قرار و مدار
تو قرار منی و من مدارت … و چه قرار و مداری بهتر از این یا ایها العزیز؟
تو قرار منی و من مدارت … و چه قرار و مداری بهتر از این یا ایها العزیز؟
بدون شرح:
.
.
.
.
.
.
من انتظارت را می کِشم … و در عوض انتظارت دارد می کُشد مرا … و چه معامله ی شعف آلودی!
دعاي امام زمان (عج)
نويسنده: مجيد ملامحمدي
قم، شهري کوچک با آسماني بزرگ و دل هايي لبريز از عطر محبت اهل بيت (ع)، به آقا شيخ مي بالد. در ميان مردم، نامش همراه با احترام برده مي شود. در هر سرا و محله اي که پا مي گذارد، بوي سلام و صلوات بال مي گيرد.
مردم دست بوس آقا شيخ علي بن بابويه قمي هستند، دانش مندي که يگانه زمانه است و هم ساده و نجيب و مهربان با همه مردم.
او دکاني کوچک در بازار قم دارد. کارش کسب و کار است. بيش تر ساعت ها، زندگي او به تدريس و تبليغ دين مي گذرد. آقا شيخ، راوي احاديث ائمه (ع) است. او در ميان دانشمندان شيعه نيز زبانزد است.
نامه اي پر معنا و آسماني، معطر به بوي بهشت، از آفتاب يازدهم امام حسن عسگري (ع) به دست او مي رسد. امام او را «شيخ من»، «فقيه مورد اعتماد من» خطاب مي کند. چه سعادتي! جمله هاي پيچيده در عطر نور امام، پر از سفارش و تذکر است: «به تو وصيت مي کنم که رعايت تقوا کني، نماز را به پا داري و زکات بپردازي، زيرا آن که زکات نپردازد، نمازش قبول نيست و نيز به تو وصيت مي کنم، به بخشش گناه ديگران، خويشتن داري در هنگام خشم و غضب، ارتباط با خويشاوندان، تعاون و همکاري با برادران ديني و کوشش در رفع نيازهاي آنان. در کارها ثابت قدم باش و با قرآن هم پيمان. اخلاق خود را نيکو گردان و ديگران را به کارهاي شايسته امر کن. از پليدي ها بازشان دار و از گناهان دور باش! نماز شب را ترک مکن که پيامبر در وصيت خود به علي (ع) فرمود: مواظب نماز شبت باش. هر کس نسبت به نماز شب بي اعتنا باشد، از ما نيست! سلام و درود و رحمت حق بر تو و بر همه شيعيان ما».
بيش از پنجاه سال از عمر با برکت ابن بابويه مي گذرد و او هنوز فرزندي ندارد. آرزوي داشتن فرزندي نيکو، در دلش هست و هيچ گاه به زبان نمي آورد. ناشکر نيست و صبوري، پيشه هميشگي اوست، هيچ گاه خسته و نااميد نمي شود. اکنون زمانه امامت امام زمان (عج) است و ايشان در غيبت صغرا به سر مي برند.
- خدايا نعمت فرزند صالح را به من ارزاني دار!
به زودي کارواني از شيعيان به بغداد مي رود تا با نايب امام دوازدهم (ع) ديدار داشته باشد. يکي از خواسته هاي او از امام اين است: «دعا کنيد و از خداوند بخواهيد که در خانه ما نور فرزندي صالح بتابد. شما را در نزد خداوند، شأن والا و بي همتايي است».
ماجرا چنين بود که آقا شيخ علي بن بابويه، نامه اي به ابوجعفر بن علي الاسود نوشت و خواسته اش را گفت که: اي ابوجعفر، اين نامه را به حسين بن روح، سومين نايب امام مان بده، تا او آن را به مولايمان برساند.
بعد از سه روز، امام پاسخ گفت: «به زودي خداوند به او فرزند مبارکي عطا مي کند که باعث خير و برکت خواهد بود».
نقاره هاي مهر را به صدا درآوريد
تا رودها زمزمه اي نو بسرايند
و باد
عطري تازه بپراکند
گفته امام به علي بن بابويه به زودي تعبير مي شود.
- تو از اين همسرت صاحب فرزند نمي شوي، ولي به زودي کنيزي ديليمه نصيب تو مي شود که از او داراي دو پسر فقيه خواهي شد.
