شهادت حضرت زهرا علیها السلام افسانه نیست
نویسنده : امیر حسین نخودیان
منبع اختصاصی:راسخو
چکیده
این رساله ی کوتاه در وصف مظلومیت سرور زنان دو عالم، پاره ی تن واپسین پیامبران صل الله علیه واله، مادر ائمه اطهارعلیها السلام و وارث سرور پیغمبران است. همان بانویی که همنشین اوصیا بود، فاطمه ی زهرا علیها السلام که فرشته ای انسانی است، آن بتول عذراء و بانوی شهیده و ستمدیده، تا هنگامی که آسمان بر زمین سایه می گسترد، صلوات خدا بر او، و همسر و فرزندانش باد . وآی ؛که چه غمی دل بشر را می جوشاند. دل فرزندان و شیعیانش، بیت الاحزان اوست. این رساله در بیان رنج ها و مصیبت هایی است که بر وجود مبارک ایشان روا داشته اند که منجر به شهادت آن بزرگوار گردید.
کلید واژه
حضرت زهرا علیها السلام، حضرت علی علیه السلام ، پیامبر اکرم صل الله علیه واله ، شهادت ، بيعت
مقدمه
در این نوشتار، سخن از کسی است که پیکره مادی بدن ، یعنی نطفه او از میوه های بی همتای بهشتی است . بهترین زنان بهشتی؛ قابله اش گردیدند ، و پاک و پاکیزه با دریای عظمت و شوکت ، قدم پاک به عرصه خاک نهاد ، و فاطمه اش نامید . چنان مسیر پر پیچ و تاب زندگی را به خوبی طی نمود، که از بزرگ ترین سفیر هدایت و فروزانترین خورشید نبوت و رسالت ، پدر عالی مقامش به مدال (فدا ها أبوها) مفتخر شد. اما هزار حیف و افسوس که هنوز هجده بهار از زندگی دنیا بیشتر ندیده بود ، که سفره زندگی او را برچیدند و بر گلبرگ چهره اش، نقش سیاهی سیلی کشیدند. غنچه نشکفته اش را پرپر کردند و صد ها قصه پر از غُصّه دیگر. تاریخ اسلام حوادث بسیار تلخ و ناگواری به خود دیده است که مطالعه و بررسی آن ها علاوه بر عبرت آمیزی، انسان ها را با بسیاری از حقایق مسلم تاریخ صدر اسلام آشکار خواهد ساخت .یکی از این حوادث بسیار تلخ و ناگوار جریان سقیفه و بیعت گرفتن از امیرالمو منین علیها السلام و شهادت یگانه دختر پیامبرصل الله علیه و اله، حضرت زهرا علیها السلام است. این رویدادها آن چنان تاسف بار و غم انگیز است که فکر هر انسان مومن را به خود خیره می کند و دلش را مالا مال از غصه و اندوه می نماید. واقعا” ! چه زود سخنان و سفارش های پیامبر خدا صل الله علیه واله به فراموشی سپرده شد؟! و چه زود کینه ها و بغض های دیرینه سر باز کرد ؟! و چه زود جسارت ها و بی حرمتی ها به خاندان پیامبرصل الله علیه واله آغاز گشت؟! کاش آن چه می گوئیم افسانه بود و خوابی زود گذر .اما هزار دریغ که حقیقت است و واقعیت ؛و این نوشتار ، حکایتی است از یک واقعیت ، واقعیتی جانکاه و درد آور ، از یک دریا اندوه ، یک اقیانوس غم و رنج ، حکایت یک «شهادت در اوج غربت» .این حوادث تلخ، آنچنان مسلّم و قطعی است،که در کتاب های معتبر شیعه و سنی به طور واضح و شفاف منعکس شده است،لذا جای هیچ گونه شک و تردیدی را باقی نمی گذارد.هر چند برخی از متعصّبان کور اندیش با حرف های بی پایه و اساس سعی در غیر واقعی جلوه دادن این حقایق دارند. آن چه در این مجموعه به خوانندگان محترم ارائه خواهد شد، بیان گوشه ای از روایات متعدد و فراوان اهل تسنن پیرامون وقایع تاسف بار پس از شهادت پیامبر خداصل الله علیه واله و مصایب اندوه بار حضرت صدیقه طاهره علیها السلام است، که با تحلیل و بررسی دقیق آنها نتایج بسیاری در برخواهد داشت. اينك مطالبى را كه در اين مورد نقل كرده اند; تحت چند عنوان بيان مى كنيم.
احترام خانه حضرت زهرا علیها السلام در قرآن
احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت محدثان یادآورى شده، وقتى آیه مبارکه ﴿فی بُیُوتٍِِِِ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذَکََرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّّّّهُ لهُ فیهابِلغُدُُُُوِّوَ الاصالََُ﴾(1) بر پیامبرصل الله علیه واله فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کردند، در این هنگام شخصى برخاست و گفت: از پیامبر اکرم سوال کردند مقصود شما از این بیوت با چنین اهمّیّت چیست؟ پیامبر صل الله علیه واله فرمودند : مقصود من از این بیوت خانه های پیامبران خدا صل الله علیه واله است ! در همین موقع ابوبکر از جا یش برخاست، در حالى که به خانه فاطمه علیها السلام و على علیه السلام اشاره داشت ، گفت : آیا آن خانه هم از همان خانه ها است؟ پیامبر اکرم صل الله علیه واله در پاسخ به ابوبکر فرمودند: آری آن خانه از برجسته ترین آن خانه ها است(2).
پروردگار متعال می فرماید:
(الله نوُرُ السماوات ؛والارضِ مَثلُ نُورهِ کَََمِشکاهِِ فیها مصباحُ؛ المصباحُ فی زُجاجه،الزُجاجَه کَأنّها کوُکبُ دُرّیًُِّ … .)(3)(خداوند روشنی آسمان ها و زمین است. داستان روشنای حضرت او چونان چراغ دانی است که چراغی در ان است و ان چراغ در آبگینه ای و آن آبگینه گویی ستاره ای است رخشان … .) حافظ ابن المغازلی شافی(4) با اسناد به علی ابن جعفر(5) نقل می کند که: از امام ابوالحسن کاظم(ع) مقصود این سخن خدا را پرسیدند که (چنان چراغ دانی دارای چراغ )فرمود : چراغ دان فاطمه است و چراغ حسن و آبگینه حسین. (گویی ستاره ای است رخشان) فاطمه است که اختری بود فروزان در میان زنان جهان و (روغن آن چراغ دان گوی که می درخشد) اشاره به دانش آن حضرت است که همواره می تراود.(6) پیامبرگرامى اسلام صل الله علیه واله در مدت نه ماه هر روز در مقابل خانه حضرت زهرا علیها السلام می ایستادند و به حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام، سلام مى کردند و این آیه را مى خواندند: ﴿إِنَّما یُریدُ اللّهَ لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس أَهلَ البَیت و یُطهّرَکُمْ تَطهیراً﴾(7)(جز این نیست که خدا می خواهد آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملا پاکیزه گرداند.) خانه ای که اصحاب كساء دار آن هستند. روايت معتبر و مشهور محور حديث كساء از لسان حضرت فاطمه سلام الله عليها كه از بهترين بانوان در جهان هستى و نظام حق پرستى است شرف صدور يافته و بما رسيده است و در صحت آن نزد اهل معرفت شك و ترديدى نيست فاطمه سلام الله عليها سيده نساء عالمين من الاولين و الاخرين اين چنين فرموده است.روزى از روزها حضرت خير الانام پدر عالى مقام نزد من آمد و فرمود من در بدن خود احساس ضعفى مى كنم بر خيز و كساء يمانى را برايم بياور و من را در آن بپوشان من هم امر او را سريعا اجابت نموده حضرتش را در آن كساء پوشانيدم و در اين موقع به چهره نورانى او نظاره كردم مانند ماه شب چهارده مى درخشيد. اندكى از اين واقعه نگذشت كه امام حسن عليه سلام گفت: مادرم بوى خوشى استشمام مى نمايم (احساس مى كنم بوى معطر روح بخش حضرت نبى اكرم صل الله علیه واله جدم خاتم انبياء برادر وصى خود حضرت على مرتضى صلوات الله عليهما باشد. گفتم: آرى، پسرم قضيه آنچنان است كه تو احساس نموده اى اينك جدت حضرت ختمى مرتبت خود را زير كساء پوشانيده است. آنگاه بسوى آن حضرت رفته و سلام عرضه داشته و اجازه خواست زير كساء برود و جدش به او فرمود: داخل شو.
