محرم
باز هم محرم است و ماه دردها…
فرا رسیدن ماه عزای حسینی بر تمامی مدافعین و خادمین مکتب اهل بیت(علیهم السلام) تسلیت باد.
باز هم محرم است و ماه دردها…
فرا رسیدن ماه عزای حسینی بر تمامی مدافعین و خادمین مکتب اهل بیت(علیهم السلام) تسلیت باد.
چرا حج سيد الشهداء «عليه السلام»از موضوعات خاص و ويژه قرار گرفت؟
موضوعات خاصه امام حسين«ع»
از جمله موضوعات خاص و منحصر به فرد حضرت سيد الشهدا(ع)، حج ايشان است، در مقابل بيت ا… الحرام. همانگونه كه واجب است حج بيت ا… الحرام بجا آورده شود همچنين مستحب است حج سيد الشهدا(ع) كه همان زيارت ايشان است، بجا آورده شود، گر چه بعضي فقها آن را براي يكبار، واجب مي دانند كما اينكه حج سيد الشهدا(ع)را تمامي پيامبران حتي پيامبر گرامي اسلام(ص)نيز بجا آورده اند و اين فضيلتي را كه خداوند به ايشان مرحمت فرمود بدين جهت است كه امام(ع)حجي بجا آورده اند كه تاكنون احدي بجا نياوده است و قادر به انجام آن نبوده و نخواهد بود.
حجش را طوري بجا آورد كه تاكنون كسي بجا نياورده و تلبيه گفت: به طوري كه كسي مثل او تلبيه نگفته، همه ي بلاها را قبول كرد و لبيك گفت احرامي بست كه تاكنون كسي نبسته است احرامش دو پيراهن بود يكي از خاك و ديگري از خون.
گفته اند، حج خانه طواف خانه است و طواف حقيقي طواف دل است كه شخص قطع علايق دل كند، حضرت علاقه ها را تماماً از دل بريد بلكه خود دل را هم براي محبت خدا قطع كرد. اينگونه بود كه حجش از وسائل خاصه اش شد. سعيي براي خدا كرد كه احدي چنين سعي نكرده است. هفتاد بار از خيمه گاه به قتلگاه آمد و شد نمود هم براي فرياد رسي شهداء و هم دادخواهي زنان در خيمه.
چرا حج سيد الشهدا(ع) از وسائل خاصه شد؟ براي اينكه امانتي كرد كه كسي مثل او نكرد در حج بيت ا… بايد حجر الأسود را بوسيد و استلام حجر كرد و عرض كرد «أمانتي أديتها»و نيز سيد الشهداء(ع) در روز عاشورا و در صحراي كربلا قرباني ها كرد كه احدي چنين قرباني نكرده كه يكي از قربانيانش حضرت علي اكبر(ع) بود. كه حضرت فرمود: خداوندا شاهد باش كه به سوي اين قوم مردي مي رود كه شبيه ترين مردم به رسول اللّه(ص)از نظر خلق و رفتار و گفتار است.
زيارت هيچ كس لبيك ندارد مگر زيارت سيد الشهداء كه شخص بايد در زيارت او لبيك بگويد و اگر كسي لبيك را درست بگويد مثل كساني خواهد بود كه در محضر حضرت لبيك گفتند.(لبيك داعي اللّه)و از جمله وسائل «البكاء عليه»يعني گريه كردن بر آن حضرت است. پيامبر(ص) فرمودند: هر چيزي از براي آن در اجر و ثواب حدي است مگر گريه بر سيد الشهداء(ع) كه ثوابش حدي ندارد.
از ديگر وسائل حضرت سيد الشهداء(ع) آب دادن به ايشانست و اين مختص به آن حضرت است چرا كه هيچ امامي و پيغمبري تشنه از دنيا نرفت.
انشاء اللّه كه خداوند ما را از زائرين و پيروان واقعي آن حضرت قرار بدهد.