محمد به دنيا مي آيد و حسين نيز به زودي بزرگ و نام آور مي شود. شيعيان او را محمد بن علي بابويه يا شيخ صدوق مي خوانند و قصه تولدش را معطر به دعاي امام زمان (عج) مي دانند.
هر بار ابوجعفر، محمد را در حال کسب علم مي بيند، مي گويد: «محمد! اين ميل و اشتياق به علم و دانشي که در وجود داري، مايه شگفتي نيست، چرا که تو به دعاي امام زمان (عج) متولد شده اي!».
ديري نمي پايد که آسمان قم به هم مي پيچد. طوفان، باد و ناله در هم مي آميزند. خاک تيره بر بال درختان مي نشيند و خانه هاي قد و نيم قد شهر در غبار گم مي شوند. آخرين سال غيبت صغراي امام زمان (عج)، يعني سال 329 قمري است که خبري تلخ، دل شيعيان را مي لرزاند.
- آقا علي بن بابويه از دنيا رفت.
دل ها مويه کنان به بارگاه قدسي بانوي آب و آينه، حضرت معصومه (س) پناه مي آورند و اشک ها در آستان زلالش، پرپر مي شوند.
محمد، تنها و غمگين است. پدر نيست، کتاب هايش هست. صداي دل نوازش نيست، جاي خالي سجاده اش که هميشه در اتاق کوچک پهن است، او را به خود مي خواند.
جمعي از شيعيان در خدمت علي بن محمد سمري هستند. او دانش مندي بزرگ، پارسا و پاک است. آخرين نايب امام زمان (عج) در بغداد زندگي مي کند. ميهمانان لحظاتي را به سکوت سپري مي کنند. ناگهان چهره نايب امام را گرفته و غمگين مي بينند. او با افسوس به آن ها مي گويد:
- خداوند ابن بابويه را رحمت کند.
حاضران با تعجب به هم خيره مي شوند!
- اما آقا او زنده است. ما از قم خبر موثق داريم!
- او امروز در همين ساعت از دنيا رفت. انا لله و انا اليه راجعون!
حاضران تاريخ آن روز را يادداشت مي کنند.
بعد از هفت روز، خبر رحلت آقا علي بن بابويه به بغداد مي رسد. شگفتا که حضرت علي بن محمد سمري، آن خبر مهم را در آن ساعت چگونه دريافت کرد!
بيش از دويست سال، محمد از پدر و ديگر علماي قم دانش آموخت. 22 يا 32 ساله بود که پدرش از دنيا رفت و او جانشين پدر شد، عالم نامي آل محمد (ص)! بارها به سفر رفت. حتي به سرزمين ماوراء النهر رفت و کتاب نوشت.
شيخ صدوق در همه علوم زمانه، سرآمد بود، اما يک فکر شيرين دايم در خيال پاکش بود و هيچ وقت از خاطرش دور نمي شد. او هميشه با افتخار و شوق مي گفت: «من به دعاي امام زمان (عج) به دنيا آمدم!».
شيخ صدوق در ميان عالمان و بزرگان شيعه به «رييس المحدثين» مشهور شد. از وي حدود سي صد کتاب در زمينه احاديث پيامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) به يادگار مانده است. کتاب هايي چون عيون اخبارالرضا، امالي، خصال، من لا يحضره الفقيه و… .
او در شهر ري ساکن شد. بعد از گذشت هفتاد سال تلاش و تأليف و تبليغ دين، شيخ صدوق، آماده سفري هميشگي و بي بازگشت شد. ديدار با خدا! فرشتگان کجاوه اي از نور آورده بودند. ملک الموت، به ديدارش آمد و به احترام، خواسته اش را گفت. شيخ صدوق جامه اي سفيد بر تن کرد و بر آن کجاوه نشست. وقت پرواز، از آسمان ستاره نور مي باريد.
سال 381 قمري، سال رحلت محمد بن علي بن بابويه قمي، معروف به شيخ صدوق است. مردم دردمند، تابوت عالمي بزرگ را بعد از تشييع باشکوه و بي نظيري، در نزديکي حرم حضرت عبدالعظيم (ع) به خاک مي سپارند. اکنون آن مکان مقدس، زيارت گاه مؤمنان و عاشقان است و به نام «ابن بابويه» مشهور.
منبع: نشريه انتظار نوجوان-ش56.
