به بهانه ولادت رئیس مذهب
عاقبت نيرنگ و حسادت
مـن غش اخاه و حقره و ناواه جعل الله النار ماواه. و مـن حسد مـومنا انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح. (4) هر كه با برادرش نيرنگ ورزد و او را كوچك شمارد و با اوبستيزد,خداوندآتش را جايگاهش گرداند, وهر كه برمومنى حسد ورزد, ايمان در دلـش آب شود, چنان كه نمك در آب حل شود.
پارسايى, كوشش و كمك به مومنان
لا تذهبـن بكم المذاهب فوالله لاتنال ولايتنا الا بالورع والاجهاد فى الدنيا ومـواسـاه الاخـوان فـى الله , وليـس مـن شيعتنـا مـن يظلـم الناس.(5)
مسلكها و مذهبها شما را نبرند , به خدا سـوگند به ولايت ما نتوان رسيد جز با پارسايـى وكـوشـش در دنيا , و يارى دادن برادران براى خدا. و كسى كه به مردم ستم كند, شيعه مانيست.
نتيجه اعتماد به خدا
من يثق بالله يكفه ما اهمه مـن امر دنياه و آخرته و يحفظ له ما غاب عنه , و قد عجز مـن لـم يعد لكل بلاء صبـرا ولكل نعمه شكـرا و لكل عسـر يسرا. (6)
هركه به خدا اعتماد ورزد, خدا مهم دنيا وآخرتش را كفايت كند و هرچه از او غايب است برايـش حفظ كند. درمانـده وناتـوان است هركه براى هـر بلا صبرى , و بـراى هـر نعمت شكـرى و بـراى هـر دشـوارى آسـانـى اى ندارد.
با ديگران چگونه باشيم
صل من قطعك,واعط من حرمك,واحسن الى من اساء اليك وسلم على من سبك.وانصف من خاصمك , واعف عمن ظلمك كما انك تحب ان يعفى عنك, فاعتبر بعفو الله عنك.الا تـرى ان شمسه اشـرقت علـى الابـرار و الفجـار. و ان مطـره ينزل علـى الصالحيـن والخاطئيـن. (7)
با كسـى كه ازتو بريده بپيـوند, وبه آن كـه از تـو دريغ كرده بخشش كن, وبا كسى كه به تو بدى كرده نيكى كـن. و به كسى كه به تو دشنام داده سلام كـن. و باكسى كه به تـو دشمنـى ورزيـده انصاف ورز. و كسـى كه تـو را ستـم ورزيده عفو كـن, همچنان كه دوست دارى كه از تـو گذشت شود. به عفو خدا از خودت عبرت گير, آيا نمي بيني كه آفتابـش بر نيكان و بدان هر دومـى تابـد و بارانـش بر شايستگان و ناشايستگان مى بارد؟
خدا را چگونه بخوانيم
واخفض الصوت ,ان ربك الذى يعلم مـا تسـرون و ما تعلنون , قد علم مـا تريدون قبل ان تسالوه.(8)
صـدايت را فـرود آر, زيرا خـدايى كه نهان و آشكار را مى داند سـوال ناكـرده مى داند كه شما چه مى خواهيد.
بهشت و جهنم , خير و شر واقعى
الخيـر كله امامك , و ان الشـر كله امامك ,ولن تـرى الخير والشـرالا بعد الاخـره, لان الله جل وعزجعل الخيـر كله فى الجنه والشـر كله فـى النار لانهما الباقيان. (9)
تمام خير در برابرتوو تمام شر نيز دربرابر توست. و خيروشر را نبينـى, مگربعد از آخرت, زيرا كه خداوند عزوجل تمام خير را در بهشت و تمام شـر را در دوزخ قـرارداده , زيـرا كه ايـن دوانـد كه بـاقـى انـد.
جلوه و چهره اسلام
الاسلام عريان فلباسه الحياء و زينته الـوقـار و مـروته العمل الصالح و عماده الـورع و لكل شـىء اسـاس و اسـاس الاسلام حبنا اهل البيت. (10)
اسلام برهنه است, لباسش حيا و زيورش وقار و جوانمـردىاش عمـل صالـح و ستونـش پارسايى مى باشد , وبراى هر چيزى پايه اى است و پايه اسلام دوستى , ما اهل بـيت است .
عمل بـراى آخرت
اعمل اليـوم الـدنيا بما ترجـوا به الفـوز فـى الاخره.(11)
امروز در دنيا كارى كن كه به وسيله آن اميـد كـاميـابـى در آخـرت را دارى.
پاداش يارى دوستان اهل بيت
لايبقـى احـد ممـن اعان مـومنـا مـن اوليـائنا بكلمه الا ادخله الله الجنه بغير الحساب. (12)
در روزقيامت كسى نماند كه يك كلمه به مومنى ازدوستان ما كمك كرده بـاشد, جزاين كه خـداونـد او را بـى حسـاب به بهشت داخل گـرداند.
پرهيز از ريا و جدال و دشمنى
اياك و المراء فانه يحبط عملك و اياك و الجدال فانه يوبقك و ايـاك و كثـره الخصومات فانهاتبعدك من الله. (13)
از ريا كارى بپرهيز كه عملت را از بين برد واز جدال بپرهيز كه هلاكت گرداند وازخصـومتها و دشمنيها بپـرهيز كه تـو را از خـدا دوركنـد.
پاكيزگى روح , ابزار تشخيص مومن
اذا ارادالله بعبد خيرا طيب روحه فلايسمع معروفا الا عرفه و لامنكرا الا انكره ثـم قذف الله فـى قلبه كلمه يجمع بها امره. (14)
چون خدا خير بنده اى را خواهد روحش راپاك گرداند, به طورى كه هيچ معروفى به گوشش نرسد, مگر آن كه آن را بفهمد و هيچ منكرى را نشنود, جز آن كه زشتـش داند و سپـس كلمه اى به دلـش الهام كنـد كه كـارش را بـدان فـراهـم آرد.
