تأثیر شگرف
اين مقاله درصدد است، به اين سوالات سه گانه پاسخ گويد. بسترهاي تاثيرپذيري جنبش هاي اسلامي از انقلاب اسلامي ايران در پاسخ به اين سوال كه چرا انقلاب اسلامي ايران بر جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر تاثير گذاشت؟ مي توان به موارد مشترك فراوان موجود بين انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر اشاره كرد. اين وجوه مشترك، تاثير متقابل انقلاب اسلامي معاصر را فراهم آورد. از اين زمينه ها كه از آن ها به عنوان عوامل همگرايي يا عناصر همسويي و همرنگي نيز مي توان ياد كرد، عبارتند از:
1-ايده واحد:
انقلاب اسلامي ايران، گرچه يك انقلاب شيعي است، ولي همانند هر مسلمان و هر جنبش اسلامي ديگر، به وحدانيت (لااله الاالله) اعتقاد دارد، به رسالت پيامبر اكرم(ص) (اشهدان محمدرسول الله) معتقد است، كعبه را قبله آمال و آرزوهاي معنوي خود مي داند، قرآن را كلام خداوند سبحان و آن را منجي بشريت گمراه تلقي مي كند، و به دنياي پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادري و برابري ايمان دارد. همان گونه كه امام خميني(ره) فرمود: «در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامي كه مشترك بين همه است، با هم توحيد كلمه كنيد.» البته ويژگي كاريزمايي امام خميني(ره) و مواضع ضداستعماري وي كه بيشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند، بر تاثير متقابل انقلاب اسلامي و جنبش هاي اسلامي افزود.
2-رقيب يكسان:
انقلاب اسلامي و جنبش هاي اسلامي داراي دشمن مشتركند. اين دشمن مشترك كه همان استكبار جهاني به سركردگي آمريكا (شيطان بزرگ) و اسرائيل (غده سرطاني) است، همانند كفار قريش، مغولان وحشي، صليبيون مسيحي، استعمارگران اروپايي و صرب هاي نژادپرست و…. كيان اسلام را تهديد مي كند، در حالي كه انقلاب اسلامي با طرح شعار «نه شرقي و نه غربي» علم مبارزه عليه دشمن مشترك جهان اسلام را به دوش گرفته است. امام خميني(ره) در اين باره فرمود: «دشمن مشترك ما كه امروز اسرائيل و آمريكا و امثال اين هاست كه مي خواهند حيثيت ما را از بين ببرند، و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، اين دشمن مشترك را دفع كنيد.»
3- آرمان مشترك:
انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي اسلامي معاصر، خواهان برچيده شدن ظلم و فساد و اجراي قوانين اسلام و استقرار حكومت اسلامي در جامعه مسلمانان و به اهتزاز درآوردن پرچم لااله الاالله در سراسر جهان از طريق نفي قدرت ها و تكيه بر قدرت لايزال الهي و توده هاي مردم اند. به سخن امام خميني(ره)، در اين مورد توجه كنيد: «همه در ميدان باشند، با هم باشند، ما مي خواهيم حفظ اسلام را بكنيم، با كناره گيري نمي شود حفظ كرد، خيال نكنيد كه با كناره گيري تكليف از شما سلب مي شود.» البته برخي از جنبش هاي سياسي اسلامي، تنها خواستار عمل به احكام اسلام در كشورهاي خود و برخي نيز در پي تشكيل يك حكومت مستقل، بدون تاكيد بر شكل اسلامي حكومت هستند. از اين رو، مي توان گفت، جنبش هاي اسلامي معاصر حيات خود را مديون انقلاب اسلامي اند. زيرا، انقلاب اسلامي به اسلام و مسلمانان حياتي تازه بخشيد، آن ها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتواني ماركسيسم، ليبراليسم و ناسيوناليسم در اداره و هدايت مسلمانان مهر تاييد زد، و اسلام را به عنوان تنها راه حل براي زندگي سياسي مسلمين مطرح ساخت. شيخ عبدالعزيز عوده، روحاني برجسته فلسطين گفته است: «انقلاب خميني(ره)، مهم ترين و جدي ترين تلاش در بيدارسازي اسلامي … ملت هاي مسلمان بود.» بنابراين، موجوديت و هستي سياسي جنبش هاي سياسي اسلامي به انقلاب اسلامي وابسته است. اين امر زمينه هاي لازم براي تاثيرپذيري جنبش هاي اسلامي از انقلاب اسلامي را فراهم آورده است.