برگرفته از سوگ نامه اهل بيت(ع)(مقتل شوشتري) از لسان آيت اللّه علامه حاج شيخ جعفر شوشتري
منبع:نشريه روشنان، شماره12
گشتي در كتابخانه شخصي رهبر انقلاب به روايت دكتر حداد عادل
(به بهانه هفته کتاب و کتابخوانی)
ابتدا اين را بگويم كه ما هيچوقت ننشستيم با آقاي خامنهاي مستقلاً راجع به كتابخانه و حوزه مطالعات ايشان صحبت كنيم؛ چون اين بحث به يك معنا به زندگي شخصي ايشان مربوط ميشود. وقتي خدمت ايشان ميرسيم، معمولاً آنقدر مسائل مهم و اساسي كشور و مسائل مربوط به فرهنگ و سياست و رسيدگي به آنها هست كه ديگر معني ندارد وقت ايشان را بگيريم و بنشينيم منحصراً راجع به كتابخانهشان صحبت كنيم. بنابراين آنچه ميگويم استنباطهايي است كه در خلال ساليان طولاني ـ يعني سي سال انس و آشنايي با ايشان ـ در ذهن من جمع شده است.
اولين نكته اين است كه قلمرو علايق مطالعاتي ايشان خيلي رسمي و منطبق بر حوزه مطالعات متعارف روحانيان نيست. بيشتر روحانيان به اقتضاي فضاي حوزه و درس و بحثي كه دارند، منطقه خاصي در مطالعه مورد علاقهشان است. هر صنف و گروه ديگر هم همينطور هستند؛ مهندسها، پزشكها و… بالاخره هر كسي يك قلمرو مشخص و مخصوصي را براي مطالعه خودش انتخاب ميكند. البته ممكن هم هست در هر يك از اين اقشار، گروهي اهل مطالعه نباشند اما اگر بخواهند مطالعه كنند، قلمرو خاصي براي آن دارند.
آقاي خامنهاي غير از فقه و اصول و معارف اسلامي كه در سنت تحصيلي ايشان، رسمي و درسي بوده و جزء مطالعات تحقيقي و پژوهشي ايشان به حساب ميآيد، از ابتداي زندگي ميدان وسيعي را براي مطالعه پيش چشم داشتهاند؛ همين قلمروهاي مطالعاتي هم پيكره اصلي كتابخانه شخصي ايشان را شكل ميدهند.
اين قلمرو مطالعاتي اولاً شامل ادبيات ميشود كه بخشي از مطالعات ايشان را شكل ميدهد. خصوصاً شعر كه ايشان براي آن اهميت زيادي قائل هستند و در درك لطايف و ظرائف شعري هم استاد هستند؛ نقد شعر ميدانند و از جواني در مشهد در حلقههاي شعرخواني و نقد شعر شركت ميكردند. آنهم حلقههايي كه ادبا و شاعران درجه اول خراسان و پيرمردهاي معروف ادبيات ادارهشان ميكردند. آقاي خامنهاي از جواني با آن محافل در ارتباط بوده و در نتيجه طبيعي است كه در كتابخانه ايشان، ديوان شعر فراوان ببينيد؛ مجموعههاي شعري قديم و جديد.
ايشان در عالم شعر فارسي كاملاً بهروز هستند. بسياري از جوانها كه ذوق و نبوغي در شعر از خودشان نشان ميدهند، نزد ايشان شناخته شده هستند. ايشان آثار آنها را ديدهاند. براي هر شاعري هم حسابي باز ميكنند و حسن و عيب او را در ذهن دارند و جايگاهي را در مجموعه ادبيات ايران به او نسبت ميدهند.
حوزه ديگر مطالعات ايشان ادبيات داستاني ايراني و خارجي است؛ اعم از داستان بلند يا داستان كوتاه. شايد بيسابقه و بينظير باشد كه يك مجتهد و مرجع و فقيه از چهل پنجاه سال پيش رمانهاي بزرگي مثل «دُن آرام» شوخولف با ترجمه بهآزين و يا آثار رومن رولان مانند «جان شيفته» را خوانده باشد و نسبت به آنها ارزيابي دقيقي داشته باشد. ايشان هنوز هم رمان خارجي ميخوانند و از خصوصياتشان اين است كه پس از خواندن كتاب، يادداشتي بهصورت جمعبندي مختصر در پايان كتاب مينويسند. من چندين رمان ديدهام كه ايشان نظر خودشان را در پايان آن نوشتهاند. ظاهراً يكبار هم تعدادي از اين اظهار نظرها توسط حوزه هنري چاپ شده. ايشان در اين يادداشتها رمان را تجزيه و تحليل ميكنند كه نويسنده كيست؟ اين رمان كِي و در چه شرايطي نوشته شده؟ نويسنده چه چيزي را هدف گرفته؟ و به چه طريقي خواسته مقصودش را بيان كند… اينها را مينويسند و داوري هم ميكنند كه خوب بوده يا بد؛ موفق شده يا نه.
