به مــــــــــــن رحم کن، بی قـــــــرارم بیـــــــــــا
26 مهر 1392 توسط خادم الشهداء
به من رحم کن بی قرارم بیا
کجا بغضم رو جا بگذارم بیا
نمیدونم این چندمین جمعه بود
حساب زمان رو ندارم بیا
هوای جهان سرد و طوفانیه
تو میدونی این قصه طولانیه
غمش ریشه داره تو دیوار و در
تو محراب حیدر , محرم صفر
تو پاهای زخمی شن های داغ
غریبی اسیری همون اتفاق
چقدر کینه هنوز دارند از غدیر
بیا انتقام خدا رو بگیر
ببین چی گذشته تو این انتظار
بیا روی این زخم مرحم بگذار
چیه کوله بارم تو این زندگی
بجز حسرت و بغض و شرمندگی
دارم ادعا میکنم با تو ام
شاید این حرف و ادعا
نمیدونم این چندمین جمعه بود
خدا شاهده درد دارم بیا
به من رحم کن بی قرارم بیا …
اللهم عجل لولیک الفرج