جشنواره نویسندگی خلاق
مدرسه الزهراء علیهاالسلام بروجن همزمان با ایام الله دهه فجر اقدام به برگزاری : مسابقه جشنواره نویسندگی خلاق، به منظور آشنایی نسل امروز با سبک زندگی «اون قدیما» جهت کلیه مدارس علمیه خواهران استان نمود و هدف از برگزاری این مسابقه را مقایسه سبک زندگی امروز با سبک زندگی گذشته دانست تا ازاین طریق ارزشهایی که فراموش شده اند و بین ما ایرانیان رواج داشته یادآوری شود؛ البته طراحی این مسابقه در قالب خاطره نویسی و طنز بوده است . امید است روزی ارزش های ناب دینی و الهی در میان نسل امروز احیاء شود .
مسابقه طلوع آزادی
حضور مقتدرانه ملت
صفحات: 1· 2
انقلاب و نسل سوم
انقلاب اسلامی و نسل سوم
آیا فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی یک واقعیت است یا نه؟ نسل سوم چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد و در رابطه با آن چه صورت بندی پیدا کرده است؟ علت این وضعیت چیست؟ چگونه می توان حرکت انقلاب اسلامی را با نسل سوم ادامه داد؟ در این نوشتار، قشربندی چهارگانه ای درباره فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی ارائه و کندی دگرگونی هنجارهای نهادمند به عنوان علت آن معرفی می گردد و در نهایت، تربیت معنوی و تولید دانش به عنوان دو راهکار اساسی و پیوسته و البته ضروری برای مشارکت نسل سوم در تداوم انقلاب تشریح می شود.
در تاریخ هموار نسلها پی درپی آمده اند و تحولات اجتماعی و تاریخی را رقم زده اند. این دگرگونیها گاه رو به سوی رشد و تعالی داشته و گاه رو به افول و تباهی. بنابراین، انسان همواره در حال حرکت بوده و میان پدران و مادران از یک سو و فرزندان و جوانان از سوی دیگر فاصله و تفاوت هایی پدید آمده است.
اگر فاصله میان نسلهای جدید از نسلهای پیشین در نقاط ضعف و کاستیها باشد، بسیار پسندیده و حتی برای اعتلای جامعه ضروری است، اما اگر این فاصلهها از ویژگیهای مثبت و ارزنده صورت گیرد، بی تردید سبب زوال و افول جوامع می گردد.
امروز نسل جوانی که در دوران حکومت اسلامی زاده شده و زیسته است، به بلوغ فکری و اجتماعی رسیده و در آستانه حضور در عرصههای گوناگون اجتماعی است و می توان گفت: تا حدی حضور خود را تحقق بخشیده است، بدون شک در تفکّر و نگرش تفاوتها و فاصله هایی با نسل گذشته ـ که در پیروزی انقلاب نقش ایفا کرد ـ دارد. در حقیقت، پرسش اصلی مسئله ای فراتر از فاصله نسل هاست.
در این تحقیق می کوشیم تا دریابیم فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی چیست؟ به دیگر سخن، آیا نسل سوم در موضوع انقلاب اسلامی فاصله ای با نسل گذشته پیدا کرده است یا نه؟ و اگر فاصله ای هست به چه علت روی داده و چگونه می تواند در راستای رشد و اعتلای جامعه و انقلاب اسلامی مفید واقع شود؟
فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی
صفحات: 1· 2
رهبری امام راحل
رهبری امام راحل در مراحل مختلف نهضت اسلامی
نويسنده: حمید دهقان
امام در سال 1281 شمسی در یک خانواده مذهبی در خمین به دنیا آمد وی 5 ماهه بود که پدرش توسط یکی از ملاکین به قتل رسید. و از آن پس سرپرستی امام را مادرشان بر عهده داشت. امام تحصیلات مقدماتی را پیش برادرش آقای پسندیده خواند و در سال 1298 به اراک عزیمت کرد و از شاگردان آقای حائری (مؤسس حوزه علمیه قم) شد. سال بعد به همراه ایشان وارد قم شد و در سال 1306 در درس خارج آقای حائری به تحصیل ادامه داد و در سال 1315 به مقام اجتهاد نائل آمد. (1)
امام در عنفوان جوانی ضمن پرداختن به تهذیب نفس در کنار تحصیل و تدریس علوم معقول و منقول، در مسائل سیاسی نیز به مطالعه پرداخته و در شرایط آن روز ایران و حوزه، اوضاع سیاسی داخلی و بینالمللی را دنبال میکردند و در موقعیتهای مناسب، حتی در قالب تدریس اخلاق در حوزه علمیه، به ترویج اندیشه سیاسی و انقلابی و افشاگری چهره کریه استبداد و استعمار میپرداختند. (2)
بهر تقدیر، نهضت امام خمینی از آغاز تا فرجام و تا امروز چندین مرحله را طی کرده است که به طور اجمال به بیان آن میپردازیم.
