشت و نسبت به همه مسلمانان، مهربان بود.»18 امیرمؤمنان علی بن ابیطالب علیه السلام نیز در این باره فرموده است: «کانَ أَلیَنَهم عَریکةً؛ [پیامبر خدا] نرمخوترین مردم بود».19
حال مهمترین پرسشی که درباره محبت و مهربانی رسول خدا صلی الله علیه وآله پیش می آید، این است که منشأ این همه لطف و مهربانی چیست؟ در پاسخ می توان گفت عشق آن حضرت به انسانها، لازمه و نتیجه محبت به خداست. پیامبر، حبیب خداست و لازمه این محبوبیت، محبت وی به خداست. به اعتقاد عارفان، حب به یک شیء، حب به آثار آن نیز هست. هر اندازه محبت به خدا بیشتر باشد، مهربانی و محبت به خلق خدا نیز بیشتر خواهد بود. ازاینرو، همه مردم برای رسول خدا صلی الله علیه وآله، به منزله فرزندان و خویشانش بودند. امام خمینی رحمه الله در این باره می نویسد:
راستی، چرا پیغمبر خاتم از ایمان نیاوردن مشرکان، آنگونه تأسف و تأثر داشت؟… [این ناشی از] عشق به خدا [بود] که عشق به خدا، عشق به جلوه های او نیز هست… . [پیامبر]، سعادت همه را میخواست و برای سعادت همه مبعوث شده بود.20
پیامبر خدا می دانست که خدای متعال، مهربان است و مهربانی را دوست دارد.21 ایشان نه تنها خود به انسانها و دیگر آفریده های خدا مهر می ورزید، بلکه مردم را نیز به این کار تشویق می کرد و میفرمود: «خدای رحمان به مهربانان مهربانی می کند. پس با آنان که در زمین هستند، مهربان باشید تا آنان که در آسمانند، بر شما رحمت آورند.»22 نیز میفرمود: «مَنْ لایَرحُم النّاس لایرحَمُهُ اللّه؛ هر کس نسبت به مردم رحمت ندارد، رحمت خدا شامل حالش نم یشود.»23 در کلامی دیگر، به انسانها تأکید میکند:
محبوبترین و نزدیکترین شما به من در روز قیامت، خوش خلق ترین شماست؛ آنان که با مردم انس و الفت می گیرند و مردم نیز با آنان انس و الفت میگیرند.24
مهربانی رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماجرای فتح مکه
مشرکان قریش در مکه، از هیچ آزاری به رسول خدا صلی الله علیه وآله و یارانش فروگذار نکردند، ولی برخورد مهربانانه پیامبر، بیست سال پس از هجرت و هنگام فتح مکه به دست لشکر اسلام، دشمنان را تحت تأثیر قرار داد. رسول خدا صلی الله علیه وآله و یارانش، نه اموال مکیان را غارت کردند، نه آنها را به اسارت گرفتند و نه از آنان غنیمت خواستند. این رفتار محبت آمیز پیامبر، دلسخت ترین دشمنان اسلام را نیز نرم کرد.
نقل می کنند رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از فتح مکه، وارد کعبه شد و در آنجا نماز گزارد. سپس خطبه ای خواند و از مردم مکه پرسید: «بر ما چه گمان می برید؟ فکر می کنید با شما چگونه رفتار می کنیم؟» سهیل بن عمرو گفت: «گمان نیکی و گفتار نیک از شما داریم. تو برای ما، برادری جوانمرد و عموزاده ای بزرگواری که اکنون بر ما پیروز شده ای [امیدواریم از ما درگذری و به بزرگواری و مهربانی با ما رفتار کنی].» حضرت فرمود: «برادرم، یوسف گفت: امروز بر شما ملامتی نیست».25
نقل است پیامبر خدا چنان با رحمت و محبت با اهل مکه رفتار کرد که جای هیچ کینه و سرسختی برای آنان باقی نگذاشت. عبداللّه بن عباس نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله به مردم مکه فرمود: «ای اهل مکه که مرا رنجانیده و تکذیب کرده و مرا از زاد و بوم خودم بیرون رانده اید! گمان میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟» چون آنها خواستار بخشش و رحمت از جانب حضرت شدند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به آنها فرمود: «بروید که همگی آزاد شدگانید».26
با این سخن پیامبر رحمت، برخی اصحاب که روز فتح مکه را فرصت مناسبی برای انتقامجویی از ستمگران قریش میدانستند، از تصمیم خود منصرف شدند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به آنها فرمود: «امروز روز انتقام نیست، بلکه روز محبت و مهربانی است.» با این حرکت رسول خدا صلی الله علیه وآله، همه مردم مکه به جز انسانهای سخت و شقی، به آن حضرت علاقه مند شدند و کینه های گذشته را فراموش کردند و از آنجا که لازمه محبت، تبعیّت است، از رهنمودهای رسول خدا صلی الله علیه وآله پیروی کردند و اسلام آوردند.