درخواست عافيت از خدا
فسئلـوا ربكـم العافيه و عليكـم بـالـدعه والوقار و السكينه و الحياء. (15)
از پـروردگارتان عافيت بخـواهيد و نرمش و وقار و آرامـش حيا را حفظ كنيـد.
دعا ، خود عمل است
اكثـروا من الدعاء, فان الله يحب مـن عباده الذين يدعونه, وقد وعد عباده المومنين الاستجابه و الله مصير دعاء المـومنين يوم القيامه لهم عملا يزيدهـم به فى الجنه. (16)
زياد دعا كنيد, زيرا خداوند بندگان دعا كـن خود را دوست دارد و به بندگان مومنـش وعده اجابت داده است, وخداوند در روز قيامت دعاى مـومنان رااز كردارشان م
ت بداريم
وعليكم بحب المساكين المسلمين فان من حقرهم و تكبر عليهم فقد زل عن ديـن الله و الله له حاقـر ماقت وقد قال ابـونا رسـول الله ( ص) (( امرنـى ربـى بحب المساكين المسلمين منهم)). (17)
برشما باد به دوستـى مستمندان مسلمان, زيرا هر كس آنان را كوچك بدارد و بر آنها تكبر ورزد, به راستـى كه از ديـ ن خدا لغزيده و خـدا كـوچك كننده و زبـون كننده اوست, و پدر ما رسـول خدا(ص) فرمـوده: (( پروردگارم به مـن دستـور داده است كه مستمنـدان مسلمـان را دوست بـدارم. ))
رابطه حسد و كفر
ايـاكـم ان يحسـد بعضكـم بعضـا فـان الكفـر اصله الحسـد. (18)
از حسـد ورزى به يكـديگـر بپـرهيزيـد, زيـرا ريشه كفـر, حسـد است.
اعمال محبت آور
ثلاث تـورث المحبه: الـديـن و التـواضع والبذل. (19)
سه چيز است كه محبت آورد: قـرض دادن وفـروتنـى و بخشـش.
اعمال دشمنىآور
ثلاثه مكسبه للبغصـاء: النفـاق والظلم و العجب.
سه چيز است كه دشمنـى مـىآورد: دو رويـى , ستـم و خـودبينـى .
نشانه هاى صبر شجاعت دوستي
ثلاثه لا تعرف الا فـى ثلاثه مـواطن : لايـعرف الحليـم الا عنـد الغضب و لاشجاع الا عندالحرب, ولا اخ الا عند الحاجه. (20)
سه كس اند كه شناخته نشوند جز در سه جا: بـردبار شناخته نشـود جز به هنگام خشـم , وشجاع شناخته نشـود جز به وقت نبـرد , وبـرادر و دوست شنـاخته نشـود جز به وقت نياز.
نشانه هاى نفاق
ثلاث من كن فيه فهو منافق و ان صام و صلى: من اذا حـدث كذب و اذا وعد اخلف. و اذا ائتمن خان. (21)
سه چيز است در هر كه باشد منافق است, اگر چه روزه بدارد ونماز بخواند: آن كه چون سخن گويد دروغ گويد , و چون وعده كند خلاف ورزد و چون امنيش دانند خيانت نمايد.
از سه كس پرهيز کن !
لاتشـاور احمق, و لاتستعن بكذاب و لاتثق بمـوده ملوك. (22)
با احمق مشورت نكن, واز دروغگو يارى مجو,و به دوستى زمامداران اعتماد مكن.
نشانه هاى بزرگواري
ثلاث مـن كـن فيه كـان سيـدا: كظم الغيظ والعفـو عن المسيىء والصله بـالنفـس والمـال. (23)
سه چيز است كه در هـر كه بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ,گذشت از بدكـردار, كمك و صله رحـم بـا جـان و مـال.
ديگر نشانه هاى بزرگوارى
ثلاثه تـدل علـى كـرم المـرء : حسن الخلق , و كظم الغيظ و غض الطـرف. (24)
سه چيز است كه دليل بزرگوارى شخص است : خوشخويى, فرو بردن خشم , و فرو هشتن چشم
نشانه هاى بلاغت
ثلاثه فيهن البلاغه: التقـرب من معنى البغيه, والتبعد من حشوالكلام , والدلاله بالقليل على الكثير. (25)
سه چيز است كه در آن بلاغت و شيـوايـى است: معنى مقصود را رساندن, و از سخـن بيهوده دورى جستـن , و بـا لفظ كم, معنـى بسيـار را رسـانـدن.
نجات در سه چيز است
النجـاه فـى ثلاث: تمسك عليك لسـانك, ويسعك بيتك و تنـدم على خطيئتك. (26)
نجات در سه چيز است , زبانت را نگهدارى و در خانه ات بمانى ! و بـر خطايت پشيمان شوى.
انس وصفا در سه چيز است
الانـس فـى ثلاث: فـى الزوجه المـوافقه والـولد البار والصـديق المصافى. (27)
انـس در سه چيز است: زن مـوافق و فـرزنـد نيكوكار و دوست خالص و بـا صفـا.
سه چيز , تباهى مىآورند
ثـلاثه تكدر العيش : السلطان الجائر, والجار السـوء و المراه البذيه. (28)
سه كس زندگى را تيره كنند: زمامدار ستمگر , وهمسايه بد وزن بى شرم و بدزبان
سه چيز محروميت ساز
من طلب ثلاثه بغير حق حرم ثلاثه بحق: من طلب الدنيا بغير حق حرم الاخره بحق, و مـن طلب الرياسه بغيـر حقحرم الطاعه له بحق و مـن طلب المال بغيـر حق حـرم بقائه له بحق. (29)
هـر كه سه چيز را به ناحق خـواهـد از سه چيز به حق محـروم گردد:
1ـ هـر كه دنيـا را به نـاحق خـواهـد از آخـرت به حق محـروم گردد
2ـ هـر كه به نـاحق ريـاست طلبـد از طـاعت به حق محـروم گردد
3ـ هـر كه به نـاحق مـالـى را طلبـد از مـانـدگـارى به حق آن محـروم گردد.
