اشعاری در سوگ شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام
شاعر: علیرضا لک
خشکم کند به شعله این داغ ماندنم
با ابر های اشک بیاید ترم کند
آه ای خدا به عمه چه گویم که لحظه ای
بالم دهد رها کندم باورم کند
من می پرم خدا کند او تیغ خویش را
جای عمو حواله بال و پرم کند
قیچی زد و برید و مرا تکه تکه کرد
اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند
حالا که من به سینه زخمش رسیده امن
بگذار دست های کسی بر سرم کند
خشکم کند به شعله این داغ ماندنم
با ابر های اشک بیاید ترم کند
آه ای خدا به عمه چه گویم که لحظه ای
بالم دهد رها کندم باورم کند
من می پرم خدا کند او تیغ خویش را
جای عمو حواله بال و پرم کند
قیچی زد و برید و مرا تکه تکه کرد
اصلاً اراده کرد گلی پرپرم کند
حالا که من به سینه زخمش رسیده امن
بگذار دست های کسی بر سرم کند
*******
چند نفربه یک نفر؟
شاعر: وحید قاسمی
لشگریان خیره سر ، چند نفربه یک نفر؟
فاطمه گشته خون جگر ، چند نفر به یک نفر؟
خواهر دل شکسته اش ، همره دختران او
زند به سینه و به سر ، چند نفر به یک نفر؟
بین زمین و آسمان ، جنت و عرش و کهکشان
پر شده است این خبر : چند نفر به یک نفر؟
حور و ملک به زمزمه وای غریب فاطمه
حضرت خضر نوحه گر ، چند نفر به یک نفر؟
آه و فغان مادرش ، به قلب سنگی شما
مگر نمی کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟
عمو رمق ندارد و ، همه هجوم می برید !
مرد نبردید اگر؟ چند نفر به یک نفر؟
یاد مدینه زنده شد ، روضه ی رنج فاطمه
که ناله زد به پشت در ، چند نفر به یک نفر؟
منبع: www.lailatolgadr.ir
صفحات: 1· 2