رهبر معظم انقلاب در مورد اهمیت کتاب و کتابخوانی فرمودند: کتابخوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی، که یک واجب دینی است.
تأثیر شگرف
تأثیر شگرف
نويسنده: مرتضي شيرودي
تاثير انقلاب اسلامي ايران بر جنبش هاي سياسي معاصر
انقلاب اسلامي تلاشي براي زنده كردن خدا در محور حيات انسان و نيز، روشي براي زندگي فراتر از همه اختلافات ملي، قومي و مذهبي بود. انقلاب اسلامي از انقلاباتي است كه حركت و آثارش در چارچوب مرزهاي يك كشور خلاصه نمي شود، بلكه ديدگاه فراملي دارد.
چكيده
بسياري از صاحب نظران و پژوهشگران، معتقدند كه انقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تاثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليت هاي موثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است. از اين رو، در مقاله حاضر به برخي از اين آثار مي پردازيم. در آغاز مقاله به وجوه مشتركي كه زمينه تاثيرگذاري متقابل انقلاب اسلامي و جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر را فراهم مي آورد، اشاره شده است. پس از آن، بازتاب انقلاب اسلامي در بعد سياسي و فرهنگي بر جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر مورد بررسي قرار مي گيرد، در پايان يك نمونه، از هزاران نمونه اي كه در اين باره وجود دارد، يعني حزب الله لبنان مورد استناد قرار مي گيرد.
اقبال لاهوري در كتاب «فلسفه خودي» پيش بيني مي كند كه تهران در آينده قرارگاه مسلمانان خواهد شد. پس از انقلاب اسلامي نيز… ايران به صورت ام القراي دارالسلام در آمد. حتي ايران مي تواند به علت موقعيت منحصر به فرد… و منابع عظيم و بي پايان انرژي، ابزار فرهنگي و اعتقادي نيرومند به مركز سامان دهي تمدن نوين اسلامي درآيد. زيرا، انقلاب اسلامي ايران، «در پيدايش، در كيفيت مبارزه و در انگيزه.. از ساير انقلابات جداست.» و مي تواند در پيامدها و دستاوردها نيز، متمايز و پيشروتر از ساير انقلابات باشد. اين ويژگي ها، ريشه در دين و باورهاي برخاسته از مذهب دارد. اين انقلاب برآمده از مذهب هم، به احياي دين و تجديد حيات اسلام در ايران و جهان مدد رساند كه يكي از ابعاد آن، تولد و تداوم جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر در دو دهه اخير است. به اين دليل، چند سوال در اين باره وجود دارد، از جمله؛
1-چرا انقلاب اسلامي ايران بر جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر تاثير گذاشت؟
2- انقلاب اسلامي ايران، چه تاثيراتي بر حركت هاي سياسي اسلامي معاصر گذاشت؟
3- ميزان تاثيرگذاري انقلاب اسلامي بر نهضت هاي سياسي اسلامي چقدر است؟
صفحات: 1· 2
400 روز طوفانی
چهارصد روز توفانی
نويسنده:صفاءالدین تبراییان
چکیده: روز 17 دی 1356 شاه دست به ریسک بزرگی زد که بعدها از آن به عنوان نوعی انتحار سیاسی تعبیر شد. عصر این روز، روزنامه اطلاعات در شماره 15506 با درج مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» توفانی بپا کرد. در مقاله یاد شده به امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده بود و از وی به عنوان «مردی ماجراجو ولی بیاعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و بهخصوص جاهطلب» یاد شده بود؛ «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالیمقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» و در ادامه آن نیز تهمتهای ناروا و ناجوانمردانه دیگری به رهبر جنبش اسلامی ملت ایران وارد شد و این در حالی بود که بر آمدن رژیم پهلوی، خود زاییده سیاستهای استعماری انگلستان بود.
برخی پژوهندگان چاپ و انتشار این مقاله را در شرایط آن روز کشور به مثابه نخستین جرقه در انبار باروت نظام شاهنشاهی ارزیابی میکنند، «باری روبین» کارشناس مسائل بینالمللی در این زمینه میگوید:
صفحات: 1· 2
چند جمله خودمانی.....
این روزها چند خبر تیتر اول روزنامه ها و مخصوصا سایت ها و شبکه های اجتماعی است.
