روز دهم
فلسفه عزاداري و گريه براي امام حسين (علیه السلام)
با گذر زمان، اين نكته به روشني معلوم شد كه امام حسين(عليه السلام) و يارانش، مردان «پيروزِ» كربلا بودند. در كربلا، گرچه آنان، جان باختند; اما اسلام را حياتي دوباره بخشيدند، رسمِ ستم ستيزي را به جهانيان آموختند، و خود نيز به فيض بزرگ شهادت دست يافتند. همچنين، آنان براي هميشه تاريخ، در نگاه دين مداران و عدالت خواهان جايگاهي شكوهمند يافتند و محبوبِ دلهاي مؤمنان شدند.
با اين حال، قيام پيروزمندانه امام حسين(عليه السلام)در عاشوراي سال 61 هجري، با نثار خونهاي پاك عزيزان، بي قراريهاي كودكان، بي پناهيهاي بانوان، و يا صحنه هايي آكنده از «مصيبت» و «مظلوميت» رقم خورد. بر اين اساس، يادآوري اخبار آن قيام خونين، همواره عواطف انسانها ـ مسلمان و نامسلمان ـ را به تأثر واداشته،2 و در طول تاريخ به برپايي عزاداري ـ با شكلهاي گوناگون ـ انجاميده است. از اين رهگذر، پس از گذشت چهارده قرن و اندي، همچنان درس هاو پيامهاي آن قيام تازه و زنده مانده است.
اين همه در حالي است كه از ديرباز تاكنون، همواره مخالفاني نيز وجود داشته اند كه عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) را انكار كرده و يا درباره آن شبهه و ترديد روا داشته اند. ايشان، گاهي كوشيده اند تا مشروعيتِ عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) را نفي كنند3 و گاهي نيز كاركردهاي اجتماعي آن را زير سؤال برده اند.
امروزه، عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) بيشتر با شكل اخير از ترديد و انكار، و با اين گونه شبهات مواجه است: چرا بايد براي حادثه اي كه قرنها از وقوع آن گذشته، عزاداري و گريه كنيم; سياه پوش كردن كوچه و بازار و محافل و بر سر و سينه زدن تا كي؟ آيا نمي شود ياد حادثه عاشورا را با شيوههاي نو همانند برگزاري همايش و كنفرانس مطبوعاتي و… گرامي داشت؟4 همچنين، گاهي اين چنين، پرسش مي شود: اگر امام حسين(عليه السلام) با حركت خود در روز عاشورا، پيروز و برنده واقعي ميدان بود، چرا شيعيان و محبّان آن حضرت به جاي جشن و سرور، گريه و عزاداري مي كنند؟5
روي هم رفته، پرسشها و شبهات ياد شده را مي توان در دو سؤال اساسي زير خلاصه كرد:
1. عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) چيست؟ (سؤال از چيستي);
2. عزاداري براي امام حسين(عليه السلام) چرا برپا مي شود؟ (سؤال از چرايي).
در اين نوشتار، افزون بر پاسخ گويي به دو سؤال مزبور، با توجه به اينكه عزاداري در اساس، بر پايه گريه كردن استوار بوده، و با توجه به اينكه در روايات، پاداش عظيمي براي گريه بر امام حسين(عليه السلام) بيان شده است، به پرسش زير نيز پاسخ گفته مي شود:
3. گريه بر امام حسين(عليه السلام) چيست و بر چه گونه هايي است؟ و در اساس، چرا بر امام حسين(عليه السلام) مي گريند؟ (سؤال از چيستي و چرايي).
صفحات: 1· 2
تاسوعا.....
