کاش...
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
در ذکر شهادت عبدالله بن الحسن (علیه السلام)
عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» . در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دستخود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» ! حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .
صفحات: 1· 2
جانبازی فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها)
پس از شهادت خاندان عقیل حضرت امّ المصائب، عقیله بنی هاشم (علیها سلام) دو فرزندش عون و محمد را برای جانفشانی به محضر حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) فرستاد.
در تاریخ آمده این دو بزرگوار فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند.
ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد:
به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند.
جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند.
بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند:
اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است.
نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید.
منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زماني که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) براي تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد.
منبع: شرح شمع
فداکاری زینب (سلام الله علیها) و فرزندانش در کربلا
زینب الگوی فضایل
بهترین جلوهگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب (سلام الله علیها) همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه واقعه عاشورا و به دنبال آن خواندن داستان اسارت آن بزرگوار و همراهان او و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ جزییات آن را برای ما نقل کرده است ولی در بسیاری از موارد زندگی این بزرگوار کوتاهی کرده و در بیشترین دوران عمر پرثمر آن بانوی بزرگ اسلام در سکوت مانده است. به گوشههایی از فضایل ایشان توجه کنید.
ایمان راسخ حضرت زینب علیهاالسلام
اولین و مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل میکند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا میبیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال میکند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب میفرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاء خدا جمیل است نه برای این که جنگ کرده و کشته شده است. بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده است. آن گاه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده میکند با تضرع در پیشگاه خدا میگوید: «اللهم تقبل منا هذا القربان.»
این اوج معرفت و ایمان است و عظمت روح را میرساند که چون در راه خداست، تحمل آن آسان است.
عبادت زینب سلام الله علیها
عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگتر و با معصوم مانوستر میشود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوهای از این عبادت باشد.
حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمهام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای میآورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان میدادند و عمهام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچهها میداد.»
نوشتهاند هیچگاه تهجد و نماز شب این بانوی بزرگ ترک نشد. در فرهنگ قرآنی نافله چیزی است که زیاده بر واجب است و از روی تفضل و تبرع انجام میگیرد.
حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمهام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای میآورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان میدادند و عمهام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچهها میداد.»
دانش حضرت زینب علیهاالسلام
حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد، کسانی که متصل به وحیاند. نوشتهاند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت. آری دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) به راستی دارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل میکند و میگوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنیهاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمدهاند، میشناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش مینشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر میگردد.
عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگتر و با معصوم مانوستر میشود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوهای از این عبادت باشد.
از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبهها و سخنرانیهایی که در فرصتهای مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم میشود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهرهای الهی و جنبه خارقالعاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیدهای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است.
فداکاری و ایثار عقیله بنیهاشم
زینب کبری وقتی احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه خدا و پیکار و مبارزه با بی دینان به دوشش آمده است و در این راه باید از مال و منال و شوهر و زندگی و فرزند بگذرد، حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی دست میکشد. گویند به هنگام ازدواج حضرت زینب (سلام الله علیها) با عبدالله ابن جعفر، با توجه به علاقه وافری که میان او و برادرش حسین (علیه السلام) بود، شرط کرد که هرگاه برادرش خواست سفری برود، زینب بتواند به همراه برادر مسافرت کند و عبدالله شرط را پذیرفت.
قربانگاه فرزندان :
بانوی فداکار کربلا فرزندان خود را برای قربانی به قربانگاه نینوا میآورد و در همه جا یاری مهربان و دلسوز برای رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس یعنی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بود و چون عصر عاشورا شد و آن حجت الهی به شهادت رسید، سهم عمده و بار تازهای به دوش این بانوی فداکار نهاده شد که چون کوهی پولادین در برابر دشمنان منحرف ایستاد. در بعضی مقاتل نوشتهاند: «در روز عاشورا هنگامی که فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت رسیدند، ایشان از خیمه بیرون نیامد و بر بالینشان حاضر نشد. وقتی علت را سوال کردند، پاسخ داد: «تا مبادا برادرم خجالت بکشد.»