سلامتي در گريز از سه چيز است
ان يسلـم الناس مـن ثلاثه اشياء كانت سلامه شـامله: لسان السوء و يد السوء و فعل السوء. (30)
اگـر مـردم از سه چيز در سلامت بـاشنـد, سلامت كـامل خـواهنـد داشت: زبان بد ودست بد و كاربد.
كمال احسان به سه چيز است
لايتـم المعروف الا بثلاث خصـال: تعجيله و تقليل كثيره و ترك الامتنان به. (31)
احسان و نيكى كامل نباشد, مگر با سه خصلت: شتاب در آن , كم شمردن بسيار آن و منت ننهادن بر آن.
سه ويژگي که ايمان راسودمند کنند
من لم تكن فيه ثلاث خصال لم ينفعه الايمان: حلم يرد به جهل الجاهل , و ورع يحجزه عن طلب المحـارم و خلق يـدارى به النـاس. (32)
هـركه سه خصلت در او نبـاشـد, ايمـان به او سـودى نـرسـاند:
1- حلمـى كه بـا آن ,نـادانـى نـادان را بـرطـرف كند,
2- پـارسـايـى اى كه از طلب حـرام بازش دارد,
3- و اخلاقـى كه به وسيله آن بـا مـردم مـدارا كنـد.
چگونه دانش اندوزي کنيم
اطلبوا العلم و تزينوا معه بالحلم والوقار وتواضعوا لمن تعلمونه العلم وتـواضعوا لمـن طلبتـم منه العلـم , ولا تكـونـوا علماء جباريـن فيذهب بـاطلكـم بحقكـم. (33)
دانش بيـاموزيد و بـا آن خـود را بـه بردبارى وسنگيـنى بيـاراييد و بـا دانـش آمـوزان خود فروتـن باشيد, و دربرابراستاد خـويـش تـواضع كنيـد, و از عالمان متكبـر , مستبـد نبـاشيـد كه رفتار ناحقتـان حق شمـا را از بيـن بـرد.
اعتماد بر حسب شناخت
اذا كان الزمان زمان جـور و اهله اهل غدر فالطمانينه الى كل احـد عجز. (34)
هـرگاه زمان, زمان جـور و ستم باشـد واهل زمانه اهل غدر و نيرنگ, اعتماد و دلبستگى به هر كسى عجز و درماندگى است.
نتيجه تمايل به دنيا
الـرغبه فـى الـدنيـا تـورث الغم و الحزن والزهـد فـى الدنيا راحه القلب و البـدن. (35)
رغبت و تمايل به دنيا مايه غم و اندوه, و زهد و بـى ميلى به دنيا سبب راحتى قلب و بدن است.
صفات آمر به معروف و ناهى از منكر(خير خواهان )
انمـا يـامـر بـالمعروف و ينهى عن المنكر من كـانت فيه ثلاث خصال:
1- عالم بما يامر, عالم بما ينهى.
2- عادل فيما يامر, عادل فيما ينهى.
3- رفيق بما يـامـر , رفيق بما ينهى. (36)
كسـى امـر به معروف و نهى از منكـرمى كند كه در او سه ويژگى باشد :
1- به آنچه امـر كنـد دانـا بـاشـد و بـدانچه نيز نهى كنـد دانـا بـاشد,
2- در آنچه امـر كنـد عادل بـاشـد و در آنچه نيز نهى كنـد عادل بـاشد,
3- به آنچه امر كند با نرمش امر كند و بدانچه نيز نهى كند با نرمش نهى كند.
زمامدار ستمگر
مـن تعرض لسطـان جـائر فاصـابته منه بليه لم يوجـر عليها و لم يـرزق الصبر عليها. (37)
هر كه از زمامدار ستمگر, طالب فضل واحسانى شـود, از او بلايى بيند كه , بر آن پـاداش نيـابـد و صبـر بـرآن روزى او نشـود.
بهترين دوست
احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى. (38)
محبـوبتـرين بـرادرانـم نزد من, كسـى است كه عيبهايـم را به من اهدا كنـد.
برترى جوينده گمراه
مـن دعا النـاس الـى نفسه و فيهم مـن هـو اعلـم منه فهـو مبتـدع ضـال. (39)
هر كه با وجود داناتر از خود, مردم را به اطاعت از خود دعوت كند بدعت گزار و گمراه است.
آثار صله رحم (ارتباط با بستگان)
ان صله الرحم و البر ليهونان الحساب و يعصمان من الذنوب فصـلوا اخـوانكم و بـروا اخـوانكـم و لـو بحسـن السلام و رد الجواب. (40)
به راستـى كه صله رحـم و نيكـوكارى , حساب را آسان كند واز گناهان جلوگيرى نمايد پـس با برادران خود صله رحم و نيكى كنيد گر چه به نيكو سلام دادن و جواب سلام باشد.
دوستدار دنيا
من تعلق قلبه بالدنيا, تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لايفنى, و إمل لا يدرك, و رجإ لا ينال) (41)
امام صادق(ع) فرمود: هركس دل به دنيا ببندد به سه خصلت گرفتار خواهد شد:
1- اندوهى كه پايان ندارد.
2- آرزويى كه به آن دسترسى ندارد.
3- اميدى كه بدان نرسد.
پشيمان ترين افراد
ان من اعظم الناس حسره يوم القيامه, من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره. (42)
پشيمان ترين شخص در روز قيامت, كسى است كه براى مردم از عدالت سخن بگويد, اما خودش به ديگران عدالت روا ندارد.
انسان دو چهره
من لقى المسلمين بوجهين و لسانين, جإ يوم القيامه و له لسانان من نار. (43)
هركس با مسلمانان با دو چهره و دو زبان برخورد كند, روز قيامت با دو زبان از آتش وارد عرصات محشر خواهد شد.