قلمرو ديگر مطالعاتي ايشان آثار روشنفكري دوران معاصر است؛ با همه آن طيف وسيعي كه روشنفكري دارد. از آنهايي كه نسبت به دين و مذهب و انقلاب نظر منفي دارند تا آنهايي كه نزديك و طرفدار اين مسايل هستند. درواقع يكي از خصوصيات ايشان اين است كه جريان روشنفكري معاصر ايران را ـ خصوصاً قبل از انقلابش را ـ بهخوبي ميشناسند و آثار نمايندگان اين دوران را خواندهاند. شايد نزديكترين آنها به طيف مذهبيها، آل احمد باشد. ايشان با شخص آل احمد و با آثار و افكار او آشنا بوده و جايگاه او را در جريان روشنفكري و سبك او را در نثر فارسي كاملاً ميشناسد. ديگران را هم همينطور… آقاي خامنهاي با عقبه و تبار روشنفكران معاصر كه نويسندگان و روشنفكران عصر مشروطه هستند هم فيالجمله آشنا هستند. براي نمونه در اين زمينه كتاب «ماجراي روشنفكران اوليه» مورد توجه ايشان است.
صفحات: 1· 2
بسمه تعالی
میدانستم كه بالاخره در وادی شهادت
گام مینهی
و به همرزمانت میپیوندی
و مهمان «همت»، «شیفعزاده»، «رشادی» و «كاظمی» میشوی
آن روزها كه دوربینها را برای تست موشكهای
«اسكادسی» و «زلزال» و «نازعات» میكاشتیم
میگفتی دوربین الهی هم فیلم ما را میگیرد
وقتی به عقبه خاطراتت فلاشبك میزدی
تمام وجودت بیانگر تصویر تمامنمای عشق بود
آنسان كه در اوج تخصص و دانش و فناوری
خود را سرباز كوچك ولایت میدانستی
حال آن كه: سرداری مسلّم و دانشمندی تمامعیار بودی
كه حتی دانشمندان دیگر كشورها را به شگفتی وامیداشتی
حاج حسن!
تو آن قدر صمیمی و باایمان بودی كه شاگردانت تو را نه با نام «سردار»
نه با عنوان «مهندس» بلكه با نام «حاجحسن» صدامیزدند
و تو چه عاشقانه آنان را در آغوش میگرفتی
و درس جوانمردی و شجاعت و اقتدار را به آنان میآموختی
وقتی در صحنه رزم و پیكار بودی
جان بركف، بیامان سر از پا نمیشناختی
و هنگامی كه؛
در صحنه علم و فناوری موشكی میدرخشیدی
و سخن میگفتی
هیچكس به گرد دانش تئوری و عملیات
نه در ایران، بلكه در خاورمیانه نمیرسید!
حاجی!
تو با تمام تجارب نظامی، چهرهای بشّاش و فرهنگی داشتی
و با اندیشه فرهنگیات، به هنرمندان با دیده تحسین مینگریستی
و تمام فیلمهای مستند موشكی بالستیك را با نگاهی حرفهای مشاهده میكردی
و به نقد و ارزیابی آن میپرداختی
تو در اوج شهرت، در گمنامی میزیستی
و با خُلق «حسن»، حسینگونه در صف اول جهاد فیسبیلالله حاضر میشدی
و از سكوی عناوین پرطمطراق دنیایی میگریختی
اما با ایثار تمام بر دفاع و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی میكوشیدی و كار میكردی
حاج حسن!