در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل میکند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا میبیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال میکند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب میفرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود.
تجلی و نقش بسیار مهم حضرت زینب (سلام الله علیها) به گونهای است که اکنون پس از قرنها باز هم چنان جلوهای دارد که جامعه اسلامی ما برای ارج نهادن به روحیه ایثار و فداکاری پرستاران و تجلیل از این قشر ایثارگر، روز ولادت فرخنده این بانوی گرانقدر را روز پرستار نامیده است.
پرستاران نیز در ایثار و فداکاری در صف مقدم جامعه هستند و نسبت به سلامت و حیات همنوعان خویش، متعهدانه و دلسوزانه انجام وظیفه میکنند. از این رو استقبال کردهاند تا این روحیه را هر چه بیشتر در خود تثبیت و با بهرهگیری از الگویی همچون زینب کبری (سلام الله علیها) پیوسته در مراتب فداکاری و ایثار پیشگام باشند. و میدانیم که از این «اسوه» مردانمان، درس مردانگی و حقمداری و زنانمان، درس حیا و عفت و پاسداری و پرستاری از حریم زندگی را میآموزند.
مآخذ:
1- امانتداران عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری، موسسه فرهنگی قدر ولایت، چاپ ششم، تهران، 1381 .
2- مجتبی شاکری، بازخوانی حماسه حسینی یا سیری در تاریخ کربلا، انتشارات زهد، چاپ اول، تهران، 1380 .
3- مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1381 .
4- جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ هشتم، تهران، 1378 .
5- آیة الله محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه ( آنچه در کربلا گذشت)، انتشارات هاد، چاپ چهارم، تهران، 1378.
6- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، انتشارات صدرا، چاپ ششم، تهران، 1381 .
منبع: سایت زنان ایران
پیش درآمد
حادثه عاشورا را با توجه به ماهیت و اهداف و پیامدهایش، میتوان عظیمترین واقعه در نظام هستی برآورد کرد، این بدان روست که قهرمان و شخصیت حادثه، شخصیتی همچون حسین بن علی علیهالسلام ؛ برترین هدف آن، حفظ اصالت برترین ادیان، و مهمترین پیامد آن بقای اسلام است. چنین حادثهای با این ویژگیها از عصر آدم علیهالسلام تا بعثت حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله سابقه نداشته است؛ اسلام که با بعثت نبی گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در عرصه هستی رخ نمود، در بقایش ریزهخوار خوان قیام حسینی است.
برای بررسی ابعاد عظمت این قیام، مسیرهای متفاوتی را میتوان پیمود. اما آنچه اکنون در صدد آنیم، نگاهی است به گزارشهای مربوط به گریه نظام هستی بر شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام ، به ویژه گریه آسمان. این گزارشها، گوشهای از گزارشهایی هستند که بر مجموعهای از تحوّلات و رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دلالت دارند.
این روایات را هم در منابع روایی و تاریخی شیعه و هم اهل سنّت میتوان یافت. تعدادی از این خوارق عادات و امور شگفت توسط برخی از امامان شیعه علیهمالسلام ، همچون امیرالمؤمنین علیهالسلام ، امام حسن مجتبی علیهالسلام ، امام سجّاد علیهالسلام ، امام باقر علیهالسلام ، امام صادق علیهالسلام ، امام رضا علیهالسلام ، امام جواد علیهالسلام و امام عصر علیهالسلام نقل شده، و تعدادی نیز از سوی برخی از اصحاب آنان همچون ابوذر، میثم تمّار، ابن عباس و ام سلمه گزارش شدهاند.
در روایات اهل سنّت نیز تعداد زیادی روایت به چشم میخورند که به رجال ناقل حدیث منتهی میشوند و بعضی از این روایات نیز منقول از سوی برخی بزرگان و ائمّه اهلسنّت هستند. روایاتی نیز به صورت مرسل نقل شده و برخی از مؤلّفان اهل سنّت نیز بدون اشاره به سند، به نفس حوادث اشاره کردهاند. جالب آنکه گاه بعضی از خوارق عادات، منقول از برخی سران حکومتی یا وابستگان و مأموران آنهاست.
