کبوتر با....
گذشت آن روزها که می گفتند
کبوترباکبوتر،باز با باز!
حالا کبوتر با گنبدطلای رضاست و
باز ما تنها!….
گذشت آن روزها که می گفتند
کبوترباکبوتر،باز با باز!
حالا کبوتر با گنبدطلای رضاست و
باز ما تنها!….
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود/ هرکس میان صحن حرم راه میرود
از هر چه غصه دارد و غم میشود رها/ هر سائلی به خدمت این شاه میرود
وقتی فرشتههای حرم بال میزنند/ از سینههای شعلهزده، آه میرود
اینجا بهشت روی زمین فرشتههاست/ از کوی تو فرشته به اکراه میرود
خورشید در طواف حرم؛ وه! چه دیدنی است/ هرشب به پای بوسی آن ماه میرود
باب الجواد راه ورودی به قلب توست/ حاجت رواست هرکه از این راه میرود
بازمسیحا نفسی آمد. آمدی و تمام عطرها به دنبالت. عطر سیب ،یاس،محمدی،وعطری از بهشت.
وقتی به حرمت می روم، از دست صیاد روزگار آهو صفت می دوم و خود را به آغوشی می اندازم مهربانتر از آغوش مادر و از آنجا بوی خدا می آید،بوی علی ،بوی زهرا،حسن و بوی سیب،بوی حبیبم حسین .که آنجا فرشته صفتی به جسم خالیم روحی تازه بخشد.که کوله بار دردهایم را لحظه ای بر زمین بگذارم و نفسی تازه کنم.
می آیم با کوله بارم تابگویمت که تمام دار وندارم همین است.ای امیدم میلاد
توست.شاید بتوانم در این ساعت دردهایم را فراموش کنم.
وقتی قدمگاهت را بیاد می آورم،احساس غرور می کنم که بوسه بر جای پای پسر زهرا می زنم.پایی که آرزو می کردم ،ای کاش روی چشمانم می گذاشتی تا لایق دیدن روی مهدی شود.آن خاک را چون مرهمی به چشمانم می کشم که از گریه انتظاربه دیدگان یعقوب شبیه شده
کبوتران حرمت هر کدام برگیست از کتاب کرمت .که پر کشان از بالای سرم می روند و با زبان بی زبانیشان با من رازها می گویند و به من می گویند:ما بهشت خود را یافتیم.تو فکری به حال خود کن.
رضا جان از بچگی با کرمت آشنایم.آن زمانیکه پدر مرا بلند می کرد و روی شانه اش می نشاند تا بوسه بر صدفی بزنم که دردانه مروارید جسمت در آن آرمیده.و من با تمام شور و شوقم بوسه ای معصومانه بر ضریحت می زدم.رضا جان پاک،ساده،عاشقانه می گویم:با آمدنت روی تمام آبرومندان عشق را سفید کردی و با رفتنت دیدگان عشق تاریک و سرد شده
میلاد ثامن الحجج، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
بر تمامی مدافعین و خادمین مکتب اهل بیت علیهم السلام مبارک باد
پس از آنکه مأمون بر برادرش امین، پیروز شد، در حقیقت، حکومت عباسیان را که در اصل تکیه بر خراسانیان داشت، بیشتر از پیش، خراسانی کرد. حکومت امین، تکیه بر عناصر عربی و خاندان عباسیان داشت، اما حکومت مأمون از این دو جهت، ضعیف بود. لذا وی سعی کرد تا پایگاه دیگری بدست آورد. برای ایجاد این پایگاه، میتوانست حمایت مردم را که علاقه به علویان داشتند، جذب نموده از آن ابزاری برای سرکوبی قیامهایی بسازد که بنام علویان صورت میگرفت. ابن خلدون فراوانی شیعیان را سبب چنین دعوتی از سوی مأمون برای ولایتعهدی امام رضا _ علیه السلام _ میداند.[1]در نظر عامه مردم آمدن امام و پذیرش دعوت مأمون برای گرفتن خلافت و یا ولایتعهدی، مهر تأییدی برای مأمون بود، این یکی از اهداف مهم این اقدام بود.
