خورشيد هدايت
سيري کوتاه در زندگي امام هادي(علیه السلام)
امام ابوالحسن علي النقي الهادي(عليه السلام) در نيمه ذي حجه سال 212 هجري در اطراف مدينه، در محلي موسوم به «صرياّ» چشم به جهان گشود. امام هادي(عليه السلام) در سال 220 هجري، در هشت سالگي، بعداز شهادت پدر بزرگوارش امام جواد(عليه السلام) به امامت رسيد. مدت هدايت و امامت آن حضرت، 33 سال بود و در 41 سالگي،در سوم رجب سال254هجري در شهر سامرا بر اثر زهري که با دسيسه معتز، سيزدهمين خليفه عباسي به ايشان خورانده شد،مسموم گرديد و به شهادت رسيد.مشهورترين القاب آن بزرگوار، نقي و هادي است و کنيه آن حضرت ، ابوالحسن بود.[1]
القاب امام هادي(علیه السلام)
براي امام هادي(عليه السلام) به تناسب خوي و صفاتش، القابي را ذکر کرده اند که هر کدام، داراي شأن نزول و فلسفه اي است. لقبهاي زير، بخشي از القاب آن حضرت است:
1. نقي، به معناي پاک، پاکيزه از آلودگي و انحراف؛
2. مرتضي، به خاطر پسنديده بودن خوي و رفتارش در برخوردها و روابط؛
3. عالِم: به دليل دانش بسيار و پردامنه اش در عرصه هاي گوناگون علمي و فرهنگي؛
4. عسگري، به خاطر اقامتش در محيط نظامي که به دستور دشمن صورت گرفته بود؛
5. رشيد، به دليل رشديافتگي و هدايت شدگي او از سوي حق؛
6. وفي، به معناي وفادار و انجام دهنده عهد و پيمان، به تمام و کمال.[2]
هدايت امت ها
خدا را پيوسته براي هدايت مردم،حجت هاست.امام هادي(عليه السلام) هادي امت و هدايت يافته از غيب بود. فروغي که از خورشيد وجودش مي تابيد، روشن کننده افکار و راهنماي مردم بيدار بود. ظلمت حاکم، آن «حق مظلوم» را به زندان افکند و در حصر نهاد، اما آن «نور زنداني» پيوسته روشنايي مي بخشيد و بر دلهاي دوستدارانش حکومت داشت؛ نه با سلاح، که با فلاح، و نه با قدرت نظامي، که با فضيلت اخلاقي.
سخن چينان، از جاذبه معنوي و برتري علمي اش در آتش حسد مي سوختند و حاکمان او را رقيب حکومت مي دانستند. او را از مدينه به سامرا بردند، تا مدينه بي خورشيد بماند و پروانه ها سرگردان.
سلام بر جان روشن و ضمير فروزانش که با نيايش و نجوا با خدا مأنوس بود و سجاده و سحر، گواه يک عمر تهجد و شب زنده داري اش بود.[3]
مادر عارف
مادر امام هادي(عليه السلام) زني پاکدامن بود و در زهد و تقوا، در زمان خود بي نظير به شمار مي آمد. ايشان در بيشتر روزهاي سال، روزه مستحبي مي گرفت و امام هادي(عليه السلام) در شأن او فرمود:«مادرم، عارف به حق من بوده و از اهل بهشت مي باشد. خداوند نگهبان و حافظ اوست و شيطانِ سرکش به او دسترسي ندارد».[4] ايشان همچنين براساس اسناد ديگري، درباره مادرش مي فرمايد: «او از مادران پرهيزکاران و صالحان است که از فرمان خداوند سرپيچي نمي کند. اهل زهد و عرفان، متعبد و از زنان بي مانند و بي همتاي عصر بود و در مدينه، همگان او را به پاکي و تقوا مي شناختند و او را سيدّه مي خواندند».[5]
طاغوتهاي معاصر امام هادي(علیه السلام)