4- وحدت گرايي:
تكيه و تاكيد انقلاب اسلامي و رهبري آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب هاي اسلامي در نيل به پيروزي در صحنه داخلي و خارجي، زمينه ديگر گرايش جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر به سوي انقلاب اسلامي است. چون، انقلاب اسلامي به تاسي از اسلام ناب محمدي(ص) هيچ تفاوتي بين مسلمانان سياه و سفيد، اروپايي و غير اروپايي قائل نيست، بر جنبه هاي اختلاف برانگيز در بين مسلمين پاي نمي فشارد، بلكه با ايجاد دارالتقريب فرق اسلامي، برپايي روز قدس، صدور فتواي امام خميني (ره) عليه سلمان رشدي و برگزاري هفته وحدت و … در جهت اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همين دليل، طيف گسترده اي از گروه هاي غير شيعي و حتي جنبش هاي آزادي بخش غير اسلامي، انقلاب اسلامي ايران را الگو و اسوه خود قرار داده اند. بنابراين، جاي شگفتي نيست كه مسلمان هاي سني فلسطيني به نام و ياد امام خميني(ره) به عمليات شهادت طلبانه دست مي زنند. مجيب الرحمان شامي، روزنامه نگار پاكستاني در اين باره مي گويد: «تاثير بزرگ ديگر امام اين است كه گرچه ايشان يك رهبر شيعه بودند…. با اين وجود مبلغ جدايي نبودند، فرياد او براي اسلام بود.»
5- مردم مداري:
مردم گرايي انقلاب اسلامي، عاملي در گسترش انقلاب و پذيرش آن از سوي ملت هاي مسلمان بوده است. انقلاب 57 و رهبري آن، بر اين باور بودند كه بايد به ملت ها بها داد نه به دولت ها، به عنوان مثال، حج و اهميت ارزشي كه ايران اسلامي به آن مي داد، يكي از مقولاتي است كه نشان دهنده مردم گرايي انقلاب ايران است. زيرا، امام خميني(ره)، حج را از يك مراسم عبادي خارج كرد، آن هم از طريق زنده كردن برائت از مشركين كه آن نشاني از برائت از مشركين توسط پيامبر (ص) در صدر اسلام است. اگر چه تاوان مردمي كردن حج، كشتار حدود 400 زائر ايراني در حج 1366 بود، ولي سه سال بعد كه بار ديگر، پاي ايرانيان به مكه باز گرديد، فرياد برائت از مشركين حجاج همچنان باقي ماند، البته در مقياسي محدودتر. همه آنچه را كه بين ايران انقلابي و جهان اسلام وجود دارد، وجوه مشترك نيست. بلكه اختلاف ها و دشواري هايي نيز در اين باره به چشم مي خورد. از جمله:
الف. تشيع اماميه:
نسبت شيعيان به كل مسلمانان جهان، ده درصد است. آن ها به جز ايران عراق و سوريه، حاكم بر قدرت سياسي نيستند، با اين كه در كشورهايي چون بحرين و لبنان، اكثريت با شيعيان است، نوعي معارضه تاريخي بين شيعه و سني وجود داشته و دارد. البته تضاد تسنن وهابي و نزديكي تسنن سوري با انقلاب اسلامي بيشتر است، وحتي تسنن متاثر از تصوف نيز، تضاد كمتري با شيعه دارد. سپاه صحابه در پاكستان، طالبان در افغانستان از مصاديق بارز مخالفين تشيع در جهان اسلام اند. به هر روي علي رغم وحدت خواهي و وحدت طلبي انقلاب ايران، تضاد اهل سنت با شيعه، به كلي از بين نرفته است.
ب. عرب و فارس:
تعارض بين عرب و عجم، از آغاز ورود اسلام به ايران پديد آمد. جريان شعوبيه نمونه اي از اين تعارض قومي است. عباسيان و امويان و نيز عثمانيان و صفويان، به نوعي ديگر اين معارضه را دامن زدند، جنگ عراق عليه ايران به عنوان جنگ قادسيه يا مهم ترين جنگ بين مسلمانان و ساسانيان و در واقع بين ايرانيان وعرب ها توجيه مي شد. به هر روي، آنان ايرانيان را مجوس مي دانستند، و بر اين اساس، اعراب را برابر با اسلام و ايرانيان را مخالف با آن مي ديدند.