پس اندكى نگذشت كه حسين عليه سلام سبط رسول الله صل الله علیه واله آمد و گفت: مادرم بوى خوشى مانند مشك پاكيزه شده نزد تو استشمام مى كنم و قسم بحق آن كسى كه شرافت خود را بتو عطا فرموده اين بوى پيغمبر برگزيده خداست. گفتم: آرى، فرزندم چنين است. اينك برادرت حسن هم در كنار آن بزرگوار است در اين موقع حسين هم رو به جانب كساء آورده و با كسب اجازه و سلام بر جد امجدش در زير كساء داخل و شرفياب محضر انور آن حضرت گرديد. سپس چيزى نگذشت كه پدر آن دو بزرگوار شير شجاع حضرت اسدالله على مرتضى عليه سلام از راه رسيد آن كه هدايت كننده و برگزيده خدا و چهارمين نفر از اصحاب كساء است آنگاه خطاب به ملكه ملك و ملكوت حضرت زهرا علیها السلام نموده و گفت: اى سيده نساء عالمين و اى كسى كه در آسمان با او ازدواج نموده ام اينك من بوئى به مشامم مى وزد كه گويا گل تازه اي است كه از بوى خوشش مرا سرمست نموده و بايد بوى خوش وجود مفخر عالميان سيد البشر بهترين كسى كه عمره بجا آورده است بوده باشد. (اين نسيم خوش بوى وزان حاكى از وجود اوست كه جهانى را به نسيم علم و حكمت خود معطر ساخته است).حضرت فاطمه علیها السلام به حضرت على علیه السلام گفتم: آرى، على جان چنين است كه تو مى گوى بلى حضرتش در زير آراميده و بچه گان حضرتت را در بغل خويش به لطف و عنايت در بر گرفته است سپس جلو آمده از حضرت ختمى مرتبت اذن ورود گرفت و با سرعت مشرف به زيارت آن بزرگوار شده و داخل در تحت كسا گرديد.
پنجمين كس از اصحاب كساء حضرت فاطمه زهراى اطهر دختر والا گهر پيغمبر خاتم است كه فرمود:من هم بسوى آنان رفته با تقديم عرض سلام بر پدرم رسول الله صل الله علیه واله ،ایشان به من فرمودند : داخل كساء شو دختر عزيزم كه تو بسيار محترم و گرامى هستی.چون بوسيله آن انوار خمسه كه همه مظاهر نورند آن موضع نورانى شد و همگى در زير كساء جمع و اجتماع آل عبا در آن جايگاه برقرار شد آنگاه از صنع الوهى ندای رسید: من كه خداوند عالم و آفريننده عالم و آدم خالق و جميع مخلوقات هستم سوگند ياد مى كنم و قسم مى خورم كه به عزت و جلام همانا هيچ آسمانى و زمينى و هيچ ماه تابان و قمر منيرى و هيچ منظومه شمسى و خورشيد نور فشانى و هيچ بحرى و درياى و هيچ فلك و فلكى و بالجمله هيچ مخلوق و موجودى اعم از مبدعات و مخترعات و مكونات را نيافريدم مگر جهت خاطر همين كسانى كه در تحت كساء قرار دارند. جبرئيل ملك مقرب دربار الهى عرض كرد. پروردگارا چه كسانى در زير كسايند؟ تو را به حق آنان قسم مى دهم كه هويت ايشان را براى من بيان و آنان را به من معرفى فرمای: ذات اقدس حق تعالى و مبدء اعلى در جواب جبرئيل فرمود (… فاطمته و ابوها و بعلها و بنوها…)جبرئيل، نظام كل طفيل وجود آنان مى باشد ايشان خاندان جليل نبوت و معدن رسالت و گنجينه هاى علم و حكمت هستند فاطمه اند و پدر فاطمه ايشان فاطمه اند و شوهر فاطمه ايشان فاطمه اند و فرزندان فاطمه .جبرئيل عرضه داشت: پروردگارا آيا مرا اجازت و رخصت مى دهى كه بروم بسوى زمين نزد اصحاب کساء و در خدمت آنان باشم و ششمين نفر در تحت كساء باشم.
خداوند متعال فرمود:
آرى؛ برو و شرفياب شو به محضر ايشان و با ابلاغ سلام من بر ايشان آيه شريفه تطهير را بر آنان تلاوت نما جبرئيل فرمان الوهى و رب جليل را امتثال و سلام خداوند متعال را ابلاغ نمود. (إِنَّما یُریدُ اللّهَ لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس أَهلَ البَیت و یُطهّرَکُمْ تَطهیراً) آیه را آورد و خود را حسب الامر پروردگار قرار داده و عرض نمود: ذات اقدس الوهى شما را به اين تطهير از تمام ارجاس اختصاص داده است و كرامت را مختص شما قرار داده و اين از فضل عظيم بى نهايت ذات احديت جلت عظمته مى باشد. كه اين درجه عاليه را مخصوصا بشما عطا و افاضه فرموده است .سپس حضرت ولى الله اعظم مرتضى علیه السلام از حضرت رسول خاتم محمد مصطفى صل الله علیه واله سئوال كرد و عرض نمود: اى حبيب من بفرما جلوس و نشستين ما در اينجا چه بهره و فائده بر آن مترتب است و نفعش بحال امت و شيعيان ما چيست ؟ حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود سوگند به كسى كه مرا به رتبه نبوت ختميه برگزيد و مرا از میان کل نظام هستى منتخب و مختار خود قرار داده است كه فوائد بسيار و بهره هاى بى شمار از اين جلوس ما در اين موضع عائد و نصيب دوستان و شعيان ما مى شود. از جمله اينكه ياد اين ماجرا و خبر نافع اثر در هر مجلس و محفل كه از ناحيه شيعيان و پيروان ما مطرح شود خداوند متعال و ذات ذى الجلال و الاكرام رحمت خاصه رحميه خود را نازل و جنودى ربانى از سپاه و لشكريان خود از ملائك و فرشتگان الهى كه قواى پخش رحمت و فيض پروردگارند بطور دسته جمعى محور آنان جمع و اطراف آنان را مى گيرند.و بركات ما را بر آنا نازل و فيض و رحمت ما را بر آنان اشراق و متجلى مى سازند و پيوسته آن فرشته گان و مامورين انتظام الهى از آنان حراست و حفاظت و نگهبانى مى نمايند تا هنگامى كه از آن مجلس نورانى متفرق و پراكنده شوند. نه تنها همين است كه از فوائد بلكه تشكيل مجلس و محفل ذكر حديث كساء موجب رفع غموم و كشف هموم و برطرف شدن اندوه آنان گردد .
و نيز از جمله فواد ذكر حديث كساء در مجالس و محافل آن است كه حاجت حاجتمندان اداء و نياز نيازمندان روا و گرفتارى ها ئيكه در نظر دشوار است بلطف و عنايت پروردگار مرتفع شده ارباب حاجت مشمول فضل خدا گرديده رضوان و خوشنودى خود را شامل حال ايشان كند و بهتر از اين فوائده اى متصور نيست.
پس از بيان خاتم پيغمبران در رابطه حديث شريف كساء و ذكر فوائد آن امير اهل ايمان على عليه السلام فرمودند: شكر بى نهايت خدا را كه ما و پيروان واقعى ما را نائل به اين فيض خاص و نعمت گردانيد و اين سعادت را به شيعيان ما عطا نموده و باید در قبال اين نعمت و سعادت و رستگارى شاكر و سپاس گذار پروردگار خود بوده باشيم.مشخص است كه شئون كماليه و فضائل حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بسیار فراوان است و به همين دلیل است كه نمی توان همه آن ها را شمارش کرد و این بس که براى اثبات اين واقعيت اسماء و القاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها بیان شود:
(رحيمه ) ناميده شده است به این دلیل که مظهر رحمت رحيميه الهيه است.
(صفيه ) ناميده شده است به این دلیل که مختار و برگزيده خداست.
(شريفه ) ناميده شد است به این دلیل که داراى شرافت نسبى و حسبى و شخصى است.
(جميله ) ناميده شده است به این دلیل که مظهر جمال ذات كل الجمال الوهى است.
(انسيه حوراء) ناميده شده است به این دلیل که او انسان فرشته خواست.
(رشيده ) ناميده اند به این دلیل که آن حضرت در نهايت كمال عقلانى و روحى و جسمى است.
(معصومه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت داراى مرتبه ای عصمت است.
(عفيفه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت در منتهى درجه پاكدامنى است.
(عطوفته ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت در مرتبه عطوفت و مهربانى است.
( روفه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت در مرتبه رافت و دلسوزى است
(حبيبه الله ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت حبيبه الله و محبوب خداست.
