بدون ترديد امام صادق(ع) در ميان ائمه معصومين(ع) بيشترين نقش و تاثيرگذاري را در تقويت نهضت نرم افزاري و توليد علم داشته و با استفاده از شرايط زماني و مكاني و مقتضيات محيطي دوران بني اميه و بني عباس بيشترين شاگردان عرصه هاي مختلف علمي را تربيت و به عالم انسانيت عرضه نمودند. اينكه امام صادق(ع) چگونه اين نهضت را شروع كرده و مباني و شاخصه هاي اين حركت تمدن ساز از چه اوصاف و ويژگي هايي برخوردار بوده سلسله مباحثي است كه نگارنده در مقام تحليل و تبيين آنها برآمده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
جامعيت اسلام در پاسخگويي به نيازها
رسالت اسلام به عنوان دين كامل و تمام، دراين است تا هرآن چه را كه انسان براي دست يابي به كمال و سعادت دو جهان نياز دارد، فراهم آورد. به اين معنا كه گزاره ها و آموزه هاي ديني به عنوان كامل كننده دستاوردهاي عقلاني و رهيافت عقلايي عمل مي كند و در حوزه هايي كه امكان دسترسي آن براي عقل فراهم نيست، وارد شده و افزون بر شناخت، راهكارهايي نيز براي عمل و يا برونرفت از مشكلات و معضلات ارايه مي دهد. از اين رو، اسلام به عنوان «دستگاه معرفتي» و «دستگاه حقوقي و قانوني» گزاره هاي معرفتي و نظريه هاي علمي و توصيه هاي علمي و آموزه هاي دستوري، در همه حوزه هاي زندگي انسان مومن حضور جدي خود را اعلام مي كند. حوزه اي نيست كه اسلام در آن وارد نشده باشد؛ زيرا دين اسلام، ديني با جامعيت يك مكتب فلسفي و حقوقي و نظامي با دستگاه هاي قانون گذاري و اجرايي است.
قرآن و اسلام با چنين بينش و نگرشي وارد زندگي مردمان حجاز شد و از قبايل پراكنده فاقد هرگونه مدنيت و دولت، امتي داراي حكومتي مقتدر و نهادهاي قانوني و قضايي و اجرايي پديد آورد و براي تثبيت و مشروعيت سياسي آن، دستگاه معرفتي ويژه اي را پي ريزي كرد تا حضور خود را در همه حوزه ها و عرصه هاي زندگي توجيه پذير و مقبول سازد. اين گونه است كه مسلمان مومن براين باور است كه دين اسلام ديني جامع، كامل و تمام است. البته اين بدان معنا نيست كه اسلام به همه پرسش ها و نيازهاي مردم پاسخ داده و يا مي دهد؛ زيرا پرسش هاي انسان فراتر از آن است كه در يك دين و يا كتابي آورده و پاسخ داده شود. از اين روست كه اسلام مدعي پاسخ گويي به نيازهايي است كه در درون ثابتات قرار مي گيرد و اين امور ثابت به گونه اي است كه فراتر از زمان و مكان و تاريخ است و انسان بماهو انسان همواره در همه زمان ها و مكان ها با آن درگير است؛ اما آن چه را به اقتضاي زمان و مكان به عنوان نياز و ضرورت، خود را نشان مي دهد، نيازهايي نيست كه بتوان آن ها را نيازهاي اصلي انسان دانست كه عقل انساني ناتوان از حل آنها باشد. به اين معنا كه انسان عاقل مومن با توجه به نيازهاي ثابت، پاسخ هاي ثابت و كلي از دين دريافت كرده است و نسبت به نيازهاي متغير مي تواند با عطف آنها به نيازهاي ثابت و پاسخهاي ثابت ديني امكان حل عقلايي آنها را فراهم آورد.
