احیاء علوم اسلامی
امام محمد باقرعليه السلام فرزند امام زينالعابدين و مادرش فاطمه «ام عبدالله» دختر امام حسنعليه السلام است. آن حضرت اولين هاشمى بود كه از دو طرف (پدر و مادر) فاطمى و علوى بود. «ان الباقرعليه السلام هاشمى من هاشميين، و علوى من علويين و فاطمى من فاطميين لانه اول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسينعليهما السلام و كانت امه ام عبدالله بنت الحسن بن على.» (3)
آن امام بزرگوار در اول ماه رجب يا سوم ماه صفر سال 57 ه . ق در مدينه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم ذيحجه سال 114 ه . ق در سن 57 سالگى در مدينه از دنيا رفت. مرقد شريفش در قبرستان بقيع كنار قبر پدرش امام سجادعليه السلام است.
او نوزده سال و ده ماه و دوازده روز (از سال 95 تا 114 ه . ق) امامت كرد و سرانجام به دستور هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى) مسموم گرديد.
خلفاى معاصر امام باقر (عليه السلام)
خلفاى هم عصر آن حضرت عبارتند از 1 - وليد بن عبدالملك 2 - سليمان بن عبدالملك 3 - عمر بن عبدالعزيز 4 - يزيد بن عبدالملك 5 - هشام بن عبدالملك
به استثناى عمر بن عبدالعزيز كه نسبتا دادگر بود و به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله علاقه داشت، همگى در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و مخصوصا نسبتبه پيشواى پنجم معصوم سختگيرى مىكردند.
1 - وليد بن عبدالملك
دوران خلافت وليد بن عبدالملك، دوره فتح و پيروزى مسلمانان در نبرد با كفار، وسعتحكومت اسلامى به شرق و غرب و پيوستن بخشهايى از هند، كابل، كاشغر، طوس و مناطق مختلف و امتداد آن به اندلس بود. (4) او سركش، خدانشناس، ستمگر، فاسد، عياش و هرزه بود. (5) روزى شراب مىخورد و روز ديگر آن را ترك مىكرد. (6)
2 - سليمان بن عبدالملك
دوره خلافتسليمان بن عبدالملك، دورهاى كوتاه و بيشتر از سه سال نبود. (7) در آغاز حكومت از خود نرمش نشان داد و زندانيان حجاج بن يوسف را آزاد و ماموران ماليات او را بركنار و برنامههاى ظالمانه او را لغو كرد. او با استفاده از اين ترفند تقريبا چهره خود را در بين مردم مثبت جلوه داد، اما در كوتاه مدت دستبه ظلم و خيانت زد. و اين همواره راهى براى سوء استفاده كنندگان از افكار عمومى بوده كه اول با دادن شعارها و وعده حل مشكلات روز جامعه، افكار عمومى را منحرف مىكنند. او با انگيزه تعصبات قومى و قبيلگى، افراد قبايل مضرى را زير فشار و از رقباى آنان يعنى قبايل يمنى (قحطانى) پشتيبانى كرد. (8) او فوقالعاده حريص، پرخوار و شكمپرست (به طورى كه به اندازه دو نفر عادى غذا مىخورد)، خوشگذران و تجمل پرستبود. (سفره او هميشه رنگين و اشرافى و لباسهاى پر زرق و برق مىپوشيد و حتى خدمتگذاران او نيز موظف بودند كه با لباس گلدوزى شده شرفياب شوند و اين رسم در ديگر شهرها معمول شد.) (9)
3 - عمر بن عبدالعزيز
دوره خلافت عمر بن عبدالعزيز دورانى بود كه كمتر در حق اهل بيتعليهم السلام ظلم شد. او نسبتا دادگرد بود و پس از رسيدن به حكومت طى بخشنامهاى به استانداران و نمايندگان حكومت دستور داد كه جبران ظلمهاى گذشته را بنمايند چرا كه آنها در صدد اجرى حق و رفتار ملايم و عمل نيك با مردم نبوده و جان مردم را بر لب رسانده بودند. وى فرمان داد كه هيچ كس حق ندارد كسى را پيش از مشاوره با من كيفر كند. (10) او به مبارزه با فساد پرداخت; اسبها و مركبهاى دربار خلافت را به مزايده علنى گذاشت، اموال و دارائىها و مستغلات و لباسهاى سليمان بن عبدالملك را به مبلغ بالغ بر بيست و چهار هزار دينار فروخت و به همسرش دستور داد تمام جواهرات و اموال و هداياى گرانبهائى كه پدر و برادرش از بيتالمال به او بخشيده بودند را بفروشد و همه آنها را به بيتالمال برگرداند و اگر اين كار را نكند خانه او را ترك كند. (11) و اموال عمومى كه بنى اميه و عموزادگانش از بيتالمال تصاحب كرده بودند به بيت المال برگرداند و اموالى كه از مردم به زور گرفتند با قاطعيت از آنها گرفت و به صاحبان آنها تحويل داد ودست آنها را تا حد زيادى از مال و جان مردم كوتاه كرد. (12)
بنى اميه او را تهديد كردند كه بر ضد تو شورش مىكنيم و حكومت تو را واژگون مىكنيم، او مىگفت: غير از حساب قيامت از چيز ديگرى نمىترسم. (13) او در مبارزه با فساد بهترين راه را انتخاب كرد; كار را از خانه خود آغاز كرد و بعد از دستگاه خليفه قبلى و بعد شعاع مبارزه را افزايش داد.
