اهداف قــیام
اهداف قیام امام حسین (ع) از منظر علمای شیعه
در طول تاریخ علمای امامیه و عالم تشیّع اهداف و علتهای مختلفی برای شروع نهضت امام و سفر حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و کربلا و نهایتاً واقعهی عاشورا نگاشته و قلم زدهاند که برخی از این دیدگاهها متأسفانه با شئون امامت و ولایت کلیه الهیهی امام حسین سازگار نیست. این نظرات در میان نویسنگان معاصر به چشم خورده میشود که در ردّ آن بسیاری از علماء و اندیشمندان من جمله متفکر شهید استاد مطهری مطالبی دارند، این مقال بر آن است که نظرات صحیح و ارزندهی علمای راستین و به حق حسینی و ولایتی را نقل کرده و از میان آنها یک وجه اشتراک به عنوان هدف نهائی امام حسین از نهضت عاشورا ارائه دهد.
هدف اول، شهادت:
علمای متقدم شیعی در سده های سوم و چهارم در موضوعات مختلف، حتّی گاهی در صدور فتوی و نوشتن آرای فقهی خود سعی میکردند تا ممکن است خود چیزی ننویسند و تنها به روایت کردن اخبار و احادیث بسنده کنند و البته این رسم و سیره پس از آن نیز قرنها در میان طیف بزرگی از علمای راستین ادامه داشت که صورت افراطی آن با ظهور اخباریون دنبال شد و سپس افول کرد که خود بحثی مجزّا است. غرض اینکه اگر از دانشمندان پیشین اظهار نظر صریحی در حکمت و فلسفهی قیام عاشورا دیده نشده یکی از دلائل حتمی آن همین سیره و سنّت پنهان و نهفته است. اخبار و احادیث دربارة شهادت امام حسین فراوان و به انواع گوناگون در منابع متقدمی چون کتاب شریف «کامل الزیارات» از ابن قولویه قمّی و آثار پر بار شیخ صدوق به ویژه امالی صدوق و متون دیگر روایت شده است (1). البته این تعداد کثیر روایت منحصر به منابع روائی شیعه نیست چون در منابع اهل سنت نیز فراوان دیده میشود (2). معلوم میشود که به اعتقاد محدثان امام حسین به جزء جزء وقایعی که در طول مسیر و در صحرای نینوا و پس از شهادت و اسارت اهلبیت و … اتفاق میافتد آگاهی کامل داشتهاند. این باور با تمسک به آیهی «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» به شدت زیر سؤال رفت که اگر امام از شهادت خویش و این همه بلا خبر داشت پس طبق این آیه با این قیام «خود کشی» نموده است. جواب سید مرتضی علم الهدی نیز بیشتر از آنکه مطابق با موازین و اعتقادات صددرصدی تشیّع باشد بیشتر متکلّمانه و به صورت جدال احسن بود و گاهی منجر به این میشد که گفته شود پس امام فریب کوفیان را خورد. امّا اگرکسی جواب سید مرتضی را به دقت مطالعه کند خواهد فهمید که مخاطب ایشان اهل سنت بودهاند یعنی قیام امام را با توجه به آیه تهلکه میخواسته جواب بدهد و درست بکند امّا بر طبق نظریات و اعتقادات کلامی اهل تسنّن صحبت کرده، لذاست که مجبور شده بحث فریب خوردن امام را در جواب از آیهی تهلکه و ردّ خودکشی امام حسین مطرح کند، پس یعنی برهانی و به شکل عقائد شیعی جواب نداده پس اعتقاد خود ایشان هم چنین چیزهائی یقیناً نبوده است. ریشهی این شکل جوابگوئی سید مرتضی را بایستی با حکومت پر آشوب چهار تن از خلفای بنی عباس که هم عصر و زمان ایشان بودند پیدا کرد یعنی جواب ایشان در آن شرایط خفقان چیزی جز تقیه و مصلحت اندیشی های سیاسی نبوده است. به ویژه اینکه شریف مرتضی توانست در حکومت این حکام جبار نفوذ کند و سمت هائی همچون نقیب السادات و امیر الحاج از طرف حکومت به او داده شد. مسیر ایشان همان راهی است که مرحوم علامه مجلسی در دربار صفویه طی کرد که هر دو بزرگوار توانستند بین حکومت و علمای شیعه توازن قوا ایجاد کرده و از این کار به نفع شیعیان و محبان اهلبیت استفاده کنند خصوصاً زمان سید مرتضی که شیعه در انزوای کامل بود و جان و مال و ناموس آنها هر لحظه ممکن بود به تاراج حاکمان عبّاسی برود لذا سید مرتضی آن همه سختی و ترس و تقیهی پر خطر را برای خدا به جان خرید. رضوان خدا بر او باد. امّا در این میان برخی دیگر از علماء جواب از آیهی تهلکه دادند که اشکال فریب خوردن امام را هم بر طرف کرد. در اینجا نظر برخی از این بزرگان آورده میشود که از این نظر به «شهادت آگاهانه» میتوان تعبیر نمود.
صفحات: 1· 2