آثار انقلاب اسلامی ایران
آثار و نتايج انقلاب اسلامى ايران
نويسنده: دكتر محمد باقر حشمتزاده
انقلاب اسلامى براى تحقيق و بررسى، يك موضوع كلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقيق سؤالات و مجهولات اساسى زير در اين رابطه طرح مىشود:
1- تاريخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمينهها، علل و عوامل شكلگيرى و پيروزى انقلاب اسلامى چه بودهاند؟
3- اهداف و شيوههاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4- در مقايسه با ساير انقلابها ويژگيهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسير خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پىآمدها، آثار و نتايج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در يك پژوهش بنيادى و گروهى بايد پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسيع، عميق و دقيق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترين مجهول است. زيرا پرسش از علت و چرايى پديدهها مشكل و سخت است. براى مثال در حاليكه بيش از دويست سال از انقلاب فرانسه و بيش از هشتاد سال از انقلاب روسيه مىگذرد هنوز هم درباره علل و چرايى آنها نظريهپردازى مىشود. (1)
اهميت و ضرورت موضوع
در بين مجهولات فوق سؤال ششم حساسترين، سياسىترين و كاربردىترين پرسش مىباشد. در حاليكه سؤال دوم عمدتاً در آكادمىها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح مىباشد، سؤال ششم بطور وسيع و عميق در عرصه جامعه و در بين دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح مىشود.
اين مدعا مبتنى بر اين استدلال است كه انسانهاى ذيربط با انقلاب اسلامى اعم از موافق و مخالف، واقعيت آن را پذيرفتهاند و مىگويند به هر دليلى و متأثر از هر علّتى انقلاب اسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى كرده و جمهورى اسلامى را مستقر كرده است. پس مهم آن است كه ببينيم اين پديده كلان چه آثار و نتايجى در عمل ببار آورده است؟ و اين فضاى جديد چه تأثيرى بر زندگى ما داشته است؟ در اين ميان آثار و نتايج اقتصادى انقلاب دانسته و ندانسته، كم يا زياد، مستقيم و غير مستقيم، بحق يا ناحق، بيشتر مورد توجه و استناد قرار مىگيرد.
ملاك اقتصادى
صفحات: 1· 2
بانو....
سر در زير عطر چادر پرترانه ات
بي خبر نيامده بودم که بهانه بياوري؛ قول و قرار هر روزمان بود.
ديگرتمام خشت هاي نمناک بيت النور نيز صداي پاي مرا مي شناختند .
آن شب نيز آمدم؛ آمدم تا همان کاشي لب پريده آبي
تا همان کاشي باران خورده شب آشنايي.
اما جز پرهاي فرو ريخته ام بر بام خلوت و عطر غريبي از چادر پرترانه تو، چيزي نبود.
آمدم، در زدم .
بوي خرماي نارس و سوره الرحمن مي آمد.
تو نبودي و تمام همسايگانت، پشت پنجره هاي خيس، نگاه پر سکوت خود را بر پهناي تنهايي کوچه مي ريختند.
ديگر از آن همه کاشي
از آن همه آيه، کبوتر و بوي ياس
هيچ نشانه اميدي نبود.
کسي از کوچه نمي گذشت
تنها سيدي آمده از محرم ترين لحظه تو
آوازه گريه هاي پنهاني اش را
در خلوت پر از سؤال چشم هايت ريخت.
ادامه عطر ياس گمشده
گونه هايت، به ارغوان اندوه نشسته بود،
دلت از فراق برادر پرپر شده بود،
خواهر غمگين ترين خاطرات آفتاب هشتم بودي،
رنج سفر غربت، همدم شب هاي تنهايي ات بود،
عمر کوتاهت مجال ديدار نداد،
اما قول و قرار هر روزه مان چه شد؟
مي دانم قولمان پابرجاست.
کوچه، همان کوچه قديمي و کاشي، همان کاشي باران خورده شب آشنايي است.
خانه، همان بيت النور است و بغض من که سراسيمه از راه مي رسد،
و سجاده ات، خالي است.
حالا مي دانم تو نيز ادامه عطر ياس گمشده و دنباله آن معجز نيم سوخته اي.
ديگر نه بي خوابي به پاي کبوتران پر بسته ات و نه ترانه خواني براي گلدان هاي شکسته ات.
سر قرارمان نشسته ايم
من و تو، وابسته دير سال اندوه و علاقه ايم.
گلايه نمي کنم که بي خبر، از بام نگاهم پر کشيدي.
لابد من هم اگر جاي تو بودم، در آن برگ ريزان پر اندوه جدايي، پاره هاي دل را در شولاي مرگ، پنهان مي کردم.