مورد توجه پيشواى ششم(ع)
امام صادق(ع) به عبدالله بن ابى يعفورفرمود: اى عبدالله! دقت كن درآن چيزى كه حضرت على(ع) را پيش رسول الله(ص) سرافراز كرد و به آن مقامات عالى رساند.پس توهم آن ها رابراى خودت لازم بدان وخودت را به آن صفت هاى زيبا بيارا. بدان! مطئنا على (ع) درنزد پيامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسيد, مگر با دو چيز:
1- راستي
2- امانت داري . (44)
بـهـتـرين بندگان
ان خـير العباد من يجتمع فيه خمس خصال : اذا احسن استبشر, واذا اساء استغفر,واذا اعطى شكر, واذا ابتلى صبر, واذا ظلم غفر. (45)
بـهـتـرين بندگان كسى است كه در او پنج خصلت جمع باشد: هنگامى كه نيكى كند,شاد باشد,مـرتـكب كار بدى شود, استغفار كند, نعمتى به وى رسد, شكرش را به جاى آورد, بلايى بر او نازل شود, شكيبايى كند, و ستمى بر او شود, عفو نمايد.
ارزش عمل همراه با يقين
واعـلـم ان الـعـمـل الـدائم القليل على اليقين افضل عند اللّه من العمل الكثير على غيريقين .(46)
بـدان بـه درستى كه عمل دايمى اندك , كه همراه با يقين باشد , نزد خداوند متعال , افضل از عمل بسيارى است كه با يقين همراه نباشد.
شناسائي بردبار، شجاع، برادر ديني
ثلاثة لا تعرف الا في ثلاثة مواطن : لا يعرف الحليم الا عند الغضب , ولا الشجاع الا عند الحرب , ولا اخ الا عند الحاجة. (47)
سه خصلت است كه شناخته نمى شود مگر در سه جا: بردبار شناخته نمى شودمگردرهنگام خشم , شـجـاع شـنـاخـتـه نـمـى شـود مگر در هنگام نبرد, و برادر دينى شناخته نمى شود مگر در زمان نيازمندى.
راه بهشتى شدن
حضرت امام جعفر صادق(ع) سه راه را فراروى جويندگان بهشت قرار داده است:
1ـ پيروى از أمه عليهم السلام .
2ـ برأت از دشمنان.
3 ـ سخن گفتن آگاهانه و سكوت هنگام نا آگاهى. (فكل من قصدنا و تولانا و لم يوال عدونا و قال ما يعلم و سكت عما لايعلم او اشكل عليه فهو فى الجنه) (48)
هر كس جويا و پيرو ما باشد و از دشمنان ما پيروى نكند و چيزى كه مى داند , بگويد و از آن چه كه نمى داند , يا بر او مشكل (مشتبه) است, سكوت كند, در بهشت است.
ارزش سكوت
عليك بالصمت, تعد حليما, جاهلا كنت او عالما, فان الصمت زين لك عندالعلمإ و سترلك عندالجهال. (49)
عالم باشى يا جاهل , خاموشى را برگزين تا بردبار به شمار آيى ; زيرا خاموشى نزد دانايان زينت و در پيش نادانان پوشش است.
نشانه هاى ناتوانى
قد عجز من لم يعد لكل بلإ صبرا و لكل نعمه شكرا و لكل عسر يسرا. (50)
ناتوان است كسى كه براى هر بلايى صبرى, براى هر نعمتى شكرى و براى هر سختى آسانى آماده نكند.
عوامل ايجاد اتحاد بين مردم
در حـديث آن حضـرت آمـده است: هر گاه نزديكـى و ارتباطهاى مردم بـر سه پايه و محور استوار نباشد, آن جماعت درمعرض سستى و فروپاشى و وارد شدن وهـن بر آنان است و هميـن مساءله, زمينه سـاز شمـاتت دشمنان و بـدزبـانـى و طعنه بـدخـواهان مى گردد. آن سه محور وحدت آفرين اينهاست:
1ـ ترك حسد
2ـ پيوند و ارتباط
3ـ تعاون و يارى امام صادق(ع)
پيامـد هر يك از سه نكته فـوق را نيز بيان مـى فرمايـد: اما متـن كلام آن حضرت:
1ـ ((تـرك الحسـد فيما بينهم, لئلا يتحزبـوا فيتشتت امرهـم)) براى پيشگرى از ضعف و سستـى جامعه اسلامى آن است كه در ميان خـود, حسد را نسبت به يكـديگرترك كنند, تا دسته دسته و گروه گروه نشـوند و گرفتار تشتت و تفرقه در امور نگردند.
2ـ ((و التـواصل, ليكـون ذلك حـاديـا لهم علـى الالفه)) تـواصل و پيـونـد ارتباط با يكـديگـر است, تا ايـن پيـونـد آنان را به الفت و همبستگـى بكشاند.
3ـ ((و التعاون, لتشملهم العزه)) يـارى و تعاون است, تا عزت آنان را فرا گيرد. (51)
حضرت مـى فرمايد: برادران دينى درميان خـود به سه چيزنيازمندند, اگر ايـن سه را داشتند يا به كار گرفتند, عزتمند ومتحدند, وگرنه گرفتار جـدايـى, مباينت, كينه و تبـاغض مـى شـونـد. آن سه محور, اينهاست: ((… وهى: التناصف, و التراحـم و نفى الحسد.)) (52)
مراعات انصاف با يكديگر, نسبت به هـم شفقت و تـرحـم داشتـن تـرك حسـد و رشك بردن.
توجه به ظرفيت افراد
امام صادق(ع) شخصى را بـراى ماءموريتى بـه منطقه اى فرستاد. او در گزارش خود بـه امام از مردم منطقه بـه شدت انتقاد كرد. امام
فرمود:اى سراج, ايمان ده درجه دارد. بعضى يك درجه ايمان دارند وبعضى دو درجه.بعضى هم هفت تا ده درجه. نبايد كسانى كه ايمان كاملترى دارند از ديگران بيش از ظرفيت آنها توقع داشته بـاشند.