روز نهم 4
علم و معرفت حضرت ابوالفضل عباس عليه السلام در دوران كودكى
محقق دانشمند مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم در كتاب (العباس) مى نويسد: در روايتى كه از امامان معصوم عليه السلام به ما رسيده ، فرمودند:
ان العباس بن على زق العلم زقا
همانا عباس فرزند على عليه السلام علم را چون غذا در كودكى از پدرش وارد جانش نموده است .(1)
سپس مى نويسد: “اين تعبير، تشبيه بسيار لطيفى است زيرا هرگاه كبوترى غذا را نرم و گوارا كند و به بچه اش بخوراند، به آن تعبير به (زق ) مى شود، اين بيان حاكى است كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در دوران خردسالى ، از پستان مادرش علم و حكمت را چون شير، شيره جانش نموده، و در دامان علم و حكمت، رشد و نمو نموده و داراى علم لدنى بوده است “(2)
و نيز در شان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام گفته شده :
انه كان من فقها اولاد الائمه
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از عالمان فقيه فرزندان امامان علهيم السلام مى باشد. و دانشمندان و محدثان بزرگ در شانش گفته اند:
هو البحر من اى النواحى اتيته
فلجته المعروف و الجواد ساحله
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از هر كرانه كه به جانبش آيى ، دريايى است كه موجهايش نيكى ها است و كرانه آن سرشار از سخاوت و كرم است .(3) روزى على عليه السلام به ابوالفضل العباس عليه السلام كه در دوران كودكى به سر مى برد، فرمود: بگو"يك ” عباس گفت : “يك ” حضرت على عليه السلام فرمود بگو “دو” عباس در پاسخ گفت :
“استحيى ان اقول باللسان الذى قلت واحدا، اقول اثنان ، من با آن زبانى كه يك گفته ام و به يكتايى خدا اقرار نموده ام شرم مى كنم كه بگويم : دو و از دايره يكتايى خدا خارج گردم”
امام صادق عليه السلام در شان عباس عليه السلام فرمود: كان عمنا العباس نافذا البصيره ،عموى ما، عباس بصيرت نافذ (چشم تيز بين و عمق نگر) داشت
فقبل على عينيه حضرت على عليه السلام دو چشمان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام را بوسيد(4). طبق پاره اى از روايات، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در اين هنگام پنج سال داشت. بر همين اساس، امام صادق عليه السلام در شان عباس عليه السلام فرمود:
كان عمنا العباس نافذا البصيره
عموى ما، عباس بصيرت نافذ (چشم تيز بين و عمق نگر) داشت.(5)
نيز بر همين اساس ، مرحوم علامه محمد باقر بيرجندى مى نويسد: ان العباس من اكابر الفقها و افاضل اهل البيت، بل انه عالم غير متعلم و ليس فى ذلك منافاه لتعلم ابيه اياه همانا عباس عليه السلام از فقهاى بزرگ و از برجستگان خاندان نبوت بود، بلكه او دانشمند درس نخوانده بود و اين مطلب منافاتى با علم آموزى پدرش حضرت على عليه السلام به او ندارد.(6)
علامه مامقانى نيز مى نويسد:
و قد كان من فقها اولاد الائمه ، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از فقهاى فرزندان امامان عليهم السلام بود.(7) مسلم است كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از اكابر و افاضل فقها و علماى اهل بيت عليهم السلام بوده و معلوم است كسى كه در پرتو آفتاب ولات و در مدرسه امامت حضرت على بن ابيطالب عليه السلام و حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهاالسلام تربيت شده و كسب علم و نورانيت نموده است، درك مقام و مرتبه فضل او براى ما ميسر نيست .
يك دهن خواهم به پهناى فلك
بگويم وصف آن رشك ملك
پي نوشتها:
1. عين اين تعبير را يزيد درباره امام سجاد عليه السلام نمود، آنگاه كه در مسجد جامع دمشق شام ، مردم به يزيد اصرار كردند اجازه بدهد تا امام سجاد عليه السلام به بالاى منبر براى سخنرانى برود يزيد اجازه نمى داد و علت آن را چنين گفت : (انه من اهل بيت قد زقوا العلم زقا) امام سجاد عليهم السلام از خاندانى است كه علم و كمال را (مانند پرنده اى كه دانه ها را به دهان جوجه اش مى گذارد) با تمام وجود از خاندان خود به كام خويش آورده است . (بحار، ج 45، ص 138)
2.اقتباس از فرسان الهيجاء: ج 1، ص 192
3. همان ص 191 و 189 بنابراين شخصيت حضرت عليه السلام صرفنظر از ماجراى كربلا نيز ممتاز بود و در مقياس با فرزندان ديگر على عليهم السلام مثلا محمد حنفيه نيز برترى داشت .
4. مستدرك الوسائل : ج 2، ص 635، العباس عبدالرزاق مقرم ، ص 92
5.فرسان الهيجاء: ج 1، ص 191، تنقيح المقال : ج 2، ص 70
6.الكبريت الاحمر: ج 2، ص 45
7. تنقيح المقال : ج 2، ص 128
ندای مهدی
روز نهم 3
مقام علمی عباس(علیه السّلام)
حضرت عباس(علیه السّلام) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان، امام حسن و امام حسين(علیه السّلام) كسب فيض كرده است. لذا از علی بن ابیطالب(ع) در مورد حضرت عباس (علیه السّلام) نقل شده است كه فرموده اند: “ان ولدى العباس زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت(ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.”
و همچنین روایتی بدین مضمون از امامان معصوم (ع) نقل شده است که فرموده اند: “همانا عباس بن علی علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است.”
علامه شيخ عبدالله ممقاني در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: “آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.”
مقام عرفانی قمر بنی هاشم(ع)
اگر به زندگي و حالات حضرت ابوالفضل(ع) از اين منظر نگريسته شود، مشخص می شود كه آن حضرت نماد راستين عرفان است. و مقامات سلوك را به بهترين شيوه طي نموده است. مخصوصا وقتی در حالات آن حضرت در روز عاشورا دقت می شود، برخي از مقامات عرفاني آن حضرت نمود پیدا می کند كه به برخي از آن مقامات اشاره ای داریم:
صفحات: 1· 2
روز نهم 2
علم دار
مروری بر ماجراهای زندگی حضرت عباس از ولایت تا شب شهادت
عرب ها در جنگ هایشان علم و پرچم را می دادند دست کسی که معرفت داشته باشد، وفا داشته باشد، شجاعت داشته باشد، همت جان بازی داشته باشد و حتی شرف سقایت داشته باشد. علم باید دست کسی می بود که بتواند ستون سپاه باشد و عباس (ع) نه فقط ستون سپاه که تکیه گاه امام بود. علم دار باید علم را افراشته نگه می داشت در جنگ به هر قیمتی و عباس هر چیز قیمتی ای که داشت، داد؛ دستانش را، چشمانش را و جانش را. علم افراشته بود تا عباس (ع) بود. علم نیفتاد مگر با عباس (ع)، علم نیفتاد مگر بعد از عباس (ع).
