جوانی، زرنگی، بندگی
آدمی که صبح تا به شام، هزار دروغ بگوید و افتخار کند که به مقصد خود که مقصدی کودکانه است رسیده است، انسان نیست.
زرنگی های ما، همه نازرنگی است. کسی که می گوید: سر فلانی کلاه گذاشتم، اشتباه می کند، بلکه فلانی سرش کلاه گذاشته است؛ چون حق بر گردن او پیدا کرده است.
انسان هوشیار همیشه باید مراقب احوال خود باشد و ببیند آیا حرکاتش بر مبنای هوای نفس و توهمات واهی است، یا در پرتو نورانیت و چراغ عقل است؟
جوانی و نشاط موقت، بالاخره از انسان گرفته می شود و دیگر از لذات دنیا نمی تواند استفاده کند، ولی همیشه از لذات روحانی بهره مند است. انسان باید خود را به آن لذات برساند.
اصلاح نفس وقتی ممکن است که معرفت به خدای تعالی پیدا شود و معرفت به خدای تعالی از بندگی خدای تعالی به دست می آید.
حقیقت بندگی، اخلاص است؛ یعنی اگر همه چیز و همه کار را برای خدا انجام دادید و بقیه را پوچ بدانید، این اخلاص و بندگی است.
ایام جوانی غنیمتی است که نباید از آن غافل ماند و به سادگی آن را از دست داد؛ چون در این ایام، نفس برای ساخته شدن مستعدتر است و قوای انسان توان کامل دارد.
اعتقاد به تقدیرات الهی، زمینه های خیری برای انسان ها فراهم می کند. بسیاری از حوادث که اطراف ما می گذرد، موجب خیر و صلاح است؛ هر چند در ظاهر تلخ و ناگوار باشد.
کارها انجام می شود و روزگار می گذرد، اما آن چه برای ما می ماند، نیّات ماست؛ انسان در گرو نیّات خویش است.
مرحوم آیت الله سید رضا بهاءالدینی