نامه امـــــام خامنـــــه ای
و
اهانت شارلی ابدو به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله
و
مرگ پادشاه عربستان….
صفحات: 1· 2
ولادت حضرت عیسی علیه السلام مبارک.
امام خامنه ای:
اگر عیسی (ع) امروز در میان ما بود
اگر حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) امروز در میان ما میبود، لحظهای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که به وسیله ی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزهخویی سوق داده میشوند، تحمل نمیکرد.
1370/10/7
ارزش تحقیق و پژوهش
تحقیق چیست؟
در لغت، تحقیقْ بررسی، رسیدگی و درست کردن است و دراصطلاح، فعالیت های قدم به قدم فکری را می گویند که برای کشف واقعیت ها و هماهنگ کردن اندیشه با واقعیت، به هدف حل مسئله و پاسخ به سؤال انجام می شود.1
محقق کیست؟
محقق، تلاشگری است که می خواهد به حقیقت و واقعیت راه پیدا کند و بشناسد و بشناساند. ظرف جان او، از چشمه زلال علوم و معارف سیراب می گردد و در این مسیر هم ابزار، فنون و روش های تحقیق را می آموزد و هم معیارهای معنوی و اخلاقی رادر جان و دل حقیقت طلب خود تحقق می بخشد تا ساخته شود و بسازد. آن گاه اسلحه قلم را به دست می گیرد و نجات جامعه بشری را هدف قرار می دهد.
اهمیت موضوع تحقیق
صفحات: 1· 2
دانش جــــو
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري
کلمه ي دانشجو از لحاظ بار معنايي، از جهت ديگري حامل معناي خيلي جالب توجه و مهمي است. دانشجو يعني جوان طالب علمي که آينده در دست اوست. اين خصوصيات، در کلمه ي دانشجو هست. دانشجو، يعني جوان؛ چون دانشجويي، قهرا مربوط به دوران جواني است. طالب علم بودن و جستجوي از دانش هم در کلمه ي دانشجو هست.
چون فرض اين است که آينده ي کشور، به سمت اداره ي علمي کشور پيش مي رود ديگر؛ يعني به سمت اداره ي عالمانه و مننطبق بر وازين دانش پيش مي رود، و هر کشور و هر جامعه اي که علم و فهم و محاسبه ي دقيق، در همه ي شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است.
بنابراين دانشجو يعني کسي که ناظر به آينده، و متعلق به آينده است؛ آينده هم متعلق به اوست. ببينيد، اين عناوين و مفاهيمي که در کلمه ي دانشجو گنجانده شده، خيلي مهم است. به همين دليل، فورا اين جا استفاده کنيم؛اگر دانشجو از لحاظ جهت گيري فکري و سياسي دچار انحراف باشد، مصيبت بزرگي خواهد بود. درست است؟
اگر هدف دانشجو اين باشد که درس بخوانم، براي اين که زندگي شخصي خودم را مثلا آباد کنم، بقيه هرچه شد، بشود؛ خطر خيل بزرگي است.
اگر جهت زندگي دانشجو گفته شود که بخشي از نيروهاي کشور، دچار آفات عقيدتي و فکري اند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! همچنان که اگر بگويند بخشي از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بين رفتند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! بخشي از مردم از لحاظ وضع معيشتي دچار دشواري و مشکلند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! اين حالت بي تفاوتي، مصيبت خيلي بزرگ است.
کسي که بناست فردا امور مملکت در دست او باشد، اين قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بي اعتنا باشد، خيلي نگران کننده است. از اين نگران کننده تر، اين است که بي تفاوت نيست، حساس است منتها حساسيت منفي؛ يعني درست علاقه مند به اين است که بخشي از مردم جامه فرضا در يک زلزله نابود بشوند! حالا زلزه، يک مثال واضح، و يک نوع آفت جسماني و مادي است؛ از اين بدتر، آفت معنوي است که کسي به آن توجه نمي کند. مثلا دلش بخواهد که مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد که مردم، غرق در بي ايماني بشوند؛ خودش هم اصلا اين طور باشد و به اين سمت بتازد! ببينيد مسئله دانشجو چه قدر حساس مي شود!