صفحات: 1· 2
وظایف روحانیت
وظايف روحانيت در دهه سوم انقلاب
نويسنده:آيت الله رضا استادي(حفظه الله)
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمدللّه رب العالمين و صل اللّه علي سيدنا محمد(صلي الله عليه وآله) و اله الطاهرين و لعن علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين.
بسيار مناسب است كه در دهه ي فجر هر سال از ابعاد مختلف بازنگري اي در اوضاع و احوال مملكت، نظام اسلامي، مردم و روحانيون بشود كه اگر مشكل و سؤالي است به مشكل توجه شود و به سؤال پاسخ داده شود. در اين جلسه قرار بر اين است كه ما از بُعد كار خودمان صحبت كنيم. پيش فرض اين بحث اين است كه روحانيت براي حمايت از نظام اسلامي و بقاي ارزش هاي اسلامي كه در سايه ي اين نظام و نهضت ديني به دست آمده است، تلاش مي كند. اگر خداي نكرده روحانيون و علمايي اين طور فكر كنند كه لازم نيست ما از نظام حمايت كنيم، بسيار جاي تأسف دارد. فعلا پيش فرض ما در مورد كساني است كه براي حمايت از نظام و ماندن ارزش ها تلاش مي كنند و هم چنين تلاش مي كنند كه نظام و ارزش ها لطمه نبينند و مردم متدين و متدين تر شوند. سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه اگر روحانيت بخواهد در اين تلاش ها موفق باشد و هم چنين مؤثر واقع شود و نتيجه بگيرد، به چه چيزهايي نياز دارد؟ تأثير گذاشتن متوقف بر چه عناصري است؟ كار اهل علم و روحانيت همان كار ائمه و انبياي خداوند است، البته در حد خودشان; يعني يك روحاني لباسش، كارش، و برخوردش حاكي از اين است كه همان مسير ائمه و انبيا را دنبال مي كند. بايد ديد كه انبياي خدا براي موفق شدنشان چه چيزهايي لازم داشتند و يا به عبارت ديگر، چه چيزهايي داشتند تا ما هم به همان فكر و روش باشيم. اگر چيزهايي كه آن ها داشتند ما هم در حد خودمان داشته باشيم، تلاش ها مؤثر واقع مي شود. آن چه در توفيق انبيا به عنوان نقاط اساسي خيلي مؤثر است، اول، منطقِ فطرت پسند و عقل پسند آن ها است. اگر كسي ادعا داشته باشد، ولي منطق نداشته باشد و حرف و مطالبش عقلاني و عقلايي نباشد، هم چنين محتواي دعوتش مطابق فطرت مردم نباشد، اين شخص هيچ گاه در كار خود توفيق نخواهد داشت مگر اين كه مردم را به هوي و هوس دعوت كند كه در اين جا هوي و هوس حاكم و مؤثر مي شود نه دعوت آن شخص. اگر كسي مردم را به هوا و هوس دعوت كرد و ميليون ها تابع پيدا كرد، نبايد بگوييم كه او تابع پيدا كرده بلكه هوا و هوس است كه مردم را دنبال خود مي كشاند. اما انبيا طرف مقابلِ هوي و هوس را دعوت مي كنند، لذا بايد منطق شان مطابق فطرت و عقل باشد كه اين ها در انبياي ما موجود بود و سخنشان هم همين ها بود. مي فرمودند كه مطالب طوري است كه اگر اين ها به مردم برسد مردم قبول مي كنند; يعني مطلبي نيست كه مردم با آن مخالف باشند و فطرت در آن ناديده گرفته شود. انبياي الهي اين موارد را دارا بودند; ما هم اگر بخواهيم توفيق داشته باشيم، بايد كمال دقت را در مطالبي كه القا مي كنيم به خرج دهيم تا همانند مطالب انبيا و