نابودي شش گروه به شش چيز
يهلك اللّه ستابست : الا مراء بالجور, والعرب با لعصبية , والدهاقين بالكبر , والتجار بالخيانة , و اهل الرستاق با لجهل , والفقهاء بالحسد. (53)
خداوند متعال شش گروه را به شش خصلت از بين مى برد : زمامداران را به ستمكارى , عرب را به عصبيت (ملى گرايى ) , دهقانان ( دهبانان ) را به خودخواهى ,بازرگانان را به خيانت , روستاييان را به نادانى و فقها را به حسادت .
ولايت پذيري
امام صادق(ع) همواره مساءله ولايت را مطرح مى كرد, و مى فرمود:
((ولايت از نماز, روزه, زكات و حج برتر است, و دليل آن را چنين ذكر مى كرد: ((لانها مفتاحهن والوالى هو الدليل عليهن; (54)
زيرا ولايت كليد همه آنها است, و حاكم و رهبر, راهنماى مردم به سوى همه آنها است.)) و گاهى مى فرمود:
((من مدح سلطانا جائرا و تخفف و تضعضع له طمعا فيه كان قرينه فى النار; (55)
كسى كه سلطان ستمگرى را تمجيد كند, و دربرابر او فروتنى و كرنش نمايد, تا در كناراو به نوايى برسد, چنين كسى همدم آن سلطان
در ميان آتش دوزخ خواهد بود.)) و زمانى ديگر از رسول خدا(ص) نقل مى كرد كه فرمود: ((الفقهاء امناء الرسل ما لم يدخلوا فى الدنيا; (56)
علماى دين نمايندگان امين پيامبران هستند تا هنگامى كه وارد در دنيا نشده اند.)))
شخصى از رسول خدا(ص) پرسيد:نشانه ورود آنها در دنيا چيست؟
رسول خدا(ص) فرمود: ((اتباع السلطان, فاذا فعلوا ذلك فاحذروهم على دينكم; (57)
پيروى سلطان, هرگاه دانشمندان چنين كنند, براى حفظ دينتان از آنها بپرهيزيد.))
رسم رفاقت
دوست خوب يكى از سرمايه هاى بزرگ زندگى و از عوامل خوشبختى آدمى است و انسان در انس با دوست احساس مسرت مى كند و شادمانى و نشاط را در گرو همنشين با رفيق مى داند.
رفيق شايسته, براى جوان جايگاه خاص خويش را دارد و اهميت آن به گونه اى است كه در شكل دهى شخصيت او نقش بزرگى ايفا كرده, اولين احساسات واقعى نوع دوستى را در وى ايجاد مى كند.
جوان از يك سو به كشش طبيعى و خواهش دل, عاشق دوستى و رفاقت است و به ايجاد عميق ترين روابط دوستانه با يك يا چند نفراز همسالان خود هست وازطرف ديگر براثراحساسات ناسنجيده و عدم نگرش عقلانى ممكن است در دام رفاقت با دوستان نادان و تبهكار افتد، از اين رو خطر وجود دوستان بد وناپاك, اين نگرانى را در جوان ايجاد مى كند كه چگونه يك دوست خوب و يكدل را انتخاب كنم؟
امام صادق(ع) رفقا را سه نوع مى داند:
1 ـ كسى كه مانند غذا به آن نياز هست و آن (رفيق عاقل) است.
2 ـ كسى كه وجود او براى انسان به منزله بيمارى مزاحم و رنج آور است و آن (رفيق احمق) است.
3 ـ كسى كه وجودش به منزله داروى شفا بخش است و آن (رفيق روشن بين و اهل خرد) است. (58)
شيوه انتخاب دوست در نگاه پيشواى ششم, اين گونه است:
(رفاقت, حدودى دارد, كسى كه تمام آن حدود را دارانيست, كامل نيست, و آن كس كه داراى هيچ يك از آن حدود نيست, اساسا دوست نيست:
1 ـ ظاهر و باطن رفيق, نسبت به تو يكسان باشد.
2 ـ زيبايى و آبروى تو را جمال خود بيند و نازيبايى تو را نا زيبايى خود بداند.
3 ـ دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام, روش دوستانه او را نسبت به تو تغيير ندهد.
4 ـ در زمينه رفاقت, از آنچه در اختيار دارد, نسبت به تو مضايقه ننمايد.
5 ـ تو را در مواقع گرفتارى و مصيبت ترك نگويد.) (59)
دوست آينه تمام نماى دوست است و دو دوست مثل دو دست اند كه آلايش يكديگر را مى شويند و به فرموده امام صادق ( ع ) :
كسى كه بيند دوستش روش ناپسندى دارد و او را بازنگرداند, با آنكه توان آن را دارد, به او خيانت كرده است. (60)
همچنين فرموده اند: دوست داشتنى ترين برادر من كسى است كه عيوب مرا به من هديه كند (به من بازگو كند). (61)
امام صادق(ع) ضمن تإكيد فراوان به انتخاب دوست خوب وپايدارى دراين دوستى, جوانان را ازرفاقت با نادان و احمق پرهيز مى دهد:
كسى كه از رفاقت با احمق پرهيز نكند, تحت تإثير كارهاى احمقانه وى قرارمى گيرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند او مى شود. (62)
در فرهنگ نورانى حديثى ما, جوانان را از رفاقت با بدنامان بر حذر داشته, آنان را به دورى از دوستان خائن و متجاوز و سخن چين ترغيب مى سازند. (63)
امام صادق(ع) مى فرمايد:
(از سه طأفه مردم كناره گيرى كن وهرگز طرح دوستى ورفاقت با آن مريز;خأن, ستمكار وسخن چين. زيرا كسى كه براى توبه ديگرى خيانت كند, روزى نيز به تو خيانت خواهد كرد و كسى كه براى تو به ديگران ظلم و تجاوز كند, به تو نيز ظلم خواهد كرد و كسى كه از ديگران نزد تو سخن چينى كند, عليه تو نيز نزد ديگران نمامى خواهد نمود.) (64)
راه و (رسم رفاقت) در ثبات و پايدارى دوستى موثر است.