(بقيه النبوه ) ناميده شده است به این دلیل که حضرت وجودش موجب بقاى دين اسلام است.
(كوثر محمدى ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت وجودش منشاء خير كثير است.
(ركن الهدى ) ناميده شده است به این دلیل كه آن حضرت ركن اساسى دين و هدايت است.
(زاهد) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت تارك دنيا است.
(عابد) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت دائما به پرستش خداى يكتا اشتغال داشته.
(عارفه و شاهده ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت هميشه مستغرق در شهود شروق نور حق بوده است.
(مليكه) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت خاتون دنيا و آخرت و ملكه ملك و ملكوت است.
(فاطمه) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت از هر شر و بدى و آراسته و دریای خير و خوبى بوده است.
(صديقه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت در تمام گفتارش صادق و راستگو بوده است.
(محدثه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت هميشه با فرشتگان صحبت داشته است.
(راضيه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت از هر جهت و هر بابت راضى و خوشنود بقضاء الهى بوده است.
(مرضيه ) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت تمام اعمال و رفتارش بتمام جهات مورد رضايت پروردگارش بوده است.
(زهرا) ناميده شده است به این دلیل که آن حضرت وجودش مظهر نور است.
پیامبر اكرم صل الله علیه واله می فرمایند: (… نور دخترم فاطمه از نور خداست … .)(8)
مقام حضرت زهرا علیها السلام در بهشت
شخصیّت انسانی مانند فاطمه ای زهرا علیها سلام دارای خصوصیّاتی است که وی را نشانه ی قدرت بالغه و توانایی بدیع وعجیب پروردگار جهانیان قرار می دهد. خدای تعالی حضرت محمد صل الله علیه واله را خلق فرمود تا آیت و نشانه ی قدرت او درمیان انبیا صل الله علیه واله و فرستادگانش باشد. آن گاه به ایجاد پاره ی تن و دخت عزیز و گران مایه ی آن بزرگوار، فاطمه ای زهرا علیها سلام امر فرمود تا آیتی برقدرت بی منتهایش در ایجاد وآفریدن آفریدگانی از جنس زنان باشد ؛ یعنی زنی که خلاصه و عصاره ی فضایل و کرامت هاست؛ بانویی که مجموعه ای است از موهبت ها وبزرگواری ها؛ خانمی که از پروردگار مهربانش بهره ی فراوانی از عظمت و نصیب بی نظیری از جلالت قدرت دریافت کرده است ؛ به حدّی که هیچ زنی را نرسد که بتواند به این منزلت دست یابد. یکی دیگر از مقامهای والای آن حضرت علیها سلام، مشترک بودن ایشان در درجات بهشت است، حضرت فاطمه ای زهرا علیها سلام از جهت درجه و مقام با پیامبر صل الله علیه واله و امیرالمؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در بالا ترین مقام و در جه بهشت قرار دارند . و همچنین از مقامها و درجاتى كه مخصوص و مختص به حضرت فاطمه ای زهرا علیها سلام می باشد این است که ایشان را یکی از پنج تن آلعبا علیه السلام می دانند. اگر دقیق تر در برخی از روایات توجه کنید روشن مىشود كه برای آنها مقامات و درجات خاصى وجود دارد، که هیچ گاه بشرى به این مقامات والا راهی نمی یابد.
پیامبر اكرم صل الله علیه واله و سلم فرمود:
﴿اناَ و فاطمةُ و علىُ والحسنُ والحسینُ فى مكانِ واحدِ یوم القیامة ﴾
«همانا درروز قیامت من و فاطمه علیها السلام و على علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام داراى مقام و منزلت واحدى هستیم.»(9) امیرالمؤمنین علیه السلام از قول پیامبر خدا صل الله علیه واله می فرمایند: ﴿فى الجنة درجة تدعى «الوسیله». فاذا سالتم الله فسالوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول الله، من یسكن معك فیها ؟ قال: على و فاطمه و الحسن والحسین﴾(10)« یکی از بالاترین درجات بهشت درجه «الوسیله» است،که پیامبر صل الله علیه واله می فرمایند: برای من بالا ترین درجه بهشت را از خدا طلب کنید . از پیامبر صل الله علیه واله سوال کردند : ای پیامبر درجه وسیله مخصوص چه کسانی است ؟ جواب دادند :امیر المومنین على علیه السلام ، فاطمه علیها السلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام »(11). به همین جحت در زیارت پیامبر صل الله علیه واله این درجه برای ایشان طلب می شود:﴿اللهم اعط محمداََ الوسیلة و الشرف و الفضیلة.﴾(12) رسول خدا صل الله علیه واله می فرمایند: ﴿انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش﴾«مقام من و امیر المومنین على علیه السلام وحضرت زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام روز قیامت در قبهاى قرار دارد كه زیر عرش است .» پس روشن است که بالا ترین مقام بهشت درجه الوسیله است که پیامبر صل الله علیه واله و امیر المومنین على علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در آن قرار دارند.و بالا تر از درجه الوسیله درجه ی دیگری نیست(13).
قطره ای از دریای فضایل
بزرگی هر ظلم و ستم ، به بزرگی کسی است که بر او ظلم می شود . اگر شخصی بسیار معمولی و در درجه پایین، از مقام و منزلتي را به ناحق بکشند ، این ظلمی است که در حق او روا داشته اند ، چرا که حق حیات را از او گرفته اند.اما اگر شخص مظلوم ، پیامبر الهی و سفیر خداوند به سوی مردم باشد ، حتی یک یک زخم بر پیکر او رساندن ، هزاران هزار بار بالاتر از کشتن یک انسان عادی است .و این است که گاهی خداوند متعال ،حتی برای کشته شدن شتر یک پیامبر (مثل ناقه صاله )، قومی را بر خشم و غضب و قهر خویش گرفتارمی ساخت، و عذاب برای آنها می فرستاد. زیرا که کشتن ناقه صالح، یعنی اهانت به پیامبر خدا؛ و اهانت به پیک و سفیر و پیام آورنده الهی ، اهانت و بی حرمتی به ساحت قدس کبریای الهی است . لذا ، کشتن شتر او هم ، جنایتی بسیار عظیم و بزرگ است ، تا چه رسد که رسول الهی را بکشند، که در آن صورت ، نه حیات خلیفه خدا ، بلکه حیات معنوی جامعه ، را باد فنا سپرده ، و از بین برده اند .
به خوبی روشن گردید که بزرگی هر ستم ، به بزرگی کسی است که به او ستم شده است . اکنون آنچه در پیش رو دارید ، قطره ای از اقیانوس بیکران فضائل و مناقب حضرت صدیقه کبری ، فاطمه زهرا علیها سلام از منابع اهل تسنن است است ،پیامبر اکرم صل الله علیه واله فرمودند: «در شب معراج وارد بهشت شدم و از میوه درخت بهشت تناول نمودم و حضرت فاطمه علیها السلام ازآن متولد شد»(14).
پیامبر اکرم صل الله علیه واله فرمودند:«یا علی (علیه السلام)! به راستی که خداوند حضرت زهرا علیها السلام را برای همسری با تو قرار داد و زمین را مهریه حضرت فاطمه ای زهرا علیها السلام ، قرارداد پس هر کسی که به روی زمین راه رود، در حالی که با حضرت فاطمه ای زهرا علیها السلام دشمن باشد، راه رفتن برای آن بر روی زمین حرام است».
