گزارش مستند از تناقضات و اشکالات متن توافق وين
ساختار کلي توافق موجود، همان بيانيه مطبوعاتي لوزان است که به تعبير ظريف، فقط يک چرک نويس بود و از آن بدتر آن که، همان فکت شيت آمريکايي که آقاي ظريف آن را يک بازي سياسي طرف آمريکايي مي دانست که استفاده داخلي دارد و به هيچ وجه نبايد به آن توجه کرد مو به مو در متن و ضمايم توافق جامع مشاهده مي کنيم. گويي که ظريف مي دانست که در صورت اطلاع دلسوزان منافع ملي از متن فکت شيت که بيانگر واقعيت متن بيانيه لوزان بود، حقيقت ماجرا مبني بر اين که متن هاي توافق شده در واقع ديکته هاي آمريکايي است که نوشته مي شود برملا مي شد. براي همين در صفحه توئيتر خود به پرهيز از توجه به متن فکت شيت آمريکا تاکيد مي کرد و عليرغم دستور تصريحي رهبر انقلاب، فکت شيت ايراني را هيچ گاه منتشر نکرد.
در اين نوشتار به گوشه اي از اين اشکالات غيرقابل برگشت مي پردازيم که مطابق ساختار متن توافق تدوين شده است. ساختار متن برنامه جامع مشترک اقدام که خلاصه آن، «برجما» است اما با اصطلاح «برجام» شناخته مي شود شامل چند قسمت است: مقدمه، هسته اي، تحريم ها، طرح اقدام، ساز و کار حل اختلاف و 5 ضميمه که مجموعا 159 صفحه است. نکته قابل ذکر اين که عليرغم تفاوت در متن ترجمه وزارت خارجه از توافق جامع با متن اصلي، کليه نقل ها از متن توافق، از ترجمه اي که در سايت وزارت امور خارجه ايران منتشر شده استفاده شده است:
مقدمه
کميسيون مشترکي متشکل از گروه 1+5 و ايران به منظور نظارت بر اجراي اين برجام تشکيل خواهد شد و وظايف پيش بيني شده در اين برجام را ايفا خواهد کرد. کميسيون مشترک به موضوعات ناشي از اجراي اين برجام رسيدگي کرده و مطابق با مفادي که در پيوست مربوطه شرح داده شده است، عمل خواهد کرد.
از آژانس بينالمللي انرژي اتمي خواسته خواهد شد تا نسبت به اقدامات داوطلبانه مرتبط با هستهاي به نحو مورد توافق در اين برجام، نظارت و راستي آزمايي کند. از آژانس درخواست خواهد شد که به طور منظم به شوراي حکام و آنگونه که در اين برجام مقرر شده است به شوراي امنيت اطلاع رساني کند. کليه قواعد و مقررات مربوطه آژانس در خصوص حفاظت از اطلاعات توسط کليه طرفهاي دخيل به طور کامل رعايت خواهد شد.
1- همان گونه که از دو پاراگراف بالا مشخص است دو مکانيزم نظارتي جداگانه يکي کميسيون مشترک 8 نفره اي است که 5 نفر از غرب در آن حضور دارند و ديگري مکانيزم نظارتي آژانس است.
اين قطعنامه شوراي امنيت، همچنين لغو تمامي مفاد وضع شده وفق قطعنامههاي قبلي شوراي امنيت از روز اجرا، ايجاد برخي محدوديتهاي خاص و خاتمه بررسي موضوع هستهاي ايران توسط شوراي امنيت سازمان ملل 10 سال پس از روز توافق برجام را مقرر خواهد کرد.
2- جناب آقای روحاني در نطق اعلام جمع بندي مذاکرات، دستيابي به 4هدف را عنوان نمود:
• هدف اول، حفظ و ادامه توانمندي هستهاي، فناوري هستهاي و حتي فعاليت هستهاي
• هدف دوم، لغو تحريمهاي غلط، ظالمانه و ضد انساني
• هدف سوم، لغو کليه قطعنامههايي که از ديد ما قطعنامههاي غيرقانوني در شوراي امنيت سازمان ملل بود
• و هدف آخر، خروج پرونده ايران از آژانس انرژي اتمي
اگر از عدم تحقق سه هدف اوليه در توافق موجود عبور کنيم و توضيح آنرا به يادداشت تفصيلي ديگري واگذار کنيم، مطلب تاسف برانگيز در مورد تحقق هدف چهارم است.
در متن، به صورت تصريحي بر وجود پرونده ايران در دستور کار شوراي امنيت سازمان ملل براي 10ساله آينده اشاره شده است که اين بند، در تضاد با هدف چهارم مطرح شده توسط رییس جمهور محترم است؛ گو اين که ایشان پيش از تبريکات تکراري بعد از توافق هاي ظاهري، حتي يک بار متن توافق را مطالعه نکرده است.