محبت در سیره جانشینان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
جانشینان پیامبر در اداره امور، به همان شیوه نبوی رفتار می کردند. آنان نیز همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله، اصل دانش و اساس رحمت و محبت بودند.27 امام صادق علیه السلام دراین باره به عماربن ابی احوص اینگونه فرمود:
بر مردم فشار نیاورید. آیا نمیدانی که حکومتداری و روش اداره امور بنی امیه، به زور و شمشیر و فشار و ستم بود، ولی حکومتداری و روش اداره امور ما با نرمی، مهربانی، متانت و حسن معاشرت [همراه] است. پس کاری کنید که مردم به دین و آیین شما علاقهمند شوند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام در دستوری به یکی از کارگزارانش می فرماید:
… درشتی را با پارهای نرمی در هم آمیز و هرجا که مدارا شایسته است، مدارا کن. با مردم فروتن باش و روی، گشاده دار و نرمش را نسبت به آنان نصب العین (شیوه همیشگی) خود گردان.28
امام علی علیه السلام بارها می فرمود: «هر کس با ملایمت و مهربانی با مردم رفتار کند، پیروز می شود».29
فضیل بن عثمان میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «کسی که در کارهای خویش (سیاست)، مدارا و مهربانی در پیش گیرد، به آنچه از مردم می خواهد، دست می یابد».30
حضرت علی علیه السلام به قیس بن سعدبن عباده که از جانب ایشان به استانداری مصر منصوب شده بود، فرمود:
اِرفَق بالخاصَّةِ و العامَّةِ فاِنَّ الرِفقَ یُمْنٌ.31
با همگان چه خواص و چه عوام، از سر مدارا و ملایمت رفتار کن؛ زیرا مدارا و ملایمت، مایه یمن و برکت است.
پینوشتها:
1. مدیریت رفتار سازمانی، ص 92.
2. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 372.
3. میزان الحکمه، ج 4، ص 585.
4. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 22.
5. همان، ج 2، ص 189.
6. بحارالانوار، ج 75، ص 269.
7. اصول کافی، ج 2، ص 125، ح 5.
8. خصال، ص 21، ح 74.
9. کنزالعمال، ح 44147.
10. بحارالانوار، ج 70، ص 25.
11. غررالحکم و دررالکلم، ح 3540.
12. کنزالعمال، ح 24688.
13. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 291.
14. اصول کافی، ج 2، ص 125، ح 3.
15. الوفاء باحوال المصطفی، ج 2، صص 421 و 439.
16. الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج 1، ص 18.
17. حلیة الاولیاء، ج 6 ، ص 26.
18. التاریخ الکبیر، ج 4، ص 211.
19. مکارم الاخلاق، ص 18.
20. جلوههای رحمانی، ص 34.
21. بحارالانوار، ج 74، ص 394.
22. مستدرک الوسائل، ج 9، ص 54.
23. همان، صص 55 و 56.
24. بحارالانوار، ج 71، ص 387.
25. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 60.
26. سیره ابن هشام، ج 4، ص 32.
27. انساب الاشراف، ج 2، ص 385.
28. نهج البلاغه، نامه 46.
29. غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 158.
30. اصول کافی، ج 2، ص 120.
31. الغارات، ص 127.
صفحات: 1· 2