امام ابتدا دعوت مأمون را نپذیرفت. بدنبال آن اصرارهای مأمون به تهدید تبدیل شد و بالاخره پس از تهدیدهای فراوان [2]امام مجبور شد تا به مرو بیاید و ولایتعهدی را بپذیرد. امام این ولایتعهدی را تحت شرائطی قبول کرد؛ مهمترین شرط آن بود که مسئولیتی در قبال کارها نداشته باشد. از جمله امام فرمود: انی داخل فی ولایه العهد علی ان لا آمر و لاانهی ولاافتی و لااقضی و لااولی و لااعزل ولاأغیر شیئا مما هو قائم و تعفین من ذلک کله.[3] من ولایتعهدی را میپذیرم به شرط آنکه هیچ امر و نهی نکرده و فتوا و قضاوتی ننمایم. همچنین نقشی در عزل و نصب و تغییر وضعی که حاکم است، نخواهم داشت و از همه اینها معاف خواهم بود. همین موضع امام سبب شد تا شورشهای علوی، همچنان برپا باشد و لذا به قول برخی این ولایتعهدی نیز در فروکش کردن شورشهای علوی سودی نبخشید.[4]
مأمون برای اینکه امام در مسیر خود به شهرهای شیعی برخورد نکند، دستور داده بود تا او از بصره به طرف اهواز، از آنجا به فارس و بعد به خراسان آورده شود. رجاءبن ابی الضحاک، چنین دستور یافته بود ه امام را جز از این طریق، از راه کوفه نیاورد.[5]در بعضی از مصادر آمده است که امام از طریق قم، آورده شده است.[6] اما این مطلب صحیح نیست چرا که در کتاب عیون اخبار الرضا، تصریح شده که مأمون به رجاء نوشته بود لا تأخذ علی طریق الکوفه و قم[7] راه کوفه و قم را در پیش مگیر.
یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم مىدوزم، رازى میان زمزمههاى من با تو از نگاهم جارى است. راز نهانىام را بخوان که هلال طلایى گنبدت، ماه شبهاى تار دلشکستگان است.
رو به روى جلال تو مىایستم تا اشکهایم را قطره قطره در صحن حرمت جارى کنم.
پنجره فولاد تو، جاده ابریشمى است براى ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.
در هیاهوى بى پناهان، پاسخ تو را مىشنوم که از آن سوى پنجره زمزمه مىکردى: «نگاهدار سر رشته تا نگهدارم».
بیا و زائرانت را که پرندگان بى بال و پر تواند و به نوشیدن جرعهاى از نگاه تو دلخوشند، همچون کبوتران گنبدت پناهگاه باش.
«هشتمین رکعت عشق»
رضا جان! گلوى بغض کرده زائرانت، امروز به دنبال واژهاى است براى تبریک میلادت. کبوتران، به صف مىنشینند تا یکى یکى رو به روى تو اداى احترام کنند. اى بىکرانه! کدام دریایى که کشتى نشستهگان عالم، در کنار تو پهلو مىگیرند تا در لنگرگاه مهر تو، چند روزى آشیانه کنند؟
تو کدام آسمان صافى که همه در هواى تازه یادت نفس مىکشند تا دل شورههاى بىکران تنهایى خود را به آرامش پرکشیدن در خنکاى گنبدت برسانند؟
غروبها وقتى گامهاى سبز صداى اذان در منارهها مىپیچد و دل را در لذتى هراسان رها مىکنم، در سقاخانه دلم آماده اقامه هشتمین رکعت نماز عشق مىشوم. السلام علیک یا على بن موسى الرضا.
میلاد هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت بر عاشقان طریقش مبارک باد.
میلاد على بن موسى الرضا، مأواى دلشکستگان و تکیه گاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد!
کبوتر دلم به شوق رضا علیه السلام بال مى زند…
سخت است جدا شدن از شهر خاطره های پیامبر؛ اما تو «رضا» شده ای به رضای الهی؛ غریب آمده ای تا اسلام را از غربت بیرون بیاوری، تا غریبه ها را آشنا کنی با هم.
کبوتران مسافر را بنگر؛ رنج دوری را به جان می خرند تا نزدیک باشند به تو؛ کسی که تو را دارد، غریب نخواهد شد.