اوليا باشد و خداي نكرده آلوده به برخي از سخنان كه عقل آن ها را نمي پذيرد نباشد. مخلوط به سخناني نباشد كه فطرت ها زير بار آن نروند و اين مبتني بر اين است كه روحانيون و طلاب علوم ديني خوب تحصيل كرده باشند و يك سليقه ي مستقيم هم داشته باشند كه بتوانند از مطالب دين خوب استفاده و تلقي و دريافت كنند و در آخر خوب بيان كنند. اين عنصر اول بود كه در انبيا و اوليا موجود بود. ما هم اگر تابع مكتب اهل بيت هستيم بايد درست درس بخوانيم، درست بفهميم و درست بيان كنيم تا بتوانيم در حد خودمان همانند آن ها رفتار كنيم. حال اگر منطق يك روحاني يا گروهي از روحانيان يا يك حوزه ي گسترده از روحانيون اين گونه نباشد، نبايد توقع داشته باشند كه تلاش هايشان مؤثر واقع شود; زيرا مردم چيزي را مي پذيرند كه عقل و فطرتشان بپذيرد. در مورد عنصر اول، ما(حوزه) خيلي مشكل نداريم. عنصر دومي كه در تلاش انبيا تأثير زيادي دارد، خوبي مردم است; يعني
صفحات: 1· 2
خاطرات آفتاب
سختیهای مبارزه علیه رزیم منحوس پهلوی از زبان مقام معظم رهبری
من بارها بازداشت شدم؛ من را شش مرتبه بازداشت کردند، یک بار هم زندان بردند، یک بار هم تبعید شدم. مجموعه این دورانها نزدیک به سه سال طول کشیده است. دوره زندگی ما در آن زمانها، برای ایرانیها دوران بسیار بدی بود.
اولاً نکتهی خیلی مهمی را که امروز شاید شماها واقعاً نتوانید آن را درست تصور بکنید، این است که آن دوران، مسایل کشور- سیاست، دولت- مطلقاً برای مردم مطرح نبود؛ حالا مردم ما در کشور، وزرا را میشناسند، رئیسجمهور را میشناسند، آن وقتی که نخستوزیر بود، او را میشناختند، کارهای عمده را میدانند، در مبارزات سیاسی خیلی چیزها را خبر دارند که دولت، امروز چه اقدامی کرده و چه تصمیمی گرفته است؛ ولی آن زمان، دولتها میآمدند و میرفتند و اصلاً مردم نمیفهمیدند!
یک نخستوزیر میرفت، یک نخستوزیر دیگر میآمد، کابینه عوض میشد، انتخابات میشد و اصلاً مردم خبر نمیشدند! توجه میکنید؟! به کل نسبت به مسایل دولت، بیتفاوت بودند. دولت برای خودش کارهایی میکرد، مردم راه خودشان را میرفتند، دولت راه خودش را میرفت، فشار روی مردم، خیلی زیاد بود و آزادی اصلاً نبود.
من یادم است که دوستی از دوستان ما از پاکستان آمده بود، برای ما نقل میکرد که بله، من در داخل پارک، فلان کس را دیدم که اعلامیهای را به فلانی داد؛ من تعجب کردم که مگر در پارک کسی میتواند به کسی اعلامیه بدهد! او از تعجب من تعجب کرد؛ گفت: چرا نشود؟! پارک است دیگر، انسان اعلامیه را در میآورد و به آن طرف میدهد. گفتم: چنین چیزی میشود؟! این مربوط به دوران مبارزات ما بود که من دورهی نوجوانی را هم گذرانده بودم؛ یعنی اختناق در ایران آنقدر زیاد بود که اصلاً تصور نمیکردیم ممکن است کسی بتواند به زبان صریح، روشن، روز روشن، جلوی چشم مردم، حرف سیاسی به کسی یا به دوستی بزند، یا کاغذی را به او بدهد، یا کاغذی را از او بگیرد! از بس فشار و خفقان بود؛ به کوچکترین سوءظن، افراد را میگرفتند، و به خانههای مردم میریختند!