تو اي زلال تر از ستاره، نازک تر از نسيم، معصوم تر از فرشته، بي بي جان!
هنوز رو به آن پنجره هاي طلايي، در زير گلدسته هاي بلندتر از دل من، نزديک به همان ميل پر از ملاقات، بر سر قرارمان نشسته ام؛ اين چشم هاي خيس از غروب غربتت را درياب!
خواهر بودم
-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است
یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم
سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته وبا قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور ربرم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد
چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت
…من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید…
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود،خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
…
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد…!
شمس آسمان علم و اجتهاد
كريمه اهل بيت(علیهم السلام) شمس آسمان علم و اجتهاد
نويسنده:آيت الله عبدالله جوادي آملي
منبع:روزنامه کیهان
نزديك تر از اسم اعظم
وجود مبارك امام عسكري فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الي اسم الله الاعظم من سواد العين الي بياضها(1). يعني اگر اسم اعظمي شنيده ايد، كلمه طيبه بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم، نزديكتر از سياهي چشم به سفيدي چشم است. وقتي گفتند نزديكتر، نظير دني فتدلي. فكان قاب قوسين اوادني(2)، يعني لفظ رسا نيست. آنقدر اين كلمه طيبه به اسم اعظم نزديك است كه در فضاي مردمك چشم، سياهي به سفيدي نزديك است. اين يك سخن كساني كه راهيان اين راهند، مي گويند: مومن خالص با «بسم الله الرحمن الرحيم» كاري مي كند كه ذات اقدس اله با «كن» همان كار را انجام مي دهد.
يعني اگر كسي عبد محض خداي سبحان شد، به اذن خداي سبحان چونان عيساي مسيح، هم ازگل به صورت پرنده مي سازد به اذن او، و هم در او مي دمد به اذن او، و هم آن طائر پر مي كشد به اذن او.
تنفخ فيها فتكون طيراً باذني و اذا تخلق من الطين كهيئه الطير باذني، فتنفخ فيها باذني فتكون طيراً باذني(3). به اذن خدا، مرده را زنده مي كند؛ تحي الموتي باذني (4). به اذن خدا پرنده مي آفريند، باذني. به اذن خدا كار نفخت فيه من روحي (5) را انجام مي دهند. مانند آن. لذا گفتند: بسم الله الرحمن الرحيم از عبد محض، به منزله كن از ذات اقدس اله است. يعني همان كار را خليفه خدا به اذن خدا انجام مي دهد. اين مطلب دوم.
مطلب بعدي آن است كه ذات اقدس اله درباره كار اين ذوات قدسي نهايت حرمت را رعايت مي كند و مهم ترين آيات قرآن را درباره سيره و سنت اهل بيت نازل مي كند. راز نزول برجسته ترين آيات درباره كارهاي اين ذوات مقدس چيست؟ اينها مگر چه كردند و چه مي كنند؟
فقط براي خدا يعني چه؟
صفحات: 1· 2
یک بانو، یک شهر، یک بهشت چشم انتظار
چرايي ازدواج نکردن دختري که از انسان بهشت مي سازد
بانويي بودند 28 ساله که به فرمان برادر خود به ايران آمدند و ميانه راه، در شهر قم رحلت کردند. مجرد بودند و روايت است بهشت نصيب کسي است که ايشان را زيارت کند. اين مطالب را درباره حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) مي دانيم اما اغلب برايمان محل سوال است که چرا ايشان مجرد بودند؛ آن هم با عرف و فرهنگ اعراب در آن روزگار و اينکه هيچ کس از اهل پيامبر (صلی الله علیه و آله) به زندگي طبق سنت ايشان نزديک تر نيست. مگر نه اينکه پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند ازدواج سنت من است. خيلي ها از چرايي اين قضيه بي اطلاع هستند يا در پاسخ تنها به اين روايت بسنده مي کنند که ايشان شخصيتي والا داشتند و کسي همسنگ ايشان براي ازدواج وجود نداشته است. براي بررسي اين موضوع پاي سخنان حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد حسن مخبر، محقق و پژوهشگر حوزه دين؛ فروغ نيلچي زاده، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت از مدرسه عالي شهيد مطهري و مريم معين الاسلام، استاد حوزه و دانشگاه و همچنين مولف و محقق در مسائل زنان و مسائل تربيتي و مهدويت نشستيم. همچنين به اين مساله هم پرداخته شد که شهر قم به دليل وجود بارگاه حضرت معصومه (علیها السلام) داراي عظمت است، يا شرف اين مکان باعث شد که تقدير ايشان دفن شدن در اين شهر باشد.
