بنیانگذار تشیع
فاطمه، بنيانگذار تشيع
درباره سيره و زندگاني فاطمه زهرا (سلامالله عليها) تاكنون مطالب متعدد و گوناگوني منتشر شده است.
در اين زمينه بايد گفت، رويكرد اين مطالب با اينكه عمدتا متوجه وجهه سياسي دختر پيامبر(ص) ميباشد، اما نه تنها آنگونه كه بايد تأثير و ابعاد حركت زهرا(س) را پس از ارتحال پيامبر(ص) تبيين نكرده، بلكه اذهان را از توجه به ديگر ابعاد وجودي آن بزرگوار، نيز بازداشته است.
در بخش اول اين گزارش، به ابعادي از نقش و هويت فاطمه زهرا(س) در خانواده پرداخته ميشود و در بخش دوم، گوشههايي از عملكرد تاريخي زهرا(س) پس از ارتحال پيامبر(ص) مورد توجه قرار ميگيرد.
يک زوج نمونه
شواهد تاريخي فراواني وجود دارد که نشان دهد، علي(ع) و فاطمه(س) يک زوج نمونه بودهاند. هر دو مسؤوليتپذير و کوشا و در عين حال صميمي و با معرفت، زندگي زيباي خود را اداره ميکردند. فاطمه(س)، خواستگاران متعددي داشت که مورخان به نام آنها اشاره کردهاند. از جمله، دو نفري که بعدها خليفه شدند و اگر نتوانستند، دختر پيامبر(ص) را بگيرند، دست کم توانستند دخترانشان را راهي خانه آن حضرت کنند.
محمد بن سعد گويد: آن دو نفر به خواستگاري آمدند، اما پيامبر(ص) نپذيرفت. وقتي علي(ع) به خواستگاري آمد، آن حضرت درخواست او را پذيرفت و به او فرمود: «لست بدجال». ابن سعد در تفسير اين کلمه ميافزايد: پيامبر فرمود من دجال نيستم. دليلش هم آن بود که قبلا وعده فاطمه(س) را به علي(ع) داده بود (طبقات الکبري، ج 8، ص 19). اما برخي علاقهمند هستند تا آن جمله را اين چنين بخوانند: «تو دجال نيستي». اين طعنهاي به ديگران بود. شايد همين احتمال بود که سبب شد تا کساني از محدثان سني، از قديم منکر اين خبر بشوند و آن را دروغ بدانند.
ابن جوزي ميگويد: راوي اين خبر شخصي به نام موسي بن قيس است که از رافضيان غالي بود و آنان او را عصفور الجنة ميخواندند. وي ميگويد اين خبر کذب است (الموضوعات، ج 1، ص 382). رافضي بودن البته دليل کذب خبر نميشود چرا که بسياري از روايات اهل سنت از طريق همين رافضيها در منابع حديثي آنها نقل شده است.
عبدالرزاق صنعاني چنين روايت ميکند که وقتي پيامبر فاطمه(س) را به عقد علي(ع) درآورد، به دخترش گفت: تو را به عقد کسي درآوردم که در دنيا سعادتمند است و در آخرت از صالحان. او را همراهي کن. سپس حضرت دستور داد تا ظرف آبي آوردند. مشتي از آب درون آن را برداشت و بر سر فاطمه ريخت و دستش را تا روي سينه آن حضرت کشيد، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم انها مني و انا منها»، خدايا او از من است و من از او هستم. «اللهم کما اذهبت عني الرجس و طهرتني، فطهرها»، خدايا، همانگونه که پليدي را از من دور کردي، از او هم دور ساز. آنگاه علي(ع) را صدا زد و با او هم همان کاري را کرد که با فاطمه(س) کرد. آنگاه به آنان فرمود: اکنون به خانه خودتان برويد و کنار هم باشيد. آنها به خانه خويش رفتند و آن حضرت خود در را به روي آنان بست. در همين حال حضرت همچنان در حق آن دو نفر دعا ميکرد (المصنف ، ج 5، ص 489).
صفحات: 1· 2