امــــــیر در کلام امام
حضرت علي (علیه السلام) در بيانات امام خميني (رحمه الله علیه)
جلوه اي از مبارزه امام علي (علیه السّلام) با طاغوت ها
احتياج دارد اسلام به اينكه فدا بدهيم براي اين اسلام. از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه اي فدايي شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هجده ماه با معاويه جنگ كرد و چه قدرها بيشتر از ده هزار نفر كشته دادند و كشتند خيلي بيشتر. معاويه يك مردي بود كه مي گفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مي خواند و امام جمعه بود و همه اين كارها را او انجام مي داد همه اين ظواهر را انجام مي داد؛ معاويه ظواهر را خوب حفظ مي كرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود ظواهر را حفظ مي كرد و اظهار اسلام هم مي كرد.
خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد براي اينكه يك ظالم بود كه مردم را استثمار كرده بود؛ رفته بود شام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم را داشت به ظلم و به تعدي وادار مي كرد؛ چپاول مي كرد مال مردم را بيت المال را. حضرت امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مي روم لعل شكست بخورم. وقتي ديد كه مي تواند حالا مقابل او بايستد لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره هم حضرت اميرـ در اينجا بايد گفت ـ شكست خورد.
سيدالشهدا ـ سلام الله عليه ـ وقتي مي بيند كه يك حاكم ظالمي جائري در بين مردم دارد حكومت مي كند تصريح مي كند حضرت كه اگر كسي ببيند كه يك حاكم جائري در بين مردم حكومت مي كند ظلم دارد به مردم مي كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند هر قدر كه مي تواند؛ با چند نفر با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر و بساط هيچ نبود. لكن تكليف اينطور مي دانست كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند تا اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاي خودش را داد در راه براي اسلام.
مگر خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا از اينكه جان مي دهيم آنها هم در… سلطان جائري كه مي گفت: مسلمانم مسلماني يزيد هم مثل مسلماني شاه بود؛ اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت آنطور مي كرد و مردي بود متعدي و ظالم وملت رامي خواست زيربار اطاعت خودش بي جهت ببرد سيدالشهدا لازم مي بيند كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. همين است سيره انبيا؛ همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطاني جائر بر مردم حكومت مي خواهد بكند بايستيد در مقابلش و به هر چه به هر جا مي خواهد منتهي بشود بايد برويم سراغش و نهي از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكغشيم او را پايين از اين تخت باطل. پس ما مبالاتي نداريم در اينكه كشته مي دهيم كشته بدهيم ؛ البته بايد هم بدهيم.
آزادي و استقلال فداكاري لازم دارد. ما مي خواهيم يك ملت را آزاد كنيم ما مي خواهيم يك امت را آزاد كنيم ما مي خواهيم يك امت را مستقل كنيم ما مي خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم البته فداكاري مي خواهد جوان دادن مي خواهد حبس مي خواهد ده سال حبس مي خواهد. لازم است اين امور. همه چيز لازم دارد و ما اصلا در اين معني ناراحت نيستيم كه داريم حبس مي رويم جوانهاي ما دارند از بين مي روند؛ براي اينكه در مقابل (نا) حق است براي خداست. وقتي يك امري براي خدا شد و مقابل ظلم شد ما چه غمي داريم.
اصلا اين غمي ندارد كه ما براي خدا داريم كار مي كنيم و جوانهاي ما براي خدا دارند فداكاري مي كنند؛ هيچ ابدا از اين هراسي به دلتان راه ندهيد. وسوسه هاي شياطين كه خوب ما چه كنيم چه مي شود يا از اين حرفهايي كه شياطين القا مي كنند و بعضي شياطين هم مي گويند به ماها و به شما؛ هيچ ابدا. خودتان محكم بايستيد و هيچ هراس به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاالله. چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست. ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزي است و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزي است. (1)
شمه اي از حكومت عدل علي (علیه السّلام)
صفحات: 1· 2