تو سرباز مخلص و بیادعای ولایت بودی
كه در كانون دلدادگی با ولایت، با عمل صالح ظاهر میشدی
و خلاصه مرد عمل در میدانهای سخت بودی
سردار!
یادت هست؟
بارها میگفتی: دوربینها را بكارید!
دوربینها كجایند؟ تا عظمت نظامی و دفاعی كشور را ببینند!
اما در هیچ فیلمی خود را «نشان» ندادی؟
و بینشانی را پیشه راهت ساختی
اینك در حسرت تصویرت، دوربینم را كاشتم!
تا یك بار دیگر، فیلم اسكادسی را، با فرمانت تصویربرداری كنم.
شهید تهرانی مقدم یک شخصیت بسیار برجسته نظامی و کم نطیر در نیروهای مسلح بود.البته آن شهید مظلوم خواهد ماندوهر چقدر درباره او گفته شود در حد شأناو نخاهد بود.شهید تهرانی مقدم بنیانگذار قدرت موشکی سپاه بود و ضربات سنگینی به بعثی ها و منافقین وارد کرده بود.در طول این 30سال وارد هر عرصه ای که می شد اثرات بسیار عظیمی از خود به جای می گذاشت.شهید مقدم مردی با تفکرات متعالی و اراده قوی و اخلاص بسیار بود.همه نظامیان باید به این شهید افتخار کنند البته همراهان او از برجستگان نیروهای مسلح بودند.
توان موشکی او
شهید تهرانی مقدم آن قدر تلاش کرد که در یک آزمایش عجیب هدف مورد نظر خود را با دقت صددرصدی مورد اصابت قرار داد.شهید تهرانی مقدم شخصیتی است که در شخصیت صدها دانشمند جوان تجلی کرده و امروز هیچ یک از پروژه های متکی به (حسن)نیست بلکه متکی به روح (حسن ها )است.
ایمان داشتن به نصرت الهی
وقتی پروژه ها به ثمر می نشست شهید تهرانی مقدم را غرور نمی گرفت و او اولین کارش پس از موفقیت پروژه دو رکعت نماز شکر بود.
…………………………………………..
برای ما هم دعا کن که ما کشتی شکستگانیم…..
در آستانهى روز ملى مبارزه با استكبار جهانى
بسماللّهالرّحمنالرّحيم
اميدواريم خداوند متعال شما جوانان عزيز و نهالهاى برومند را مشمول دعاى حضرت مهدى (سلام اللّه عليه و عجّل اللّه فرجه) قرار بدهد. سرود و شعر، زيبا؛ آهنگ، زيبا و پرمغز و پرمضمون و متناسب با آن چيزى بود كه امروز جوان مسلمانِ با عزم و ارادهى ايرانى بايد در دل خود، در جان خود داشته باشد. انشاءاللّه موفق باشيد.
اولاً تبريك عرض كنيم عيد سعيد غدير را، ولادت حضرت هادى (سلام اللّه عليه) را، و روز سيزدهم آبان را كه مظهر چهرهى مصمم ملت ايران براى رسيدن به هدفها و ايستادگى در مقابل دشمنان است. غدير حادثهى مهمى است؛ يك حادثهى اصولى است؛ ناظر به توجه اسلام به مهمترين ركن تشكيل نظام اسلامى و جامعهى اسلامى است. يعنى مسئلهى امامت و مسئلهى ولايت و زنده نگهداشتن غدير، به يك معنا زنده نگهداشتن اسلام است. مسئله فقط مسئلهى شيعه و معتقدين به ولايت اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) نيست. اگر ما مردم شيعه و مدعى پيروى از اميرالمؤمنين حقيقت غدير را درست تبيين كنيم، هم خودمان درك كنيم، هم به ديگران معرفى كنيم، خود مسئلهى غدير ميتواند وحدتآفرين باشد. بحث اعتقاد قلبى و اتصال يك نحلهى دينى و مذهبى به يك اصل اعتقادى، يك بحث است؛ شناخت مسئله، بحث ديگرى است. اسلام عالىترين مسئله در باب تشكيل جامعهى اسلامى و نظام اسلامى و دنياى اسلامى را در مسئلهى غدير متجلى كرده است. اميدواريم كه ما به معناى واقعى كلمه، به دنبال مفهوم و مضمون و معناى حقيقى غدير و ولايت باشيم؛ كه اين را شما جوانها بايد در ذهنتان داشته باشيد و انشاءاللّه در طول زندگى دنبال كنيد.
