جاهلیت بازتولید شده است.....
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى
بهمناسبت سالروز بعثت پیامبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلم)
بسماللهالرّحمنالرّحیم(۱)
و صلّیالله علی محمّد و آله الطّاهرین
تبریک عرض میکنم این عید بزرگ و تاریخی و بینظیر را به همهی شما حضّار محترم و میهمانان عزیز و به همهی ملّت ایران و به عموم مسلمانان جهان و همچنین به همهی انسانهایی که دلشان برای عدالت و انسانیّت و آزادی میتپد. بعثت عیدی برای همگان است و نه فقط برای مسلمانان. جشن بعثت و بزرگداشت روز مبعث در واقع عمدتاً برای این است که مضمون بعثت را بازخوانی کنیم و از آن درس بگیریم؛ هدف این است. ما به درسهای بعثت برای همیشه نیازمندیم؛ بعثت فقط یک حادثهی تاریخی برای یک برههی معیّنی از زمان نبود؛ برای همهی دوران تاریخ است.
صفحات: 1· 2
روز عید و خنده حلال
مبعث مبارک.....
ارمغان بعثت
ارمغان بعثت براي بشريت
اهداف بعثت
1 - رفع اختلاف
بشر در آغاز داراي زندگي اساس و جامعه اي ابتدايي بود و چون به تدريج بر تعداد افراد افزوده شد، بين آنان بر اثر تضاد منافع، اختلافات رخ داد، از اينرو نيازمند راهنما و قانون شدند. بر اين اساس، يكي از اهداف بعثت انبيا(ع) به بيان قرآن كريم بر طرف كردن تنازع و كشمكش بين مردم مي باشد؛ آنجا كه مي فرمايد:
«مردم ]در ابتدا[ يك دسته بيشتر نبودند ]و تضادي در ميان آنها وجود نداشت. تدريجا جوامع و طبقات پديد آمدند و سپس در ميان آنها اختلافات به وجود آمد[. پس خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت دهند و انذار كنند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي كرد، بر آنها نازل نمود تا در ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند، حكومت كند.» (بقره. 213)
پيامبر اكرم(ص) نيز پس از بعثت و به محض فراهم شدن زمينه تشكيل حكومت اسلامي با هجرت از مكه به مدينه، نخستين اقدامي كه كرد، ايجاد الفت و برادري در بين مسلمانان و رفع اختلاف و پراكندگي و خشكاندن ريشه دشمني ديرينه بين دو قبيله بزرگ مدينه، يعني «اوس» و «خزرج» بود. (1) قرآن كريم به اين جريان چنين اشاره دارد:
همگي به ريسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسيله ايجاد وحدت) چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت ]بزرگ[ خدا را بر خود به ياد آوريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دل هاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد.»(آل عمران. 103)
وجود مقدس آن حضرت پيوسته عامل وحدت و همبستگي بود و بارها در موقعيت هاي گوناگون موجب برطرف شدن اختلافات ميان قبايل مختلف و يا صفوف مسلمانان مي شد.
2 - برقراري قسط و عدل
از ديگر اهداف بعثت رسولان الهي به ويژه رسول اكرم(ص)، فراهم كردن شرايط براي قيام مردم به عدل و داد است. بدين منظور پيامبران(ع) با تجهيز شدن به دلايل روشن، كتاب هاي آسماني و ميزان سنجش حق از باطل، مأموريت يافته اند تا در راستاي برقراري قسط و عدل در جامعه تلاش نمايند. قرآن در اين باره مي فرمايد:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ (حديد. 25) ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب ]آسماني[ و ميزان ]شناسايي حق و قوانين عادلانه[ نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.»