ويژگي نهضت نرم افزاري و توليد علم پيامبر(صلی الله علیه و آله)
پيامبر(ص) با ايجاد نهضت نرم افزاري و توليد علم در جامعه بدوي مكه و مدينه توانست زمينه را براي آموزش گروه ها و افرادي در جامعه فراهم آورد كه بتوانند با توجه به اصول كلي اسلامي و عقلايي، پاسخ هايي را براي برونرفت از مشكلات و دست يابي به اهداف بلند انساني يعني سعادت با دو مولفه آرامش و آسايش فراهم آورند. هدف پيامبر(ص) از ايجاد چنين «دستگاه معرفتي» و نهضت نرم افزاري و توليد علم، ايجاد تمدن اسلامي مبتني بر اهداف عالي اسلام بود كه بر پايه فطرت انساني و عقلانيت بشري استوار شده بود.تمدن اسلامي كه پيامبر(ص) در مدينه پايه هاي آن را ريخت، به زودي رشد كرد و امتي بزرگ با تمدني شكوفا و پيشرفته را پديد آورد كه تا سده ها به عنوان نمونه و الگو در جهان آن عصر شناخته و معروف بود و امت ها و ملت ها خواهان بهره مندي از آن بودند و دانشمندان و دانشجويان خويش را براي بهره گيري از آن به مناطق تمدن اسلامي اعزام مي كردند.
بازخواني سيره امام صادق(علیه السلام) در عصر نهضت علمي
امام صادق(ع) در عصري مي زيست كه تلاش هاي پيامبر(ص) در حوزه تمدن سازي به بار نشسته بود و تمدن اسلامي در همه حوزه ها رشد و شكوفايي چشم گيري يافته بود. آموزه هاي قرآني نسبت به شناخت جهان و تفكر و تدبر در آيات زميني انگيزه اي شد تا دانشمندان علوم مختلف در همه چيز به توليد علم بپردازند و دانش و نهضت بزرگ علمي را در مناطق اسلامي پديد آورند.سرازير شدن انديشمندان و دانشمندان مناطق ديگر به جهان اسلام و ورود تفكرات و فرهنگ هاي مختلف، بيان گر نشاط و فعاليت روز افزون جهان اسلام بود.با اين همه، همواره براي هر نهضت علمي و حركت انساني خطرهايي وجود دارد كه بدون آسيب شناسي، امكان تداوم و استمرار نهضت فراهم نخواهد بود.
نهضت علمي و نرم افزاري كه پيامبر(ص) با تلاش بيست و سه ساله آغاز كرد و اكنون در بسياري از ابعاد و حوزه ها خود را نشان مي داد، با مشكلي جدي از درون رنج مي برد. اين خطر همواره وجود دارد تا شاخصه هاي اصلي ايجاد نهضت و پايداري آن دستخوش تغيير و دگرگوني گردد و ملاك ها و معيارهاي ديگري به عنوان معيارهاي اصلي جايگزين گردد، به گونه اي كه نهضت علمي را دچار بيماري، بحران و در نهايت نابودي سازد. از اين رو، هر نهضت علمي و تمدني و فرهنگي، نيازمند نقد علمي و بازخواني و بازتوليد است. اين باز توليد با توجه به نيازهاي زماني و مكاني و نيز مقتضيات عصري، خود را برهر مجموعه علمي اي تحميل مي كند. نهضتي كه نتواند خود را با دگرگوني ها و مقتضيات و نيازهاي عصري هماهنگ و سازگار گرداند، در نهايت دچار بحران و فروپاشي مي گردد.امام صادق در زماني مي زيست كه اوج بهره گيري و بهره مندي از نهضت نرم افزاري و توليد علمي بود كه حضرت رسول اكرم(ص) صدسال پيش آغاز كرده بود و اكنون به بار نشسته و آثار و ثمرات خود را مي نماياند. آن حضرت دريافت كه نهضت علمي اگر مورد تحليل، بازخواني، نقد علمي و حتي بازسازي و باز توليد در برخي از حوزه ها قرار نگيرد، به زودي دچار بحران مي گردد و معيارهاي نادرست و آسيب زا، معيارهاي اصلي و موثر را از كار مي اندازد.