همان طور که مطابق متن، اين اطلاع رساني و گزارش دهي آژانس به شوراي حکام و شوراي امنيت که «بطور منظم» صورت مي گيرد و با توجه به اين که اين دو شورا، هر 3ماه يکبار تشکيل جلسه مي دهند يعني در طول اين ده سال، 40بار پرونده ايران در شوراي حکام و شوراي امنيت بررسي خواهد شد اما با آن که پرونده ايران سال هاست در دستور کار شوراي امنيت سازمان ملل قرار دارد ايران هيچ گاه اين موضوع را به رسميت نشناخته بود و آن را محکوم مي کرد اما به لطف! اين توافق جامع، ايران بررسي 40باره پرونده خود در طول 10سال آينده را کاملا قانوني مي داند.
نکته تاسف بار ديگر اين که در متن لاتين، کلمه conclusion براي بررسي موضوع هسته اي ايران توسط شوراي امنيت استفاده شده است در حالي که اين کلمه توسط وزارت خارجه، «پايان دادن» معنا داده شده است اما واژه «جمع بندي» نيز براي معادل اين کلمه لاتين استفاده مي شود که اميدواريم اين کلمه نيز مانند بسياري از کلمات ديگر متون توافق هاي قبلي، از روي سادگي مسوولين ايراني نوشته نشده باشد که محل مناقشه دشمن قسم خورده ايران واقع شود.
کليه مفاد و اقدامات مندرج در اين برجام صرفاً براي اجراي آن بين گروه 1+5 و ايران ميباشد و نميبايست به منزله ايجاد رويه براي هيچ دولت ديگري، يا براي اصول بنيادين حقوق بينالملل و حقوق و تعهدات وفق معاهده عدم اشاعه هستهاي و ساير اسناد مربوطه و همچنين اصول و رويههاي شناخته شده بينالمللي تلقي شود.
3- جملات تحقيرآميزي که در پاراگراف بالا وجود دارد بيانگر تعهداتي فراپروتکل و رفتاري کاملا استثنايي با ايران است و تاکيد شده است که در هيچ جاي ديگري اين تعهدات وجود نخواهد داشت که اين اتفاق خلاف خط قرمز تصريحي رهبر انقلاب است.
اتحاديه اروپايي، کشورهاي گروه 1+5 و ايران در چارچوب اين برجام، به نحو مقتضي در زمينه مصارف صلح آميز انرژي هستهاي همکاري کرده و در طرحهاي مربوط به همکاريهاي هستهاي صلح آميز که مشترکاً توسط طرفين تعيين ميشوند، از جمله از طريق مشارکت آژانس، تعامل خواهند کرد.
4- تکرار کلمات مبهم در مورد تعهدات طرف غربي نقدي بود که بارها توسط منتقدين توافق ژنو و لوزان به آن اشاره شد اما متاسفانه هنوز کلمات «همکاري» و «تعامل» هيچ تعريفي از سازوکار برنامه زمان بندي، محل اجرايي شدن و … را مشاهده نمي نماييم. در حالي که در متن اصلي براي همه تعهدات ايران ارجاع به ضميمه و ارائه توضيحات مفصل درمتن ضميمه فراوان است.
طرح بلندمدت ايران شامل برخي محدوديتهاي مورد توافق در مورد همه فعاليتهاي غني سازي اورانيوم و فعاليتهاي مرتبط با غني سازي اورانيوم، از جمله برخي محدوديتهاي مشخص در برخي فعاليتهاي خاص تحقيق و توسعه، براي هشت سال نخست و به دنبال آن، با يک ضرباهنگ معقول، تکامل تدريجي به سمت مرحله بعدي فعاليتهاي غني سازي ايران براي اهداف منحصراً صلح آميز، به نحو موصوف در پيوست 1 خواهد بود.
5- همان طور که گفته شد اين متن، مطابق چارچوب لوزان نوشته شده است و تغييراتي که نسبت به آن ايجاد شده است همگي بر شدت فشار عليه ايران افزوده است که مثال آن را در همين پاراگراف مي توان مشاهده نمود.
در حالي که تا به حال، محدوديت ها، صرفا منوط به فعاليت هاي غني سازي بود اما با اضافه نمودن دو کلمه ساده «مرتبط با»، محدوديت هاي ايران به تمام فعاليت هاي پيش از غني سازي، از ابتداي زنجيره تا فعاليت هاي پس از آن افزايش يافت. يعني بجز کليه فعاليت هاي مرتبط با غني سازي هسته اي، استخراج سنگ معدن اورانيوم و تبديل هاي مختلف براي آغاز فرآيند غني سازي و همچنين توليد پيل سوختي و فرآوري و انباشت زباله نيز شامل محدوديت هاي شديد گشت. اين محدوديت ها به معناي از بين رفتن دستاوردهاي هسته اي ايران است که به عنوان عبور از يکي ديگر از خطوط قرمز شناخته مي شود.
تحقيق و توسعه غني سازي ايران با اورانيوم براي مدت 10 سال شامل صرفاً ماشينهاي IR-4، IR-5، IR-6 و IR-8 به نحو تشريح شده در پيوست 1 خواهد بود و ايران به نحو مشخص شده در پيوست يک در ساير فناوريهاي جداسازي ايزوتوپ براي غني سازي اورانيوم وارد نخواهد شد. ايران به تست دستگاههاي IR-6 و IR-8 ادامه خواهد داد و در ميانه سال هشتم، تست تا سي دستگاه ماشين IR-6 و IR-8 را به نحو مشخص شده در پيوست 1 آغاز خواهد کرد.