یکی از مسائل مهم در این مبحث، بررسی انگیزه راویان و مؤلّفان اهل سنّت در پرداختن تفصیلی به خوارق عادات مترتّب بر شهادت امام حسین علیهالسلام است. به راستی، چه محملی برای این توجه خاص نسبت به این بعد از قیام امام حسین علیهالسلام در منابع سنّی میتوان یافت؟
برخی از محققان معاصر معتقدند: اینکه منابع سنّی در زمینه ماهیت و انگیزه و فلسفه قیام، توجه لازم را مبذول نداشتهاند، اما به طور افراطی به ذکر حوادث خارق عادات در این حادثه پرداختهاند، نشانگر نوعی حرکت مرموزانه و پنهان برای ایجاد غفلت نسبت به اصل قیام و اهداف آن، و توجه دادن اذهان به امور و قصههای عجیبی است که بعضا ریشه در اخلاق و عادات عصر جاهلی دارند. که بر فقدان افراد مهم قبیله، حوادث عجیب را مترتّب میکردهاند. در این تحلیل، اینگونه خوارق عادات به هیچ روی، با عقل و استدلال و سند قابل اثبات نیستند و منابع شیعی بدانها نپرداختهاند، و نقل اینها برای مشغول کردن اعراب و عوام النّاس به این مسائل، به جای آگاه ساختن و پرداختن به فلسفه عاشورا و تبیین نهضت امام حسین علیهالسلام و انگیزه این قیام الهی، بوده است. و این همان چیزی بود که حکّام اموی و عبّاسی و مورّخان وابسته به آنان به طور مرموزانهای دنبال میکردند. این احتمال آن گاه بیشتر تقویت میشود که به این نکته توجه کنیم که این دسته از مورّخان و راویان چندان هم قایل به مقام و قداست ویژه و فوقالعاده برای امام حسین علیهالسلام نبودهاند!(1)
اینکه تحلیل یادشده تا چه حد با مستندات تاریخی قابل انطباق است و اینکه آیا محمل دیگری برای توجه خاص منابع سنّی به خوارق عادات مترتب بر شهادت امام حسین علیهالسلام میتوان یافت یا خیر؛ نکتهای است که در خلال مباحث بدان پرداخته خواهد شد.
از سوی دیگر ـ آنسان که گذشت ـ روایات شیعه نیز، اعم از روایات رسیده از امامان شیعه علیهمالسلام و یا روایات منقول از برخی از اصحاب برجسته آنان، حوادث عجیب و خوارق عادات رخ داده پس از شهادت امام حسین علیهالسلام را نقل کردهاند و طبیعی است که این روایات محک خوبی برای سنجش و بررسی میزان درستی و اتقان روایات سنّی است. در بررسی هر دو دسته روایات شیعی و سنّی، میبایست هم جنبه سندی و هم جنبه دلالی را مورد مداقّه قرار داد.
نکته دیگر آنکه با توجه به خارق عادت بودن این حوادث (در صورت قبول)، طبعا باید توجیه معقولی نسبت به حادثه ارائه داد. مراد از «توجیه معقول»، نظاممند کردن معجزات و تطبیق آنها با اصل علیّت و اصل سنخیّت و نیز قوانین قطعی حاکم بر نظام طبیعی است.