عقیل، برادر امام علی (ع)، علم انساب را خیلی خوب بلد بود. قبایل عرب را خوب می شناخت، همین طور بزرگان شان را. حتی برادرش علی (ع). یک روز علی (ع) رفت پیشش و گفت: « زنی پاکدامن می خواهم که برایم پسرهای شجاعی به دنیا بیاورد. »
عقیل هم با این که پیر و نابینا بود ولی گشت و فاطمه کلابیه را پیدا کرد برای برادرش. این زن بعدها چهار پسر به دنیا آورد که یکی شان عباس بود. بعد از آن چهار پسر صدایش می زدند ام - البنین.
صفحات: 1· 2
یا قطیع الکفین
روز نهم
ماه بنی هاشم ، عباس
میلاد فرزند شجاعت ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، وقتی علی(ع) به فكر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل » را كه در علم نسب شناسی وارد بود و قبایل و تیره های گوناگون و خصلتها و خصوصیّتهای اخلاقی و روحی آنان را خوب میشناخت طلبید.
میلاد فرزند شجاعت ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، وقتی علی(ع) به فكر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل » را كه در علم نسب شناسی وارد بود و قبایل و تیره های گوناگون و خصلتها و خصوصیّتهای اخلاقی و روحی آنان را خوب میشناخت طلبید. از عقیل خواست كه: برایم همسری پیدا كن شایسته و از قبیله ای كه اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند تا بانویی این چنین، برایم فرزندی آورد شجاع و تكسوار و رشید.
پس از مدّتی، عقیل زنی از طایفه كلاب را خدمت امیرالمؤمنین(ع) معرفی كرد كه آن ویژگی ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نیاكانش همه از دلیرمردان بودند. از طرف مادر نیز دارای نجابت خانوادگی و اصالت و عظمت بود. او را فاطمه كلابیّه می گفتند و بعدها به «امّ البنین» شهرت یافت، یعنی مادرِ پسران، چهار پسری كه به دنیا آورد و عبّاس یكی از آنان بود.
عقیل برای خواستگاری او نزد پدرش رفت. وی از این موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آری گفت. حضرت علی(ع) با آن زن شریف ازدواج كرد. فاطمه كلابیّه سراسر نجابت و پاكی و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتی وارد خانه علی(ع) شد، حسن و حسین (علیهماالسلام) بیمار بودند. او آنان را پرستاری كرد و ملاطفت بسیار به آنان نشان داد.
گویند: وقتی او را فاطمه صدا كردند گفت: مرا فاطمه خطاب نكنید تا یاد غمهای مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانید.
ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نامهای: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سالها بعد در حادثه كربلا به شهادت رسیدند. عباس، قهرمانی كه در این بخش از او و خوبیها و فضیلتهایش سخن میگوییم، نخستین ثمره این ازدواج پر بركت و بزرگترین پسر امّ البنین بود.
فاطمه كلابیه (امّ البنین) زنی دارای فضل و كمال و محبّت به خاندان پیامبر بود و برای این دودمانِ پاك، احترام ویژه ای قائل بود. این محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پیامبر را «مودّت اهل بیت» دانسته است. او برای حسن، حسین، زینب و امّ كلثوم، یادگاران عزیز حضرت زهرا (س)، مادری میكرد و خود را خدمتكار آنان میدانست. وفایش نیز به امیرالمؤمنین (ع) شدید بود. پس از شهادت علی(ع) به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، شوهر دیگری اختیار نكرد، با آن كه مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود.
ایمان والای امّ البنین و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بیشتر از فرزندان خود، دوست میداشت. وقتی حادثه كربلا پیش آمد، پیگیر خبرهایی بود كه از كوفه و كربلا میرسید. هركس خبر از شهادت فرزندانش میداد، او ابتدا از حال حسین(ع) جویا میشد و برایش مهمتر بود.
عبّاس بن علی(ع) فرزند چنین بانوی حق شناس و بامعرفتی بود و پدری چون علی بن ابی طالب(ع) داشت و دست تقدیر نیز برای او آینده ای آمیخته به عطر وفا و گوهر ایمان و پاكی رقم زده بود.
ولادت نخستین فرزند امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولّد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت میدیدند در كربلایی كه در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ ِعلی، فدای حسینِ ِفاطمه خواهد گشت.
صفحات: 1· 2
انی سلم لمن سالمکم
دل را اگر از حسین بگیرم چه كنم؟
بی عشق حسین اگر بمیرم چه كنم؟
فردا كه كسی را به كسی كاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه كنم؟