رسول خدا فرمودند:
« در حالی که اهل بهشت در آنجا در ناز و نعمت هستند ، و اهل آتش در آنجا معذب هستند ، ناگاه بر اهل بهشت نوری ساطع می گردد! بهشتیان به یک دیگر می گویند : این نور از کجاست ؟! شاید خداوند بر ما نظر کرده است ! پس رضوان، (خازن بهشت) به آنها می گوید نه ! (چنین نیست) بلکه علی با حضرت زهرا علیه السلام مزاحی کرد و فاطمه علیها السلام تبسم نمود و این نور از دندان های حضرت زهرا علیها السلام است که این گونه می درخشد.»(15) و نیز فرموده اند:« به راستی که، نخوستین کسی که وارد بهشت می شود، حضرت زهرا علیها السلام است»(16)
نبي اكرم صل الله علیه واله( فاطمه علیها السلام) را ازحوادث آينده آگاه می کنند
پیامبر اکرم صل الله علیه واله فرمود :﴿ فداها أبوها … ﴾حضرت فاطمه علیها السلام به چه مقامی نائل شده ، و پرنده ملکات قدسیش ، بر فراز کدامین افق ،پر کشیده که سرور کائنات و خلاصه موجودات ،ساقی جام الستی و گل سر سبد عالم هستی ، چشمه جوشان محبتش از زبان حق بیانش ، چنین فوران نماید که بار ها بفرماید : « پدرش فدایش باد »(17) ونیز « پدر و مادرم به فدایت باد »(18)و این کلام ، نشان محبت یک پدر به دخترش نیست ؛ بلکه موجب حقیقتی است ، بر خاسته از در یای بی انتهای وحی که : ﴿ وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهوی ، إِن هُوَ إِلاّ وَحیُ یُوحی. ﴾(19) « هر گز به گزاف و هوا سخن نگوید ، آنچه بگوید وحی است وبس .»به هر چه مدح و ثنا بود و هست خاتمه داد .چو گفت : جان محمد فدای فاطمه باد .یکی از علمای اهل تسنن به نام جوینی، از قول پیامبر اکرم صل الله علیه واله می گوید که فرمودند :﴿ . . . فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة…﴾ هرگاه به دخترم فاطمه نگاه می کنم بیاد مىآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده ، از وى هتک حرمت شده ، حقش غصب ، و ارثش منع شده ،پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمىآورد: یا محمداه . . . . پس او اولین کسى از اهل بیتم مىباشد که به من ملحق مىگردد ، پس بر من وارد مىشود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول (شهید) …» (20)«رسول خدا صل الله علیه واله به امیرالمومنین علیه السلام و فاطمه ی زهرا علیها السلام فرمودند: آیا نمی دانید که چه چیزهایی برایتان پیش خواهد آمد و شما پذیرایش خواهید شد؟ گفتند چرا؛ اما بر ناملایمات و آن چه که ما را به خشم می آورد، صبر می کنیم.»(21) در کشف الغّمه آمده است که پیامبر فرمودند:«دخترجان، تو بعد از من مظلوم واقع خواهی شد. پس از من ، بر تو ستم خواهند نمود. هرکه تورا بیازارد، مرا آزرده و هرکه به تو جفا کند، بر من جفا روا داشته است. هر که با تو پیوند نماید، با من پیوند نموده و هر که از تو ببُرد، از من بریده و هر که با تو انصاف ورزد، با من انصاف ورزیده است؛ زیرا که تو از من هستی و من از تو . تو پاره ی تن من هستی و روح و روان من که در میان دو پهلویم قرار دارد.» سپس فرمودند :« از کسانی از امّت من که بر تو ستم نمایند ، نزد خدا شکایت خواهم کرد .» امام صادق علیه السلام درحدیثی بلند فرمودند: «رسول خدا صل الله علیه واله و سلم به دخترشان، فاطمه علیها السلام فرمودند: …آیا نمی خواهی به فرشتگان، در کناره های آسمان، بنگری که به تو چشم دوخته اند تا چه امر کنی؟ به شوهرت می نگرند که مردمان جمع شده اند و او با آنان، در پیشگاه خدا ،جدال می کند . نمی بینی که خدا با قاتل فرزندانت و دو قاتلت و کشنده ی شویت چه می کند؟…»(22). رسول گرامی صل الله علیه واله و سلم به صراحتِ تمام به دخترشان حضرت زهرا علیها السلام خبر دادند که کشته خواهد شد؛ همان طور که شوهر و فرزندانش نیز کشته می شوند. در این قسمت خواهید خواند که چه سختی ها و درد هایی بر سر بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آمده؛ مصیبت هایی که موجب به شهادت رسیدن و در گذشتن آن حضرت شدند.
فاطمه زهرا علیها السلام بعد از وفات رسول اکرم صل الله علیه واله
خواننده محترم گفتارما در این نوشته به موضوعی بس حساس،از نظر تاریخی، مذهبی، اعتقادی رسیده است و من نمی دانم انعکاس جملاتی که در این جا ذکر خواهم کرد چه خواهد بود؟شاید خواننده گرامی به بیان این حقایق راضی نبوده آن ها را کذب و افترا بداند و بر نویسنده حکمی غیابی جاری سازد؛ من در بیان این مسائل معمولا از منابع شیعه استفاده نکرده ام و بیشتر آنچه می آورم ، فقط و فقط از منابع و مآخذ عامّه انتخاب گردیده است ؛ بنابر این ، اگر آن چه ذکر می شود صحیح و صادق باشد که مطلوب من حاصل است و چنان که این مطالب غیر صحیح و نادرست باشد مسولیّتی متوّ جه من نیست ؛ بلکه مسولیّت به عهده ی این منابع مآخذ خواهد بود . اگر این مسائل در نزد دانشمندان متقدّم عامّه صحیح و مسلم نبوده ،آن ها را در کتب صحیح خود- که در نزد شان اعتبار فراوان دارد- نمی آوردند . چقدر متأسّفم که این وقایع درد انگیز و امور تأسف آور و گرد باد های تند و ویرانگر بر خاندان رسول خدا و عترت وی، در زمانی کمتر از یک هفته بعد از وفات پیامبر ،وارد آمد! اکنون بخوانید :
جمع کردن هیزم
1- ابن قتيبه می گوید: «… ابوبكر ، عمر را به دنبال آنها كه در خانه امیر المومنین علي علیه السلام جمع شده بودند فرستاد ، آنها از بيرون آمدن از خانه خودداري نمودند . در اين هنگام عمر دستور داد كه : هيزم بياوريد . پس خطاب به اهل خانه گفت : قسم به آن كس كه جان عمر در دست او است بايد خارج شويد والا خانه را با اهلش به آتش می كشم . شخصي به عمر گفت : آيا مي داني كه فاطمه ای زهرا علیها السلام در اين خانه است ؟ عمر گفت : اگر چه فاطمه علیها السلام در خانه باشد خانه را با اهلش به آتش می كشم. »(23)
2- ابن خیزران،در کتاب غرر خود از زید ابن اسلم روایت میکند:«من از جمله کسا نی بودم که به هنگام خوداری امیر المومنین علی علیه السلام و یارانش از بیعت به همراه عمر هیزم به طرف درب خانه فاطمه ای زهرا علیها السلام بردیم »(24)روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آنها در این مجال ، ممکن نیست ، لذا در پایان این قسمت به ذکر نام چند تن دیگر اکتفا می کنیم و از آوردن عبارت هایشان که غالباَمشابه عبارت های گذشته است خودداری می کنیم(25)
رفتن عمر به خانه علی علیه السلام برای آتش زدن
بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا علیها السلام مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزم ها نموده اند .