الگوی قرآنی شیعیان دردوران غیبت
(فلمّا احسّ عیسی منهم الکفر قال من انصاری الی الله قال الحواریّون نحن انصار الله آمنّا باالله و اشهد بانّا مسلمون) هنگامی که عیسی (ع) در واپسین لحظه های که با حواریون سپری می کرد، به آنان فرمود: پس از عروج من چه کسی مرا در دین خدا یاری می کند؟ حواریان گفتند: ما یاری کنندگان خدا پس از تو خواهیم بود، به خدا ایمان داریم و شاهد باش که ما(در مقابل آئین خدا و تو) سر تسلیم فرود آوردیم. پرورگارا، به آنچه نازل کردی، ایمان آورده، از فرستاده ات پیروی کردیم، پس ما را از جمله گواهان قرار بده.(سوره آل عمران ،آیه ی 52)
( یا ایّها الّذین امنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی بن مریم للحواریّین من انصاری الی الله قال الحواریّون نحن انصارالله…)(سوره صفّ ،آیه ی14)
مرحوم استاد سید مرتضی عسکری (ره) در آغاز درس حدیث که درجمع دانشجویان دانشکده «اصول الدین» بر پا می شد، به مناسبت های گوناگون یادآور می شدند که هدف ایشان از تأسیس این دانشکده، پروراندن افرادی متعهّد بوده تا آنها عقاید درست شیعه را ترویج نمایند و در دوران غیبت کبری یا وران حضرت صاحب (عج) باشند. ایشان غالباً در ابتدای بحث به این دو آیه تمسّک می جستند.
مرحوم استاد علامه می فرمود: امام هر عصر، به یاوران خود چنین خطاب می کند: آیا کس هست که مرا در راه دین خدا یاری کند؟ امیرمؤمنان علی، امام حسن و امام حسین (ع) نیزاین ندا را سر دادند و شهدای کربلا در پاسخ به ندای «هل من ناصرِ ینصرنی» به شهادت رسیدند. همه امامان اهل بیت (ع) در زمان خودشان یاران خاصی داشتند که کار فرهنگی می کردند تا اسلام حقیقی و آیین پیامبر خاتم (ص) را به مردم زمانشان بشناسانند. اکنون، حضرت صاحب الزمان (عج) نیز این ندا را سر می دهند که: « من انصاری الی الله؟» این وظیفه ماست که با آماده سازی مردم از بعد فکری فرهنگی زمینه ی ظهور را فراهم کنیم و هنگامی که از وظایف منتظران و شیعیان در دوران غیبت سخن می گویند، با تمسّک به آیات قرآن الگوی منتظرن واقعی را بشناسیم.
به راستی حواریان چه کسانی بودند و چه کردند که قرآن کریم آنها را الگوی اهل ایمان معرفی نموده است؟ کلمه ی «حواری» از«حور» به معنی سفیدی است (طبرسی، فضل بن حسن، تفسیرمجمع البیان، ج 4، ص 88 ). به نظر صاحب مجمع البیان حواریان کسانی هستند که از امور روزمره و دغل کاری به دور می باشند و تمام افکار و اعمال خود را به دل های مردم در جهت کسب رضای خدا معطوف کرده اند ( طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج 4 ،ص88).
صاحب قاموس قرآن نیز در توضیح این واژه می نویسد: یاران مخصوص را «حواری» گویند که گویا قلوبشان در یاری کردن، پاک و مانند جامه سفید است.
این کلمه در قرآن کریم برای یاران خاص حضرت عیسی (ع) به کار رفته است. ولی در روایات به یاران مخصوص حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز اطلاق شده است (قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن،ج 2، ماده حور، ص 195». از این رو «حواری » به معنای کسی است که از میان همه ی مردم به یک شخص اختصاص داشته باشد. حواری فلان شخص، کسی است که که مانند اسب پیشانی سفید دارای نشان است و مردم او را به عنوان دوست و یاور وی می شناسند.
گفتاری که قرآن از این گروه نقل می نماید، متضمن نوعی ایمان و اسلام است که موجب می شد، بدون چون و چرا و قید و شرط در مقابل خداوند تسلیم شوند و به تمام احکام و دستوراتی که عیسی (ع) تعلیم داده ایمان آوردند، از رسول خدا مسیح (ع) در تمام آن موارد پیروی کرده اند(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج 3، ص562 ).