چشم ها در ایوان طلای تو، مثل گمشده ها به اصل خویش،به روزگار وصل خویش بازمی گردند. سناباد طوس، منزلی شده است تا هر کسی خودش را دوباره بیابد. آدمی، غریب است در این دنیا و تو امام غریبانی؛ آدمی مسافر است و تو کاروان سالارِ مسافران عشق؛ با ما بمان تا از رواق های تو، به دروازه های ملکوت برسیم.
چرخ می خورم و سرگردانی ام را یله می کنم روی گنبد و گلدسته ها.
چرخ می خورم و بی قراری ام از ایوان می گذرد و بند می شود به پنجره فولاد.
چرخ می خورم و تشنگی ام در حوالی سقاخانه پرسه می زند.
چرخ می خورم مدام و کبوتر آرزوهایم بالبال می زند.
من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بی دریغ تو را فخر می کند. نشانی ساده تو از خاطر هیچکس نمی رود؛وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایهسار شمایند و شما سایه بان خاک تا افلاک. و من هنوز آه می کشم و هنوز چرخ میخورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی.
موسسه جهانی سبطین رقیه ندیری
هر که این نماز را بجا آورد، گناهش آمرزیده شود.
ماه ذیقعده ماهی پر خیر و برکت است و انجام اعمالی نیز در این ماه توصیه شده است. از جمله اعمال این ماه نماز مخصوص روزهای یکشنبه ماه ذیقعده است.
نماز ماه ذیقعده:
در روز یکشنبه ماه ذیقعده غسل کن و وضو بگیر و چهار رکعت نماز بخوان. به این صورت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید سه مرتبه و معوذتین (سوره ناس و فلق) را یک مرتبه بخوان. بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کن و در پایان استغفار، بگو لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.
پس این ذکر شریف را قرائت کن: « یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ .»
رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) به خواندن این نماز توصیه داشته و فرمودند: هر که این نماز را بجا آورد، توبهاش قبول و گناهش آمرزیده شود و دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند.
توسعهی رزق و روزی، قبرگشاده و نورانی، رضایت والدین و آمرزش پدر و مادر و نسل و فرزندان پاداش کسی استت که این نماز را به جا آورد.
این شخص با ایمان میمیرد و دینش گرفته نمیشود و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا میکند و به آسانی جان خواهد داد.
***
همچنین روزه سه روز متوالی در این ماه که از ماه های حرام می باشد توصیه شده است که هر که در یکی از ماه های حرام سه روز متوالی که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد، ثواب نهصد سال عبادت برای او نوشته شود.
سبک زندگی بر پایه بندگی
خداوند متعال در قرآن مجید هدف از خلقت انسان و همه موجودات هستی را عبودیت و توحیدمحوری بیان نموده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای عبودیت و بندگی» (۱) و نیز «و لقد بعثنا فی کل امت رسولا ان اعبد و ا الله و اجتنبو الطاغوت و منهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلاله؛ میان هر امتی پیغمبری برانگیختیم که خدا را بپرستید و از طغیانگری کناره گیری کنید. بعضشان را خدا هدایت کرد و بعض دیگرشان ضلالت برایشان مقرر گشت» (۲) و برای رسیدن به این بندگی و توحیدمداری، بیشک سبک زندگی از مهمترین لوازم آن است.
اگر انسان در همه شئون زندگی خویش و در همه فعالیتها و افعال و گفتار خود صبغة اللهی عمل نماید و رنگ خدا را که بهترین رنگهاست بر گزیند «صبغهَ ٱللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ ٱللهِ صِبغَةً وَ نَحنُ لَهُ عَابِدُون؛ این رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است و ما پرستندگان او هستیم» (۳) و در صراط مستقیم الهی که همان عبودیت الهی است قدم بردارد «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و این که مرا پرستش کنید که این راهی است راست» (۴) به یقین زندگی معنادار خواهد شد.
پاسخ به تمامی پرسشهای ۲۰ گانه ای که رهبر معظم انقلاب در راستای سبک و فرهنگ زندگی مطرح نمودهاند؛ همان بندگی خدای متعال در تمامی شئون زندگی میباشد.
در این مجال سعی شده است به عنوان نمونه به دومین پرسش معظم له که: چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟ به صورت اجمالی پاسخ داده شود تا به نقش برجسته بندگی و عبودیت در شکل گیری سبک زندگی اسلامی اشاره ای نموده باشیم.