1.«عمر به سوي خانه فاطمه علیها السلام رفت و گفت : اي دختر پيامبر به خدا قسم نزد ما هيچ كس دوست داشتني تر از پدرت نيست و بعد از پدرت هيچ كس نزد ما دوست داشتني تر از تو نيست . به خدا قسم! اين محبت مانع از آن نمي شود كه به خاطر اين افرادي كه نزد خود جمع كرده ای، دستور دهم خانه را بر سرتان بسوزانند!. »(26)
2- «عمر به سوی خانه ی علی علیه السلام آمد تا اینکه خانه را با هر که در آن است بسوزاند…»(27)
3- « ابوبکر سراغ علی علیه السلام فرستاد تا از وی بیعت بگیرد ولی او بیعت ننمود، لذا عمر در حالی که مشعل را به دست داشت آمد ، و فاطمه علیها السلام او را بر درب خانه اش مشاهده کرد…»(28)
4- «عمر با پاره ای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش بکشد…» (29)
دستور وتهدید به آتش زدن
1- اسماعيل عماد الدين می گوید: «ابوبكر به عمر بن خطاب دستور داد تا علي علیه السلام و كساني كه با او هستند را از خانه فاطمه علیها السلام خارج كند . ابوبكر به آنها دستور داد كه اگر از بيرون آمدن خودداري كردند با آنها جنگ كن . دراين هنگام عمر با قطعه اي آتش به سوي خانه فاطمه علیها السلام روانه شد تا آنجا را به آتش بكشاند پس فاطمه علیها السلام گفت : كجا اي پسر خطاب ؟! آيا آمده اي خانه ما را به آتش بكشي ؟! عمر گفت : آري! مگر آنكه داخل شويد[در بیعت ابوبکر] همان طور كه امت داخل شده اند»(30)
2- محمد حافظ ابراهيم در قصيده عمريه مي گويد :و قولة لعلي قالها عمر اكرم بسامعها اعظم بملقيها ، حرقت دارك لا ابقي عليك بها ، ان لم تبايع و بنت مصطفي فيها «چه نيكو سخني عمر به علي علیه السلام گفت : چه بزرگوار است شنونده و چه با عظمت است گوينده آن . در صورتي كه بيعت نكني خانه ات را به آتش مي كشم و نمي گذارم در آن بماني اگر چه دخترمحمد صل الله علیه واله در خانه ات باشد .» (31)
3- ابن عبد ربه می گوید :«ابوبكر به عمر دستور داد اگر از خروج از خانه خود داري كردند با آنها به جنگ بپرداز. پس عمر با شعله اي از آتش روانه خانه فاطمه علیها السلام شد تا آنجا را به آتش بكشاند. در اين هنگام عمر با فاطمه علیها السلام برخورد كرد و فاطمه علیها السلام به وي گفت : اي پسر خطاب آيا براي به آتش كشيدن خانه ما آمدي ؟ عمر گفت: آري مگر آنكه با ابوبكر بيعت كنيد همانطور كه امت چنين كردند »(32)
4- ابن ابي الحديد معتزلي می گوید: «عمر به طرف آنها ( كه در خانه علي اجتماع كرده بودند ) حركت كرد، و خطاب به آنها گفت : قسم به آن كس كه جانم در دست اوست يا براي بيعت كردن خارج شويد و يا آنكه خانه را بر سر شما به آتش مي كشيم .»(33) و نیز درهمان صفحه از قول ابوبكر جوهري(34) مي نويسد: «عمر براي آتش زدن خانه به ايشان حمله ور شد كه زبير با شمشير از خانه بيرون آمد .»و همچنین مي نويسد : «ابوبكر گفت : اي عمر و اي خالدبن وليد برخيزيد و به مكان آنها رفته و آنها را به نزد من بياوريد . پس آن دو به طرف خانه علي علیه السلام روانه شدند . عمر داخل شد و خالد بن وليد در آستانه درخانه ايستاد»(35) لازم به یاد آوری است که ذهبی پیرامون مذهب ابن ابی الحدید چنین می نویسد:«ابن ابی الحدید از بزرگان فضلا و ار باب کلام ، نظم ، نثر و بلاغت بود و به درستی که او معتزلی بود »(36)
5- طبري می گوید : «زماني كه طلحه و زبير و عده اي از مهاجرين در خانه علي علیه السلام جمع شده بودند ، عمربن خطاب به آنجا رفت و گفت: به خدا قسم بايد براي بيعت خارج شويد و الا خانه را بر سر شما به آتش مي كشم»(37)
6- از جماه عقاید نظام(38) آن بوده که می گوید: «عمر به خانه فاطمه علیها السلام حمله ور شد و فریاد کشید خانه را با اهلش به آتش بکشید و در خانه کسی جز علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام وحسن علیه السلام وحسین علیه السلام نبود …»(39)
7- «…عمر گفت : به خدا قسم یا برای بیعت بیرون می آیید یا خانه رابه رو یتان آتش می زنم…»(40)
8- « طایفه ای که از خدا می ترسیدند ومی خواستند رعایت حال پیامبر اکرم صل الله علیه واله را در مورد دخترش بنمایند،
گفتند:ای اباحفص [کنیه عمر] در این خانه فاطمه علیها السلام است ، او گفت: اگر چه او باشد خانه را به آتش می کشم … »
آتش زدن درب خانه
1- عبدالفتاح عبدالمقصود از علماي معاصر اهل تسنن در كتاب الامام علي بن ابي طالب علیه السلام می گوید:
«آري چنين گفته شده كه عمر بن خطاب در روز سقيفه در حالي كه در ميان اصحاب و يارانش به طرف خانه فاطمه علیها السلام حركت ميكرد به اين نتيجه رسيد كه: آتش بهترين وسيله براي حفظ وحدت و آرامش ميان مسلمانان است!!»(41)
2- مقاتل بن عطيه حنفي :«هنگامي كه ابوبكراز مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت می گرفت عمر و قنفذ و جماعتي ر ا به سوي خانه علي علیه السلام و فاطمه علیها السلام فرستاد و عمر هيزم فراهم كرد و در خانه را آتش زد »(42)
3- بلاذري :
«ابوبكر براي بيعت گرفتن از علي بدنبال وي فرستاد. پس علي بيعت نكرد . در اين هنگام عمر با شعله اي از آتش روانه خانه علي علیه السلام شد . فاطمه علیها السلام در پشت در با او مواجه شد ، و گفت : اي پسر خطاب آيا مي خواهي خانه ام را آتش بزني ؟ عمر گفت : آري و اين كار من از دين پدر تو محكم تر است . » (43)
4- «پس راه خانه علی علیه السلام را در پیش گرفتند و به او یورش بردند، درب خانه اش را آتش زدند و او را به زور بیرون کشیدند »(44) همچنین اسناد تاریخی بسیاری نیز از بزرگان شیعه و نیز دیگر فرق شیعه مثل اسماعیلیه وجود دارد که حکایت از آزار و اذیت اهل بیت پیامبر علیه السلام و فاجعه آتش زدن در خانه می باشد . به عنوان مثال :قاضی نعمان(45) که اسماعیلی مذهب است در شعر خود به شرح کامل و قایع ناگوار پس از وفات پیامبر صل الله علیه واله می پر دازد و می گوید :
حتی أتوا باب البتول فاطمه
وهحالهم قایه مصارمه
فوقفت عن دونه تغدلهم
فکسر الباب لهم او لهم
فاقتحمواحجا بها فغولت
فضربوها بینهم فأسقطت
«(عمر و همراهانش)آمدند تا به در خانه فاطمه ای زهرا علیها السلام رسیدند ،فاطمه علیها السلام که از آنان بسیار ناراحت بود ،پشت در ایستاد تا آنان را باز دارد، اما سر کرده آنان (عمر) در را شکست و مهاجمان وارد خانه فاطمه علیها السلام شدند . فاطمه علیها السلام فریاد بر اورد ،پس او را چنان زدند که فرزندش حضرت محسن علیه السلام را سقط کرد.»
فشار بین درب و دیوار
قلم دیگر نمی تواند جسارت به دختر پیامبر اسلام صل الله علیه واله را به رشته تحریر در آورد و زبان شرمسار است که بگوید هنگامی که درب منزل آتش گرفت فاطمه علیها السلام در پشت در بود!
1- مسعودي :
« اميرمومنان علیه السلام با عده اي از پيروان و شيعيانش در منزلش جمع شده بودند . دراين هنگام عده اي به خانه اش حمله ور شده و به آنجا هجوم آوردند و در خانه اش را به آتش كشيدند و او را به زور از خانه خارج كردند . آنها سيده زنان را در پشت در فشار سختي دادند بطوري كه محسن علیه السلام را سقط كرد . »(46) عمر فاطمه علیها السلام را چنان در میان درب فشرد که محسن علیه السلام را سقط کرد»(47) روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آنها در این مجال ، ممکن نیست ، لذا در پایان این قسمت به ذکر نام چند تن دیگر اکتفا می کنیم و از آوردن عبارت هایشان که غالباَ مشابه عبارت های گذشته است خود داری می کنیم(48).
