از بیابان بوی گندم مانده است
از بیابــــان بــوی گنـــدم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است/
آسمان بازیچه ی طوفان ماست
ابــر نعش آه ســرگردان مــاست/
باز هـــم یک روز طـــوفان مــی شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود/
مـــی روم افتان و خیـــزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر/
آب زمزم در دل صحــرا خـوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است/
فاش می گویم که مولایم علیست
آفتـــاب صبـــح فــــردایم علیــــست/
هر که در عشق علی گم می شود
مثـــل گل محبـــوب مـردم می شود /
تا علــی گفتـــم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت/
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریــا و طوفانی شدیم/
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد
بغض چندین ساله ی ما باز شد/
یا علی گفتیـــم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد/
یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند/
یاعلــــی گفتیـــم و طـــوفانـــی شدیـــم
مست از آن دستی که می دانی شدیم/
یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفــــه در تزویر خـــود پایان گرفت/
کوفه یعنــی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی/
کوفه یعنی مـــرد آری مـــــرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست/
عــــده ای رندان بازاری شدند
عده ای رسوایی جاری شدند/
آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجــم هـــای پـــی در پی شـــدند/
از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیـــشه دوستت دارم علی/
کتاب: « دریا تشنه است » دکتر محمود اکرامی فر