و در نهایت باید نگاهی به این سؤال افکند که راز این رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چه بوده است؟ و آیا در حوادث دیگر نیز مثل و مانندی دارد؟
مجموع روایات شیعی و سنی را درباره رخدادهای عجیب پس از شهادت امام حسین علیهالسلام میتوان در چهارده عنوان دستهبندی کرد:
1. گریه اجزای تکوینی نظام هستی؛
2. امور خارق عادات در نظام هستی؛
3. پیدایش خون در نقاط گوناگون؛
4. گریه و نوحه جن و مَلَک و حیوانات؛
5. ندای هاتفی از غیب؛
6. حرکت و تموّج قبر پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله ؛
7. ظهور کفّ خونین و قلم آهنین و نوشتن اشعاری در رثای امام حسین علیهالسلام ؛
8. رخدادهای عجیب مربوط به رأسالحسین علیهالسلام و اجساد شهدا؛
9. رخدادهای عجیب مربوط به تربت و قبر امام حسین علیهالسلام ؛
10. رخدادهای عجیب مربوط به برخی حیوانات؛
11. تبدّل ماهیت اشیای به غارت رفته از حرم امام حسین علیهالسلام ؛
12. مجازاتهای عجیب دنیوی برای قاتلان یا شاهدان قتل حسین علیهالسلام ؛
13. محرومیت مخالفان شیعه از درک عید فطر أضحی؛
14. لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین علیهالسلام توسط اجزای نظام هستی.
آنچه اکنون بدان پرداخته میشود تنها اولین عنوان ـ یعنی گریه اجزای تکوینی نظام هستی ـ است.
ابتدا نمونههایی از روایات مربوط عرضه میگردند، سپس به نقد و بررسی هریک خواهیم پرداخت.
صفحات: 1· 2
قیام الهی سيدالشهدا (ع) از منظر امام راحل
قیام الهی سيدالشهدا (ع) از منظرامام راحل
*سيدالشهدا (عليه السلام) ، با چند نفر از اصحاب،چند نفر از ارحامشان،از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت،ايشان كشته شدند،لكن اساس سلطنت را شكستند،اساس سلطنتي كه مي خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتي درآورد. (1)
*سيدالشهدا (عليه السلام) مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد. (2)
*شخصيت عظيمي كه از عصاره ي وحي الهي تغذيه و در خاندان سيد رسل،محمد مصطفي (صلي الله عليه وآله وسلم) و سيد اولياء،علي مرتضي (عليه السلام) تربيت و در دامن صديقه ي طاهره (سلام الله عليها) بزرگ شده بود،قيام كرد و با فداكاري بي نظير و نهضت الهي خود،واقعه ي بزرگي را به وجود آورد كه كاخ ستمگران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد.(3)
*سيدالشهداء كه همه ي عمرش را و همه ي زندگيش را براي رفع منكر و جلوگيري از حكومت ظلم و جلوگيري از مفاسدي كه حكومت ها در دنيا ايجاد كردند،تمام عمرش را صرف اين كرد و تمام زندگيش را صرف اين كرد كه اين حكومت،حكومت جور،بسته شود و از بين برود؛معروف در كار باشد،منكرات از بين بروند. (4)
*كربلا و نام مبارك حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) را زنده نگه داريد،كه در اين صورت اسلام زنده نگه داشته مي شود.(5)
*انقلاب اسلامي ايران،پرتويي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است. (6)
*اين مطلبي كه الآن القاء كرده اند به جوان هاي ما كه تا كي گريه و تا كي روضه و اين ها،اين ها نمي فهمن روضه چيست و اين اساس تا حالا چه طور نگه داشته شده است.
اين را نمي دانند و نمي شود هم بهشان فهماند. اين ها نمي فهمند كه اين روضه و اين گريهآدم ساز است. انسان درست مي كند اين مجالس روضه.