مراد از بينات، معجزات و دلايل عقلي است كه پيامبران(ع) از آنها بهره مند بوده اند و منظور از ميزان - كه به معني وسيله وزن كردن و سنجش است - مصداق معنوي آن، يعني قوانين و مقررات الهي و يا دين و آيين است كه معيار سنجش خوبي ها و بدي ها، و ارزش از ضد ارزش ها است. (2)
در خصوص، پيامبر خاتم(ص) نيز قرآن كريم پس از بيان مأموريت آن حضرت براي ايجاد وحدت در بين انسان ها و استقامت و پايداري در اين راه، مسئوليت برقراري عدالت در جامعه را به ايشان نسبت مي دهد و مي فرمايد: «قل آمنت بما انزل الله من كتاب و امرت لاعدل بينكم؛ (شوري. 15) بگو ]اي پيامبر![ به هر كتابي كه خداوند نازل كرده، ايمان آورده ام و مأمورم در ميان شما به عدالت رفتار كنم.»
عدالت آرزوي ديرينه بشر است كه همواره در طول تاريخ در جستجوي آن بوده و اگر هرچه تلاش نموده، كمتر به آن رسيده، علتش جز اين نيست كه از اهداف بعثت انبياي الهي(ع) فاصله گرفته است و براستي كه امروزه تنها در سايه سار بعثت رسول اكرم(ص) و عمل به دستورات هدايت بخش قرآن و عترت - اين يادگاران جاويد پيامبر(ص) - است كه مي توان به قسط و عدل واقعي نايل گرديد.
3 - پيراستن جان ها از پليدي ها
به حق، برانگيخته شدن پيامبري درس نخوانده و از ميان توده مردم برخاسته، (رسول امي) نعمت بسيار بزرگي از سوي پروردگار است كه سزاوار منت گذاري خداست؛ پيامبري كه موظف به تلاوت آيات روح افزاي الهي به منظور تطهير نفوس مردم از پليدي هاي شركت و عقايد باطل و خوي هاي پست حيواني و رشد و نمو آنان به اخلاق فاضله و تربيت در فضاي ملكات انساني مي باشد؛ چنان كه آن حضرت خود فرمود: «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ (3) من مبعوث شدم تا اخلاق كريمانه را به اتمام و اكمال برسانم.»
قرآن كريم در يك آيه مي فرمايد: «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم…؛ (جمعه. 2) او (خدا) كسي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولي از (جنس) خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند و آنان را پاكيزه كند…»
و در آيه اي ديگر از آن جهت كه تنها مومنان، تحت تاثير آيات وحي راه طهارت و تزكيه نفس را مي پيمايند و به فضايل اخلاقي زينت مي يابند، منت گذاري خدا را متوجه مومنان مي داند و مي فرمايد: «لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم…؛ (آل عمران. 164) خداوند بر مومنان منت نهاد هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاك گرداند.»
بنابراين از اهداف مهم ديگري كه قرآن كريم براي مبعث رسول خاتم(ص) برشمرده، تزكيه و تربيت مردم براي به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي متعالي انساني و در نتيجه تنظيم روابط نيك با خالق و مخلوق در جامعه اسلامي است.
4 - آموزش قرآن و حكمت
قرآن مجيد در ادامه دو آيه فوق، هدف ديگر از بعثت رسول اكرم(ص) را پس از تلاوت آيات الهي و تزكيه و تربيت نفوس، تعليم كتاب و حكمت به مردم معرفي مي كند. و يعلمهم الكتاب و الحكمه.
چنان كه گفته اند، «كتاب» اشاره به قرآن و تعليمات آسماني آن دارد و «حكمت» اشاره به فلسفه و اسرار معارف قرآن و به فرموده علامه طباطبايي: «تعليم كتاب و حكمت شامل تمامي معارف اصولي و فروعي دين مي گردد.» (4)
اما اينكه در راستاي تبيين اهداف بعثت، در سه آيه از قرآن (همچون دو آيه مذكور) تزكيه قبل از تعليم كتاب و حكمت ذكر شده و در يك آيه، بعد از آنها بيان گرديده (بقره129. ) نشان دهنده اين حقيقت است كه اين دو امر تاثير متقابل در يكديگر دارند و همان طور كه تربيت صحيح اخلاقي، زاييده علم حقيقي است، علم حقيقي هم نتيجه تربيت صحيح اخلاقي مي باشد.