در مورد مسئلهى سيزده آبان كه در ادبيات نظام اسلامى ما به عنوان مبارزهى با استكبار نام گرفته است، حرفهاى گفتنى بسيار است. مسئله فقط اين نيست كه ما يك خاطرهى تاريخى را ميخواهيم زنده نگه داريم يا به آن افتخار كنيم؛ مضامينى در دل اين مسئله وجود دارد. شما ميدانيد كه سيزده آبان حامل سه حادثهى تاريخى است؛ تبعيد امام در سال 43، كشتار دانشآموزان نوجوان در سال 57، و سرانجام تسخير لانهى جاسوسى در سال 58. در هر سه حادثه، يك طرف ملت ايران است، احساسات مردم است، مظهر مبارزه يعنى امام بزرگوار است و مردم ايران؛ يك طرف قضيه هم دولت مستكبر آمريكاست. بنابراين يك مبارزهاى بين نظام جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى و ملت ايران با اين اعتقاد از يك طرف، و دولتمردان آمريكا و حكومت مستكبر آمريكا از طرف ديگر در جريان است.
اين مبارزه از كِى شروع شد؟ شما جوانها با نگاه تاريخى به مسائل كشور، بايد روى اين مسئله تأمل كنيد. دو نكتهى اساسى در اينجا وجود دارد كه بايد مورد بررسى قرار بگيرد: يكى اينكه اين مبارزه از كجا شروع شد و چه مراحلى را طى كرد و به كجا رسيد؟ دوم اينكه نتيجهى اين مبارزه چه شد؟ بالاخره دو گروه، دو دسته، دو انسان وقتى با هم مبارزه ميكنند، يكى بايد پيروز باشد، يكى بايد شكست بخورد. نتيجه چه شد؟ در اين مبارزهى طولانى، كى پيروز شد؟ كى شكست خورد؟
صفحات: 1· 2
حضرت امام علي بن محمد الهادي عليه السلام در نيمه ذيحجه سال 212 هجري در “صريا “، منطقه اي واقع در 6 کيلومتري مدينه متولد شد. نام مبارک ايشان “علي"، کنيه اش “ابوالحسن” و القاب آن بزرگوار : نجيب، مرتضي، هادي، نقي، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيب و عسکري مي باشد که مشهورتر از همه “هادي” و “نقي” است.
پدر گرامي آن حضرت، امام جواد عليه السلام و مادر ايشان بانوي گرانقدر و با فضيلتي به نام “سمانه مغربيه” است. محمد بن فرج مي گويد:
“ابوجعفر ، محمد بن علي عليه السلام مرا خواست و فرمود: کارواني از را ه مي رسد که برده فروشي در ميان آن است و کنيزاني همراه خود دارد. سپس هفتاد دينار به من داد و امر کرد با آن کنيزي را با مشخصاتي که داد، بخرم. من ماموريت را انجام دادم. اين کنيز همان مادر امام هادي عليه السلام است.
قدر و منزلت اين بانوي گرامي بدان پايه بود که امام هادي عليه السلام درباره اش فرمود : «مادرم عارف به حق من و اهل بهشت است. شيطان سرکش به او نزديک نمي شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صديق و صالحان قرار دارد.» (1)
عبادت امام
امام هادي عليه السلام شب هنگام به پروردگارش روي مي آورد و شب را با حالت خضوع به رکوع و سجده سپري مي کرد و بين پيشاني نوراني اش و زمين، جز سنگ ريزه و خاک حايلي وجود نداشت. پارسايي و انس با پروردگار، آن چنان نمودي در زندگي امام داشت که در مقام بيان برجستگي و صفات والاي آن گرامي به ذکر اين ويژگي پرداخته اند.
