زینت خانه علی
ولادتت مبارک بانو....
میلاد بانوی عقل و صبر
يا زينب كبري علیها السلام
با خبر کرد نسيمي همه ي دنيا را
مطلاطم شده ديدند دل دريا را
گل سرخي که مي از قطره ي شبنم مي زد
مست مي کرد ز بوي نفسش صحرا را
چه صفايي چه هوايي چه دلي داشت زمين
شور مي داد ز حال خوش خود بالا را
چشمهايي به روي چشم دگر وا شد و بعد
دل مجنون کسي برد دل ليلا را
بين آغوش برادر چقدر آرام است
چقدر ناز ربودست دل بابا را
گوييا بار دگر حضرت پيغمبر ديد
عکسي از ماه رخ کودکي زهرا را
زينت خانه ي مهتاب به دنيا آمد
زينب حضرت ارباب به دنيا آمد
چهره اش منعکس از طلعت روي زهراست
عشق بازيش از آن حال و هوايش پيداست
حضرت زينب کبري خودش اقيانوسيست
گرچه چشمان پر از گوهر نابش درياست
اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
از ازل تا به ابد پرچم زينب بالاست
مادري کرد براي سه امامش زينب
پس ولايت به پرستاري او پا برجاست
سوره ي مريم قرآن نمي از تفسيرش
وسعت روح بزرگش چقدر نا پيداست
بهترين خوبترين خواهر دنيا آمد
حضرت فاطمه ي ديگر دنيا آمد
(مسعود اصلاني)
زیبا جویی در نینوا
به مناسبت پانزده رجب سالروز وفات زينب كبري(سلام الله علیها)
آيات قرآن، تجلي حقيقتي يگانه
بي گمان برخي از رخدادها در تاريخ هستي و جهان، يگانه و غيرقابل تكرار هستند. اگر به آيات قرآني توجه كنيم به آساني مي توان دريافت كه آيات قرآني نه تنها هر يك به تنهايي آيات شگفت و يگانه اي هستند بلكه حتي در آياتي كه به نظر تكراري مي رسد به حكم «لاتكرار في التجلي»تكراري در آنها راه ندارد و در حقيقت هر يك تجلي ديگري از يك حقيقت يگانه هستند، چنان كه انوار دم به دم ماه و خورشيد همانند جريان الكتريسته و لحظه هاي زمان با وجود همانندي و پيوستگي اش تجليات تازه و نويني مي باشند كه خداوند در برخي از آيات از آن به «لبس»تعبير مي كند كه دم به دم تازه مي شود و بر همين اساس است كه اگر دمي خداوند از امساك و نگه داشت كهكشان ها باز ماند آنان فرو مي ريزند.
صفحات: 1· 2
نقش و نگار دل
نام زینب علیها السلام با حسین علیه السلام حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیت الحسین علیه السلام نقش و نگارش زینب است……
زینت پدر......
پَرچمی دیدَم به دستِ پَهلوانی بی بَدیل
قامتِ پَرچم بلند و صاحبِ پَرچم جَمیل
لَعلِ لَـبهایش مُکَرَّم تَر زِ آبِ سَلسَبیل
پَــنجه اَژدر افـــکَن و قـــــامَت طَـــویل
گُفتمش مولا که هَستی … ؟
گُفت فَخرِ جِبرِیل
گُفتمش نامَت بِگو … ؟
دَرمانده ام اَجرت جَزیل …
گُفت عَبّٰاسَم سِپَهسالار ، سُــلطانِ جَلیل
گُفتم ای بابُ الْحَوائِج دَردمَندم الْدَخیل
گفت دَرمانت برو از خواهرم زِینب(س) بگیر
یا زیـــنب......
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم…
همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم…
“صاحب زمان” گرفته عزا ، گریه می کنیم…
از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم…
مثل تمامیِّ علما گریه می کنیم…
آقا ببین که با رفقا گریه می کنیم…
امشب به یاد عمِّه ی سادات ،مضطرم…
گریه کنه مصیبت و غمهای خواهرم…
شد کهنه پیرهن همه ی عشق و باورم…
مثل غروب غصِّه و غم، فکر معجرم…
راویِّ قصِّه های غریبیِّ دلبرم…
[ شهادت حضرت زینب کبری«س» عمّه جانِ امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» رو تسلیت عرض میکنم ]
اَلّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
میلادت مبارک بانو....
نامی نوشته بر لوح محفوظ
حضرت زينب (سلام الله علیها)؛ نامي نوشته بر لوح محفوظ
حضرت زينب كبري(سلام الله علیها) در سال ششم هجري پس از صلح حديبيه و دو سال پس از تولد حماسه ساز نهضت عاشورا؛ حضرت امام حسين (علیه السلام) در روز پنجم جمادي الاول سال پنجم يا ششم هجرت در مدينه منوره ديده به جهان گشود.
اين در گرانبهاي نبوي و علوي پس از مادرش، مظهر وجودي پيامبر(صلی الله عله و آله)، علي(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها)، حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) گرديد، و به حق ايشان را زينب يعني زينت پدر ناميدند.
او در خانواده اي كه به طهارت و پاكي شهرت داشت، ديده به جهان گشود؛ همان محفلي كه آيه «انما يريد ا… ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» همواره بر عصمتش صحه مي گذارد، خانواده اي كه ملائكه غبار در و ديوارش را به تبرك بر ديدگان مي نهند و بر آن مباهات مي كنند. او را ام كلثوم كبري و صديقه صغري مي خواندند ضمن آنكه نسب نبوي ، تربيت علوي و لطف خداوندي از او فردي با خصوصيات و صفات برجسته ساخته بود، به گونه اي كه با عنوان «عقيله بني هاشم» نيز خطاب مي گرديد.
تولد عقيله بني هاشم با سفر پيامبر(صلی الله علیه و آله) همزمان شده بود، از اين روي مادرش فاطمه(سلام الله علیها) از علي(علیه السلام) خواست نامي براي اين نوزاد تعيين كند، اما پدر اين امر را به بازگشت پيامبر(صلی الله علیه و آله) واگذار كرد. وقتي پيامبر از سفر برگشت ضمن ابراز خشنودي و خرسندي فرمود: «فرزندان فاطمه فرزندان من هستند،اما خداوند، خود درباره آن تصميم مي گيرد». جبرييل امين الهي نازل شد و سلام خداوند را به رسول پاكش ابلاغ كرد و گفت : باري تعالي مي فرمايد: «نام اين دختر را زينب بگذار كه اين نام را در لوح محفوظ نوشته ام» آن گاه رسول خدا زينب را در آغوش گرفت ، بوسيد و فرمود: «به همه سفارش مي كنم اين دختر را احترام كنيد كه او نيزهمچون خديجه است ».
صفحات: 1· 2