حواریان ، تعداد محدودی از ایمان آورندگان به مسیح بودند و بیش از دوازده تن نبودند، آنها پس از عروج عیسی (ع)، هرگونه سختی را تحمل کردند تا آیین توحیدی اسلام را بر اساس تعالیم مسیح (ع) ترویج دهند، این عده که «همچون صیادی نفوس و جان های مردم را از حیرت و سرگردانی به سوی حق راهنمایی می کردند». (راغب اصفهانی، حسین بن فضل، فردات، ص 263 ) بنا به فرمایش حضرت رضا (ع): هم خود را از آلودگی به گناه پاک کرده بودند، هم برای پاک کردن دیگران کوشش می کردند (مکارم شیرازی، تفسیرنمونه، ج 2، ص 563)
اکنون وظیفه مبلّغان دین و فرد فرد ما این است که با فراگیری علم و دانش و اثرپذیری ازآموزه های دین و عمل کردن به دستورات صحیحش-که بر اساس کتاب و سنت بر جای مانده-ابتدا خود و خویشانمان را اصلاح نموده، سپس جامعه را از عقاید آلوده که در اثر تهاجم فرهنگی و یا خرافات و… به وجود آمده است، پاک کنیم تا جامعه ای سالم و موحّد را برای پذیرش آخرین منجی و ذخیره ی الهی آماده نماییم.
منبع: نشریه بشارت، شماره ی 70
نویسنده: آیت الله محمد خادمی شیرازی
عن ابی عبدالله الحسین بن محمد البزوفری قال خرج عن الناحیة المقدسة:
من کان له الی الله حاجة فلیغسل لیلة الجمعة بعد نصف اللیل و یأتی مصلاه و یصلی رکعتین یقرأ فی الرکعة الاولی الحمد، فاذا بلغ «ایاک نعبد و ایاک نستعین»(1) یکررها مأة مرة و یتم فی المائة الی آخرها و یقرأ سورة التوحید مرة واحدة ثم یرکع و یسجد و یسبح فیها سبعة سبعة و یصلی الرکعة الثانیة علی هیئته و یدعوا بهذا الدعاء، فان الله تعالی یقضی حاجته البتة کائناً ما کان الا ان یکن فی قطیعة الرحم:
اللهم ان اطعتک فالمحمدة لک و ان عصیتک فالحجة لک، منک الروح ومنک الفرج، سبحان من انعم و شکر، سبحان من قدر و غفر. اللهم ان کنت قد عصیتک فانی قد اطعتک فی احب الاشیاء الیک و هو الایمان بک، لم اتخذ لک ولداً و لم ادع لک شریکاً مناً منک به علی لا مناً منی به علیک، و قد عصیتک.
از ابوعبدالله حسین فرزند محمّد بزوفری منقول است که از ناحیه مقدّسه امام عصر، عجّل الله تعالی فرجه الشّریف، دستوری رسید که:
چنانچه کسی حاجتی داشته باشد، در شب جمعه، پس از نیمه شب غسل کند و در جایگاه نمازش دو رکعت نماز بخواند. در رکعت اول، هنگام قرائت سوره «حمد» چون به عبارت «ایاک نعبد و ایاک نستعین» رسید، آن را صد بار تکرار کند و پس از آن حمد را تمام کند و سوره توحید را یک بار خوانده، به رکوع رود. ذکر رکوع و سجود را هفت بار تکرار کند. رکعت دوم را نیز همانند رکعت اول به جای آورد و پس از آن، این دعا را بخواند، که البته خداوند تبارک و تعالی حاجت او را هرچه باشد، عنایت کرده و برآورده خواهد فرمود مگر اینکه حاجتش در مورد قطع رحم باشد و دعا این است:
بار خدایا! اگر تو را اطاعت می کنم، این توفیق از جانب ذات پاک تو است؛ پس باید تو را حمد و سپاس گویم، و اگر تو را معصیت و نافرمانی می کنم، حجّت تو بر من تمام است [و تمام راهنمایی های لازم به وسیله فرستادگانت انجام شده و هیچ عذری برای من نیست]. [خداوندا!] همه سرور و گشایشها از تو است. منزه است خداوندی که نعمت می دهد و او را سپاس می گویند. پاک و منزه است پروردگاری که در عین قدرت [بر انتقام و عذاب]، می بخشاید.