چيستي نهضت نرم افزاري و توليد علم
پرسشي كه در اين جا پيش از پرداخت به نقش و كاركرد امام صادق(ع)، خودنمايي مي كند، مساله نهضت نرم افزاري و توليد علم و مفهوم شناسي آن است. پرسش اين است كه از نرم افزار و توليد علم چه معنا و مفهومي اراده شده است؟ آيا در عصر امام صادق(ع) و يا حتي پيامبر(ص) چنين انديشه و مساله اي وجود داشته است؟ آيا هدف پيامبر(ص) و امام صادق(ع) مي تواند ايجاد نهضت نرم افزاري و توليد علم و تمدن سازي باشد؟
روشن است كه مساله توليد علم، مساله زمان ما نيست. مساله انسان است. انسان از زماني كه در زمين مستقر شد و خود را در طبيعت يافت، نيازهايي او را در برگرفت كه نمي توانست آن ها را بي پاسخ بگذارد انديشه و رويكرد حل نيازها و رفع مشكلات، او را به تعقل و يافتن راهكارهايي براي شناخت عوامل و متغيرات موثر كشاند و رهيافت هايي را براي رفع نيازها و حل معضلات جستجو كرد.
رهيافت هايي كه انسان به تجربه و آزمون خطا و تصحيح به دست آورد، همان توليد علم است.در حقيقت توليد علم يعني يافتن راه هايي براي رهايي از مشكلات و رفع نيازها و شناخت پيراموني و دست يابي به آسايش و آرامش كه خود را به اشكال مختلف در عرصه زندگي بشر نشان مي دهد.پيامبر اكرم(ص) نيز به عنوان انساني كامل كه خود را با مشكلات فردي و جمعي بي شماري رو به رو مي ديد و از همه مهم تر خود را موظف به حل آن ها مي دانست، به مساله نهضت توليد علم و تمدن سازي و ايجاد آسايش و آرامش براي انسان ها در هر دو جهان، توجه ويژه اي مبذول داشت. اين مساله چنان ذهن و فكر پيامبر(ص) را مشغول مي داشت كه خداوند در قرآن وي را به جهت به رنج انداختن در راه رفع و دفع مشكلات مردم سرزنش مي كند و از وي مي خواهد كه در حد توان و قدرت و استطاعت در اين عرصه ها وارد شود و خود را به رنج مضاعف نيافكند: لعلك باخع نفسك علي…
بنابراين دغدغه مردم و جامعه يكي از اصلي ترين دغدغه هاي پيامبر(ص) بود. از اين رو براي حل مشكلات مادي و معنوي مردم تلاشي جانكاه را در پيش گرفت و خود را بيش از اندازه به رنج و زحمت افكند.آموزش و تعليم و تربيت و تزكيه در همه حوزه ها، ايجاد كلاس هاي سوادآموزي و كارگاه هاي علمي و عملي، راه اندازي نهادهاي قانوني، قضايي و دولتي و نيز ايجاد نهادهاي نظامي و انتظامي و دستگاه هاي ديگر مرتبط با امور اجتماعي و سياسي و علمي، تلاشي بود كه پيامبر(ص) براي پاسخ گويي به اصول اساسي انسان در زندگي بر خود تحميل كرد و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نكرد.
نهضت يا جنبش نرم افزاري و توليد علم، در حقيقت حركت و جنبشي برخاسته از نگرش نخبگان جامعه به منظور توليد علم، نظريه پردازي و تمدن سازي است تا در پرتو آن انسان بتواند به كمال و سعادت دنيا و آخرت نايل گردد. در حقيقت هدف از جنبش توليد علم توسعه مرزهاي علم و يافتن راهكارهاي گوناگون جهت برون رفت از مشكلات و معضلات مادي و معنوي انسان و جامعه است. از اين رو توليد نظريه هاي كاربردي از اهداف اصلي جنبش توليد علم است.آن چه پيامبر(ص) و امام صادق(ع) بر آن تاكيد مي ورزيدند، نظريه پردازي روشمند و مبتني بر اصول ثابت وحياني بود تا در جامعه پذيري و تمدن سازي به بهترين شيوه موثر باشد و تغييرات اجتماعي و تحولات عميق و بنيادين را در ساخت و نيز ساختارهاي جامعه ايجاد كند. پيامبر(ص) در انديشه اين بود تا با ايجاد يك دستگاه معرفتي كامل، پاسخگوي نيازهاي انسان در همه حوزه ها و زمينه هاي بشري باشد. از اين رو، تنها در انديشه تاثيرگذاري در حوزه ها و قلمروهاي فكري و يا ديني يا حتي علوم انساني و اجتماعي نبود، بلكه در همه علوم نظري و تجربي و علوم پايه عمل مي كرد. آيات بسياري در قرآن به حوزه هايي اشاره دارد كه مي توان آن ها را به آساني در مجموعه علوم تجربي و نظري و علوم پايه دسته بندي كرد. هر چند كه در نهايت به عنوان هدف اصلي در همه حوزه ها، توحيد مدنظر است ولي هرگز توحيد و هدايت به سوي سعادت، به معناي ناديده گرفتن هدف خلقت انسان در زمين نيست. قرآن از اهداف حضور انسان در زمين، مساله عمران و آباداني زمين را مطرح مي سازد و مي فرمايد: هوالذي انشاء كم في الارض ليستعمروا فيها؛ او كسي است كه شما را در زمين ايجاد كرد تا در آن به آباداني بپردازيد.