گوشه اى از شيوه آن را دركلام امام صادق(ع) مى نگريم: (كمترين حق آن است كه:
دوست بدارى براى او چيزى كه براى خود دوست مى دارى. كراهت داشته باشى درحق او, ازآن چه براى خود كراهت دارى.ازخشم او بپرهيزى, به دنبال رضا وخشنودى او باشى. با جان و مال و زبان ودست و پايت او را كمك كنى. مراقب وراهنماى او و آيينه او باشى. سوگندش را قبول كنى, دعوتش را اجابت نمايى, هرگاه بيمار شد,به عيادتش بروى وهرگاه فهميدى حاجتى دارد, قبل از اين كه بگويد, آن را انجام دهى, و وى را ناگزير نكنى كه انجام كار را از تو درخواست كند…) (65)
رهنمودهاي امام (عليه السلام) به عبدالله بن جندب
عبدالله بن جندب كيست؟
عبدالله بن جندب ازعلماى بزرگ شيعه و راويان پارسا ومورد اطمينان درسده دوم هجرى و ازياران امام صادق, امام كاظم وامام رضا عليهم السلام است. (66)
هشدار به دوستان
امام صادق ( ع ) دراولين جمله از سفارش هاى سازنده خود, به دوستان خود هشدار مى دهد و آن ها را از خطر دام هاى شيطان آگاه مى سازد:
(ياعبدالله! لقد نصب ابليس حبأله فى دارالغرور فما يقصد فيها الااوليأنا);
اى عبدالله! ابليس دام هايش را در دنياى فريبنده فقط به قصد شكار دوستان ما پهن كرده است. يابن جندب! ان للشيطان مصأد يصطادبها فتحاموا شباكه ومصأده.)
اى پسر جندب! شيطان مكان هايى براى شكار دارد. مواظب دام ها و شكارگاههاى او باشيد!
عبدالله بن جندب مى پرسد: يابن رسول الله(ص) و ماهى؟
اى پسرفرستاده خدا! آنها چيستند؟
(اما مصائده فصد عن برالاخوان, و اما شباكه فنوم عن قضإ الصلوات التى فرض الله.)
اما از ابزارهاي شكار اوجلوگيري از محبت ونيكى دوستان به يکديگر و از دام هاى شيطان خواب درهنگام نماز تا جائي که قضا گردد.
فايده هاى نيكى به برادران
دررفتارها و روابط اجتماعى, كه تشكيل دهنده بخش عظيمى اززندگى انسان ها, است, داشتن حس هميارى و روحيه نيكى به برادران
دينى نشانده دهنده پويايى و سلامت جامعه است.امام صادق(ع) از سويى بى توجهى به آن را شكارگاه شيطان شمرده و از سوى ديگر
اهميت و ارزش اين خصلت نيكو را با ذكر گوشه هايى از آثار و فوأد آن, اين گونه بيان داشته است:
الف ـ عبادت خدا
(اما انه مايعبدالله بمثل نقل الاقدام الى برالاخوان و زيارتهم). (67)
آگاه باش! همانا خداوند به چيزى مانند گام برداشتن در راه نيكى به برادران و ديدار آن ها بندگى نشده است.
ب ـ سعى بين صفا و مروه
(يابن جندب! الماشى فى حاجه اخيه كالساعى بين الصفا و المروه.) (68)
اى پسر جندب! كسى كه براى بر طرف كردن نياز برادر خود گام بر مى دارد مانند كسى است كه سعى بين صفا و مروه مى كند.
ج ـ به خون غلطيدن در راه خدا
(وقاضى حاجته كالمتشحط بدمه فى سبيل الله يوم بدر واحد); (69)
برطرف كننده نياز برادر دينى همانند كسى است كه روز بدر و احد در راه خدا به خون خود بغلطد.
د ـ همنشينى با حور
(يابن جندب! من سره ان يزوجه الله الحور العين و يتوجه بالنور فليدخل على اخيه المومن السرور); (70)
اى پسر جندب! هركه خوشحال مى شود از اين كه خداوند او را به ازدواج حور العين در آورد و تاج نور بر سرش نهد بايد دل برادر مومنش را شاد سازد.
عقوبت سستى دررفع نياز برادران
(ما عذب الله امه الا عنداستهانتهم بحقوق فقرإ اخوانهم); (71)
خداوند امتى را عذاب نخواهد كرد, مگر در وقتى كه نسبت به حقوق برادران نيازمند خود سستى نمايند.
آسيب شناسى روابط اجتماعى
امام جعفرصادق(ع) چند مورد از آسيب هاى روابط اجتماعى را چنين بيان كرده است:
1 ـ غش: خيانت, نيرنگ وكلاه بردارى.
2 ـ تحقير: خوار و كوچك شمردن ديگران و بى توجهى به شخصيت آن ها.
3 ـ دشمنى: كينه توزى و درگيرى.
4 ـ حسادت: ناراحت شدن از خوبى هاى ديگران و خير ديگران را نخواستن.
(و من غش اخاه وحقره وناواه جعل الله النار مإواه, و من حسد مومنا انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح فى المإ); (72)
هركس به برادر مومنش نيرنگ زند و او را كوچك و خوار شمارد و با او درگير شود, خداوند جايگاهش را آتش قرار دهد و هر كه به مومنى حسادت ورزد ايمان در دلش آب شود, همانند آب شدن نمك در آب.)
زيان هاى غفلت از نماز
امام صادق(ع) در ادامه سفارش هايش به عبدالله بن جندب فرمود:
(يابن جندب! اقل النوم بالليل و الكلام بالنهار فما فى الجسد شيىء اقل شكرا من العين واللسان, فان ام سليمان فالت لسليمان (ع) يابنى اياك و النوم فانه يفقرك يوم يحتاج الناس الى اعمالهم); (73)
اى پسرجندب! درشب كم بخواب و در روز كم بگو, زيرا درجسم آدمى عضوى كم سپاس تر از چشم و زبان نيست. همانا مادر سليمان
به سليمان گفت: پسرم! از خواب بپرهيز, زيرا تو را در روزى كه مردم به اعمال و كردار خود نيازمندند, سخت محتاج مى كند.