بدين ترتيب، پيامبر اكرم(ص) از بين توده مردم به امر مقدس رسالت برانگيخته شد تا با تلاوت آيات الهي، مردمي را كه به صراحت «و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» (آل عمران164. ) در ضلات و گمراهي آشكار به سر مي بردند و گرفتار سيه روزي و بدبختي، جهل و ناداني و آلودگي هاي گوناگون معنوي بودند، به بركت تعليم كتاب و حكمت، تربيت نمايد و به سوي كمال انساني سوق دهد؛ چنان كه در مدت كوتاه رسالت خويش، انسان هاي بزرگي همچون علي(ع)، فاطمه(س)، سلمان، مقداد، ابوذر و مانند آنان را تربيت كرد و تحول عظيمي در جامعه آن روز حجاز ايجاد كرد و زمينه گسترش تعاليم حيات بخش و معارف هدايتگر دين خود را براي هميشه توسط اهل بيت(ع) خويش به سراسر دنيا فراهم ساخت.
5. عبادت و بندگي
اگر مقصود از آفرينش جن و انس به بيان آيه شريفه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (ذاريات56. )، عبادت پروردگار عالميان است، هدف نهايي از بعثت پيامبران الهي، به ويژه خاتم رسولان(ص) نيز جز رساندن بشر به جايگاه والاي عبوديت موحدانه و نجات او از پرستش طاغوت نخواهد بود:
«ولقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدواالله و اجتنبوا الطاغوت؛ (نحل36. ) ما در هر امتي رسولي فرستاديم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.»
اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: «همانا خداوند، محمد(ص) را به حق مبعوث كرد تا مردم را از پرستش بندگان خدا ]نجات بخشد و با خود[ به سوي پرستش خدا ببرد.»(5)
چه اينكه پرستش خدا متوقف بر پذيرش توحيد و يكتايي پروردگار و ولايت او بر همه موجودات هستي است كه موجب خروج انسان از ظلمت شرك و كفر و ناداني و رذايل اخلاقي، و عروج به نور كمال انساني مي باشد؛ در حالي كه عبادت طاغوت (شيطان و هرچه در مقابل حق است) باعث سقوط آدمي به قعر ظلمات گمراهي و مايه گرفتاري در عذاب الهي است:
«خداوند ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند، آنها را از ظلمت ها به سوي نور بيرون مي برد؛ ]اما[ كساني كه كافر شدند، اولياي آنها طاغوت است كه آنها را از نور به سوي ظلمت ها بيرون مي برد. آنها اهل آتش اند و هميشه در آن خواهند بود.»
آري، به فرموده رهبر معظم انقلاب: «پيام مبعث را مي شود در قرآن در بخش هاي برجسته اي جستجو كرد… يكي پيام خروج از ظلمت و ورود به نور ]است[… انسان ها را از ظلمات جهل، ظلمات عادات زشت، خلقيات بد، فتنه هاي ميان افراد بشر، خرافاتي كه بر ذهن هاي انسان ها حاكم مي شود، پنجه مي اندازد و آنها را از راه مستقيم منحرف مي كند. از ظلمات ظلم و طغيان خارج مي كند و به نوري كه مقابل آن است، هدايت و دلالت مي كند(6) نوري كه در واقع همان حقيقت توحيد و عبوديت موحدانه است و همه ارزش ها و فضيلت ها در پرتو آن قرار مي گيرد و به عنوان ثمره والاي بعثت پيامبر(ص) يگانه راه رهايي انسان از اسارت شيطان و هواي نفس مي باشد.