خدمات عمر بن عبدالعزيز
1 - ممنوعيت سب على (عليه السلام)
اين بدعت ميراث شوم معاويه بود. او در سال 40 هجرى زمانى كه بر اوضاع مسلط شد براى آنكه چهره درخشان مولا علىعليه السلام را وارونه جلوه دهد،
الف) دوستداران علىعليه السلام را با زور شمشير مجبور كرد كه از بيان فضائل علىعليه السلام خوددارى كنند. ب) احاديثى بر ضد علىعليه السلام جعل كنند.
ج) در سراسر كشور اسلامى در روزهاى جمعه بر فراز منابر لعن و دشنام علىعليه السلام را ضميمه خطبه كنند. عمر بن عبدالعزيز اين بدعت را ممنوع كرد. (14)
2 - بازگرداندن فدك به فرزندان فاطمه زهرا (عليها السلام)
او در ملاقاتى كه درمدينه با امام باقرعليه السلام داشت (15) فدك را بازگرداند ولى در زمان خلافتيزيد بن عبدالملك مجددا فدك را از آنها پس گرفتند.
3 - جلوگيرى از بعضى از انحرافها
يكى از اقدامات عمر بن عبدالعزيز برداشتن منع حديثبود. منع حديث از بزرگترين انحرافهايى بود كه بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله در جامعه اسلامى رخ داد. خليفه اول و دوم با مقاصد سياسى از هرگونه نوشتن و كتابتحديث جلوگيرى كردند. ابوبكر گفت: از رسول خداصلى الله عليه وآله چيزى نقل نكنيد و اگر كسى از شما درباره مسالهاى پرسيد، بگوئيد كتاب خدا قرآن در ميان ما و شماست; حلالش را حلال و حرامش را حرام بشماريد. (16) عمر نيز بخشنامه كرد كه هر كس حديثى از پيامبر نوشته، بايد آن را از بين ببرد. (17)
او ياران پيامبر را كه به اطراف مىرفتند از گفتن حديث منع كرد و حتى ابن مسعود، ابو درداء و ابوذر را زندانى كرد و تا پايان عمر او نيز زندانى بودند. عبدالله بن عمر كه به دستور پيامبر احاديث را ضبط كرده بود از ترس، كتاب خود را پنهان كرد و تا به امروز اسمى از آن در ميان كتابهاى حديثى نيست. (18)
ابوبكر عمل خود را چنين توجيه نمود: به خاطر اينكه احاديث با آيات قرآن مجيد آميخته نشود بايد احاديث را از بين برد. (19)
به دو دليل اين مطلب مردود است:
1 - زمانى كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله رحلت فرمودند، آيات و سورههاى قرآن مضبوط و معين شده بود و نويسندگان و حافظان، آنها را حفظ كرده و به گونهاى مشخص نموده بودند كه هرگز با غير آن آميخته نمىشد.
2 - قرآن معجزه است و از نظر فصاحت و بلاغت، روانى و سلامت و جذابيت و تركيبت جمله بندى، طورى است كه هيچ كلام و نوشتهاى به آن شباهت ندارد، گر چه از نظر فصاحت به عاليترين درجه برسد. از اين رو آيات قرآن در ميان خطبههاى فصيح نهجالبلاغه مانند گوهرى مىدرخشد و هيچ وقت اشتباه نمىشود.
بعضى از محدثان اين روايت را به پيامبر نسبت دادهاند كه: «چيزى از طرف من جز قرآن ننويسيد و هر كس چيزى جز قرآن نوشته، بايد آن را از بين ببرد.» (20)
آيا آن حضرت كتابت حديث را ممنوع كردند؟ بايد گفت اين مطلب به دو دليل بىاساس است:
1 - حضرت علىعليه السلام احاديث فراوانى را ضبط كرده و دست به دست در ميان ائمه بود و اگر پيامبر اكرم نوشتن حديث را منع مىكردند، هرگز علىعليه السلام چنين نمىكرد.