ابن کثير مي نويسد: او عابدي وارسته و زاهد بود. ايشان کمر همت به عبادت بسته، فقيه و پيشوا بود.
ابن عباد حنبلي نيز مي گويد: کان فقيها، اماماً ، متعبدا. (2)
اخلاق حسنه امام
پيشوايان معصوم عليهم السلام انسانهاي کامل و برگزيده اي هستند که به عنوان الگوهاي رفتاري هدايت جامعه را به سوي خداوند عهده دار شده اند.
گفتار و منش امامان عليهم السلام، ترسيم “حيات طيبه” انساني و وجودشان تبلور تمامي ارزشهاي الهي است.
نمونه تعبيرامام هادي عليه السلام در زيارت جامعه کبيره *
معدن رحمت، گنجينه داران دانش، نهايت بردباري و حلم، بنيانهاي کرامت، خلاصه و برگزيده پيامبران، پيشوايان هدايت، چراغهاي تاريکي، پرچمهاي پرهيزکاري، نمونه هاي برتر و حجت هاي خدا بر جهانيان هستند.
امام هادي عليه السلام همچون نياکان خود در برابر ناملايمات بردبار بود و تا جايي که مصلحت اسلام ايجاب مي کرد با دشمنان حق و ناسزا گويان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباري برخورد مي کرد. “بريحه” عباسي - که از سوي دستگاه خلافت به سمت امام جماعت مکه و مدينه منصوب شده بود- از امام هادي عليه السلام نزد متوکل شکايت کرد و براي او نوشت: اگر خواهان حفظ مکه و مدينه هستي ، “علي بن محمد” را از اين دو شهر بيرون کن زيرا او مردم را به سوي خود خوانده و گروه زيادي از او پيروي کرده اند.
متوکل امام را از کنار حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله تبعيد نمود. هنگامي که امام از مدينه به سمت سامرا در حرکت بود، بريحه نيز همراه ايشان بود. در بين راه بريحه به امام گفت: تو خود مي داني که عامل تبعيد تو من بودم. سوگند مي خورم که چنانچه شکايت مرا نزد خليفه ببري، تمام درختانت را در مدينه آتش مي زنم، خدمتکارانت را مي کُشم و چشمه هاي مزارعت را کور مي کنم. بدان که اين کارها را خواهم کرد. امام عليه السلام در جواب فرمود:
«نزديک ترين راه براي شکايت از تو اين بود که ديشب شکايت تو را نزد خدا بردم و من اين شکايت را که بر خدا عرضه کردم نزد غير او، از بندگانش نخواهم برد» بريحه چون اين سخن را از امام شنيد، به دامن آن حضرت افتاد، تضرع کرد و از ايشان تقاضاي بخشش نمود. امام فرمود: تو را بخشيدم. (3)
امام عليه السلام در بيان ديگران
امام هادي عليه السلام پيوسته تحت نظر حکومتهاي جور بود و سعي مي شد که آن حضرت با پايگاههاي مردمي و افراد جامعه تماس نداشته باشد. با اين حال آن مقدار از فضايل اخلاقي از ايشان بروز نموده که دانشمندان و حتي دشمنان اهل بيت عليهم السلام را به تحسين آن وجود الهي واداشته است. ابوعبدالله جنيدي از دانشمندان مسلمان مي گويد: سوگند به خدا، او بهترين مردم روي زمين و برترين آفريده هاي الهي است. متوکل در نامه اي که براي امام عليه السلام مي نويسد خاطر نشان مي کند: ميرالمومنين عارف به مقام شماست و حق خويشاوندي را نسبت به شما رعايت مي کند و طبق آنچه مصلحت شما و خانواده تان مي باشد عمل مي کند. (4)
شاگردان امام
بنا براظهار شيخ طوسي، تعداد شاگردان امام هادي عليه السلام بالغ بر 185 نفر بوده است که در ميان آنان چهره هاي برجسته علمي و فقهي فراواني که داراي تاليفات گوناگوني بودند نيز ديده مي شود. در اينجا از برخي شاگردان آن حضرت به طور اختصار ياد مي شود:
1- ايوب بن نوح: مردي امين و مورد وثوق بود و درعبادت و تقوا رتبه والايي داشت، چندان که او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده اند. او وکيل امام هادي و امام عسکري عليهما السلام بود. ايوب به هنگام وفات تنها يکصد و پنجاه دينار از خود به جاي گذاشت، در حالي که مردم گمان مي کردند او پول زيادي دارد.
