بیـــــا مهربان مــــن
26 مرداد 1393 توسط خادم الشهداء
بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــا مهربان مــــــــــــن
دلگیرم از زمانه، بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
دنیا مرا به بند اسارت کشیده است
رنگ قفس شده، همهی آسمان من
عمرم به سر شد و نشدم، آنچه خواستی
باران شرم، میچکد از دیدگان من
عشّاق را، به رنج و بلا آزمودهاند
ای وای اگر فراق، بود امتحان من
دستی بگیر، تا نرود نوکری ز دست
هجران تو، ببین که بریده امان من
در عالم خیال، شدم با تو همسفر
تعبیر شد اگر سحری، داستان من
شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو
شبهای چارشنبهی هفته، از آن من
یک شب، به خاطر سفر کربلای تو
یک شب، به خاطر سفر جمکران من
با خود ببر مرا سحر جمعه، کربلا
تا تلّ زینبیه، شوی روضهخوان من
با یک نگه، برای دلم فتح باب کن
گردم فدایی تو، امام زمان من