ج. صدور انقلاب اسلامي:
برخي از شعارها و پيام هاي انقلاب اسلامي، مثل اين سخن امام (ره) «نهضت ما دارد توسعه پيدا مي كند و مي رود توي ملت ها …» از سوي برخي به منزله قصد ايران براي مداخله در ساير كشورها و براندازي نظام هاي سياسي آن ها تلقي شد. در حالي كه، يك سال بعد از سخن فوق، امام فرمود: «صدور با سرنيزه، صدور نيست. صدور آن وقتي است كه اسلام، حقايق اسلام، اخلاق اسلامي، اخلاق انساني، اين ها رشد پيدا كند» معظم له در جاي ديگر فرمود: «معناي صدور انقلاب ما، اين است كه همه ملت ها بيدار شوند، و همه دولت ها بيدار شوند، خودشان را از اين گرفتاري هايي كه دارند … نجات بدهند.» در مجموع علي رغم همه دشواري هايي كه براي برقراري روابط ايران انقلابي و جهان اسلام و تاثيرپذيري متقابل آن دو وجود دارد،ولي وجوه مشترك آن دو بسيار بيشتر است. تاثيرپذيري جنبش هاي اسلامي از انقلاب اسلامي در پاسخ به اين سوال كه انقلاب اسلامي ايران، چه تاثيراتي بر حركت هاي سياسي اسلامي معاصر گذاشت؟ به آثار متعدد و متنوع مي توان اشاره كرد. پرداختن به همه اين آثار، از حوصله اين مقاله خارج است. بنابراين، تنها به بخشي از اين بازتاب، در دو قسمت سياسي و فرهنگي اشاره مي كنيم:
الف: انعكاس سياسي:
در اين قسمت به پاره اي از بازتاب هاي سياسي سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان ايدئولوژي مبارزه» «تلاش براي دست يابي به حكومت اسلامي» و «نقش انقلاب اسلامي بر حيات سياسي جنبش هاي اسلامي» مي پردازيم. يكي از مهم ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران، تجديد حيات اسلام در جهان است. حضرت آيت الله خامنه اي - مقام معظم رهبري - در اين باره فرمود: «علي رغم گذشت بيش از يكصدوپنجاه سال از برنامه ريزي مدرن و همه جانبه عليه اسلام، امروز در سراسر دنيا يك حركت عظيم اسلامي به وجود آمده است كه به موجب آن اسلام در آفريقا، آسيا و حتي در قلب اروپا، حيات جديدي را بازيافته و مسلمانان به شخصيت و هويت واقعي خود پي برده اند.» به بيان ديگر، عمردوره اي كه اعتماد به نفس در ميان مسلمانان، به ويژه در قشر تحصيل كرده آن از بين رفته و شمار فراواني از آنان، خواهان هضم شدن در هويت جهاني بوده و گذشته خود را به فراموشي سپرده و اگر توجهي به گذشته مي كردند از باب تفنن و سرگرمي بود، به پايان رسيد، و انقلاب اسلامي آن اعتماد به نفسي را كه روزگاري پشتوانه تمدن بزرگ اسلامي بود، احيا و بارور كرد.
اين تجديد حيات اسلام، آثار مختلفي را براي جنبش هاي اسلامي به ارمغان آورد. يكي از اين آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترين و كامل ترين شيوه مبارزه است. سخنگوي جهاد اسلامي فلسطين در ملاقات با امام خميني(ره) در اين باره گفت: «انتفاضه بارقه اي از نور و بازتابي از پيروزي هاي بزرگ انقلاب شماست، انقلابي كه بزرگ ترين تحول را در عصر ما بوجود آورد.» در حالي كه قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه عليه اسرائيل نقش چنداني نداشت. چنين رويكردي به معناي كنارگذاشتن انديشه هاي غير مذهبي به ويژه ناسيوناليسم، ليبراليسم و كمونيسم و دور ريختن انديشه جبري بودن سرنوشت انسان بود كه همگي در نجات ملل اسلامي از چنگال استبداد داخلي و خارجي ناتوان بودند. به عقيده شيخ عبدالله شامي، يكي از رهبران مبارز فلسطيني «پس از انقلاب اسلامي ايران، مردم فلسطين دريافتند كه براي آزادي، به قرآن و تفنگ نياز دارند.» اين در حالي است كه براي چند دهه حركت هاي انقلابي، اغلب در اختيار گروه هاي ماركسيستي بود. به هر روي، انقلاب اسلامي، تأكيدي بر بعد سياسي اسلام بود، و از آن پس، در برخي از كشورها، سازمان هاي مخفي شكل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پايه اسلام، سامان دهي شد.
روي آوردن به مبارزه براساس اسلام، تنها نتيجه تجديد حيات اسلام كه آن را برخي اصول گرايي يا بنيادگرايي اسلامي مي نامند، نيست. بلكه در گرايش جديد «اسلام تنها راه حل» برداشت نوين و تازه اي از اسلام صورت گرفت كه در آن مسلمين به ايستادگي، مقاومت و پافشاري براي نيل به حقوق خويش تشويق شده اند. روزگاري اين كار، از سوي حسن البناء و سيدقطب در جنبش اخوان المسلمين انجام مي شد، ولي انقلاب اسلامي، اسلام انقلابي را به صورت جدي تر درآورد و مطرح ساخت. البته اين ستيزه جويي انقلابي، تنها به معناي روي آوردن به اسلحه نخواهد بود، چون در آن شيوه هاي مسالمت آميز، مشابه آنچه حزب اسلام گراي رفاه در تركيه برگزيد، نيز ديده مي شود.