اين انديشه به معناي وظيفه شناخت زمين و به كارگيري و نيز بهره مندي از امكانات آن است. اين كه خداوند زمين و آسمان ها را مسخر انسان گردانيده است و همه در تحت تسخير انسان هستند، معنايي جز وجوب بهره گيري از زمين و آسمان نيست. اين معنا تحقق و صورت خارجي نمي يابد مگر آن كه انسان درباره زمين و امكانات آن شناخت كامل و جامعي به دست آورد و راه را براي بهره گيري از آن فراهم آورد. براي رسيدن به اين مقصود، نيازمند دستگاه معرفتي خاص است كه اين نيز به جز از طريق ايجاد نهضت فراگير توليد علم و بسترسازي براي تمدن سازي امكان پذير نيست.
شاخصه هاي تمدن سازي در انديشه امام صادق(علیه السلام)
امام صادق(ع) همانند جد بزرگوارش در برنامه خويش در مساله توليد علم و تمدن سازي، مولفه ها و شاخصه هايي را در نظر داشت كه نمي توانست از آن عدول كند. آن حضرت(ع) براي رسيدن به تمدن مطلوب اسلامي كه ما اكنون از آن به تمدن سازي شيعي و يا تمدن سازي اسلام ناب محمدي(ص) مي شناسيم، بر شاخصه هايي تاكيد ورزيد كه اكنون نيز مي بايست در تجديد نهضت توليدعلم و جنبش تمدن سازي و بازسازي تمدني از آن بهره مند شويم. از نظر امام صادق(ع) نهضت نرم افزاري مي بايست بر دو پايه اصلي تعقل و تعبد قرار گيرد. اصولا نهضتي دربعد انساني و تمدن سازي موفق و مطلوب است كه انسان را چنان كه هست بشناسد و او را موجودي تك بعدي به شمار نياورد. از اين رو، همان اندازه كه ناديده گرفتن معنويت و ابعاد روحي و رواني انسان، به معناي شكست نهضت توليد علم و تمدني و هر طرح و پروژه ديگري است. ناديده گرفتن تعقل و ابعاد عقلاني و عقلايي نيز بهره اي جز اين نخواهد داشت.
انسان موجودي است كه مي بايست آرامش را در تعبد و آموزه هاي وحياني بجويد و آسايش را با تعقل و به كارگيري عقل و عقلانيت و اين پيامبر دروني فراهم آورد.آرامش و آسايش دو مولفه اصلي سعادت بشري است. اين دو مولفه دو بخش و دو بعد انساني را تامين مي كند. پس براي رسيدن به آرامش، نيازمند وحي و آموزه هاي وحياني يعني تعبد است و براي رسيدن به آسايش نيازمند آن است تا از عقلانيت به درستي بهره مند گردد و آن را به خوبي به كار گيرد. از اين روست كه امام صادق(ع) همچون پيامبر اكرم(ص) بر عقلانيت و بهره گيري از آن تاكيد مي ورزيد؛ چنان كه در كتاب اصول كافي احاديث بسياري درباره ارزش و اهميت عقل و جايگاه آن از آن حضرت(ع) نقل شده است. در نگرش و بينش امام صادق(ع) هرجا عقل باشد، دين و حيا به عنوان دو همراه هميشگي و جدايي ناپذير حضور جدي دارند و هر جايي كه عقل نيست نبايد در جستجوي دين و حيا بود و سراغ آن را گرفت.