دخترانم بدون اذن رضا (علیه السلام) ازدواج نکنند
صفحات: 1· 2
چهل حدیث نورانی
چهل حديث نورانی از پیشوای یازدهم
حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرمایند:
1.پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»:
جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند.
2.تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»:
هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
3.هلاكت در رياست و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسَةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَكَةِ.»:
آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكنى كنى و در پىرياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاكت مى كشانند.
صفحات: 1· 2
اسوه بشریت
اسوه بشریت
نويسنده:حجت الاسلام رسول جعفريان
امام حسن بن علي عسکري عليه السلام يازدهمين امام شيعيان، بنا به نقل مرحوم کليني در ماه رمضان يا ربيع الآخر 232 ق چشم به جهان گشود و 28 سال زندگي کرد. ابن خلّکان تولد ايشان را روز پنجشنبه يکي از ماههاي سال 231 ق دانسته و قول ديگري نيز که ششم ربيع الآخر از سال 232 باشد، نقل کرده است. شيخ مفيد و سعد بن عبدالله، ربيع الآخر را پذيرفتهاند. مسعودي سن آن حضرت را به هنگام شهادت 29 سال دانسته است بنابراين، او بايد تولد آن حضرت در سال 231 را معتبر دانسته باشد.
رحلت امام عسکري(علیه السلام) بنا به گزارش اکثريت روات، هشتم ربيع الاول از سال 260 ق اتفاق افتاده و جمادي الاولي همين سال نيز به عنوان قولي ديگر در اين مورد نقل شده است.
از آنجا که رحلت امام هادي(علیه السلام) در سال 254 ق اتفاق افتاده، طبعاً دوران امامت حضرت عسکري(علیه السلام) طبق روايت شيخ مفيد، شش سال و براساس نقل سعد بن عبدالله پنج سال و هشت ماه بوده است.
در مورد نام مادر آن حضرت که ام ولد نيز بوده گزارشهاي مختلفي وجود دارد. در برخي از مصادر، «حديث» يا «حديثه» و در برخي ديگر نام آن بانو«سوسن» ذکر شده است. عيون المعجزات نام صحيح او را«سليل» دانسته و با عبارت «کانْت مِن العارفات الصّالحات» وي را ستوده است.
القاب خود آن بزرگوار را «الصّامت»، «الهادي»، «الرّفيق»، «الزّکي» و «النّقي» ذکر کردهاند و برخي از مورخين لقب«الخالص» را نيز بر القاب آن حضرت افزودهاند. «ابن الرضا» نيز کنيهاي بوده که امام جواد و امام عسکري(علیه السلام) هر دو با آن مشهور شده بودند. چنانکه امام هادي و امام عسکري(علیه السلام) به لقب عسکريين معروف شدهاند. نقش انگشتري امام عسکري(علیه السلام) به دو صورت«سبحان من له مقاليد السّموات والارض» و«إنّ الله شهيد» ذکر شده است.
احمد بن عبيدالله بن خاقان مشخصات ظاهري آن بزرگوار را چنين وصف کرده است: او داراي چشماني سياه، قامتي نيکو، صورتي زيبا و بدني خوب بوده است.
امامت آن حضرت
صفحات: 1· 2
ای گنبد تو عشق
ای کاش….
ای کاش حرم بودم و مهمــــان تـــــو بــــودم
مهمـــــان تــــــو و سفـــره احســـان تو بودم
یک عمـــــر گـــذشت و سر و سامان نگرفتم
ای کــــاش فقط بیسر و ســـــامان تو بودم
تـــــا چشم گشــــودم بــــه دلم مهر تو افتاد
زآن روز چو آهـــــــوی بیــــــابان تــــو بــــودم
طوفان عجیبی است غـــم عــــاشقی تــــو
چــــون مــــوج اسیـــر تــــو و طوفان تو بودم
ای گنبد تـــو عشق ، من خسته دل ای کاش
چون کفتر پر بستـــه ایـــــوان تــــــو بـــــودم
یک پنجـــــره فـــــولاد دلـم تنگ تــــو آقاست
ای کـــــــاش ز زوار خــراسان تـــــو بـــــودم
برچسب.....
زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند،
زمان بنی صدر هم برچسب منافق،
الان هم برچسب خشک مقدس و تحجر،
هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم
برچسب بارانمان کردند،
حالا روزی ده برچسب دریافت می کنیم
اما بسیجیان دلسرد نباشید! حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند…..
شهید محمد ابراهیم همت
جایت خالی
این روزها به مراجع و عالمان و دانشمندان ما برچسب بی سواد می زنند
چه برسد به خودمان….