نظام اسلامي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شكل گرفت، به صورت بهترين الگو و مهم ترين خواسته سياسي مبارزان مسلمان درآمد. يكي از رهبران مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در اين باره گفت: «ما در آن موقع مي گفتيم، اسلام در ايران پيروز شده است، و به زودي به دنبال آن در عراق نيز پيروز خواهد شد. بنابراين، بايد از آن درس بگيريم و آن را سرمشق خود قرار دهيم. به بيان ديگر، انقلاب اسلامي، حدود 1.5 ميليارد مسلمان را برانگيخته و آنان را براي تشكيل حكومت الله در كره زمين به حركت درآورد. اين رويكرد، در اساسنامه، گفتار و عمل سياسي جنبش هاي اسلامي سياسي معاصر به شكل هاي مختلفي مشاهده مي شود. علاقه جنبش گران مسلمان به ايجاد حكومت اسلامي به سه صورت زير ابراز شده است:
الف: برخي از گروه هاي اسلامي در جهان تسنن به صورت آشكار هراسي از مخالفت با دولت هاي نامشروع ندارند، و به احاديثي كه اطاعت از حاكم اسلامي را در هر شرايط لازم دانسته، چندان توجهي نمي كنند، بلكه خواهان استقرار حكومت اسلامي و يا نظام مصطفي(ص) در كشورشان شده اند، و آن را برخي از گروه ها در اساسنامه (مانند مجلس اعلاي انقلاب عراق) و يا در اعلاميه هاي خود (مانند حزب الدعوه) و… مطرح كرده اند. البته برخي از جنبش هاي اسلامي (مانند كشمير و افغانستان) دستيابي به استقلال سياسي را اولين هدف سياسي خود، قبل از تاسيس حكومت اسلامي قرار داده اند.
ب: بعضي از گروه هاي اسلامي ديگر با طرح لزوم اجراي شريعت اسلامي (مانند نهضت جمعيت ارشاد اسلامي مصر) و يا با ترجمه كتاب حكومت اسلامي امام خميني(ره) (مانند اليسار الاسلامي مصر) و يا با تاكيد بر جمهوري اسلامي ايران به عنوان تنها راه حل (مانند جبهه نجات اسلامي الجزاير) و… علاقه مندي خود را براي برپا كردن يك حكومت اسلامي ابراز كرده اند. آيت الله محمدباقر صدر هم قبل از شروع جنگ تحميلي در تلاش بود، رژيم عراق را سرنگون و يك حكومت اسلامي به شيوه حكومت ايران يعني جمهوري اسلامي برپايه ولايت فقيه به وجود آورد. در قيام 1370 ش..1991م. شيعيان عراق، ميل به تاسيس حكومت اسلامي در راديو صداي انقلاب عراق به گوش مي رسيد.
ج: برخي از حركت هاي ديگر اسلامي، خويش را از دايره تنگ ناسيوناليسم خارج كرده و خواهان برپايي يك نظام اسلامي برپايه امت واحد مسلمان از خليج فارس تا اقيانوس اطلس شده اند (مانند رابط الدعوه الاسلاميه در الجزاير) و يا اين كه براساس اصل ولايت فقيه و قبول آن، از رهبري انقلاب اسلامي ايران پيروي مي كنند. اين دسته از گروه ها، دو گونه اند. دسته اي كه از لحاظ عقيدتي و مذهبي خود را مقلد رهبري انقلاب اسلامي ايران مي دانند (مانند جنبش امل در لبنان)، و دسته اي كه هم از لحاظ سياسي و هم مذهبي از رهبري انقلاب اسلامي ايران تبعيت مي كنند (مانند جنبش حزب الله لبنان).
گروه ها و سازمان هاي اسلامي مذكور، براي نيل به يك نظام مبتني بر اسلام، شيوه و روش هاي مختلفي را در پيش گرفته اند. برخي تنها از طريق اقدام قهرآميز و مسلحانه (مانند حزب الله حجاز) و كودتا (مانند جنبش آزادي بخش بحرين) درصدد نابود كردن رژيم حاكم هستند. در نقطه مقابل، گروه هايي قرار دارند كه شرايط فعلي را براي دست زدن به اقدامات مسلحانه مساعد نمي دانند، و با توسل به شيوه هاي مسالمت آميز از قبيل شركت در انتخابات پارلماني در پي تغيير نظام موجود هستند (مانند حزب اسلام گراي رفاه). اما گروه هاي ديگر هم وجود دارند كه به هر دو روش پايبندند، جنبش حزب الله نمونه اي از اين گروه است كه در مصاف با اسرائيل و حكومت ماروني لبنان و به منظور استقرار حكومت اسلامي به دو روش متمايز و در عين حال مكمل هم يعني جنگ با اسرائيل و شركت در انتخابات مجلس روي آورده است.
انقلاب اسلامي ايران در تولد و تحرك سياسي بسياري از جنبش هاي اسلامي سياسي نيز نقش داشته است. چنين تاثيري با مروري بر پرونده سياسي جنبش هاي اسلامي دهه هاي اخير به روشني ديده مي شود. برخي از گروه هاي اسلامي سياسي، تولد و موجوديت خود را مديون انقلاب اسلامي اند. اين گروه ها دو دسته اند، دسته اي كه از يك جنبش اسلامي غير فعال پيشين منشعب شده اند (مانند امل اسلامي از جنبش امل و جنبش جهاد اسلامي از اخوان المسلمين فلسطين، در واقع بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نخستين مركز جهاد اسلامي فلسطين در نوار غزه فعال شد). و دسته اي كه وابسته به جنبشي و گروهي نبوده اند، بلكه موجود و پديده اي جديدند (مانند نهضت اجراي فقه جعفري پاكستان) اگرچه دسته اخير بيش از دسته نخست، مدافع و متاثر از انقلاب اسلامي است، اما همه اين گروه ها در دفاع از انقلاب اسلامي ايران، پيروي از رهبري آن و نيز الگو قرار دادن آن اشتراك نظر دارند.