آن حضرت درباره تعبد نيز به شدت با انديشه و بينش قياس گراي ابوحنيفه درگير مي شود و كساني كه در دين سخن از قياس و تمثيل عقلايي براي رسيدن به توصيه ها و آموزه هاي دستوري وحياني (اخلاقي، حقوقي، وجوب و حرمت) مي زنند، مردود و يار و ياور شيطان و اهل آن دانسته و مي فرمايد: اول من قاس فهو ابليس؛ نخستين كسي كه قياس كرد ابليس بود.از ديگر شاخصه هايي كه آن حضرت (ع) براي توليد علم مبتني بر اصول وحياني و عقلاني بيان مي دارد و بر آن باور دارد، فرهنگ سازي است. به نظر آن حضرت نمي توان بدون فرهنگ سازي از جامعه اميد داشت تا به اصول علمي علاقه مند باشد و در راستاي تمدن سازي اقدام به تلاش علمي و كوشش عملي نمايد. از اين جاست كه مساله ارزش علم و دانش آموزي در نظر آن حضرت (ع) بسيار مهم جلوه مي كند و روايات بسياري در ترغيب و تشويق علم آموزي از آن حضرت وارد مي شود. در اين راستا امام صادق (ع) خود به ايجاد كلاس هاي متعدد آموزشي و كارگاه هاي علم آموزي اقدام مي كند.
به نظر امام صادق (ع) علم مي بايست پويا، اثرگذار، كاربردي و پاسخ گو باشد. از اين روست كه در دانشگاه آن حضرت (ع) كه اختصاص به علم خاصي نداشت و همه علوم و فنون رايج تدريس مي شد، نه تنها پويايي و اثرگذاري، اصل است بلكه تاكيد بر كاربردي و پاسخ گو بودن به نيازهاي عصري، اصل اساسي و شاخصه اصلي است.
شاگردان آن حضرت (ع) از جابربن حيان شيميدان گرفته تا هشام بن حكم كلامي تا زراره بن اعين فقيه و حقوقدان، با توجه به اين شاخصه ها عمل مي كنند. دانشگاه چهار هزار نفري آن حضرت تاكيدي است بر اصل فراگيري علوم و ايجاد فرهنگ سازي عمومي در همه دانش هاي تمدن ساز و موثر.به نظر امام صادق (ع) جوامع، همواره در پويايي و پويش به سر مي برند و نيازها و مسايل آنها دگرگون و نو مي شود، از اين رو، جنبش توليد علم و نهضت نرم افزاري بايد پويا باشد تا بتواند با توجه به مقتضيات زمان و مكان و نيازهاي متغير انسان و جوامع عمل كند؛ از اين روست كه به شاگردان خود پاسخ هايي را مي آموزد كه متناسب با دانش هاي عصري آن روز است و به شاگردان تعليم مي دهد كه روش پاسخ گويي مي بايست با توجه به شرايط فردي و يا جمعي و نيز با هدف حل مشكلات و معضلات بشري باشد.
