به بهانه روز جهانی بهداشت
بهداشت جسم و جان در نگاه پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
اين مقاله به اهميت بهداشت جسم و جان در سيره و سخن پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته و در ادامه مطالبي چون تاريخچه و جايگاه و ابعاد بهداشت و ذكر مصاديقي در اين خصوص و راههاي وصول به آن و در نهايت آثار و ثمرات دنيوي و اخروي آن را بيان نموده است.
سلامت جسم و جان براي هر انساني از جمله آرزوهاي هميشگي اوست اگر چه برخي به لحاظ محروميتهاي موجود، آن را دور از دسترس و بلكه ناممكن ميپندارند اما بسياري هم هستند كه دست يافتن به اين امر مهم را براي خود و جامعه امري ممكن و كاملاً شدني ميدانند. اصولاً اين موضوع از ريشههاي اصلي و اساسي يك جامعه مترقي است. جامعهاي متكامل شمرده ميشود كه تمامي اهرمهاي كمالش بر مبناي سلامت جسم و روان افرادش پايه ريزي شده باشد و از اين روست كه امروزه خوشبختانه سازمانهاي داخلي و حتي بين المللي نيز جهت عينيت بخشيدن به اين امر مهم به پا خاستهاند. زيرا ميدانند كه ناديده گرفتن اين مسئله مهم در طول تاريخ حيات بشر، چه خسارتهاي جبران ناپذيري را ببار آورده است و لذا بسيار مناسب است كه در تبيين اين موضوع مهم از الگوهاي ديني و متون مذهبي كمك گرفته شود و به جاست كه آداب زندگي پيامبر بزرگوار در بعد نظافت و بهداشت بار ديگر بازخواني گردد تا بشريت امروز كه بيش از هر زماني ديگر تشنه دستاوردهاي انبياست از آب زلال وحي سيراب گردد.
بهداشت جسم و جان در كلام پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
بهداشت: عبارت است از ايجاد كامل تندرستي بدني، رواني، اجتماعي و فقدان هر نوع ناتواني جسماني و به عبارت ديگر، داشتن علوم و هنر پيشگيري از بيماريها و طولاني كردن عمر و بالا بردن سطح سلامت و توانائي بشر. البته بايد توجه داشت كه صرف نداشتن بيماري جسمي به معني سالم بودن نيست بلكه در نگاه سازمان جهاني بهداشت، سلامت عبارت است از تأمين رفاه كامل جسمي رواني و اجتماعي، پس هر كه بيماري جسمي ندارد دليل سلامت او نيست بلكه شخص سالم كسي است كه از سلامت روح نيز برخوردار باشد. (1)
تاريخچه بهداشت:
آنچه كه نقل شده است سابقه تاريخي آن بر ميگردد به 3900 سال قبل از ميلاد مسيح، در آن زمان بيماري صرفاً يك بلاي آسماني به شمار ميآمد و كسي در حال بيماران دخالت نميكرد و بيمار ميبايست خودش خوب شود و يا بميرد. در آن زمان مردي بنام اسقلبيوس (اسكولاب) در يونان زندگي ميكرد او اولين كسي بود كه به فكر افتاد تا چارهاي براي بيماران پيدا كند و نام خود را طبيب گذاشت. روزي به خانه آمد دخترش بنام «هيژي» بوي گفت: خوب است شما به جاي صرف وقت براي پيداكردن داروي بيماران كاري كني كه از بيماري پيشگيري شود. اين باعث شد كه به فكر پيشگيري بيفتد و لذا شروع كرد به مردم دستورات پزشكي و پيشگيري دادن و بالأخره در سال 1948 بعد از ميلاد مسيح(ع) اساسنامه سازمان جهاني بهداشت به تصويب رسيد. (2)
جايگاه بهداشت در اسلام:
الف)آيات
صفحات: 1· 2