بعضي ديگر از گروه ها و جنبش هاي سياسي اسلامي به تاثير از تجديد حيات اسلام كه از ثمرات انقلاب اسلامي ايران در قرن اخير است، از حالت ركود، رخوت و انفعال خارج شده اند، و با نيرو و سازماندهي جديدي به مبارزه نظامي و سياسي عليه حكومت و دولت هاي حاكم پرداخته اند. مثلاً حركت اسلامي در دانشگاه هاي النجاعع، بيرزيت، غزه، بيت المقدس و الخليل، به نحو چشمگيري پس از انقلاب اسلامي گسترش و توسعه يافت و يا فعاليت گروه جماعه المسلمين كه حضوري محدود در نوار غزه داشت، در پي انقلاب اسلامي ايران و نيز به دنبال احكام صادره از سوي دادگاه نظامي رامله عليه اعضاي آن، افزايش پيدا كرد. بخشي از اين گروه ها، تنها به افزايش حجم فعاليت هاي خود اقدام كرده اند و در روند مبارزه به شيوه هاي مسالمت آميز توجه دارند. بخشي ديگر بر شدت و حجم تلاش هاي ضددولتي خود افزوده اند، و با تكيه بر روش هاي مسلحانه درصدد نابودي رژيم هاي حاكم هستند. سازمان انقلاب اسلامي جزيره العرب از گروه نخست و جبهه اسلامي سوريه از گروه دوم محسوب مي شوند.
انقلاب اسلامي ايران در تحرك سياسي آن دسته از جنبش هاي به ظاهر اسلامي كه هيچ گونه و يا كمترين علقه اي به انقلاب اسلامي ندارند، هم به شكل ديگري مؤثر بوده است. اين گروه ها كه با تولد انقلاب اسلامي و به منظور مقابله با آن متولد و يا گسترش يافته اند، با كمك دولت ها و اشخاص مخالف انقلاب اسلامي و به ويژه با پشتيباني و با حمايت مالي دولت هايي چون دولت پادشاهي عربستان سعودي شكل گرفته اند. وهابيت در پاكستان، ساف در فلسطين اشغالي و سازمان پيكار اسلامي در عراق، نمونه هايي از اين گروه ها به شمار مي روند. به همين جهت، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، صف اسلام سازش كار (اسلام آمريكايي) از صف اسلام ناب محمدي(ص) كاملاً جدا شده است. از اين رو، كشورهاي عربي مسلمان براي جلوگيري از ظهور قيام مردمي متاثر از انقلاب اسلامي، تلاش زيادي را براي بهبود بخشيدن به وضع اقتصادي و تظاهر به اسلام آغاز كرده اند.
ب. تاثير فرهنگي: امور فرهنگي از آن حيث مهم هستند كه پايه و اساس امور سياسي حركت هاي سياسي را فراهم مي آورند. به ديگر سخن، امور فرهنگي زمينه ساز امور سياسي اند. به اين دليل، رنگ و بوي سياسي به خود مي گيرند، و در مقوله سياسي، شايستگي مطرح شدن را مي يابند. از اين رو، در اين بخش، صرفاً چند مقوله فرهنگي بازگشت به ارزش هاي مبارزه اسلامي، پيروي شعائر و شعارهاي انقلابي ايران و… مطرح مي شود. البته ذكر اين چند مورد به معناي آن نيست كه ساير امور فرهنگي بي اهميت است.
انقلاب اسلامي ايران ارزش هاي فرهنگي نويني را در مبارزه سياسي جنبش هاي اسلامي مطرح كرد. يكي از اين ارزش ها، گرايش به جهاد است. جنبش هاي اسلامي پس از انقلاب اسلامي ايران، جهاد، شهادت و ايثار جان را به عنوان اصول اساسي پذيرفته اند. به بيان ديگر، اصولي چون جهاد، شهادت و فداكاري كه سمبل حركت هاي انقلابي شيعيان و شعار انقلاب اسلامي بود، به عنوان اصول اساسي مبارزه پذيرفته شد، و به آن، با ديده تكليف و فريضه ديني مي نگرد. سخن گوي جنبش جهاد اسلامي فلسطين در ديدار با امام(ره) و در خطاب به ايشان گفت: «با ظهور انقلاب شما، ملت مسلمان و بزرگ ما فهميد كه راهش، راه جهاد و مبارزه است.» شيخ اسعد تميمي يكي از رهبران فلسطيني در اين باره گفت: «تا زمان انقلاب ايران، اسلام از عرصه نبرد غايب بود، حتي در عرصه واژگان، مثلاً به جاي جهاد از كلماتي چون نضال و كفاح استفاده مي شد.» البته جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر، اين كلمات را به شكل هاي مختلفي چون (عمليات شهادت طلبانه (مثل فلسطين) و يا مبارزه مسلحانه و جنگ (مانند افغانستان) به كار گرفته اند.