میخ درب
1-«وقتی حضرت فاطمه علیها السلام پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند؛ عمر، فاطمه علیها السلام را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در ، به سینه حضرت زهرا علیها السلام فرورفت»(49)خالی از لطف نیست که بدانید ابن ابل الحدید در (شرح نهج البلاغه ) می نویسد : رسول خدا صل الله علیه واله فاطمه علیها السلام رابیش از آن چه که مردم فکر می کردند و بیش تر از آن چه مردان به دخترانشان احترام می گذاشتند ، گرامی میداشت؛ تا آن جاکه از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت و نه یک بار بلکه بار ها و بارها در مکانها و موقعیت های گوناگون ، و نه فقط در یک جا بلکه در حضور عام و خواص می فر مودند:« فاطمه بضعه منی ، یوذ ینی ما یوذیها و یغضبنی ما یغضبها » (50) با توجه به این مطالب می توان گفت :حضرت زهرا علیها السلام به این علت پشت در آمدند با استفاده از مقام و منزلت خود ، بتواند مردمی راکه پشت در خانه تجمع کرده اند ، متفرق سازد و آن ها را از انجام آن جنایت زشت و ناپسند باز دارد ، و موید این مطلب آن است که عدۀ زیادی از محاجمان با شنیدن صدای آن حضرت برگشتند ولی عمر به همراه عده ای اندک همچنان پشت در خانه ایستاده بودند ! همانگونه که در بعضی منابع اهل تسنن آمده است رسول خدا صل الله علیه واله و وقایع بعد از خود را برای امیر مومنان علی علیه السلام بیان فرموده و از ایشان عهد و پیمان گرفتند تا ایشان در برابر آنچه که بعد از وی اتفاق خواهد افتاد ، صبر پیشه کند(51).از آن جا که حضرت علی علیه السلام بنابر نص صریح ، امام معصوم است و بر پایه فرمان الهی و دستور رسول خدا صل الله علیه واله انجام وظیفه میکند و در این مورد به صبر امر شده اند لذا در امتثال امر خداوند سبحان و فرمان رسولش در ماجرای هجوم به خانه اش صبر پیشه می کند و اگر مهاجمان جرأت چنین جسارتی را پیدا کرده اند به خاطر این بود که فهمیدند حضرت مامور به صبر هستند. امیرمومنان علی علیه السلام می خواهد دین اسلام ، قوی و راسخ به حیات خویش ادامه دهد، پس همه مجاهدت ها و مشقت هایی که رسول خدا صل الله علیه واله در مدت بیست وسه سال رسالت خویش به جان خریدند، در طو فان اختلاف ها و در گیری ها از بین نرود و این مکتب متعالی و گران بها برای نسل های آینده بشر حفظ شود ؛ از این رو حضرت علی علیه السلام در جریان بیعت گر فتن صبر پیشه می نما یند و بارها در سخنانشان به این مهم اشاره می کنند : « به خدا سوگند! اگر ترس ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود ،و بیم آن نمی رفت که بار دیگر کفر و بت پرستی به سرزمین اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود ، با آنان به شیوه دیگری رفتار می کردم»(52).شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مهاجمان غاصبان خلافت قصد داشتند اگر حضرت امیر المومنین علی علیه السلام در را باز می کرد و از بیعت سر پیچی می نمود ، حضرت را با ضرب و شتم به مسجدکوفه می بردند و بعدا با استفاده از نفوذ و قدرتی که دا شتند وقایع را تحریف می کردند و می گفتند : برای عرض تسلیت و احوال پرسی حضرت فاطمه ای زهرا علیها السلام به خانه ایشان رفته بودیم و حضرت علی علیه السلام که ابتدا از خلافت انصراف داده و حال پشیمان شده بود با ما از در خشونت وارد شد و ما هم از خویش دفاع کردیم و بنابر مصلحت مسلمانان و حفظ دین اسلام او را وادار به اطاعت کردیم آنگاه تاریخ حق را به آنان میداد و ماجرا به بازی قدرت و سلطنت تبدیل می شد و نسل های آینده تحلیل صحیحی از آن پیدا نمی کردند. اما حضرت زهرا علیها السلام با آمدن به پشت در تمام این نقشه ها را باطل ساخت و فرصتی به تاریخ و نسل های بعدی داد تا بتوانند تصویر روشنی از جنایات غاصبان خلافت داشته باشند(53).
داخل شدن به منزل بدون اجازه
در اینجا باید گفت :همین اشاره به تهدید ، و آوردن آتش و جمع کردن هیزم ، ما را کفایت می کند و قبح فضاحت عمل انجام دهندگان آن را به خوبی آشکار می سازد . واقعاَ ! چگونه امکان دارد عاملان این جنایت هیچ ابایی از بی حرمتی و تهدید به خانه ای که در آن اهل بیت پیامبر اکرم صل الله علیه واله بودند ، نداشته باشند !؟ شرح سوختن درب و شکستن درب و فشار بین دیوارها و حکایت میخ درب، همگی وقایعِ تاریخیِ بی جوابی هستند. همان طور که در ابتدا بیان شد مگر در مصحف شریف قرآن نیامده است: ﴿ یا اَیُهَا اَلذینَ امَنوُا لا تَدخُلوُا بُیُوت النَبی الا ان یوذن لکم ﴾(54) «ای کسانی که ایمان آورده اید بدون اذن به خانه های پیامبر وارد نشوید.»آری! آن ها خانه ای را مورد هجوم قرار دادند که خداوند آن را بلند و رفیع گردانیده بود، ﴿فی بُیُو تٍ أَذِنَ اللهُ أَن تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ یُسَبًحُ لَهُ فیها بِا لغُدُوِّ و الآ صالِ ﴾(55) «در خانه هایی که خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد ، و در آنجا ذکر خدا شود صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند»پس مهاجمان چگونه به خود اجازه دادند که ساکنان این خانه را تهدید کنند؟! با کدام حق، بدون اجازه و با اجبار وارد خانه شده و ساکنان آن را از خانه بیرون کشیدند؟! ابن ابل الحدید در (شرح نهج البلاغه) می نویسد : « صحیح پیش من آن است که حضرت فاطمه ای زهرا علیها السلام با نا رضایتی و ناراحتی از ابوبکر و عمر از دنیا رفت و وصیت نمود که آن دو بر او نماز نخوانند و این پیش اصحاب ما قابل بخشش است ! و اگر گناه باشد، کبیره نیست ؛ بلکه از گناهان صغیره است و موجب نمی شود که از آن ها تبری وبیزاری جست »(56) همان طور که قبلاَ ذکر شد آزار و ازیت فاطمه زهرا علیها السلام که همان آزار و اذیت رسول خدا صل الله علیه واله و خداوند متعال است ،طبق نص قرآن ،لعنت ابدی در دنیا و آخرت ،و عذاب ذلت باری را در بر خواهد داشت (57). پس آیا عملی که لعنت ابدی خداوند را شامل می شود گناه نا بخشودنی و صغیره است؟! این یک سنت نبوی است که از کسانی که موجب خشم و ناراحتی فاطمه علیها السلام شده اند ، باید تبرّی جست و قرآن کریم نیز می فرماید : « پیدا نخواهید کرد مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند و اگر چه آن دشمنان ، پدران یا فرزندان و یا برادران و اقوام آن ها باشند»(58). بنابراین از نظر قرآن نباید دوستی و دشمنی مخلوط گردد؛ دوست دار فاطمه علیها السلام باید با دوست ؛ آنها دوست باشد و از دشمن آن ها تبرّی بجوید آنهایی که فاطمه علیها السلام و پیامبر اکرم صل الله علیه و اله را به غضب آوردند و فاطمه علیها السلام را ناراحت کردند ؛ و او با ناراحتی از آن ها ؛ از دنیا رفت یقیناَ دشمن فاطمه علیها السلام و رسول خدا صل الله علیه واله هستند و با دشمن فاطمه علیها السلام و پیامبر اکرم صل الله علیه واله هرگز نمی توان دوست بود .و چه کسی است که گواهی ندهد خانه فاطمه علیها السلام خانه رسول خداست صل الله علیه واله و حرمت منزل او حرمت منزل پیامبر صل الله علیه والهاست؟ این سوال بی پاسخ در همه تاریخ مانده است! چه کسی پاسخش را می دهد؟! جز دل های سوخته و آه های حسرت !؛ ننگ بر پیشانی مسلمانان که با دختر رسول خدا صل الله علیه واله پس از او، چنین کردند! از جمله قرائني كه مي تواند به ما در پيدا كردن حقيقت كمك كند دلايل و شواهد و قرائن زير می باشد.اگر چه روایات پیرامون این موضوع در کتاب های اهل تسنن بسیار است، ولی در اینجا فقط به ذکر قسمتی از ان ها بسنده می کنیم ، و تحقیق و مطالعه بیشتر را به خوانندگان عزیز واگذار می کنیم.
1- محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح بخاري با نقل سلسله سندي از عايشه مي گويد :« فوجدت فاطمة علي ابي بكر في ذلك فهجرته فلم تكلمه حتي توفيت و عاشت بعد النبي سته اشهر ، فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا و لم يؤذن بها ابوبكر» (59)«حضرت زهرا علیها السلام ابوبكر را بخاطر (ماجراي فدك) ترك كرد و با او صحبت نكرد تا وفات يافت و بعد از پيامبر اكرم صل الله علیه واله شش ماه زندگي كرد و وقتي وفات نمود همسرش امیر المومنین علي علیه السلام او را شبانه دفن كرد و به ابوبكر اجازه نداد تا در تشيع و تدفين حضرت فاطمه علیها شركت كند .»
2- بيهقي در سنن الكبري می گوید : « فغضبت فاطمة علي ابي بكر و هجرته فلم تكلمه حتي ماتت فدفنها علي ليلا»(60)«حضرت فاطمه علیها السلام بر ابوبكر غضب كرد و خشمناك شد و از او اعراض نمود و با او صحبت نكرد تا اينكه وفات يافت .پس علي علیه السلام شبانه او را دفن كرد.»