باتوجه به نياز طبيعى و لازم انسان به خواب , مذمت آن در اين سخنان مربوط به پرخوابى و خواب هايى است كه انسان را از انجام وظايف دينى و دنيايى باز مى دارد.
كردارهاى برتر
(يابن جندب! صل من قطعك,واعط من حرمك, واحسن الى من اسإ اليك, وسلم على من سبك, و انصف من خاصمك,واعف عمن ظلمك, كما انك تحب ان يعفى عنك , فاعتبر بعفوالله عنك , الاترى ان شمسه اشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ينزل على الصالحين و الخاطئين.) (74)
اى پسر جندب ! با كسى كه از تو بريده, وصل كن; به كسى كه چيزى به تو نداده, چيز بده; با كسى كه به تو بدى كرده, خوبى كن; به
كسى كه به تودشنام داده, سلام كن; باكسى كه با تو دشمنى كرده,انصاف داشته باش و از كسى كه به تو ظلم كرده, در گذر, همچنان كه دوست دارى از تو در گذرند. پس از گذشت خداوند از خودت عبرت بگير. آيا نمى بينى خورشيد خداوند برخوبان و بدان مى تابد و بارانش بر صالحان و مجرمان نازل مى شود؟
سيماي شيعه در نگاه امام صادق ( عليه السلام )
حضرت بـه شيعيان تـوصيه و سفارش مى كردند كه بـه زيارت يكديگر بـرويد , كـه اين ديد و بـازديدها دل هايتـان را زنده مـى دارد. و احاديث و سخنان ما را بـه يكديگر نقل كنيد, كه سخنان و احـاديث ما, شما را به يكديگر پيوند مى دهد و بهره گيرى از آنها هدايتتان مى كند و نجاتتان مى بخشد.
اما اگر آنها را تـرك كنيد گمراه شده و هلاك مى گرديد. پـس بـه احاديث و سخنان ما تـوجه نمائيد كه من نجات شما را بـا عمل بـه آنها تضمين مى كنم.
آخرت
قد جلت الاخره فى اعينهم حتى ما يريدون بها بدلا… و انما كانت الدنيا عندهم بمنزله الشجاع الارقم و العدو الاعجم; (75)
آخرت در نگاه آن ها بسيار بزرگ است, به اندازه اى كه چيزى را با آن عوض نمى كنند… و دنيا نزد آن ها همانند مار گزنده و دشمن بى زبان است.
پيروان حقيقى و دوستان واقعى خاندان نبوت عليهم السلام به چيزى جز آخرت نمى انديشند و تمام كردارها و رفتارهاى خود را با نگاه به آخرت مى سنجند. دنيا در نظر مومن وسيله اى است براى رسيدن به هدفى بزرگ كه همان زندگى جاودان آخرت است. دوستان حقيقى اهل بيت عليهم السلام از مواهب دنيوى بهره مى برند, اما هرگز زندگى جاودان را با زندگى گذراى دنيا عوض نمى كنند.
انس با خدا
(انسوا بالله واستوحشوا مما به استإنس المترفون); (76)
آن ها با خدا انس گرفته اند و از آن چه كه مال اندوزان به آن انس گرفته اند, در هراسند. مومنان ازنعمت هاى الهى بهره مى برند اما به آن ها وابسته نمى شوند.وابستگى به مال دنيا موجب بندگى انسان دربرابر ماديات خواهد شد. زراندوزان هماره به ثروت خود وابسته اند. شيعيان واقعى با ياد خدا آرامش مى يابند نيستند.
حضرت صادق(ع) پس ازبرشمردن اين دوويژگى مهم,فرمود:(اولئك اوليأى حقا بهم تكشف كل فتنه وترفع كل بليه);(77)
آن ها دوستان حقيقى من هستند. به وسيله آن ها فتنه شكست مى خورد و هرگرفتارىها بر طرف مى شود.
سخاوت
(يابن جندب! ان شيعتنا يعرفون بخصال شتى: بالسخإ و البذل للاخوان); (78)
اى پسر جندب! همانا شيعيان ما به چند خصلت شناخته مى شوند: به سخاوت و بخشش به برادران.
خواندن پنجاه ركعت نماز و رعايت وقت نماز
(وبإن يصلوا الخمسين ليلا و نهارا… و يحافظون على الزوال); (79)
شيعيان ما در شبانه روز پنجاه ركعت نماز مى خوانند و توجه به وقت نماز ظهر (خواندن نماز اول وقت) دارند. ((ابوبـصـير)) مى گويد: امام صـادق(ع)در آخـرين لحـظه هاى عمرش فرمود: همه اقوام و خويشان مرا خبر كنيد.
همين كه همه بـستـگانش را خبـر كرديم و همه در خانه حضرت جمع شدند , حـضرت فرمود: شـفاعت ما هرگز نصيب كسـى كه نماز را سـبـك مى شمارد نخواهد شد.
دورى از پرخاش و داد و فرياد
(لايهرون هريرالكلب); (80)
شيعيان ما همانند سگ وزوزه نمى كشند.
دورى از طمع
(ولايطمعون طمع الغراب); (81)
شيعيان ما همانند كلاغ طماع و حريص نيستند.
دورى از دشمنان
(و لايجاورون لنا عدوا و لا يسإلون لنا مبغضاولوماتوا جوعا); (82)
شيعيان ما با دشمنان همسايگى نمى كنند و اگر از گرسنگى بميرند, چيزى از آن ها نمى خواهند.
دقت در خوراك
(شيعتنا لايإكلون الجرى… و لا يشربون مسكرا); (83)
شيعيان ما مارماهى نمى خورند.. . و شراب نمى نوشند.