امام هادي(عليه السلام) از لحظه وفات پدر بزرگوارش و پذيرفتن وظيفه خطير امامت جامعه تا هنگام شهادت، دوراني پرمبارزه، استقامت و پايداري سياسي و عقيدتي را پشت سر گذاشت. مدت زندگاني آن امام همام، مصادف با حکومت دشمنان کينه توزِ فرزندان ابوطالب، به ويژه فرزندان پاک علي و فاطمه(عليه السلام) بود؛ کساني که همه عمر براي ريشه کني اين راست قامتان جاودان تاريخ از هيچ اقداماتي فروگذار نکردند.[6] طاغوتهاي معاصر امام هادي(عليه السلام) از اين قرارند: متعصم(برادر مأمون)، واثق (پسرمعتصم)،متوکل(برادر واثق و دهمين خليفه عباسي)، منتصر(پسرمتوکل)، مستعين (پسرعموي منتصر) و معتز(پسر ديگر متوکل) بودند.[7]
عبادت امام هادي هادي(علیه السلام)
حضرت امام هادي(عليه السلام) در زهد و عبادت يگانه بود. ايشان همانند ديگر امامان ما، همواره شب هنگام به پروردگارش روي مي آورد و شب را با حالت خشوع به رکوع و سجده سپري ميکرد و سر بر خاک مي نهاد. ايشان پيوسته دعا ميکرد و مي فرمود: «بارالها! گنهکاري بر تو وارد شده و تهيدستي به تو روي آورده است. تلاشش را بي نتيجه مگردان و او را مورد عنايت و رحمت خويش قرار ده و از لغزشش درگذر».[8]
آن چيزي که امام هادي(عليه السلام) را محبوب دلهاي همگان ساخته بود، پيوند با خدا، تکيه بر آفريننده بي نياز، غناي از بنده سراسر نياز، وارستگي از دنياي فاني، وابستگي به ابديت بي پايان و دلدادگي به عبادت بود.[9]
تصرف در هستي
امام هادي(عليه السلام) در سايه عبادت و نزديکي به خداوند متعال، به درجه هاي والايي از رشد و کمال رسيده بود. ايشان از حقيقت انديشه هاي انسانها، عالم طبيعت، جهان پديده ها و حتي گياهان و حيوانات آگاه بود. در همين زمينه، در تاريخ نقل شده که در منزل متوکل و در اطاقش، پرندگاني وجود داشتند که در قفس نگهداري مي شدند. هنگامي که متوکل در حضور امام هادي(عليه السلام) مي خواست سخن بگويد، پرندگان شروع به سروصدا مي کردند و مانع صحبت کردن او مي شدند، ولي به محض اينکه امام هادي(عليه السلام) لب به سخن مي گشودند، پرندگان ساکت مي شدند و گويي آنها نيز به سخنان درافشان و پرگهر آن بزرگوار، گوش جان مي سپردند.[10]
پی نوشتها:
[1] - سيدعلي حسيني قمي، کرامات و مقامات عرفاني امام هادي(عليه السلام) قم: نبوغ، چ1، 1381،ص11؛
[2] - دکتر علي قائمي، در مکتب مشعل هدايت امام علي النقي(عليه السلام)، صص 37 -38.
[3] - جواد محدثي، قطعات مجموعه نثر ادبي درباره موضوعات ديني و مناسبتها، قم: دفتر تبليغات حوزه علميه قم، چ1،1377، ص28.
[4] - کرامات و مقامات عرفاني امام هادي(عليه السلام) ص17.
[5]- در مکتب مشعل هدايت امام علي النقي(عليه السلام) ص29.
[6] - واحد ترجمه و تدوين سازمان تبليغات اسلامي، امام هادي(عليه السلام) تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ1، بهار 1368، ص47.
[7] - کرامات و مقامات عرفاني امام هادي(عليه السلام) ص11.
[8] - علي رفيعي، تحليلي از تاريخ دوران دهمين خورشيد امامت امام هادي(عليه السلام) قم: مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، چ1، زمستان 1370، صص 17-18.
[9] - قطعات مجموعه نثر ادبي درباره موضوعات ديني و مناسبتها، ص28.
[10] - ر.ک: در مکتب مشعل هدايت امام علي النقي(عليه السلام) صص 122 – 123.
نويسنده:سميه سوري
منبع:www.irib.ir