اسوه برادری
اسوه ی برادری
به مناسبت چهارم شعبان سالروز ولادت ابوالفضل العباس (ع) عباس(ع)
در تاريخ، افرادي را مي توان يافت كه به جهت عملي به عنوان الگو مطرح شده و بر سر زبان ها افتاده اند. همواره از صبر ايوب و يعقوب و علم بوعلي سخناني شنيده ايد. در ميان ما شيعيان به ويژه در مساله برادري، ابوالفضل عباس(ع) به عنوان سرمشق ياد مي شود. آن بزرگوار يكي از شهيدان واقعه عاشوراست. با اين همه به جهت ويژگي خاصي كه در ايشان سراغ داريم در واقعه عاشورا به عنوان دومين شخصيت برتر پس از امام حسين(ع) مطرح شده است. برادري اي كه ما از آن حضرت مي شناسيم اختصاص به ابعاد برادري خوني ندارد بلكه فراتر از آن به حوزه برادري ايماني باز مي گردد. براي تحليل درست شخصيت و برجستگي هاي ايشان ناچار به بازخواني ويژگي هاي برادري در مفهوم قرآني آن هستيم كه حضرت عباس به عنوان نمونه عيني و عملي آن بيان شده است و ما در مقاله حاضر به اين موضوع پرداخته ايم.
برادري در مفهوم قرآني
اخوت و برادري در زبان و ادبيات عربي به معناي اشتراك در والدين است. البته براي صحت مصداقي وابستگي به يكي از پدر و يا مادر كفايت مي كند. از اين رو از برادري پدري و يا مادري سخن به ميان مي آيد. اين واژه در زبان عربي در معنايي ديگر كه به نظر مي رسد مجازي باشد نيز به كار رفته است و آن دوستي و مصاحبت است (لسان العرب و نيز الميزان ج 19 ص 211)
به سخن ديگر معناي اصلي و حقيقي اخوت و اخ در زبان عربي شراكت در ولادت است كه به شيرخوارگي (برادري رضاعي) نيز تعميم داده شده است. همچنين به جهت خصوصيات طبيعي در ميان دو برادر كه همواره مصاحب هم مي باشند و نخستين دوستان و ياوران يك ديگر به شمار مي آيند، به مفاهيم ديگري چون برادري قبيله اي، مشاركت در كار و صنعت، دين و دوستي به صورت مجاز و استعاره سرايت داده شده است. (مفردات راغب ص 68 و نيز الوجوه و النظاير ج 1 ص 89)
البته برخي بر اين باورند كه معناي اصلي واژه اخ و اخوت، قوت و نيرو است كه در آن مفهوم الفت و عطوفت و دوستي نيز اخذ شده است و اين معاني را با خود انتقال مي دهد. (المعجم في فقه لغه القران ج 1 ص 681)
در كاربردهاي قرآني اين واژه، مي توان مواردي را يافت كه به معناي برادري نسبي و رضاعي و نيز ديني به كار رفته است.
در برخي از آيات، اخوت به معناي همراهي و هم گرايي آمده است نظير آياتي كه به مساله هم گرايي منافقان با كافران اشاره مي كند. (آل عمران آيه 156 و حشر آيه 11)
يكي از مهم ترين اشارات قرآن اشاره به برادري ايماني است. از نظر قرآن، كارآمدترين راه براي ايجاد امتي برتر و دست يابي به جامعه، نمونه قرآني، برادري ايماني است كه موجب مي شود تا مومنان در كنار هم در راستاي هدفي واحد گام بردارند و با جلوگيري از تفرقه و ايجاد اتحاد ديني، كيان جامعه را از شر فتنه ها و آشوب هاي دروني و يورش هاي دشمنان حفظ كنند.
مسلمانان برادر يكديگرند
در بحارالانوار روايت شده است كه مسلمانان در برابر هم ديگر مانند ساختماني هستند كه تمام اجزاي آن هم ديگر را نگه مي دارد (بحارالانوار ج 58 ص 150) و از پيامبر (ص) نيز نقل شده است مومنان برادرند وخون بهاي آنان يكسان و برابر است و همانند دست واحدي هستند كه در برابر دشمن قرار مي گيرند. (كافي ج 1 ص 403)
اين برادري به گونه اي قوي و نيرومند است كه گاه برادران ايماني را در برابر برادران خوني و قبيله اي قرار مي دهد. چنان كه در جنگ بدر و احد اين گونه بود كه برادر در مقابل برادر و پسر در برابر پدر صف بندي كردند و به جنگ با يك ديگر پرداختند.