2- حسن بن راشد: وي از اصحاب امام جواد و امام هادي عليهما السلام شمرده مي شود و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والايي برخوردار بوده است.
3- حسن بن علي ناصر : شيخ طوسي او را از اصحاب امام هادي عليه السلام شمرده است . وي پدر جد سيد مرتضي از سوي مادر است . سيد مرتضي در وصف او مي گويد : مقام و برتري او در دانش و پارسايي ، و فقه روشنتر از خورشيد درخشان است . او بود که اسلام را در “ديلم” نشر داد، بگونه اي که مردم آن سامان به وسيله او از گمراهي به هدايت راه يافته و با دعاي او به حق بازگشتند . صفات پسنديده و اخلاق نيکوي او بيش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند .
4- عبد العظيم حسني: وي که نسب شريفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبي عليه السلام مي رسد، از ياران امام هادي و امام عسکري عليهما السلام است. عبدالعظيم ، مردي پارسا ، وارسته ، دانشمند ، فقيه و مورد اعتماد و وثوق امام دهم بود . ابو حماد رازي مي گويد : در سامراء بر امام هادي عليه السلام وارد شدم و درباره مسائلي از حلال و حرام از آن حضرت پرسيدم ، ايشان فرمود : اي حماد ! هر گاه در ناحيه اي که زندگي مي کني ، مشکلي در امر دين ، برايت پيش آمد از عبد العظيم حسني بپرس و سلام مرا به او برسان .
5- عثمان بن سعيد : وي در سن جواني و در حالي که يازده سال از عمرش مي گذشت ، افتخار شاگردي امام را پيدا نمود. امام هادي عليه السلام در مورد او به احمد بن اسحاق قمي فرمود : عثمان بن سعيد ، ثقه و امين من است ، هر چه به شما بگويد از سوي من گفته و هر چه به شما القا کند از ناحيه من القا کرده است. (5)
امام هادي و شيعيان ايشان در ايران
اکثر شيعيان در قرن نخست از شهر کوفه بودند. از دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام به اين طرف ، لقب"قمي” در آخر اسماء تعدادي از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند که در قم مي زيستند. در زمان امام هادي عليه السلام، قم مهمترين مرکز تجمع شيعيان ايران بود و روابط محکمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه طاهرين وجود داشت. در کنار قم، دو شهر آبه (يا آوه) و کاشان نيز تحت تأثير تعلميات شيعي قرار داشته و مردم اين شهرها از بينش شيعي مردم قم پيروي مي کردند.
مردم قم و آوه ، همچنين براي زيارت مرقد مطهر امام رضا عليه السلام به مشهد مسافرت مي کردند که امام هادي نيز آنها را در قبال اين عمل “مغفور لهم” وصف کرده اند. (6)
پي نوشتها :
1- دلايل الامامة، ص 216.
2- تاريخ اجمالي پيشوايان عليهم السلام.
3- اثبات الوصية، مسعودي، صص 196-197
4 الارشاد، شيخ مفيد، ص 333
5- الغيبة، شيخ طوسي، ص 215
6- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 260
بسم الله الرحمن الرحیم
مواظب باشید…فتنه جدیدی در راه است…
امام خامنه ای(حفظه الله):
هدف دشمن این است که مردم احساس کنند راه حل مشکلات،سازش با غرب است و از درون نظام را برای سازش تحت فشار قرار دهند همه باید هوشیار باشند…فتنه جدیدی در راه است.
گفت سرخی خون ام را به سیاهی چادرت امانت داده ام … و چه خوب امانت دارانی هستند محجبه های این دیار … چه موهبتی در ازای این حجاب دریافت خواهید کرد از باری تعالی، نمی دانم. اما هر چه هست، همین که ارثیه ی مادر اکنون در دست شماست، خودش بزرگترین موهبت که نه! بالاترین نعمت است.