6. اتمام حجت
رحمت واسعه خداوند اقتضا مي كند كه حكم عقل را به سبب بعثت رسولان خود به حكم نقل تأييد و تقويت كند و حجت و راهنماي باطني (عقل) را با حجت و راهنماي ظاهري (رسالت) همراه سازد و بدين ترتيب، راه سعادت و خوشبختي را فراروي بندگانش بگستراند كه: «انا هديناه السبيل اما شاكر او اما كفورا؛ (انسان. 3) ما راه را به انسان نشان داديم كه يا شكرگذار است و يا ناسپاس.»
و اين گونه است كه با برخورداري بشر از نعمت رسالت و هدايت، حجت الهي بر او تمام مي شود و جاي هيچ گونه عذر و بهانه اي براي مجرمان و گنهكاران باقي نمي ماند؛ چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «و ما كنا معذبين حتي نبعث رسولا؛ (اسراء. 51)
و ما هرگز ] شخص يا قومي را[ مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبري را مبعوث كرده باشيم.»
و حضرت علي(ع) درباره رسول خدا (ص) مي فرمايد: «گواهي مي دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده خداست. او را فرستاد تا فرمان خدا را اجرا كند و بر مردم حجت را تمام نمايد و آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.» (7)
و اين چنين است كه بشر امروزي نيز در برابر مظاهر فريبنده و جاذبه هاي دروغين دنيايي، به واسطه گرفتاري در غل و زنجير هوا و هوس معذور نخواهد بود و نسبت به قهر و انتقام الهي هيچ گونه حجت و دليلي نخواهد داشت.
سخن آخر
بعثت پيامبر اكرم (ص) به عنوان سر سلسله قافله انبيا (ص) عالي ترين موهبتي است كه پروردگار عالميان به بشر ارزاني داشته تا از رهاورد آن، جان ها از پليدي هاي شرك و گناه زدوده شود و با ترتيب نقوس درپرتو تعليم كتاب آسماني و اسرار و معارف ديني، قسط و عدل درجامعه انساني حكمفرما گردد و اختلافات كه سر منشأ جز جهل و ناداني و دنيا دوستي و خودخواهي ندارد، برطرف شود و آدمي به عروج بر فراز آسمان عبوديت و كمال نايل گردد و بدين ترتيب حجت بر همه افراد بشر از مؤمن وكافر تمام شود.
منبع : مركز فرهنگ و معارف قرآني
پي نوشت :
1 - ر. ك. تفسير نمونه، ج3، ص25
2 - ر. ك. تفسير الميزان، ج19، ص 171، تفسير نمونه، ج 23، ص. 370
3 - بحار الانوار، ج 76، ص. 372
4 - تفسير الميزان، ج 1، ص. 330
5 - الكافي شيخ كليني، ج 8، ص 386، ح. 586
6 - بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با مسئولين نظام به مناسبت مبعث پيامبر اكرم (ص)، 1376. 9. 7
7 - نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص 131، خطبه 38.
/س
همایش"معارف فاطمی"
همایش پژوهشی معارف فاطمی در مدرسه الزهراء علیها السلام لردگان
به همت معاون پژوهش مدرسه الزهراء علیهاالسلام لردگان همایش پژوهشی معارف فاطمی باهدف اشاعه فرهنگ سیره فاطمی ومعرفی آن یگانه بانوی اسلام به عنوان الگوی برترزنان عالم وهمچنین تبیین شخصیت حضرت زهرا علیها السلام باموضوع تجلی ارتباط با خالق درحیات طیبه حضرت زهرا علیها السلام باحضوریکی از مدرسین برجسته سطح 3 حوزه خواهران ، اساتیدوطلاب درمدرسه علمیه الزهراءعلیها السلاملردگان برگزار گردید.