از ديگر شاخصه هاي جنبش توليد علم اين است كه بايد به عنوان يك «نهاد» از ثبات و تداوم برخوردار باشد. اگر توليد علم نهادينه نشود، هرگز توليد نرم افزاري به اندازه نيازها و نيز در راستاي پاسخ گويي به مسايل جامعه نخواهد بود. نهادينه كردن جنبش اين است كه توان بالقوه بايد را به فعليت رساند و موانع را از پيش روي جامعه بردارد. براي نهادينه سازي توليد علم، آن حضرت (ع) تشكيلات علمي منسجمي را پايه ريزي كرد. براي تامين نيازهاي مالي با استفاده از خمس و ديگر امكانات مادي، دانشمندان جوان را در راستاي توليد علم واقعي مبتني بر اصول شيعي بسيج نمود. اين اقدام امام صادق (ع) موجب شد تا حركت هاي علمي فرد محور نشود و با از دست رفتن دانشمندي، علم به قهقرا نرود، بلكه ديگر شاگردان آن را ادامه دهند و به نهايت و بلوغ رسانند. چنين است كه پس از مرگ هر شاگردي آن علم را به شاگردان ديگر منتقل كرده و دانشمندان شيعي در همه علوم سرآمد روزگار مي گردند. اگر به كتاب هايي كه به عنوان « الاوايل» و يا مانند آن مراجعه شود مي توان دريافت كه بيشتر علوم و دانشها از توليدات شاگردان مكتب امام صادق (ع) است. در گزارش هاي تاريخي از جابربن حيان به عنوان بنيانگذار علم شيمي و از ابن هشام به عنوان بنيانگذار علم اصول و مانند آن ياد مي شود كه بيانگر ميزان نقش امام صادق (ع) در ايجاد نهضت علمي توليد توليد علم و تمدن سازي است.
امام صادق (علیه السلام) و بازتوليد علم
در انديشه و بينش امام صادق (ع) ترس و خطر اين كه علم به بيراهه رود و از اهداف اصلي خود منحرف شود، ترس روشن و پرواضحي است. نمي توان اميد داشت كه علم در مسير خود حركت كند و به بيراهه در اهداف و مقصد نرود. سوء استفاده از علم همواره وجود داشته و دارد، چنان كه علم بدون نقد، تحليل و بازتوليد، هرگز به كمال نمي رسد. در بينش امام صادق (ع) براي رسيدن به علم كامل، مفيد و كاربردي و سازنده، لازم است همواره از همه جهات موردنقد و بررسي و باز توليد قرار گيرد تا به بيراهه نرود و در راستاي اهداف ضد بشري به كار گرفته نشود. علم بررسي و تحليل مي شود تا نقاط ضعف و عدم كاربردي بودن آن شناخته و دانسته شود. باز توليد مي شود تا با توجه به نيازها و مقتضيات روز و مكان، خود را هماهنگ و سازوار گرداند، در غير اين صورت علم از هدف تاثيرگذاري و سازندگي خود دور شده و هرگز به كمال خود نمي رسد.
امام صادق (ع) در روايات بسياري به اين مهم و شاخصه ها توجه داشته و اهتمام مي ورزد. از اين رو همواره آثار علمي گذشتگان را نقد مي كند و اشكالات و نارسايي هاي آن را باز مي نماياند. علوم موجود زمانه خود از فلسفه و كلام و نجوم و ادبيات و فقه و قانون و نظام هاي حكومتي را نقد و بررسي و تحليل مي كند و نقاط ضعف و قوت ها آن ها را مي نماياند و با باز توليد علوم موجود زمانه، مي كوشد تا كارآيي آن ها را حفظ يا افزايش دهد.
نگاهي گذرا به گزارش ها و روايات و اخبار مي تواند اين مطلب را به خوبي نشان بدهد و معلوم كند كه آن حضرت (ع) تمدن اسلامي را چنان قدرتمند و سازنده و پويا نمايد كه آثار آن تا سده هاي چهارم و پنجم هجري بر جاي ماند. افسوس كه از سده پنجم و ششم اين اصول و شاخصه ها ناديده گرفته شد و معيارهايي كه آن حضرت (ع) درباره نهضت نرم افزاري و توليد علم و تمدن سازي تبيين و تحليل نموده موردتوجه و اهتمام قرار نگرفته است. اين گونه است كه از اين سده، غرب و تمدن غربي با بهره گيري از روش هاي تجربي و آزمايشگاهي آموخته شده از تمدن اسلامي، به پيشرفت هاي شگرفي دست يافت و امت و تمدن اسلامي راه قهقرا را در پيش گرفت. بنابر اين براي رسيدن به نهضت توليد علم و تمدن سازي مدرن لازم است شاخصه هاي مطرح شده از سوي امام صادق (ع) دوباره موردتوجه و بازخواني قرار گيرد و دستگاه معرفتي جامعه اسلامي برپايه تعبد و عقلانيت بازسازي شود.
نويسنده:فرشته محیطی
منبع:روزنامه كيهان