2 - در زمان پيامبر و به دستور او قريب به 300 نامه در باب احكام و فرائض و مرافعات و سياسات نوشته شد و ضبط گرديد.
عدهاى مزدور و دروغ پرداز از فرصت منع حديث و حوادث بعد از آن استفاده نموده و مطالب دروغ و بىاساس را به نفع حكومتها و زمامداران وقتبه صورت حديث جعل كردند، به خاطر اينكه به حافظهها تمسك شده بود و هر كس مىتوانست هر گونه ادعايى بكند. راستى اينها چرا چنين عمل نمودند؟ مگر گفتار پيامبرصلى الله عليه وآله مانند قرآن حجت نبود؟ مگر پيروى از آن بر همه مسلمانان واجب نبود؟ مگر اين كلام الهى در قرآن نيست كه هرگز پيامبر در گفتار خود از روى هوى و هوس سخن نمىگويد و هر چه بگويد طبق وحى الهى است؟ (21)
و در آيه ديگر صراحتا مىفرمايد: «آنچه را پيامبر براى شما آورده بگيريد و اجرا كنيد و از آنچه نهى كرده خوددارى كنيد.» (22) به نظر مىرسد هدف اين بخشنامهها انگيزه سياسى بوده است تا حق را از بين ببرند.
4 - يزيد بن عبدالملك
دوران خلافتيزيد بن عبدالملك از تاريكترين ادوار حكومتبنى اميه بود. او در زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز وليعهد بود و در مقام خود با ظاهرى فريبنده و با قيافه مقبولى ظاهر گشت. بعد از مرگ عمر بن عبدالعزيز مردم از او استقبال كردند، اما طولى نكشيد كه شروع به خشونت و سختگيرى كرد. او عياش و خوشگذران و لاابالى بود و مجالس شبانه دربار را به مجالس ساز و آواز تبديل كرد. (23)
5 - هشام بن عبدالملك
هشام بن عبدالملك در جمعآورى ثروت و عمران و آبادانى تلاش مىكرد. (24) زمانى كه حكومت او استقرار يافت، با آشوبها و نهضتهاى داخلى مواجه شد. او آنها را سركوب كرد و آتش جنگهاى خارجى را نيز خاموش ساخت. در اين دوران قبائل تركمن و خزر به دولت مركزى فشار مىآوردند و توطئه مخفيانه رهبران عباسى بر عليه حكومت اموى شروع شده بود. با اين وضع جوانان بسيارى از عرب قربانى سياستبدبينى و حسادت دربار فاسد او شد و موج اعتراضات مردمى بر عليه حكومتشروع شد. علاوه بر اين افرادى خودخواه و ناشايست كه توانايى اداره حكومت را نداشتند در راس حكومتبودند و عده كمى كه توانايى داشتند نيز به خاطر منافع مادى خود فعاليت مىكردند نه به خاطر دين و آئين.
هشام مردى بخيل، خشن، جسور، ستمگر، بى رحم و سخنور بود. (25) و اين صفات باعثشد كه كمبودهاى اخلاقى و اجتماعى در جامعه نمايان شود.
شرايط ايجاد دانشگاه دينى به دست امام باقر (عليه السلام)
در دوره امامت پيشواى پنجم با توجه به مطالبى كه توضيح داده شد زمزمههاى نارضايتى از خلفاء آغاز گرديد و قيامهايى در گوشه و كنار سرزمين پهناور اسلامى صورت گرفت. هر چند بسيارى از اين قيامها ناكام ماند اما خلفاء اموى را به خود مشغول ساخت و شرائط مساعدترى براى ائمهعليهم السلام فراهم آمد تا به احياى سنت فراموش شده نبوى بپردازند.
امام باقرعليه السلام با فراغت كامل دانشگاه دين را گشود و زندگى را كاملا به تعليم و تربيت آميخته و در تمام شؤون زندگى در مدت بيستسال، لحظهاى فراغت نداشت و شب و روز در حضر و سفر، در هر حال كه بود، علم و دانش را آموزش مىداد. او مردم را بيدار وهوشيار كرد و حقايق يك قرن گذشته دين را به آنها آموخت. آن حضرت اسلام را دور از غبار تحريفات بنى اميه و خرافات يهود ترويج كرد. مكتب او مكتب فضيلت و احسان بود و هزارها دانشمند، فريفته ملكات اخلاقى و احسان و اكرام او بودند.