اين مجالس عزاداري سيدالشهداء و آن تبليغات بر ضد ظلم اين تبليغ ر ضد طاغوت است. بيان ظلمي كه به مظلوم شده تاآخر بايد باشد. (7)
*سيدالشهدا (عليه السلام) مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد. (8)
*اگر سيدالشهداء (عليه السلام) نبود ، اين رژيم طاغوتي را اينها تقويت مي كردند و به جاهليت بر مي گرداندند،اگر حالا من و تو هم مسلم بوديم،مسلم طاغوتي بوديم،نه مسلم امام حسيني. امام حسين (عليه السلام) اسلام را نجات داد. (9)
*درحالي كه شهادت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) از همه ي خسارتها بالاتر بود،ولي چون او مي دانست كه چه مي كند و كجا مي رود و هدفش چيست،فداكاري كرد و شهيد شد. امام حسين (عليه السلام) با خون خود اسلام را زنده كرد،شما به تبعيت از او اسلام را ضمانت كنيد. (10)
* همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است. اين مراسم سياسي عزاداري ائمه ي اطهار (عليهم السلام) و به ويژه سرور شهيدان حضرت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) است كه حافظ مليت مسلمين به ويژه شيعيان اثني عشر مي باشد. (11)
* محرم چه ماه مصیبتزا و چه ماه سازنده و کوبندهای است. محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست که با قیام خود در مقابل طاغوت، تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد و راه فنای ظلم و شکستن ستمکار را به خدایی دادن و خدایی شدن دانست و این، خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر دهر.
* محرم ماهی است که به وسیله سید مجاهدان و مظلومان اسلام، زنده شده و از توطئه عناصر فاسد و رژیم بنیامیه که اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند، رهایی بخشید. اسلام از اول پیدایش، با خون شهیدان و مجاهدان آبیاری شد و به ثمر رسید.
* محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است که در طول تاریخ، همیشه حق بر باطل پیروز شده است.
* ماه محرم برای مذهب تشیع، ماهی است که پیروزی در متن فداکاری و خون به دست آمده است.
* در صدر اسلام، پس از رحلت پیغمبر ختمی مرتبت ـ پایهگذار عدالت و آزادی ـ میرفت که با کجرویهای بنیامیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود که سیدالشهداء علیهالسلام نهضت عظیم عاشورا را برپا کرد.
* تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمدهاند… سیدالشهدا روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد… جامعه باید اصلاح بشود. باید عدالت در جامعه تحقق پیدا بکند… برای این بود شهادتش، برای این بود که اقامه بشود عدل الهی.
* سید الشهدا هم کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند. ثواب برای او خیلی مطرح نبود، آنطور رفت که این مکتب را نجاتش بدهد. اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند.
*زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب (سلام اللّه علیه)، زندگی همه انبیای عالم همهشان این معنا بوده است که در مقابل جور، میخواستند حکومت عدل را درست کنند.
* سیدالشهداء دیدند که مکتب دارد از بین میرود. قضیه قیام سیدالشهداء و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، مسئلهای نیست که بخواهند یک مملکت بگیرند. همه عالم پیش آنها هیچ است… مقصد آنها این نیست که کشورگشایی بکنند.
* آن حضرت (سیدالشهداء) در فکر آینده اسلام و مسلمین بود. به خاطر اینکه اسلام در آینده و در نتیجه جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و نظام اجتماعی آن در جامعه ما برقرار شود. او مبارزه کرد و فداکاری کرد.
* هر چه روز عاشورا، سیدالشهدا علیهالسلام به شهادت نزدیکتر میشد، افروختهتر میشد و جوانان او مسابقه میدادند برای اینکه شهید بشوند. همه هم میدانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند… برای اینکه آنها میدانستند کجا میروند. آنها میفهمیدند برای چه آمدند، آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفه خدایی را بکنیم؛ آمدیم اسلام را حفظ کنیم.
* سیدالشهداء برای اینکه میدید جهاد در راه خداست و برای خداست و چون جهاد برای خداست، عزیزانی که از دست میدهد، از دست نداده است. اینها ذخایری هستند برای عالم بقا.
* شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود. آن شهادت مظلومانه و اسارت آل اللّه، تخت یزیدیان را که با اسم اسلام، میخواستند اساس وحی را به خیال خامِ خود محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سُفیانیان را از صحنه تاریخ به کنار زد.
* سیدالشهداء علیهالسلام ، نهضت عظیم عاشورا را برپا کرد و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنیامیه را محکوم و پایههای آن را فرو ریخت.