6- در دو پاراگراف بالا شاهد هستيم که محدوديت ها به تحقيق و توسعه (R&D) نيز کشيده شده است در حالي که در همه تفکرات دنيا بخصوص نزد ليبرال¬نماها، تجاوز سياست به ساحت علم، مذموم شمرده مي شود. اما در اين توافق شاهد هستيم که در يک بند، محدوديت 8ساله و در بند ديگري، محدوديت 10ساله براي تحقيق و توسعه در نظر گرفته شده است؛ آن هم محدوديت 8ساله نخست که شايد 8ساله هاي بعدي هم در راه باشد. غير از آن که، تناقض در متن يک توافق بين المللي که توسط حقوقدان ها! تدوين شده است مايه تاسف است اين محدوديت در تحقيق و توسعه نيز بارها در کلام رهبر انقلاب به عنوان يک قرمز جدي مطرح شده است.
مي توان اين اصرار غربي ها بر محدوديت و تاکيد رهبر انقلاب بر انجام تحقيق و توسعه را در اين دانست که با توجه به همه محدوديت هاي چند ساله در فعاليت هاي غني سازي، در صورت وجود زمينه دانشي و ارتقاي آن، بازگشت به جايگاه واقعي در فضاي علمي و تکنولوژيک روز، با سرعت بسيار بالاتري رخ خواهد داد اما توقف و محدوديت در آن، باعث قديمي شدن و از بين رفتن همين دانش کسب شده توسط ايران را دارد بخصوص که ايران، عليرغم همه تحريم هاي علمي و صنعتي، توانست متکي بر ظرفيت بومي به اين سطح پيشرفته از دانش هسته اي دست پيدا کند.
ايران، در 10 سال آغاز به از رده خارج کردن سانتريفيوژهاي IR-1 خود خواهد کرد. طي اين دوره، ايران ظرفيت غني سازي خود در نظنز را حداکثر تا ظرفيت غني سازي اورانيوم تعداد 5060 سانتريفيوژ IR-1 نصب شده نگه خواهد داشت. سانتريفيوژهاي اضافي و زيرساختهاي غني سازي مربوطه در نطنز تحت نظارت مستمر آژانس به نحو مشروح در پيوست 1 انبار خواهد شد.
7- کارنامه ديپلماتيک دولت در زير پا گذاشتن خطوط قرمز نظام و رهبري در اين بند نيز به چشم مي خورد. اگر از خط قرمزي که مقام معظم رهبري در سال هاي گذشته مبني بر تامين 190هزار سو غني بگذريم که طبق اين توافق، حداکثر 6هزار سو غني سازي قابل انجام است، ايشان در ديدار با مسولان نظام در روز دوم تيرماه سال جاري فرمودند: «ما برخلاف اصرار امريکاييها محدوديتهاي بلند مدت 10، 12 ساله را قبول نداريم و مقدار سالهاي مورد قبول محدوديت را به هيئت مذاکره کننده گفتهايم.» اما باز شاهد هستيم که محدوديتي 10ساله در متن توافق گنجانده شده است.
از پايان سال هشتم و به نحو مندرج در پيوست 1، ايران آغاز به ساخت تعداد مورد توافقي از دستگاههاي سانتريفيوژ IR-6 و IR-8 بدون روتورز کرده و تمامي دستگاههاي توليد شده را در نطنز، تا زماني که بر اساس برنامه بلندمدت ايران مورد نياز واقع شوند، تحت نظارت مستمر آژانس انبار خواهد کرد. يکي از دردناک ترين بخش هاي توافق جامع، عبارت بالاست که با سکوت و لبخندهاي مکرر قهرمان هسته اي! حتي با حضور نمايشي دکتر صالحي در مذاکرات، به شعور علمي دانشمندان ايراني توهين مي کند. باز از ترجمه غلط وزارت خارجه صرفنظر کرده و درج روتورز بجاي روتورها(Rotors) را اشکال تايپي در نظر مي گيريم. اما امکان ساخت سانتريفيوژ بدون روتور آن يعني فقط ساخته پوسته دستگاه که حتي قدرت چرخش هم ندارد. واقعا کسي در خيابان هاي وين نبود که اين موضوع ساده را فرياد بزند تا شايد کسي از بالکن صداي او را بشنود. البته فروختن امتياز ساخت يک ماشين که موتور آن نصب نشود به کساني که نَه با دانش هسته اي و مقدمات علم مکانيک آشنايي دارند و نه حتي مباني دانش ديپلماسي را مي شناسند، کار دشواري نيست.
نکاتي که در اين يادداشت بصورت بسيار فشرده و اشاره اي بيان شد فقط به 4 بند از 37 بند توافق جامع پرداخته شده است که در صورت امکان، تحليل ادامه توافق نگاشته خواهد شد.
منبع مقاله :
کمیته علمی موسسه فرهنگی هنری راسخونش
صفحات: 1· 2