شاگردان مكتب امام باقر (عليه السلام)
شاگردان آن حضرت شخصيتهاى بزرگى همچون محمد بن مسلم، زرارة بن اعين، ابوبصير، بريد بن معاويه عجلى، جابر بن يزيد، حمران بن اعين و هشام بن سالم بودند كه از درياى علم آن حضرت بهرهمند شدند. پيشواى ششم مىفرمايد: زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلى مكتب ما و احاديث پدرم را زنده كردند و اگر اين چهار نفر نبودند، كسى از تعاليم دين و مكتب پيامبر بهرهاى نمىيافت. (26)
حقارت دانشمندان در مقابل امام باقر (عليه السلام)
در بيان فضائل علمى پيشواى پنجم، عبدالله بن عطاء كه يكى از شخصيتهاى برجسته و از دانشمندان بزرگ عصر امام بود مىگويد: «من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن علىعليه السلام از نظر علمى حقير نديدم. من «حكم بن عتبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود ديدم كه در خدمت محمد باقرعليه السلام مانند كودكى در برابر استاد عالى مقام زانوى ادب بر زمين زده، شيفته و مجذوب كلام و شخصيت او گرديده بود.» (27)
امام باقرعليه السلام در سخنان خود اغلب به آيات قرآن استناد مىكرد و مىفرمود: هر مطلبى كه گفتم، از من بپرسيد كه در كجاى قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم. (28)
باقر العلوم (عليه السلام)
آثار درخشان علمى پيشواى پنجم و شاگردان برجستهاى كه مكتب بزرگ وى تحويل جامعه اسلامى داد، پيشگويى پيامبر اسلام را عينيتبخشيد. جابر بن عبدالله انصارى از شخصيتهاى صدر اسلام مىگويد: روزى پيامبرصلى الله عليه وآله به من فرمود: «بعد از من شخصى از خاندان مرا خواهى ديد كه اسمش اسم من و قيافهاش شبيه قيافه من خواهد بود. او درهاى دانش را به روى مردم خواهد گشود.»
اين سخن زمانى گفته شد كه امام باقرعليه السلام چشم به جهان نگشوده بود. بعد از سالها حضرت را در كوچههاى مدينه ديد، متوجه نشانههاى پيامبر شد، پرسيد اسم تو چيست؟
فرمود: اسم من محمد بن على بن الحسين است. جابر بوسه بر پيشانى او زد و گفت: جدت به وسيله من به تو سلام رساند. او به احترام آن حضرت هر روز دوبار به ديدارش مىرفت و در مسجد پيامبر در ميان انبوه جمعيت مىنشست و در پاسخ مغرضين كه از كار او خردهگيرى مىكردند، پيشگويى پيامبر اسلام را نقل مىكرد. (29)
مؤلف كتاب لسان العرب درباره لقب باقرالعلوم براى امام پنجم مىنويسد: محمد بن على را باقر لقب دادند; چون او علم را شكافت و اصل آن را معرفى و فروع آن را استنباط كرد و آن را توسعه داد. (30)
پي نوشت :
1) مناقب على بن ابىطالب، ص 83.
2) بحارالانوار، ج 10، ص 128، روايت 7.
3) همان، ج 46، ص 215، روايت 13.
4) اندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا، دكتر محمد ابراهيم آيتى، ص 18 - 17.
5) مروج الذهب، مسعودى، ج 3، ص 96.
6) التاج فى اخلاق الملوك، ص 151.
7) الكامل فى التاريخ، ابن اثير، ج 5، ص 11 و 37.
8) تاريخ صدر الاسلام والدولة الاموية، ص 197.
9) مروج الذهب، ج 3، ص 175.
10) تاريخ يعقوبى، ابن واضح، ج 3، ص 50.
11) الامامة و السياسة، ابن قتيبه، ج 2، ص 116.
12) تاريخ الخلفاء، سيوطى، ص 232.
13) الاخبار الطوال، ابوحنيفه دينورى، تحقيق عبدالمنعم عامر، ص 331.
14) شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحديد، ج 3، ص 57.
15) خصال، شيخ صدوق، باب الثلاثة.
16) تذكرة الحفاظ، شمس الدين ذهبى، ج 1، ص 3.
17) اضواء على السنة المحمديه، محمود ابو رريه، ص 43.
18) سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى، صص 325 - 324.
19) اضواء على السنة المحمديه، محمود ابو رريه، ص 43.
20) مسند احمد حنبل، ج 3، ص 12.
21) نحل / 3 و 4.
22) حشر / 7.
23) سيره پيشوايان، صص 334 - 336.
24) مروج الذهب، ج 3، ص 205.
25) تاريخ يعقوبى، ج 3، ص 70.
26) اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسى، تصحيح حسن مصطفوى، ص 136، حديث 219.
27) علم الحديث و دراية الحديث، كاظم مدير شانهچى، انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، ص 67.
28) احتجاج، طبرسى، ص 176.
29) بحارالانوار، ج 46، ص 225، روايت 5.
30) لسان العرب، ذيل كلمه باقر.
منبع:گنجینه معرفت
صفحات: 1· 2