مردمي بودن كه يكي از ويژگي هاي انقلاب اسلامي ايران است، در جنبش هاي سياسي اسلامي راه يافته است. به عبارت ديگر، اين جنبش ها دريافته اند كه اسلام توانايي بسيج توده هاي مردم را دارد. بر اين اساس، آنها از اتكا به قشر روشنفكر به سوي اتكا به مردم گرايش يافته اند، و در نتيجه پايگاه مردمي خود را گسترش داده اند. مثلاً هسته اصلي مبارزه در فلسطين را روحانيون، دانشجويان، جوانان و نوجوانان تشكيل مي دهند. به هر روي، پس از انقلاب اسلامي ايران، جنبش ها مبارزات خود را به صورت مردمي پي مي گيرند. به عقيده دكتر حسن الترابي رهبر جبهه اسلامي سودان، انقلاب اسلامي انديشه كار مردمي و استفاده از توده هاي مردم را به عنوان هديه اي گران بها، به تجارب دعوت اسلامي در جهان اسلام عطا كرد. گرايش به انديشه كار مردمي، جنبش هاي اسلامي را به سوي وحدت طلبي مذهبي و قومي سوق داد. به عنوان مثال، يكي از مواد بيانيه شش ماده اي مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، بر وحدت اسلامي تكيه دارد. در مجموع، اين امر، جنبش هاي اسلامي سياسي را از اختلاف و تفرقه دور ساخته و آنها را از تشكيلات قوي تر، امكانات وسيع تر، حمايت گسترده تر و پايداري بيشتر برخوردار ساخت.
شكل ديگر تاثيرات انقلاب اسلامي ايران بر جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر، به تقليد شعارهاي انقلاب اسلامي از سوي جنبش گران مسلمان برمي گردد. مثلاً شعار مردم مسلمان معترض تركيه، قبل از كودتاي 1359 آن كشور، استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي بود. شهروندان كابل بر فراز بام منازل خود فرياد الله اكبر سر مي دادند، در پلاكاردهاي مسلمانان مصر شعار لاشرقيه و لاغربيه ديده شده است. مردم كشمير در راهپيمايي دويست هزار نفري 1369 شعار الله اكبر و خميني رهبر را مطرح كردند. جهاد اسلامي فلسطين بر آن است كه فلسطيني ها همان شعارهايي را سر مي دهند كه انقلاب اسلامي منادي آن بود. آن ها با فرياد بلند فرياد مي زنند، لااله الاالله، الله اكبر، پيروزي از آن اسلام است. در واقع، آن ها شعارهاي قوم گرايي و الحادي را به يك سو انداختند، و شعارهاي انقلاب اسلامي را برگزيدند. در سال هاي 1369 تا 1379 در خيابان هاي كيپ تاون آفريقاي جنوبي شعار و نداي الله اكبر، بسيار شنيده شد. اين يادآور و مؤيد اين كلام رهبري انقلاب است كه فرياد الله اكبر مردم الجزاير بر پشت بام ها درس گرفته از ملت انقلابي ايران است.
جنبش سياسي اسلامي معاصر به تاثير از انقلاب اسلامي ايران از مسجد سرچشمه مي گيرد و به مسجد و اماكن مقدسه ختم مي شود. حتي دانشجويان انقلابي، حركت هاي ضددولتي خود را از مسجد دانشگاه ها سامان مي دهند. بدين سان مساجد رونق تازه اي يافته اند، و مرتب بر ساخت مساجد تازه افزوده مي گردد. به عنوان مثال، تعداد مساجد ساخته شده در فلسطين طي سالهاي 1378 و 1379 سه برابر سال هاي قبل از آن بود. و نيز برنامه هاي مساجد افزايش يافته، گفت و گوي هاي سياسي در مساجد زياد شده گرايش به مسجد و نمازهاي جمعه و جماعت فزوني گرفته و مساجد بيش از گذشته به مركز مخالفت هاي ضددولتي تبديل گرديده است. هسته هاي اصلي مبارزه از درون مساجد و با فكر و انديشه اسلامي شروع و گسترش يافت و مبارزات به شكلي مردمي و همه جانبه درآمد. و به همين دليل، دومين مرحله انتفاضه كه در ماه هاي پاياني 1379 شكل گرفت، به انتفاضه الاقصي معروف است، قبل از آن نيز، به انتفاضه، انقلاب مساجد مي گفتند. شايد به اين علت، امام جماعت مسجد الاقصي معروف است، قبل از آن نيز، به انتفاضه، انقلاب مساجد مي گفتند. شايد به اين علت، امام جماعت مسجدالاقصي مي گويد، مسجد به صورت منبع الهام، ثبات و پيوستگي مبارزان فلسطيني عليه اشغالگران درآمده است.