بارها به منزل ما ریختند و منزل ما را گشتند- منزل پدرم، منزل خودم- کاغذها و نوشتههای من را بارها بردند! خیلی از نوشتهها و یادداشتهای علمی و غیرعلمی من از بین رفته، غارت شده است؛ بردند، جمع کردند و بعد دیگر ندادند؛ یا وقتی دادند، همهاش را ندادند! زندگی از لحاظ سیاسی، زندگی سختی بود؛ یعنی زندگی سیاسی، بسیار زندگی سختی بود، خفقان بود آزادی نبود. من در دورهی مبارزات برای جوانها و دانشجوها در مشهد، مدتها درس تفسیر میگفتم؛ به بخشی از قرآن رسیدیم که راجع به قضایای بنیاسرائیل بود؛ قهراً راجع به بنی اسرائیل هم تفسیر قرآن میگفتیم. یک مقدار راجع به بنیاسرائیل و یهود صحبت کردم؛ بعد از مدت کمی، من را بازداشت کردند! البته نه به آن بهانه، بیجهت و به عنوان دیگری بازداشت کردند، به زندان بردند.
جزو بازجوییهایی که از من میکردند، این بود که شما علیه اسرائیل و علیه یهود، حرف زدهاید! توجه میکنید؟! یعنی اگر کسی آیهی قرآنی را که راجع به بنیاسرائیل حرف زده بود، تفسیر میکرد و دربارهی آن حرف میزد، بعد باید جواب میداد که چرا این آیهی قرآن را مطرح کرده است! چرا این حرفها را زده و چرا راجع به بنیاسرائیل، بدگویی کرده است! یعنی وضع سیاسی، این گونه وضع سخت و دشواری بود و سیاستها این قدر ضد مردمی و وابستهی به خواست اربابها بود! البته با این دو، سه کلمه نمیشود اوضاع و احوال دوران اختناق را بیان کرد؛ من این را به شما بگویم که حقاً و انصافاً اگر ده جلد کتاب هم نوشته بشود و همهی آنها تشریح و توصیف آن دوران باشد، باز هم نمیشود بیان کرد؛ و البته بعضی از حرفها هست که اصلاً نمیشود با زبان معمول بیان کرد؛ بعضی از تصورات هست که جز با زبان ادب و هنر بیان نمیشود. در شعر میشود بیان کرد، در کارهای ادبی و هنری میشود بیان کرد؛ اما خیلی از آنها را در زبان معمولی نمیشود گفت.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 14/11/76
جلوه ای از الطاف امام عصر روحی فداه
انقلاب اسلامي ايران، جلوه هايي از الطاف امام عصر(علیه السلام)
نويسنده:حجت الاسلام علي ابوالحسني(منذر)
اشاره
انقلاب اسلامي ايران، به رهبري امام خميني( از حوادث کم نظير تاريخ اين مرز و بوم است که توانست رژيم پهلوي را -که قدرتهاي بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بن دندان مسلح بود- به گورستان تاريخ فرستد و بساط کهنة شاه و شاهبازي را براي ابد از اين کشور بيرون بريزد.
درباره علل و عوامل ظاهري و مادي انقلاب اسلامي تا کنون فراوان سخن گفتهاند؛ اما جا دارد درباره ابعاد ناشناخته و پنهان اين جنبش تاريخساز - که رهبر فقيد انقلاب، آن را انفجار نور و معجزه الهي مي ناميد- نيز تحقيقات شايسته انجام گيرد. در طول اين انقلاب سترگ، شواهد و دلايل بسياري وجود دارد که در مجموع، به گونهاي شفاف و اطمينان بخش، از امدادهاي غيبي نسبت به ملت و کشور به پاخاسته ايران حکايت ميکند و نشان ميدهد که آن تحرّک عظيم و بي سابقه، موجي برخاسته از الطاف بيکران خداوند و اولياي معصوم وي- به ويژه حضرت امام مهدي(علیه السلام) به مردم ستم زده اين ديار بوده است.
مکاشفات، رؤياه و پيشگويي هاي شگفت که در طول سالهاي سرد و سياه ستمشاهي براي اهل دل رخ داده- به ويژه تحول روحي شگرف که در دوران نهايي انقلاب (سال 1356 به بعد) بين اقشار گوناگون ملت ايران پديد آمد، همگي کاشف از آن است که نبايد همپاي علل واسباب ظاهري اين تحرک- بلکه مقدم و مسيطر بر آن- نقش عوامل غيبي و نهاني را در پيشبرد جنبش ناديده گرفت.
مقاله حاضر، به بحث دربارة جنبه غيبي انقلاب اسلامي پرداخته، و سخن را نيز، از همين تحول روحي عمومي آغاز مي کنيم.
صفحات: 1· 2