سخنران این همایش استاد حاجیه خانم فرجی زیدعزها دربخشی از سخنان خود فرمودند: هرچه شناخت ومعرفت مابیشترباشد بندگی مانیز بهتراست، تجلی ارتباط باخالق درتمام ابعاد زندگی حضرت زهرا علیها السلام ،اخلاقی-سیاسی-عبادی-فردی-فرزنداری –همسرداری و…نمود داشته است .حضرت زهرا علیها السلا م الگوی بی نظیر برای مسلمانان چه شیعه وچه سنی است ولازم است که سیره و روش زندگی حضرت زهراعلیها السلام را موردمطالعه قرارداده ودرزندگی روزانه به کاربگیریم وتنها راه سعادت را عمل نمودن به سیره عملی ورفتاری آن حضرت معرفی نمودند.
لازم به ذکر است دربخش فراخوان مقاله این همایش که بامحورفاطمه شناسی وبسترسازی فاطمی شدن برگزارگردید، مقاله برتراین همایش باموضوع الگوگیری زنان امروز درعرصه سیاسی ازولایتمداری حضرت زهرا علیها السلام در همایش ارائه گردید وازمقالات برگزیده در بخش فرا خوان مقاله این همایش تجلیل به عمل آمد. همچنین تقدیر ازفعالان پژوهشی مدرسه ازدیگربرنامه های این همایش بود.
کرامات الکاظمیه
کرامات الکاظمیه
امّا كرامات آن حضرت ، از كتاب ابن طلحه (979) به نقل از حسام بن حاتم اصم آمده است كه وى از ابى حاتم نقل كرده است كه شقيق بلخى به من گفت : در سال 149 ه -. ق . به قصد انجام فريضه حج بيرون شدم و در قادسيه فرود آمدم ، در آن ميان كه من به كثرت مردم ، و زيورهايى كه با خود داشتند، ناگاه چشمم به جوان خوش سيماى گندمگون لاغرى افتاد كه بالاى جامه هايش جامه اى پشمى پوشيده و عبايى به دور خود پيچيده و نعلينى در پا، يكه و تنها نشسته بود. با خود گفتم ، اين جوان از صوفيه است ، مى خواهد در بين راه خود را بر مردم تحميل كند، به خدا سوگند كه هم اكنون نزد او مى روم و او را سرزنش مى كنم . نزديك او رفتم ، چون مرا ديد كه به سمت او مى روم ، فرمود: ((اى شقيق از بسيارى گمانها دورى كن كه برخى گمانها گناه است )) سپس مرا ترك گفت و به راه خود رفت . با خود گفتم اين كار شگفتى است كه وى آنچه را در باطنم گذشته بود به زبان آورد و نام مرا گفت .
اين كسى جز بنده صالح خدا نبايد باشد، نزد او مى روم و از او درخواست مى كنم تا مرا به خدمتگزارى بپذيرد، با عجله به دنبالش رفتم امّا به وى نرسيدم و از چشمم ناپديد شد. چون در محل واقصه فرود آمديم ، ديدم نماز مى خواند و در حال نماز، بدنش مى لرزد و اشكهايش جارى است . با خود گفتم : اين همان همسفر من است ، نزد او بروم و حليت بطلبم ، صبر كردم تا نشست ، به طرف او رفت همين كه ديد به سمت او مى روم فرمود: ((يا شقيق بخوان : (( و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى )) )) (980) سپس مرا ترك كرد و رفت . با خود گفتم اين جوان از ابدال است ؛ دوبار از دل من خبر داد، همين كه در منزل زباله فرود آمديم ، ديديم آن جوان كنار چاهى ايستاده است ؛ در دستش مشك آب كوچكى است و مى خواهد آب خوردن تهيه كند، مشك از دستش در چاه افتاد و من به او نگاه مى كردم ديدم چشم به آسمان دوخت و شنيدم كه مى گفت :
صفحات: 1· 2
بر تو می گریم.....
شهادت باب الحوائج، حضرت موسی بن جعفر، امام کاظم علیه السلام بر تمامی مدافعین و خادمین مکتب اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد.
یا موسی بن جعفر علیه السلام.....