قرآن نيز محور اصلي ارتباط امت را برادري ايماني مي شمارد و از ارتباط با افراد بي ايمان حتي پدر و برادر نسبي و خوني بازمي دارد. (توبه آيه 24)
حقوق برادري ديني
برادري ايماني آن چنان در آموزه هاي اسلامي قوي و نيرومند است كه قرآن دستور مي دهد اگر مسلماني مسلمان ديگري را به قتل رساند بهتر آن است كه اولياي دم به سبب علقه ايماني و برادري ديني و ايماني از خون قاتل درگذرند و وي را عفو كنند. (بقره آيه 178)
بر اين اساس مومنان در بينش و نگرش قرآني از برادري ايماني برخوردار مي باشند كه از علقه و رابطه خوني و سببي قوي تر است. (حجرات آيه 10) اين برادري مبتني بر ايمان و الفتي است كه خداوند در دل هايشان انداخته است. (انفال آيه 63) كه با صرف تمام سرمايه هاي زميني دست يافتني نيست(همان)
از مهم ترين حقوقي كه برادر ديني بر برادر ايماني خود دارد ياري رساندن در مشكلات و سختي ها است. (بقره آيه 220) به گونه اي كه پيامبر (ص) برادران ايماني را همانند اعضاي يك پيكر مي داند كه اگر عضوي به درد آيد ديگر عضوها را قرار نمي ماند و اگر يكي تب كند همه اعضا تب مي كنند. رنج يكي رنج همگي و آسايش يكي آسايش همگي به شمار مي آيد. (بحارالانوار ج 58 ص 150) از اين رو او هميشه در فكر برادر ايماني است (همان ج 21 ص 57) و مي كوشد تا گرفتاري هايش را برطرف سازد. (وسايل الشيعه ج 16 ص 336) و شكم او را سير كند و نگذارد تا گرسنه سر به بالين گذارد. (كافي ج 2 ص 668)
هم چنين مي كوشد تا درگيري ها و مشاجرات ميان او با ديگر برادران ديني را برطرف سازد. (حجرات آيه 10) و در جنگ ميان ايشان صلح برقرار كند. (حجرات آيه 9) و در صورتي كه حقي از برادري سلب شد و متجاوز كوتاه نيامد به مقاتله او برود و حق برادر ديني خويش را باز پس گيرد. در حق برادر ديني اش كوتاهي نكند و از كارهاي زيان آور پرهيز نمايد. (حجرات آيات 9 تا 12)
اين ها نمونه هايي از حقوق برادري ايماني است كه در قرآن بدان پرداخته شده است. برخي از جزئيات اين كليات نيز در روايات به ويژه روايت حقوق امام سجاد (ع) به تفصيل آمده است كه اين مقام جاي ذكر آن ها نيست.
آثار برادري ايماني
از آثار برادري ايماني كه قرآن بر مي شمارد مي توان به اجتناب از غيبت (حجرات آيه 12) و استغفار و طلب مغفرت در حق وي در هنگام دعا (حشر آيه 10) اصلاح ميان مومنان هنگام مشاجره و اختلاف (حجرات آيه 10) رعايت حقوق ايشان به طور كامل (توبه آيه 11) حسن معاشرت (بقره آيه 220) و گذشت و عفو (بقره آيه 178) اشاره كرد.
ابوالفضل عباس (ع) مظهر برادري
با نگاهي كوتاه به زندگاني پرفراز و برجسته ابوالفضل عباس (ع) مي توان وي را به عنوان اسوه كامل و مظهر تمام برادري دانست. از اين روست كه در نزد مردمان، به عنوان الگوي برادري شناخته شده است.