اگر ما معناي دانشجو و مافهيمي که منطوي و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهيم، بايد نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خيلي حساس بشويم هر که هستيم؛ چه خودمان دانشجو باشيم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالي کشور، چه از مسئولان کشور و چه آدمي معمولي باشيم که داريم در خيابان راه مي رويم راه مي رويم اگر بدانيم دانشجو يعني چه، بايد نسبت به سرنوشت دانشجو خيلي حساس باشيم…(1)
دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو
دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو هست، که هيچکدام نبايستي مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهيم کرد: يکي عنصر علم و تحقيق و کارايي علمي و جوشيدن استعدادهاي علمي و اين قبيل چيزهاست؛ يکي هم عبارت است از روحيه و تدين و حرکت صحيح و سالم سازي معنوي وروحي دانشجو. در دانشگاه ها، اين دو عنصر بايستي بدون تفکيک از يکديگر، با قدرت و با ظرفيت کامل کشور، تعقيب بشود.
اگر در کار عنصر اول کوتاهي کرديم، نتيجه چيست؟ همه مي دانند. دانشگاهي که نتواد علم و تحقيق را به دانشجو منتقل بکند، و نتواند دانشجو را يک عالم، يک استاد، يک صاحب صلاحيت، يک مبتکر، و بالاخره يک مدير بالفعل براي بخشي از بخش هاي بي شمار اداره ي جامعه بسازد، آن دانشگاه، ديگر دانشگاه نيست. در اين زمينه، مسئله استاد، مسئله کتاب درسي، فضاي آموزشي، آزمايشگاه و مجلات علمي هست؛ از اين چيزهايي که دائم ورد زبان ماهاست و همه ي ما هم آن را دنبال مي کنيم. همه ي شماها هم تقريبا دانشاهي هستيد و به اين مسائل خيلي خوب توجه داريد و دنبال مي کنيد. ان شاءالله روزبه روز هم بايد به قدر امکانات کشور پيشتر برويم.
عنصر دوم، عبارت است از روحيه وتدين و حرکت صحيح و سالم سازي معنوي و روحي دانشجو… در فضاي عمومي دانشگاهي کشور، به اين نکته ي دوم يعني مسئله روحيه و تدين و آگاهي دانشجو و بيرون آوردن او از حالت يک عنصر علمي بي جهت و بي هدف، به سمت يک عنصر علمي جهت دارتوجه کافي وجود ندارد. انسان با کامپيوتر متفاوت است. به کامپيوتر برنا مي دهند، آن هم برايشان جواب مسئله را حاضر مي کند؛ اما انسان که اينطور نيست. انسان خودش برنامه ي خودش را تنظمي مي کند؛ خودش تصميم مي گيرد و خودش جهت گيري پيدا مي کند. اگر ما از اين جهت دوم غفلت بکنيم، دانشگاه همان چيزي خواهد شد که در بيانات امام، مکرر در مکرر نسبت به آن هشدار داده شده است.(2)
ارزش هاي بزرگي که دانشجويان ما به آن آراسته اند و لازم است آن را حفظ کنند
تدين و تعبد و پاکي دل و دامان که بحمدالله مجموعه هاي قابل توجهي از جوانان دانشجوي ما به آن آراسته اند ارزش بسيار بزرگي است؛ اين را از دست ندهيد. عمده ي اشکالات و انحرافات سياسي، شروعش از نقطه ي مخدوش شدن اين ارزش است. نمي گويم همه ي اشکالات و انحرافات؛ مي گويم عمده ي آن ها…
در شما دختر و پسر مؤمن و متعبد و متعهد، موجود بسيار باارزشي وجود دارد که ارزش آن موجود، از دنيا و مافيها بيشتر است؛ و آن، سلامت دل، سلامت نفس، پاکي روح و ناآلودگي يا کم آلودگي آن است. البته نمي گويم به کلي ناآلودگي؛ بالاخره هر کس ممکن است فلتاتي داشته باشد؛ به قول قرآن، «الااللمم»؛ گناهاني که يک وقت از روي خطا و اشتباه، از دست انسان در رفته؛ از اين ها ممکن است وجود داشته باشد؛ ولي آن نورانيت و صفا و پاکي فطري و ذاتي را که الحمدلله در محيط دين کشور رشد پيدا کرده است حفظ کنيد. يک وقت اگر خطايي هم پيش مي آيد، بلافاصله به خداي متعال رو کنيد و پشيماني و انابه و تصميم بر اين که انسان گناه نکند، راه علاج اين خطاهاست؛ اين ارزش خيلي بزرگي است…
