وظایف روحانیت
وظايف روحانيت در دهه سوم انقلاب
نويسنده:آيت الله رضا استادي(حفظه الله)
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمدللّه رب العالمين و صل اللّه علي سيدنا محمد(صلي الله عليه وآله) و اله الطاهرين و لعن علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين.
بسيار مناسب است كه در دهه ي فجر هر سال از ابعاد مختلف بازنگري اي در اوضاع و احوال مملكت، نظام اسلامي، مردم و روحانيون بشود كه اگر مشكل و سؤالي است به مشكل توجه شود و به سؤال پاسخ داده شود. در اين جلسه قرار بر اين است كه ما از بُعد كار خودمان صحبت كنيم. پيش فرض اين بحث اين است كه روحانيت براي حمايت از نظام اسلامي و بقاي ارزش هاي اسلامي كه در سايه ي اين نظام و نهضت ديني به دست آمده است، تلاش مي كند. اگر خداي نكرده روحانيون و علمايي اين طور فكر كنند كه لازم نيست ما از نظام حمايت كنيم، بسيار جاي تأسف دارد. فعلا پيش فرض ما در مورد كساني است كه براي حمايت از نظام و ماندن ارزش ها تلاش مي كنند و هم چنين تلاش مي كنند كه نظام و ارزش ها لطمه نبينند و مردم متدين و متدين تر شوند. سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه اگر روحانيت بخواهد در اين تلاش ها موفق باشد و هم چنين مؤثر واقع شود و نتيجه بگيرد، به چه چيزهايي نياز دارد؟ تأثير گذاشتن متوقف بر چه عناصري است؟ كار اهل علم و روحانيت همان كار ائمه و انبياي خداوند است، البته در حد خودشان; يعني يك روحاني لباسش، كارش، و برخوردش حاكي از اين است كه همان مسير ائمه و انبيا را دنبال مي كند. بايد ديد كه انبياي خدا براي موفق شدنشان چه چيزهايي لازم داشتند و يا به عبارت ديگر، چه چيزهايي داشتند تا ما هم به همان فكر و روش باشيم. اگر چيزهايي كه آن ها داشتند ما هم در حد خودمان داشته باشيم، تلاش ها مؤثر واقع مي شود. آن چه در توفيق انبيا به عنوان نقاط اساسي خيلي مؤثر است، اول، منطقِ فطرت پسند و عقل پسند آن ها است. اگر كسي ادعا داشته باشد، ولي منطق نداشته باشد و حرف و مطالبش عقلاني و عقلايي نباشد، هم چنين محتواي دعوتش مطابق فطرت مردم نباشد، اين شخص هيچ گاه در كار خود توفيق نخواهد داشت مگر اين كه مردم را به هوي و هوس دعوت كند كه در اين جا هوي و هوس حاكم و مؤثر مي شود نه دعوت آن شخص. اگر كسي مردم را به هوا و هوس دعوت كرد و ميليون ها تابع پيدا كرد، نبايد بگوييم كه او تابع پيدا كرده بلكه هوا و هوس است كه مردم را دنبال خود مي كشاند. اما انبيا طرف مقابلِ هوي و هوس را دعوت مي كنند، لذا بايد منطق شان مطابق فطرت و عقل باشد كه اين ها در انبياي ما موجود بود و سخنشان هم همين ها بود. مي فرمودند كه مطالب طوري است كه اگر اين ها به مردم برسد مردم قبول مي كنند; يعني مطلبي نيست كه مردم با آن مخالف باشند و فطرت در آن ناديده گرفته شود. انبياي الهي اين موارد را دارا بودند; ما هم اگر بخواهيم توفيق داشته باشيم، بايد كمال دقت را در مطالبي كه القا مي كنيم به خرج دهيم تا همانند مطالب انبيا و اوليا باشد و خداي نكرده آلوده به برخي از سخنان كه عقل آن ها را نمي پذيرد نباشد. مخلوط به سخناني نباشد كه فطرت ها زير بار آن نروند و اين مبتني بر اين است كه روحانيون و طلاب علوم ديني خوب تحصيل كرده باشند و يك سليقه ي مستقيم هم داشته باشند كه بتوانند از مطالب دين خوب استفاده و تلقي و دريافت كنند و در آخر خوب بيان كنند. اين عنصر اول بود كه در انبيا و اوليا موجود بود. ما هم اگر تابع مكتب اهل بيت هستيم بايد درست درس بخوانيم، درست بفهميم و درست بيان كنيم تا بتوانيم در حد خودمان همانند آن ها رفتار كنيم. حال اگر منطق يك روحاني يا گروهي از روحانيان يا يك حوزه ي گسترده از روحانيون اين گونه نباشد، نبايد توقع داشته باشند كه تلاش هايشان مؤثر واقع شود; زيرا مردم چيزي را مي پذيرند كه عقل و فطرتشان بپذيرد. در مورد عنصر اول، ما(حوزه) خيلي مشكل نداريم. عنصر دومي كه در تلاش انبيا تأثير زيادي دارد، خوبي مردم است; يعني
صفحات: 1· 2