باب الحوائج شش ماهه
16 شهریور 1398 توسط خادم الشهداء
غم مخوار ای کودک بی شیرمن
رفتن تو هست درتقدیر من
? غم مخور صید خوارج می شوی
تاابد #باب_الحوائج می شوی
? غم مخور ای آخرین سربازمن
غم مخور ای کودک جانباز من
? آخرین سرباز لشکر راهی از گهواره شد
درمیان خیمه ها یک مادری آواره شد
? این پسر راهم چو مادر بی هوا زد دشمنش
تاحسین بر خویش آمد دید حنجر پاره شد
? از طریق آمدن پیداست از شرمندگیش
بسته بر روی امیر عشق راه چاره شد
? گل من از تو دگربرگ وبری باقی نیست
شب غم زد به دل من سحری باقی نیست
? از سپیدی گلو و پرقنداقه ی تو
غیر یک لاله ی خونین ثمری باقی نیست
? از تو جز تیرگره خورده به یک حلق نحیف
ازمن غمزده جز چشم تری باقی نسیت
? سر تو درکف دست بدنت درآغوش
بدنت هیچ امان از تو سری باقی نیست