ارزش ديگري که خيلي مهم است و تلاش مي شود تا در محيط دانشجويي،اين ارزش هم از بين برود، عبارت است از اميد و اعتماد به آينده. چگونه به آينده اي که نمي دانيم چيست، اعتماد کنيم؟ اعتماد به آينده، از طريق اعتماد به خودتان. آينده بايد خوب باشد. از راه تصميم گيري، فکر کردن، عمل کردن و اقدام پي در پي، شما مي توانيد به اينده اميدوار باشيد. آينده اي که مي خواهيد به آن اميد ببنديم، تصوير کلي آن اين است که نظام اسلامي همه ي ضعف هايي را که بر اثر بد عملي و بي عملي پيش آمده که اثرش در معيشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف کند. اين کار را چه کسي بايد بکند؟ شماها بايد بکنيد. زمان هم خيلي طولاني نخواهد بود. اين هايي که الان سر کارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما مي توانيد بنيه ي حقيقي ديني و سياسي، قدرت تحليل، تصميم گيري، شناخت و ايستادگي در مقابل فشارهاي گوناگون دشمن را -که تا حايي که بتواند، فشار وارد مي کند و انسان بايد مثل صخره در مقابل او بايستد- از حالا در خودتا ن به وجود بياوريد و ذخيره کنيد و نگه داريد؛ براي اين که بتوانيد آينده را بسازيد. و بدانيد، مثل شما، همدل و همفکر و هم آرزوي با شما، در اين کشور فراوان هستند. شما کار خودتان را بکنيد؛ ديگراني هم هستند که دارند کار خودشان را مي کنند.(3)
خودسازي فکري، اخلاقي و انقلابي براي دانشجويان يک فريضه است
به شما دانشجوها مي گويم، سنگربان اين سنگر [دانشگاه] شماييد؛ مواظب باشيد خاکريزهاتان سست نشود؛ دئم خاکريزها را ترميم کنيد. خاکريزها، خاکريزهاي فرهنگي و فکري است؛ اين ها را ترميم کنيد. خودسازي فکري و اخلاقي و انقلابي دروني دانشجويان يک فريضه است-چه هر دانشجويي نسبت به خودش، چه به معناي درون دانشگاه و محيط دانشگاه- اين
خودسازي، همان ترميم خاکريزها و سنگرهاست.(4)
دانشجوي متدين و حزب اللهي کسي است که
به نظرم به دانشجويان هم اين نکته را گفتم که هر کس شب بيست و يکم، قرآن سرش گرفت و «بک ياالله» گفت، از نظر من او همان دانشجويي است که من مي ويم متدين و خدايي و مسلمان و حزب اللهي است؛ کاري ندارم از کدام حزب و جناج و تشکيلات است.(5)
برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است که برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است که فکر مي کنيم دانشجو يک روشنفکر تمام عيار مسملان است؛ متدين است. در سطح دنيا جرياناتي وجود دارند که بعضي شان در ايران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر مي پسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمي پسندند، زيرا او را دچار تعصب ها و تحجرهاي حزبي و سياسي و وارداتي مي کنند. ما وقتي مي گوييم تحجر، فورا ذهنمان مي رود به تحجر مذهبي؛ بله آن هم يک نوع تحجر است، اما تحجر مذهبي نيست، بلکه خطرناک تر از آن، تحجر سياسي است؛ تحجرهاي ناشي از شکل بندي تحزب و سازمان هاي سياسي است که اصلا امکان فکر کردن به کسي نمي دهند. اگر ده دليل قانع کننده براي حقانيت يک موضوع ذکر کنيم، قبول مي کند، اما در عمل طور ديگري عمل مي کند! چرا؟ چون حزب،-آن تشکيلات سياسي بالاي سر- مثل پدرخوانده ي مافيا از او اين گونه خواسته؛ اين را انسان متأسفانه در برخي از گوشه کنارهاي حتي محيط دانشگاهي مي بيند. پس آن مجموعه اي که دچار يک چنين تحجري باشد، ديگر روشنفکر نيست، چون روشنفکري لازمه اش حق طلبي است، چشم بازف تکيه ي به منطق و استدلال است. اين که مسلمان هم نمي خواهند باشد، براي اين است که مي دانند مسلماني، خطرناک است. امروز عمده ي دردسرهايي که اردوگاه استکبار و مشخصا آمريکا و صهيونيسم دجارش هستند -که اين دردسرها خيلي زياد هم است به خاطر اين است- که مسلمان ها به يک خودآگاهي ريده اند که در اين خودآگاهي، اما بزرگوار و ملت ايران و انقلاب و نظام ما نقش فراواني داشته است. عمده ي دردسر آن ها از اين ناحيه است؛ لذا مي خواهند اين را بکوبند. به همين جهت از مسلمان بودن دانشجو به شدت ناراضي به شدت ناراضي و ناخشنودند.(6)
پي نوشت :
1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي بسيج دانشجويي دانشگاه تهران،1376/11/11.