شيوه برخورد با گناهكاران
1- گفتن خوبى ها و پرهيز از سخن ناروا
(يابن جندب لاتقل فى المذنبين من اهل دعوتكم الا خيرا); (84)
اى پسر جندب! به گناهكاران از همكيشان خود جز خوبى و نيكويى چيزى مگو. در برخورد با گناهكاران بايد با سخنان نيكو و گفتن خوبى هاى آنان, اميد مرده در آن ها را زنده كرد و از خشونت, گفتار ناروا و بازگو نمودن لغزش هاى آن ها پرهيز كرد ; زيرا چنين برخوردهايى مجرمان را از پيمودن راه درست نااميد و نسبت به دين و آموزه هاى آن گريزان مى سازد.
2 ـ در خواست توفيق براى گناهكاران
(واستكينوا الى الله فى توفيقهم); (85)
توفيق آن ها را خاضعانه از خداوند بخواهيد.
3 ـ در خواست توبه براى گناهكاران
(ان الله يحب التوابين); خداوند كسانى كه بسيار توبه مى كنند را دوست دارد. (86)
توبه روشى است كه امام صادق(ع) براى پاكسازى گناهكار توصيه كرده است: شيعيان واقعى بايد ازخدا بخواهند كه گناهكاران ازكردارناشايست خودپشيمان شوند وبه سوى خدا بازگردند, زيرا خداوند بسيار توبه پذير و بخشنده است; (اناالله هوالتواب الرحيم) (87)
دورى جستن از عقايد منحرف
خطر بدعت ها, گرايش هاى منحرف و قرأت هاى ناصواب از دين, هميشه متوجه جوامع شيعى بوده است.
(يابن جندب! بلغ معاشر شيعتنا و قل لهم: لاتذهبن بكم المذاهب); (88)
اى پسر جندب! به شيعيان ما بگو; مبادا را عقايد منحرف, شما را از مذهب خودتان بيرون برد.
اساس اسلام
آخرين جمله از سفارش هاى امام صادق(ع) به ابن جندب درباره اهميت و ارزش محبت اهل بيت عليهم السلام است.
(لكل شيىء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البيت); (89)
هرچيزى را پايه اى است و پايه اسلام, محبت ما, اهل بيت عليهم السلام است.
پی نوشتها
(1) بحارالانوار, ج 78, ص 268.
(2) تحف العقول , ص 301.
(3) همان,ص 302.
(4) همان, ص 303.
(5) همان,ص 303.
(6) همان,ص 304.
(7) تحف العقول, ص 305.
(8) همان, ص 305.
(9) همان,ص 306.
(10) همان, ص 307.
(11) تحف العقول , ص 306.
(12) پيشن, ص 307.
(13) همان,ص 309.
(14) تحف العقول , ص 312.
(15) همان,ص 313.
(16) همان, ص 314.
(17) تحف العقول , ص 315.
(18) همان,ص 315.
(19) همان, ص 316.
(20) همـان, ص 316.
(21) پيشين,ص 316 .
(22) همان,ص 316.
(23) تحف العقول, ص 317.
(24) همان,ص 319.
(25) همان,ص 317.
(26) همان,ص 317.
(27) تحف العقول , ص 318.
(28) همان, ص 320.
(29) تحف العقول , ص 321.
(30) همان ,ص 321.
(31) همان ,ص 323.
(32) تحف العقول ,ص 324.
(33) اصول كافى, ج 1,ص 44.
(34) همان,ص 357.
(35) تحف العقول , ص 358.
(36) همان, ص 358.
(37) تحف العقول, ص 359.
(38) همان, ص 366.
(39) همان,ص 375.
(40) همان, ص 376.
(41) چهل حديث, ص 128.
(42) وسأل الشيعه, ج 15, ص 295.
(43) اصول كافى, ج 2, ص 257.
(44) كافى , ج 2, ص 85, ح 5.
(45) كشف الغمة في معرفة الائمة , ج2 , ص 443, بحار الانوار, ج 78, ص 206, باب 23, ح 63.
(46) بحارالانوار, ج 69, ص 400, باب 38, ح 93.
(47) بحارالانوار, ج 78, ص 229, باب 23, ح 107.
(48) بحارالانوار، ج 75 ، ص279.
(49) مستدرك الوسايل, ج 9، ص 17.
(50) مستدرك الوسايل, ج 2، ص 423.
(51) بحارالانوار، ج 75 ، ص237.
(52) بحارالانوار، ج 75 ، ص235.
(53) كشف الغمة في معرفة الائمة , ج2 , ص 444, بحار الانوار, ج 78, ص 207, باب 23, ح 67.
(54) کافي ، ج 2، ص 18.
(55) من لايحضره الفقيه ،ج 4،ص 11.
(56) کافي ، ج 1، ص 46.
(57) همان
(58) تحف العقول, ص 223.
(59) الامالى, شيخ صدوق, ص 397.
(60) سفينه البحار, ج 2, ص 59.
(61) بحارالانوار, ج74 , ص 282, باب 19, ح 4.
(62) مستدرك الوسايل, نورى, ج 2, ص 64.
(63) وسايل الشيعه, ج 3, ص 206.
(64) تحف العقول, ص 326.
(65) اصول كافى, ج 2, ص 169.
(66) رجال شيخ طوسى, ص 226, 355 و 379.
(67) مستدرک ،ج 12، ص421.
(68) مستدرک ،ج 12، ص413.
(69) همان
(70) مستدرک ،ج 12، ص401.
(71) مستدرک ،ج 12، ص413.
(72) بحارالانوار، ج 75، ص 281.
(73) مستدرک ،ج 5، ص 118.
(74) مستدرک ،ج 9، ص 11.
(75) بحارالانوار، ج 75، ص 279.
(76) همان
(77) همان
(78) مستدرک ،ج 3،ص 52.
(79) بحارالانوار، ج 75، ص 281.
(80) مستدرک ،ج 12، ص68.
(81) همان
(82) بحارالانوار، ج 75، ص 281.
(83) همان
(84) همان
(85) بحارالانوار، ج 75، ص 279.
(86) بقره, آيه 222.
(87) توبه, آيه 118.
صفحات: 1· 2