از ديگر مظاهر انقلاب اسلامي ايران كه در پيروان جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر ديده مي شود، حجاب است. با پيروزي انقلاب اسلامي، گرايش به حجاب اسلامي در اقصي نقاط جهان اسلام فزوني گرفت. حتي در برخي از كشورهاي اسلامي چون لبنان و الجزاير، چادر كه سمبل حجاب ايراني است، مورد استفاده قرار گرفت. در تركيه، علي رغم مخالفت هاي دولتي، رعايت حجاب رو به گسترش است. زنان فلسطيني گرايش بيشتري به حجاب پيدا كرده اند، در كنار آن، گرايش به نماز بيشتر شده، انتشار مجلات و نشريات اسلامي افزايش يافته و مشروب فروشي ها و مراكز فساد و فحشاء مورد حمله زيادي قرار مي گيرند. حجاب اسلامي، حتي تا دل اروپا هم نفوذ كرده است، به گونه اي كه گرايش به حجاب در مدارس فرانسه و مخالفت مكرر دولت اين كشور با حجاب، پديده اي به نام جنگ روسري را پديد آورده است.
يكي ديگر از آثار فرهنگي انقلاب اسلامي ايران بر حركت هاي اسلامي و سياسي معاصر، تظاهرات به سبك ايران است كه در برخي از كشورهاي اسلامي اتفاق افتاد. مثلامردم شهرهاي عراق، چون نجف و كربلادر تاييد انقلاب اسلامي ايران و به تاسي از آن، در روز 23 بهمن 1357، تظاهراتي شبيه به ايران برپا نمودند. در پي آن، تظاهراتي به شكل ايران در شهرهاي كاظمين، الثوره، بغداد و دياله به رهبري آيت الله محمدباقر صدر برقرار شد. حتي در آغاز انتفاضه جديد مردم عراق، يعني در 1370، آن ها همانند تظاهرات كنندگان ايراني مخالف شاه در سال 1356 و 1357، شهر حلبچه را به خميني شهر نام گذاري كردند و كنترل شهرها را به دست گرفتند. شيعيان عربستان سعودي اندكي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در شهرهاي قطيف، صفرا، اباقيق، خنجي و شيهات دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مشابهي در سال 1357 در شهرهاي قونيه، يوزكات و كوجائيلي تركيه صورت گرفت. اين روند، كم و بيش در سال هاي بعد نيز ادامه يافت.
شعارنويسي به شيوه مبارزان انقلابي ايران مورد توجه جنبش گران مسلمان است. به عنوان مثال، مردم مصر در مخالفت با رژيم مبارك، شعارهاي لااله الاالله، محمد رسول الله(ص) و آيات قرآن را بر روي شيشه اتومبيل مي نويسند. در نجف، شعارهايي از قبيل بله به اسلام و نه به عفلق بر روي ديوارها نوشته مي شد. در انتفاضه 15 شعبان 1370 عراق، شعار النجدي يا ايران به چشم مي خورد. علاوه بر آن، اعلاميه ها، سخنراني ها و پوسترها به شكل مشابه آنچه در ايران اتفاق افتاد، در كشورهاي اسلامي چاپ و انتشار مي يابد. هنوز در منطقه شيعه نشين بيروت يعني ضاحيه، شعارهاي انقلاب اسلامي و تصاوير رهبري آن وجود دارد.
بازتاب انقلاب اسلامي، بررسي يك نمونه: بهترين پاسخ به اين پرسش كه انقلاب اسلامي به چه ميزان بر جنبش هاي اسلامي معاصر تاثير گذاشته است؟ معرفي و توصيف مصاديق است. البته مصاديق معتقدند، اما برخي از آن ها داراي برجستگي بيشتري هستند. در اين مورد، لبنان و حزب الله برجسته ترين نمونه است. بين ايرانيان و لبناني ها، علقه هاي فراواني چون پيوندهاي تاريخي علما و مردم جبل عامل با ايران دوران صفويه، فعاليت هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي روحاني بلندآوازه ايراني، امام موسي صدر به عنوان رهبر شيعيان لبنان، تشكيلات بر جاي مانده از او يعني جنبش امل، حضور شيعيان بسيار در لبنان، وجود دشمن مشترك (اسرائيل)، حمله اسرائيل به جنوب لبنان، كمك هاي انساندوستانه جمهوري اسلامي ايران محرومان لبناني، مهاجرت و سكونت دائم مقداري از اتباع لبنان در ايران و… وجود دارد. اين پيوندها باعث شده است كه انقلاب اسلامي ايران بيش از هر جا در لبنان موثر باشد. اين تاثير در زمينه هاي متعددي مشاهده مي شود. در زمينه فرهنگي، تعداد زيادي از تصاوير بزرگ امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري در نقاط مختلف لبنان به چشم مي خورد. بر روي ديوارهاي آن عكس شهدايي ديده مي شود كه جان خود را در راه مبارزه عليه آمريكا و رژيم صهيونيستي (دشمن شماره يك ايران) از دست داده اند. مردان با ظواهر اسلامي در خيابان ها در رفت و آمد هستند. زنان ملبس به حجاب اسلامي اند و در اجتماعات عمومي، جايگاه زنان از مردان جداست. و مردم لبنان از ايران به عنوان يك دولت انقلابي و اسلامي حمايت مي كنند.