2-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1370/9/20.
3-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، 1381/6/16.
4-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي امير کبير، 1379/12/9.
5-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي1381/9/26.
6-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، 1381/9/7.
/س
کتاب و امام
مقام معظم رهبری: بیش از آنچه که از لحاظ عرضه کتاب عقبیم، از لحاظ کتابخوانی عقبیم، کتاب خواندن در کشور ما متأسفانه یک کار اختصاصی است، مخصوص بخشی از مردم است، مربوط به همه مردم نیست، در حالی که معارف و علوم و هنر و ذوق و آنچه که در حیطه کار فرهنگ هست مال همه مردم است، مخصوص بخشی از مردم که نیست.
همه به مفاد و محتوای کتاب احتیاج دارند، در حالی که همه از کتاب استفاده نمیکنند. اکنون ملت ایران باید عقب افتادگیها را جبران کند. اینک فرصت بی نظیری از حکومت دین و دانش بر ایران پدید آمده است که باید از آن در جهت اعتلای فکر و فرهنگ این کشور بهره جست.
امروز کتاب خوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی، که یک واجب دینی است. از همه بیشتر، جوانان و نوجوانان باید احساس وظیفه کنند، اگر چه آن گاه که انس با کتاب رواج یابد، کتابخوانی نه یک تکلیف، که یک کار شیرین و یک نیاز تعلل ناپذیر و یک وسیله برای آراستن شخصیت خودش تلقی خواهد شد، و نه تنها جوانان، که همه نسلها و قشرها به دلخواه و شوق بدان رو خواهند آورد.
برگرفته از من و کتاب، صفحه 46
روز خانواده
سيماى خانواده و احكام آن در اسلام
نويسنده: سيد هاشم بطحائى
تشكيل زندگى زناشوئى و تمايل بهمزيستى زن و مرد غريزه و كششى است كه خداوند در تمام افراد بشر قرار داده استبه اين معنى كه غريزه و علاقه به جنس مخالف چنانكه در جنس ذكور است، در جنس اناث نيز وجود دارد، بلكه طبق روايات و كارشناسى ائمه اطهارعليهم السلام در جنس اناث شديدتر است.
اصبغ بن نباته مىگويد:
صفحات: 1· 2
پارسی گــــــــــــــو......
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی (۶ ربیعالاول ۶۰۴، بلخ یا وخش - ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران فارسیزبان ایرانیتبار است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشدهاست. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری وی پارسی بوده است .
مولوی، پیونددهندهٔ ملتها
مولوی خود زادهٔ بلخ یا وخش بود در خراسان بزرگ (که اکنون بخشهایی از آن واقع در افغانستان و تاجیکستان است)، و در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم (واقع در ترکیهٔ امروزی) میزیست. با آنکه آثار مولوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی ایرانیان و پارسی زبانان بهرهٔ خود را از او بیشتر میدانند، چرا که آثار او به زبان پارسی سروده شده، و از محیط فرهنگ ایرانی بیشترین تاثیر را پذیرفتهاست. داستانهای مثنوی عموما با فرهنگ ایران آن روزگار منطبق بودهاست. داستان کبودی زدن قزوینی نمونهای بارز از اینگونه تاثیر فرهنگی ایران بر مثنوی و مولوی است.
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
صفحات: 1· 2