رعایت حقوق متقابل افراد در روابط اجتماعی یکی از مهمترین شاخصههای جامعه اسلامی میباشد. در جامعه ای که مبنا و جهان بینی بر اساس مادیات و منافع فردی شکل گرفته باشد قطعاً رعایت حقوق متقابل بی معنی خواهد شد. امروزه بیتوجهی به این شاخصه مهم در جامعه باعث بروز مشکلات فراوانی برای حاکمیت و افراد جامعه شده و این در حالی است که آیات و احادیث فراوانی در باب رعایت حقوق متقابل افراد بیان شده است.
کسی که در مسیر بندگی خدای متعال قرار گیرد چه در محیط خانواده و چه در اجتماع سعی بر آن دارد تا با عمل به دستورات دین مبین اسلام و با این بینش که بنده باید به وظیفه بندگی خود در تمام شئون زندگی عمل نماید؛ نمایش کاملی از انسان با ایمان و با هدف را به اجرا گذارد.
بندگی خدا در همه زندگی روزمره ما میتواند جریان داشته باشد. به عنوان نمونه صداقت یکی از فضایل اخلاقی در اسلام است که با نبود آن جامعه به سمت دروغ و فریب و عدم اعتماد افراد به یکدیگر پیش خواهد رفت.
کسانی که طوق بندگی بر گردن نهند با صداقت و اخلاص خود سعی بر آن دارند تا دوستی، برادری و برابری در جامعه مسلمین افزایش یابد و همه با وحدت و همدلی جامعه ایده آل اسلامی که از آن به مدینه فاضله تعبیر میشود را به وجود آورند.
روایات زیادی در باب حقوق افراد نسبت به یکدیگر در منابع اسلامی وجود دارد. بهتـریـن مـتـن حـدیـثـی کـه بـه بـیـان حقوق و وظـایـف متقابل پرداخته اسـت؛ رساله حقوقیه از امام زینالعابدین (علیهالسلام) است که در آن امام چهارم حق برادر دینی، حق هـمـسـایـه، حـق خـویـشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده، حق همنشین و دوست و شریک، حق والی و رعیت، حق مشیر و مستشیر را بیان نمودهاند.
در حدیثی امـام صـادق (علیهالسلام) بـه مـعـلی بـن خـنیس به برشماری حقوق برادران دینی نسبت به یکدیگر پرداخته و میفرمایند: «ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک؛آنچه برای خود دوست میداری، برای او هم دوست بداری و آنچه برای خویش ناخوشایند میدانی، بـرای او هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـی.» (۵)
به راستی اگر همه افراد جامعه اسلامی به این حدیث زیبا عمل نمایند جامعه، رنگ الهی نخواهد گرفت؟
و یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فـرمـوده اند: «المـسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.» (۶)
امروزه شاهد آن هستیم که تمامی رسانهها و مطبوعات اعم از سایتها و خبرگزاریها و روزنامهها بدون هیچگونه واهمه ای از عواقب کارشان، انواع تهمتها و دروغها را منتشر میکنند و هیچ شهروند عادی و یا مقام مسئولی امنیت جانی و حیثیتی ندارد.
مخلص کلام این که اگر به اعمال و رفتار خود با دیگران ریزبین شویم و هر روز ولو دقایقی اندک سعی بر محاسبه و مراقبه از نفس، روحیات، افکار و اعمال خود داشته باشیم و واقعاً بخواهیم به وظایف بندگی که خدای متعال برای انسان در همه شئون زندگی مقرر نموده است عمل نماییم به طور حتم روابط متقابلی که با دیگران در موقعیتهای متفاوت خواهیم داشت به سمت اسلامی و الهی شدن پیش خواهد رفت و جامعه ای اسلامی به وجود خواهد آمد که غیر مسلمین هم راغب به روی آوردن به آن جامعه و عمل به دستورات نورانی آن خواهند شد.
پی نوشت ها :
۱- الذاریات/۵۶
۲- نحل /۳۶
۳- بقره/۱۳۸
۴- یس/۶۱
۵- محجة البیضاء، ج۳، ص۳۵۴
۶- محجة البیضاء، ج۳، ص۳۵۸
www.islamiclife.ir (نویسنده:بابک بلالی خسوشاهی)