* سیدالشهداء علیهالسلام با همه اصحاب و عشیرهاش قتل عام شدند، لکن مکتبشان را جلو بردند. شکست در مکتب نبود، پیشروی بود، یعنی بنیامیه را تا ابد شکست داد. سیدالشهدا علیهالسلام با نثار خون خودشان آن رژیم را، رژیم فاسد را شکست داد. (12)
سید امیر حسین کامرانی راد
منابع و مآخذ:
1. صحيفه ي نور،ج7،ص36
2. صحيفه ي نور،ج10،ص 216
3. صحيفه ي نور،ج12،ص 181
4. صحيفه ي نور،ج20،ص 190
5. كلمات قصار،امام خميني (رحمت الله عليه) ص 58
6. همان
7. صحيفه ي نور،ج10،ص 31
8. صحيفه ي نور،ج10،ص 216
9.صحيفه ي نور،ج7،ص 236
10. صحيفه ي نور،ج7،ص 54
11. صحيفه ي نور،ج9،ص 201
12. برگرفته از کلمات قصار امام خمینی(رحمت الله علیه)
«سرّ جاودانگی حادثة کربلا، که اصل آن در مدت کمتر از یک روز و در بخش بسیار کوچکی از سرزمین پهناور اسلامی واقع شد، نیز همین هاست. در طی این سیزده قرنی که از این حادثة کبری و داهیة عظمی می گذرد، هر اَبَرقدرتی که آمد با هدف کربلا جنگید. هیچ قدرت جابری نیامد مگر اینکه گاهی با نام حسین(ع)، گاهی با قبر او، گاهی با زایر او، گاهی با وقف برای او و خلاصه همگی با مرام و آیین او جنگیدند و برای اضمحلال و نابودی هدف نهضت کربلا و شهدای گرانقدر آن، قیام و اقدام کردند؛ ولی هیچ کدامشان به مقصد شوم خود نرسیدند و نه تنها نتواستند این مشعل فروزان هدایتگر نسل بشری را خاموش کنند بلکه خودشان نابود شدند. از آن طرف در طول تاریخ افراد فراوانی جنگیدند، کشتند و کشته شدند ولی نام آنها در لابلای تاریخ دفن شد. یک مورخ بحّاث باید در صفحات تاریخ با جدیّت و پشتکار کنجکاوی کند تا بتواند از لابلای کتب تاریخی قصه ای تاریخی را استنباط کند. اما حماسة کربلا همواره سرآمد تاریخ است و بر تارک آن می درخشد. این بدان جهت است که آفرینندگان این حماسة پرشکوه افراد عادی نبودند بلکه کسانی بودند که عرفان ناب را با حماسه و نبرد دلیرانة خود آمیخته بودند. در کربلا مردانی بودند که با وضوی نماز عشا، نماز صبح می خواندند. بدین صورت که نماز مغرب و نافلة آن را که می خواندند مقداری استراحت می کردند: «کانوا قلیلاً من اللَّیل مایَهْجَعون»1 و بعد بر می خاستند و نماز عشا و نافلة آن را می خواندند و سپس به اذکار و ادعیه و مناجات مشغول بودند تا هنگام فضیلت نماز شب فرا می رسید و بعد از اقامة نماز شب، نافله و نماز صبح را به جا می آوردند و این سیرة حسنة آنان بود. اینها بودند که کربلا را حفظ کردند و نگذاشتند از صفحة تاریخ محو شود». (حماسه و عرفان، ص 312)
|
حماسه کربلا، بيانگرعشق و شهادت و شهامت اصحابی است که دنيای مادی را رها کردند و با معشوق خويش پيمان بستند که امام زمان و مرادشان را تنها نگذارند و او را ياری دهند . آنان درس ايثار وايمان و شهادت را برای آيندگان به وديعه گذاشتند و خاک مزارشان تا ابد توتيای چشم هر انسان آزاده و وارسته ای است.
باز هم محرم است و ماه دردها…
فرا رسیدن ماه عزای حسینی بر تمامی مدافعین و خادمین مکتب اهل بیت(علیهم السلام) تسلیت باد.