بخشى از اخلاق ، صفات و كرامات امام هفتم
ابن طلحه مى گويد (973) وى امامى (( جليل القدر، عظيم الشاءن و كثير التهجد )) بود. كسى كه در راه اجتهاد كوشا بود و كراماتى از او مشاهده شده و به عبادت مشهور و بر طاعات مواظب بود و شب را به سجده و قيام ، و روز را به صدقه و صيام ، سپرى مى كرد.
و به دليل حلم زياد و گذشت فراوانش از تجاوزگران ، به آن جناب كاظم گفته اند در برابر كسى بدى كرده بود، نيكى مى كرد و بر آن كه جسارت ورزيده بود عفو و اغماض مى نمود. به خاطر عبادتهاى بسيارى وى را عبد صالح مى خواندند و در عراق به خاطر آنكه حاجت متوسلان به خداى تعالى را بر مى آورد، به باب الحوائج مشهور مى باشد، كراماتش باعث حيرت خردمندان گرديد از آن رو كه وى در پيشگاه خدا پايدار و استوار بوده است .
ابن طلحه مى گويد: وى چندين لقب دارد كه مشهورترين آنها، كاظم است . و از جمله آنها صابر، صالح و امين مى باشد. و امّا مناقب آن حضرت فراوان است و اگر هيچ يك از آنها نبود جز عنايت پروردگار به وى ، همين يك منقبت او را بس بود.
شيخ مفيد - رحمه اللّه - مى گويد: ابوالحسن موسى عليه السلام عابدترين و فقيه ترين اهل زمانش بود و از همگان بخشنده تر و بزرگوارتر بود. نقل شده است كه آن حضرت نافله هاى شب را تا نماز صبح ادامه مى داد، سپس تعقيبات نماز را تا طلوع آفتاب به جا مى آورد و به سجده مى رفت و سرش را از دعا و حمد خدا تا نزديك ظهر بلند نمى كرد زياد دعا مى كرد و مى گفت :
((اللهم انى اءساءلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب )) و اين عبارات را تكرار مى كرد.
و از جمله دعاهاى آن حضرت است :
((عظم الذنب من عبدك ، فليحسن العفو من عندك )).
همواره از ترس خدا مى گريست به حدى كه محاسنش با اشك چشمهاتر مى شد و از همه كس بيشتر، با خانواده و خويشاوندان صله رحم داشت . در شب هنگام از مستمندان مدينه دلجويى مى كرد؛ در زنبيلش پول نقد از درهم و دينار و همچنين آرد و خرما به دوش مى كشيد و به فقرا مى رساند به طورى كه نمى دانستند از كجا مى آيد.(974)
محمّد بن عبيداللّه بكرى مى گويد: به مدينه رفتم ، وامى داشتم كه از بس طلبكار آن را مطالبه مى كرد، درمانده شده بودم ، با خود گفتم نزد ابوالحسن موسى عليه السلام بروم و درد دل كنم . در مزرعه اى كه داشت خدمت آن حضرت رسيدم ؛ غلامى در حضورش بود، داخل غربال بزرگى قطعات گوشت خشكيده اى بود، من هم با او خوردم ، آنگاه پرسيد چه حاجت دارى ؟ جريان را گفتم ، وارد خانه شد، چندان زمانى نگذشت كه بيرون آمد، به غلامش فرمود: برو! آنگاه دستش را به طرف من دراز كرد، كيسه اى را كه سيصد دينار داشت به من داد سپس از جا بلند شد و رفت . بعد من برخاستم و بر مركبم سوار شدم و مراجعت كردم .(975)
آورده اند كه مردى از اولاد عمر بن خطاب در مدينه بود، همواره موسى بن جعفر عليه السلام را مى آزرد و هر وقت وى را مى ديد دشنامش مى داد و به على عليه السلام ناسزا مى گفت ، اصحاب عرض كردند: به ما اجازه دهيد تا اين فاجر را بكشيم ! امام عليه السلام آنها را نهى كرد و به شدت از اين كار باز داشت .