3- مسلم بن حجاج نيشابوري در صحيح مسلم می گوید : « هنگامي كه فاطمه علیها السلام وفات يافت شوهرش علیه السلام شبانه بر او نماز خواند و او را دفن نمود و به ابوبكر خبر نداد كه بر جنازه اش حاضر شود و بر او نماز بخواند »(61)
4- ابن اثير:«معمر از زهري و زهري از عايشه در مورد آنچه بين فاطمه علیها السلام و ابوبكر درباره ميراث پيامبر اکرم صل الله علیه واله گذشت روايت مي كند كه : حضرت زهرا علیها السلام از ابوبكر اعراض كرد و با ابوبکر صحبت نكرد تا اينكه وفات نمود. فاطمه علیها السلام بعد ازپیامبرصل الله علیه واله شش ماه زندگي كرد و وقتي وفات نمود ، او را همسرش امیر المو منین علی علیه السلام دفن كرد و به ابوبكر اجازه نداد كه بر جنازه فاطمه علیها السلام حاضر شود و نماز بخواند»(62)
5- محمد بن ابي شبيه: «ان عليا دفن فاطمة ليلا »«همانا علي علیه السلام فاطمه علیها السلام را شبانه دفن كرد »(63)
6-ابي فلاح الحنبلي: «و غسل فاطمة اسماء بنت عميس و علي و دفنها ليلا»«علي علیه السلام و اسماء بنت عميس ، فاطمه علیها السلام را غسل دادند و شبانه دفنش كردند»(64)
7- بلاذري:«علي علیه السلام و اسماء ، فاطمه علیها السلام را غسل دادند چرا كه خود او اين چنين وصيت نموده بود و ابوبكر و عمر از فوتش خبر نداشتند و علي علیه السلام فاطمه علیها السلام را در شب دفن نمود»(65)
8- سيوطي: «و غسلها زوجها علي و صلي عليها و دفنها ليل» «فاطمه علیها السلام راهمسرش علي علیه السلام غسل داد و بر او نماز خواند و شبانه دفنش كرد»(66)
9- ابن ابي الحديد معتزلي: «صحيح در نزد من اين است كه حضرت زهرا علیها السلام در حالي كه از ابوبكر و عمر خشمگين بود وفات نمود و بدرستي كه او وصيت كرده بود كه آن دو بر او نماز نخوانند »(67)
اولين و بزرگترين نظريه پرداز وهابيت ابن تيميه كه علماي اهل سنت به او لعنت فرستاده اند قضيه هجوم به خانه وحي را قبول كرده. اما در پایان خواسته، ان را توجيه كند و خواسته دامن خلفا را از اين لكه ننگين پاك كند چنین بیان کرده است : اينها به خانه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام هجوم بردند و وارد خانه ايشان شدند. ميخواستند ببينند که آيا در خانه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام اموالي از بيت المال هست که ذخيره کرده باشند يا دزدي کرده باشند تا آنها را مصادره کنند و ميان مردم توزيع کنند(68).
روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آن ها در این مجال، ممکن نیست، و از آوردن عبارت هایشان که غالبا مشابه عبارات گذشته است ، خودداری می کنیم.(69)
یک پرسش مهم؟
یک حقیقت تاریخی و مستدل و غیر قابل انکار آن است که حضرت فاطمه علیها السلام به خلافت ابوبکر رضایت ندارند و همواره این نارضایتی خود را در میان خاص و عام ابراز می داشتند و هرگز به عنوان امام و خلیفه پیامبر صل الله علیه واله با او بیعت ننمودند . گواه این مطلب درمنابع اهل تسنن آمده است که حضرت زهرا علیها السلام خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند:﴿انی اشهد الله وملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی لئن لقیت النبی لا شکونکما﴾ «خدا وملائکه ی او را شاهد وگواه می گیرم که شما دو نفر مرا به غضب اوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید اگر پیامبر خدا صل الله علیه واله را ملاقات کنم حتما” از شما شکایت خواهم کرد»(70)و نیز در عبارتی خطاب به ابوبکر فرمودند :﴿ والله لادعون علیک فی صلاه اصلیها ﴾« به خدا سوگند در هر روز نمازی که بخوانم تو را نفرین میکنم »(71) و نیز نقل شده است که تا حضرت فاطمه علیها السلام زنده بودند حضرت علی علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرد(72) .اکنون این سوال پیش می آید : آیا حضرت زهرا علیها السلام بدون امام از دنیا رفتند و امامی برای خود نشناختند ؟با توجه به این مطلب که در احادیث شیعه و سنی به طورمتواتر آمده است که : ﴿ من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جا هلیت از دنیا رفته است ﴾(73)ایا اهل تسنن راضی می شوند که بگویند : حضرت فاطمه علیها السلام به مرگ جاهلی , یعنی - نعوذبالله - باکفر از دنیا رفته و جایگاه او جهنم است ؛ در حالی که علمای بزرگ آنها روایات معتبر و متعددی درکتاب هایشان اورده اند که حضرت فاطمه علیها السلام سیده وسرور بانوان بهشت است(74) .بنا براین آن حضرت با شناخت و معرفت کامل نسبت به امام زمان خویش از این عالم رخت بر بسته و از طرفی هم ابوبکر را به عنوان امام و خلیفه قبول نداشتند . پس لازم است که این با نوی پاک به امامت شخص دیگری رضایت داده باشد وهمان طور که مشخص شدرضایت حضرت زهرا علیها السلام رضایت خداوندمتعال است . در نتیجه خداوند به خلافت کسی راضی است که حضرت فاطمه علیها السلام هم به خلافت او راضی باشد وآن شخص کسی نیست به جز مولای متقیان امیرمو منان حضرت علی علیه السلام.
نتیجه
با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرايط جسمى و وضعيت روحىاش پس از آن رويدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امير مؤمنان علیه السلام ، سرانجام خبر بيمارى بانوى بانوان در مدينه منتشر گرديد و همگان از شرايط آن حضرت آگاه شدند. لازم به يادآورى است كه فاطمه عليها السلام از بيمارى سختى شكايت نداشت كه غيرقابل مداوا باشد، بلكه آنچه او را سخت رنج مىداد و پيكرش را آب مىكرد، امواج دردها و مصيبت ها و رنجهايى بود كه هر روز بر آن افزوده مىشد و اين فشارها بود كه بر رنج و بيمارى برخاسته از صدمات وارده در يورش به خانهاش، كمك مىكرد تا بانوى سر افراز گيتى را به بستر شهادت بكشاند. در كنار اينها فشار سوگ پدر و گريه بسيار بر آن حضرت نيز از عواملى بود كه باعث شدت بيمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشيد جهانافروز وجود او مىشد و بايد ستم و خشونت و مواضع ناجوان مردانهى برخى از مسلمان نماها و نيز تحول ارتجاعى در سيستم سياسى و دگرگونى كارها و تغيير اوضاع و شرايط به سود ارتجاع و جاهليت را نيز از عواملى برشمرد كه فشار دردها و رنج ها را هر لحظه بيشتر مىساخت و خورشيد وجود انديشمندترين و آزادهترين بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پيش مىبرد. فاطمه عليهاالسلام در يورش دژخيمان دولت غاصب به خانهاش به گونهاى ميان در و ديوار فشرده شد كه علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمايهاش، جنين وى حضرت محسن علیه السلام نيز سقط گرديد و تازيانههاى بيدادى كه بر پيكر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون آلود ساخت و آثار عميقى در آن نازنين بدن برجاى نهاد. و نيز ضربات شديد ديگرى بر فاطمه عليها السلام وارد آمد كه جسم و جان و روح ملكوتىاش را به شدت آزرد آرى همه ى اين امور و رويدادهاى دردناك دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بيمارى كشانده و از انجام كارهاى خويش بازداشتند.حال اگر هر انسان منصفی ، عقل و وجدان خود را حاکم قرار دهد و این روایا تی را که علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب هایشان از زبان خود ابوبکر نقل کرده اند ، مطالعه کنند ؛ به روشنی ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام و آتش زدن در ؛ بر او آشکار می شود ؛ زیرا اگر مسأله بیعت گرفتن از امیر مومنان علیه السلام خیلی عادی ومعمولی انجام شده بود و جریان یورش و به آتش کشیدن خانه رخ نداده بود، دیگر چه جایی برای پشیمانی و افسوس ابو بکر باقی می ماند؟! آری، از این اعترافات صریح ابوبکر روشن می شود که باید در جریان بیعت گرفتن ، جسارت های بزرگی به خاندان رسالت شده ؛ که این گونه به اصطلاح خلیفه را ناراحت و پشیمان کرده است.
پينوشتها:
1. نور/36
2.تفسیرثعلبیوبه نقل ازآن ،تفسیر برهان: ج3،ص193
3. نور /35
4. در کتاب مناقب (ص317)
5.ظاهرا فرزندامام صادق (ع) و برادر حضرت موسی بن جعفر(ع) است
6. فاطمه زهرا از ولایت تا شهادت ص 248
7. احزاب / 33
8. بحارالانوار،ج15،ص 10.