در لبنان، حزب الله بيش از هر گروه سياسي اسلامي ديگر، تحت تاثير انقلاب اسلامي قرار دارد. علاوه بر زمينه هاي مشترك موجود بين ايران و لبنان، انگيزه هاي ديگري موجب چنين تاثير شگرف شده است. اين انگيزه ها را مي توان در پذيرش رهبري انقلاب اسلامي به عنوان رهبر ديني و سياسي از سوي حزب الله و كمك هاي تسليحاتي، مالي و … ايران به حزب الله خلاصه كرد. هم چنين حزب الله از لحاظ اقتصادي و اجتماعي با اعطاي كمك هاي تحصيلي به مستضعفان، توزيع داروي رايگان بين بيماران، تقسيم آب بين نيازمندان، ارائه خدمات درماني به محرومان، البته در پرتو حمايت ايران به شدت فعال است. در عين حال از لحاظ نظامي از اسلحه و جنگ جدا نيست. بلكه بر پايه اصل جهاد همواره آماده پاسخگويي به حمله احتمالي دشمن صهيونيستي است، و در اين باره، اعضاي حزب الله لبنان براساس شعار اسلامي امام خميني(ره) يعني اسرائيل بايد از بين برود، قسم ياد كرده اند كه جنگ با اسرائيل را تا آخرين لحظه ادامه دهند. در بعد فرهنگي حزب الله شعارهايي را از انقلاب اسلامي به عاريت گرفته و سمبل هاي انقلاب اسلامي را سمبل خود مي داند. پيروزي حزب الله در دو دهه از فعاليتش عليه اسرائيل در مقايسه با فعاليت 40 و 50 ساله ساف، نشان از سودمندي استفاده از شعارهاي اسلامي و جهاد مقدس عليه اشغالگران و عدم اتكاء به كشورهاي ديگر در مبارزه ضداسرائيلي دارد.
حزب الله لبنان در بعد سياسي هم به شدت از انقلاب اسلامي ايران تاثير پذيرفته است، و برخلاف جنبش امل رهبري انقلاب ايران را در دو بعد سياسي و مذهبي و بر پايه اصل ولايت مطلقه فقيه پذيرفته اند. به همين جهت از مواضع منطقه اي و جهاني جمهوري اسلامي ايران حمايت بعمل مي آورند، و در پي تاسيس حكومت اسلامي مشابه جمهوري اسلامي در لبنان هستند. حسين موسوي رهبر جنبش امل اسلامي در اين باره مي گويد: «ما به جهان اعلام مي كنيم كه جمهوري اسلامي مادر ماست. دين ما، ملكه ما، خون ما و شريان حيات ماست.» در مجموع مي توان گفت كه علت توفيق حزب الله دو چيز است: اولا، به مبارزه رنگ اسلامي زد، شعارهاي اسلامي برگزيد، جهاد عليه اشغالگران را اعلام نمود. ثانيا، بدون اتكا به كشورهاي ديگر، مبارزه خود را اداره كرد و آن را به انجام رسانيد. كه هر يك از اين دو علت توفيق نيز، برگرفته از انقلاب اسلامي ايران است.
انقلاب اسلامي تلاشي براي زنده كردن خدا در محور حيات انسان و نيز، روشي براي زندگي فراتر از همه اختلافات ملي، قومي و مذهبي بود. به بيان ديگر، انقلاب اسلامي از انقلاباتي است كه حركت و آثارش در چارچوب مرزهاي يك كشور خلاصه نمي شود، بلكه ديدگاه فراملي دارد، از اين رو، بر روي ملت ها حساس است و تمايل به فراگير شدن دارد. بنابراين، بر جنبش هاي اسلامي سياسي معاصر تاثير گذاشته، و به آنان جرات و جسارت مبارزه داده است. و به آنان مي گويد اسلام به ملتي خاص تعلق ندارد و هدف آن، نجات محرومان و مستضعفان است. نتيجه آن كه، انقلاب اسلامي چراغ رستگاري و نجات را برافراشته است، البته اين كه مسلمانان، به ويژه جنبش هاي اسلامي بتوانند از نور اين چراغ به هدايت و سعادت نايل آيند. به عوامل متعددي بستگي دارد كه مهمترين آن، اراده و تلاش آن ها در چارچوب اسلام و با الگوگيري از انقلاب اسلامي است.
منبع:www.dastavardha.com
صفحات: 1· 2