روزى پرسيد عمرى كجا است ؟ گفتند: به كشتزارش رفته است ، امام عليه السلام از شهر بيرون شد، سوار بر الاغش به مزرعه او رفت ، مرد عمرى فرياد بر آورد، زراعت ما را پا مال نكن امّا ابوالحسن عليه السلام با الاغش همان طور مى رفت تا به نزد وى رسيد، پياده شد و نشست ، با او خوشرويى كرد وى را خنداند و فرمود: چقدر براى كشتزارت خرج كرده اى ؟ گفت : صد دينار. فرمود: چقدر اميدوارى كه محصول بردارى ؟ عرض كرد: علم غيب ندارم .
فرمود: گفتم : چقدر اميدوارى كه عايدت شود؟ گفت : اميد دويست درهم عايدى دارم . امام عليه السلام كيسه اى را بيرون آورد كه سيصد درهم داشت به او داد و فرمود: اين را بگير، زراعتت هم به حال خودش باقى است و خداوند به قدرى كه انتظار دارى نصيب تو خواهد كرد. مى گويد: آن مرد عمرى از جا برخاست سر حضرت را بوسيد و تقاضا كرد از لغزش او بگذرد. امام عليه السلام لبخندى به او زد و برگشت و راهى مسجد شد ديد عمرى در مسجد نشسته است . همين كه چشمش به امام افتاد، عرض كرد: خدا مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد.
راوى مى گويد: اصحاب امام عليه السلام به جانب آن مرد شتافتند و گفتند: جريان تو چيست ، تو كه عقيده ديگرى داشتى ؟ جواب داد: شما هم اكنون شنيديد كه من چه گفتم . و همچنان امام عليه السلام را دعا مى كرد ولى آنها با وى و او با ايشان مخاصمه مى كردند. همين كه امام عليه السلام به منزلش برگشت به اصحابى كه پيشنهاد كشتن عمرى را كرده بودند، فرمود: ديديد چگونه كار او را اصلاح كردم و شرش را كفايت نمودم .(976)
گروهى از دانشمندان نقل كرده اند كه ابوالحسن عليه السلام همواره دويست تا سيصد دينار صله مى داد و كيسه هاى (مرحمتى ) موسى بن جعفر عليه السلام ضرب المثل بود.(977)
على بن عيسى مى گويد: (چنان كه گفتيم : آن حضرت ) فقيه ترين مردم زمان خويش و از همه بيشتر حافظ قرآن بود. قرآن را خوش صداتر از همه تلاوت مى كرد؛ وقتى كه قرآن مى خواند غمگين بود و مى گريست و شنوندگان را نيز مى گريانيد. مردم مدينه او را زينت متهجدان مى ناميدند و به دليل آنكه خشم خود را فرو مى خورد، كاظم نام گرفت . آن حضرت به قدرى در برابر ستمگران بردبارى كرد كه سرانجام در زندان و كنده و زنجير ايشان شهيد شد.(978)
پاورقى ها :
973- (( مطالب السؤ ول ، ص 83.
974- ارشاد، ص 277.
975- همان ماءخذ، همان ص .
976- همان ماءخذ، ص 278.
977- همان ماءخذ، همان ص .
978- (( كشف الغمه ، )) ص 247.
برای مـــآ
حجاب واقعی و با حجابان مخلص
ستاد خواهران پاسدار انقلاب تازه پا گرفته بود ومدرسه محل اسکان ومرکز فعالیت هایشان شده بود.چون شهر شبانه روز زیر بمباران دشمن قرار داشت .شب ها مجبور بودند با چادر یا مقنعه بخوابند کاملا پوشیده میگفتند
اگر نیمه شب مدرسه را زدند و جنازه مان را از زیر آوار در آوردند پوشیده با شیم.
ستاره های بی نشان ج2_راوی همسر شهید حسن باقری.