9. همین حدیث را محبالدین طبرى در كتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باكثیردر وسیله المال، وهمچنین عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل كردهاند.
10. مقتل الحسین(خوارزمى): ج1،ص67،68 ؛منتخب كنزالعمال:ج5،ص94؛مناقب ابن مغازلى: ص247؛كنزالعمال:ج12،ص103
11. این روایت را دانشمندان زیادی در كتب خود ذكر کرده اند ، از جمله سیوطى در كتاب جامع الكبیر از حافظ ابن مردویه نقل كرده است.
12. مفاتیحالجنان ، صلوات بر پیغمبر و زیارت ائمّه بقیع
13.در روایتى آمده است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «واسالوا الله لى الدرجه الوسیله من الجنه. قیل: یا رسول الله، و ما الدرجة الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه لاینالها الا نبى ارجو ان اكون انا.» (بحارالانوار، ج 91، ص65)
14. شهادت مادرم زهرا افسانه نیست ص 14.
15. عوالم: ج 11 ص145 ؛ از کتب اهل سنت :مقتل خوارزمی ، ج1 ص 70 ، تحقیق شیخ محمد سماوی ، منتشرات مکتبه مفید.
16. شهادت مادرم زهرا افسانه نیست ص 15.
17.بحارالانوار: ج 43 ص 20 ، ح7 و از کتب اهل سنت حاکم ،المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ، ص 156 .
18.همان مدرک.
19.سوره نجم 3و4 .
20.فرائد السمطین ، ج 2 ، ص34 ، 35،طبع بیروت ؛بحارالانوار،ج43، صص،172-173.
21. کافی،ج1، ص 281.
22. کافی : ج44،ص265
23.متوفاي 276 ه.ق در كتاب الامامة و السياسة ج 1 ص 12 چاپ مصر
24. تاریخ الطبری: ج3،ص198 - ج2،ص254 - فلک النجاة: ص121
25.ر.ک : - متقی هندی،کنزل العامال،جلد 5 ،صفحه651 - نویری،نهایةالارب فی فنون الادب،جلد 19،صفحه40 - صفدی، الوافی بالوافیات،جلد 7، صفحه 311 – ابن عبد البر ،استیعاب ،جلد 3 ،صفحه ، 975 - یعقوبی ، تاریخ یعقوبی ، جلد 2،صفحه 123 .
26. ابن ابي شيبه متوفاي 235 ه.ق در كتاب المصنف ج7 ص432 روايت شماره 37045 چاپ بيروت
27. روضةالمناظرة: (چاپ درحاشیه کتاب الکامل ابن اثیر) ج11، ص113 (چاپ افندی ج7 ، ص164 )
28.انساب الا شراف: ج 1 ، ص 586 و دارالقکر ،ج2 ،ص268[ البلاذری ]
29.العقد الفرید: ج5 ،ص13
30.متوفاي 732 ه.ق در كتاب المختصر في اخبار البشر ج2 ص 156 چاپ مصر
31. متوفاي 1351 ه.ق كه از شعراي معاصر و مشهور اهل تسنن است در ديوان خود ،ج1 ،ص 82 چاپ بيروت آورده است.
32.رمتوفي 328 ه.ق در كتاب عقدالفريد ج3 ص64 چاپ مصر
33. متوفاي 655 ه.ق در كتاب شرح نهج البلاغه ،ج2 ،ص56 چاپ بيروت از قول جوهري
34.لازمبه ذکر است که ابوبکر جوهری یکی از علمای قرن چهارم و مؤلف کتاب (السقیفه و فدک) است که یکی از منابع مهم اهل تسنن در باره این موضوع به شمار میرود
35. شرح نهج البلاغه: ج 2، ص 57
36. سیر اعلام النبلاء: ج23، ص 274
37.متوفاي 310 ه.ق در كتاب تاريخ الامم و الملوك ج2 ص443 چاپ بيروت
38. برخی افراد ابراهیم ابن سیار بن هانی معروف به نظام را رییس فرقه نظامیه و بعضی ها او را از صوفیه قلمداد کرده اند؛ تاریخ بغدادی: ج6 ،ص96
39.الملل والنحل :ج1،ص59 [شهرستانی م. 548]
40. الامامه و سیاسه:ص18و تاریخ الامم و لملوک:ج2،ص443و شرح نهج البلاغه : ج2 ،ص56 وج6،ص48[ابن ابی الحدیدم. 656]
41. الامام علي بن ابي طالب : ج1 ص190 چاپ بيروت
42. متوفاي 505 ه.ق در كتاب الامامة و الخلافة ص160 چاپ بيروت
43. متوفاي 279 ه.ق در كتاب انساب الاشراف ج1 ص586 چاپ مصر
44. اثبات الوصیة :ص،155 [مسعودی م. 346]
45. م. 363 هق
46.متوفاي 346 ه.ق در كتاب اثبات الوصيه: ص142 چاپ بيروت
47.بلاذری م. 289
48. ر.ک اثبات الوصیة ص، 142 - مؤتمرعلماء بغداد،135- 137 - شرح نهج البلاغة ج2،ص60
49. مؤتمرعلماءبغداد:ص135
50. شرح نهج البلاغه:جلد9،صفحه 193.
51. ر.ک مناقب خوارزمی: صفحه 146- فرائد السمطین : جلد1 ص270
52.شرح نحج البلاغه جلد1 صفه 307 و جلد 11 صفه 313
53. برای مطالعه بیشتر ر.ک رنج های حضرت فاطمه زهرا :سید جعفر مر تضی عاملی
54.(سوره احزاب/آیه53)
55.(سوره نور/آیه36)
56.شرح نهج البلاغه: جلد 6، صفحه 5.
57.سوره احزاب/آیه 57 .
58.سوره مجادله/ آیه22 .
59. ج5 ص 177 چاپ بيروت
60.ج6 ص 300 چاپ بيروت
61. ج3 ص 1380 چاپ مصر
62. در الكامل في التاريخ ج2 ص126
63.در المصنف ج4 ص141
64. در شذرات الذهب ج1 ص15 چاپ قاهره
65.در انساب الاشراف ج1 ص405 چاپ مصر
66. در الثغور الباسمه ص 15 چاپ بمبئي
67.در شرح نهج البلاغه ج6 ص 50
68. ر.ک: متقي هندي : كنزالعمال ج5 ص 651 - نويري : نهايت الارب في فنون الادب ج19 ص40 - صفدي : الوافي بالوافيات ج17 ص311- ابن عبدالبر : استيعاب ج3 ص975 - يعقوبي : تاريخ يعقوبي ج2 ص 123
69.برای اطلاع بیشتر ر.ک :صحيح بخاري ج5 ص9 و ج7 ص87 2- تاريخ يعقوبي ج2 ص 115 3- اكمال الرجال ص753 4- سنن الكبري ج4 ص29 5- مجمع الزوائد ص 211 6- طبقات الكبري ج2 ص128 7- تهذيب الاسماء ج2 ص353
70. الامامه والسیا سه:ج 1 ,ص14- کفایطالب:باب99.
71. الامامه والسیاسه :ابن قتیبه دینوری , ص14 .
72. صحیح بخاری:ج 3، ص38 .
73.شرح المقاصد:ج5، ص 239 .
74.صحیح بخاری: ج5، ص96، باب89.
منابع و مآخذ
1.جرعه ای از کثر/ علی رضا سبحانی نسب ، قم ، اسلامی ، 1375
2.فاطمه ی زهرا علیها السلام از ولادت تا شهادت / مولف سید محمد کاظم قزوینی / مترجم حسین فریدونی / چاپ هفتم 1386 / نشر آفاق
3.شهادت مادرم زهرا علیها السلام افسانه نیست / جمعی از نویسندگان/ناشرعطر یاس/چاپ کمال الملک ، بی تا
4.شمه ای از مصائب مادرم فاطمه زهرا علیها السلام / پژوهسی در معتبر ترین کتب شیعه و اهل تسنن به اهتمام جمعی از محققین
5.گذارش لحظه به لحظه از ماجرای فدک / محمد باقر انصاری / انتشارات دلیل ما / چاپ هفدهم 1388 / تیتراژ 500 نسخه / چاپ نگارش .
6.سیری در زندگی حضرت زهرا علیها السلام / سید محمد صالحی . بی جا ، بی تا
7.انوار زهرا علیها السلام / سید حسن ابطحی. بی جا ، بی تا
8.فرهنگ فاطمه ( الفبای شخصیتی حضرت زهرا علیها السلام ) / تالیف مهدی نیلی پور / چاپ ششم 1387 / چاپ پاسدار اسلام .