آن حضرت از همان آغاز كودكي در حق برادران خويش همه نوع حقوقي را كه قرآن و روايات برشمرده اند به بهترين وجه به جا مي آورد. در روايتي است كه اميرمومنان (ع) حضرت عباس را در خردسالي با كوزه اي آب ديد در حالي كه آب از كوزه سرازير شده و بر بدنش مي ريخت. حضرت از وي پرسيد: براي چه كسي آب مي بري؟ گفت: اين آب را براي ابي عبدالله (ع) مي برم. آن حضرت (ع) دمي گريست و گفت: شما در كربلا همين كار را براي فرزندم انجام مي دهي در حالي كه تشنه است و با تشنگي جان مي دهد و به شهادت مي رسد. (نقل به مضمون از الخصائص العباسيه)
عباس (ع) در تمامي جنگ ها در كنار پدر و برادران خويش بود و مردانه ازامام حسن (ع) دفاع مي كرد.
ولادت عباس
وي در سال 26 هجري قمري از مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي كه كنيه اش (ام البنين) بود، زاده شد.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود كه اميرالمؤمنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.
اميرالمؤمنين(ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. عباس(ع) از برادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادات قلبي ام البنين(س) به خاندان پيامبر(ص) آن اندازه زياد بود كه امام حسين(ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ به طوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند: فرمود: مرا از حال حسين(ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين(ع) به او داده شد، فرمود: رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هرچه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين(ع).
دست پرورده علي(ع)
در روزهاي كودكي عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايي و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهي و رفتار آسماني اش بر وي تأثير مي نهاد. او از دانش و بينش علي(ع) بهره مي برد. حضرت درباره تكامل و پويايي فرزندش فرمود: ان ولدي العباس زق العلم زقا؛ همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مي گيرد، از من معارف فرا گرفت.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اي پاك و مبارك براي ايام نوجواني و جواني عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگي باشد. گاه كه علي(ع) با نگاه بصيرت آميز خود آينده عباس را نظاره مي كرد، با لبخندي رضايت آميز، سرشك غم از ديدگان جاري مي كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مي پرسيد، مي فرمود: دستان عباس در راه ياري حسين(ع) قطع خواهد شد.
آنگاه از مقام و عظمت فرزندش در نزد خداوند چنين خبر مي داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ابي طالب در بهشت پرواز كند.
فرزند پاكدل علي(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.
در ايام دشوار خلافت، لحظه اي از وي جدا نشد و آنگاه كه در سال 37 هجري قمري جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، اما در جنگ مشاركت جانانه اي كرد.
مقام عباس در نزد اباعبدالله(ع)
در مقام و منزلت ايشان در نزد برادران معصوم خويش امام حسن(ع) و امام حسين(ع) همين بس كه در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين(ع) حاضر شد و در رأس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين(ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدايت! سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سؤال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.
در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس(ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذبالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس(ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.
روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس(ع) از اسب بر روي زمين افتاد، امام حسين(ع) فرمودند: «الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس(ع) و نقش او در پشتيباني از امام حسين(ع) است.
امام سجاد(ع) و حضرت عباس(ع)
امام زمان(ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس(ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمؤمنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له، الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.
امام زين العابدين(ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب(ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود: هيچ روزي بر رسول خدا(ع) سخت تر از روز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعداز آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت تر از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفربن ابي طالب كشته شد. سپس امام زين العابدين(ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين(ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين(ع) ايستادند و مي پنداشتند كه از امت اسلام هستند و هريك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين(ع) به نزد پروردگار تقرب بجويند. آنان كار را تا به آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم و جور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين(ع) فرمود: خداوند حضرت عباس(ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دوبال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب(ع) هم دوبال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس(ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.
با توجه به رواياتي كه از ائمه عليهم السلام در شأن حضرت عباس(ع) رسيده و در آن به ايثار و فداكاري او در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود.
ايثار، خصلت اهل بيت
حضرت عباس(ع) فرزند كسي است كه آيه (و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله، بقره-207) در شانش نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، درباره ايثار ايشان نازل شده است.
فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه امير مومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.
در جايي ديگر، علي(ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي كند و غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.
علي(ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.
حال در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟
جواب اين است كه معرفت حضرت عباس(ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت(ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام(ص) كه فرمود: (ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.
در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا(ع) در روايت هاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.
آري حضرت عباس(ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد.
منبع: روزنامه کیهان