یادمان خوبیها
«یادمان خوبیها»
تو نماز را بر پای داشتهای، زکات را به جای آوردهای، فراخواندهای به معروف و باز داشتهای از منکر.
به راستی و درستی، سیرهات سیره انبیا بوده است. اشارههایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل که بسیار قربانی گرفته است. فرمودهای: «دو کساند که کمرم را شکستهاند: دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راهگشا (جاهل متنسِّک).
شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهانافزور کرده است.
جویبار دانش «ابوحنیفه» از سایهسار تعلیم تو میگذرد. مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است. تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو میسوزد. یکتنه بار غریب ارزشها را در روزگار عسرت به دوش کشیدهای تا فتیله نیمسوز «اخلاقی زیستن» نمیرد.
در آستان دنیا، «حبل اللّه» را به دوش کشیدهای که یاد خدا در قلبهای تشنه آرامش، کاستی نپذیرد. دست دین را در دست خرد گذاشتهای تا چون دو بال پریدن، افقهای پرواز آدمی را بگشایند.
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل بردهای تا قفلهای بسته بر ذهنها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا بگویی که پیامبران آمدهاند دفینههای عقل را از زیر آوار تعصبها و تحجرها بیرون بشکند؛ تا بگویی که انسانها، معادناند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
گواهی میدهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.
تو کشتیبان کشتی خرد، در توفانهای هراسانگیز جهل و ستم بودهای.
الگوی انسان زیستن را از مرام تو میتوان آموخت و نام تو یادمان همه خوبیهاست.