بارخدایا! اگرچه تو را معصیت کرده ام ولی در محبوبترین چیزها در نزد تو، که ایمان به ذات پاک تو است، نافرمانی نکرده ام، برای تو فرزند و شریکی قایل نشده ام و در این راه نیز تو به من توفیق داده ای و بر من منّت داری نه من بر تو.
یا الهی علی غیر وجه المکابرة لا الخروج عن عبودیتک و لا الجحود لربوبیتک و لکن اطعت هوای و ازلنی الشیطان، فلک الحجة علی و البیان، فان تعذبنی فبذنوبی غیر ظالم و ان تغفرلی و ترحمنی فانک جواد کریم، یا کریم، یا کریم حتی یقطع النفس ثم تقول یا آمناً من کل شیء و خوف کل شیء منک اسئلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تعطینی اماناً لنفسی و اهلی و ولدی و سائر ما انعمت به علی حتی لا اخاف احداً و لا احذر من شیء ابداً انک علی کل شیء قدیر و «حسبنا الله و نعم الوکیل».(2)
یا کافی ابراهیم نمرود، یا کافی موسی فرعون اسئلک ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تکفینی شر فلان بن فلان.(3)
خداوندا! نافرمانی من از جهت سرکشی و انکار و خروج از بندگی تو نبوده، بلکه تنها پیروی از هوی و هوس نفسانی بوده است و شیطان مرا گمراه نمود و با توجه به اینکه تمام وظایف بندگی را بیان فرموده ای، حجّت بر من تمام است. پس اگر به جهت گناهان من مرا عذاب کنی، هیچ گونه ظلمی درباره من نشده است و اگر مرا ببخشایی و رحم کنی، از باب کرم وجود توست؛ ای کریم، ای کریم، ای کریم. (کلمه «یا کریم» را تا هنگامی که نفس قطع نشده است تکرار می کنی و پس از آن عرضه می داری:)
ای آفریدگاری که از گزند هر چیزی در امانی و همه چیز از [عدالت] تو در بیم و هراس است! از پیشگاه مقدّست درخواست می کنم که بر محمد و آل او درود فرستی و من و خانواده و فرزندانم و آنچه را که به من عطا فرموده ای در پناهت محفوظ داری تا اینکه هرگز از هیچ کس و هیچ چیز ترس و واهمه ای نداشته باشم. و تو بر هر چیز قادر و توانایی و «خداوند کفایت کننده ما و بهترین وکیل است.»
ای خدایی که ابراهیم خلیل [علیه السلام] را از شرّ نمرود کفایت فرمودی و ای آن که موسی [علی نبیّنا و آله و علیه السلام] را بر فرعون پیروز نمودی! از تو درخواست می کنم که بر محمد و آل او درود فرستاده، شرّ فلان و فلان را از من دور گردانی. (در اینجا باید حاجت و خواسته ها گفته شود.)
پی نوشت ها :
1-سوره حمد(1)، آیه5.
2-سوره آل عمران(3)، آیه 173.
3-مهج الدّعوات، ص 294.
منبع: خادمی شیرازی، محمّد، (1387)، تحفه امام مهدی، تهران، نشر موعود عصر(عج)، چاپ سوم.
زندگی بهاری با یاد مهدی (ع)
نویسنده: مهدی نیلی پور
از جمله القاب امام عصر (ع) ربیع الأنام (بهار مردمان ) و نَضره الأیّام (سرسبزی دوران) است. با تفکر و اندیشه در این القاب زیبای حضرت، می توان به چند مشخصه ی یک خانواده مهدوی دست یافت:
1. شادابی:
همانطور که فصل بهار، فصلی آکنده از شادابی، طراوات و نشاط برای طبیعت است، لقب زیبای «ربیع الأنام»، به معنای پیام آور شادابی و سرور برای دلهای مردمان است؛ به همین مناسبت یک خانواده ی امام زمانی لازم است با حاکم کردن نام و یاد آن حضرت بر فضای خانه و بهره مندی از برکت انس با ایشان، محیطی سرشار از نشاط، بالندگی و سرور بیافرینند.
2. تعادل و توازن:
یکی از ویژگیهای بارز فصل بهار، برقراری تعادل در هوا و شرایط زیست محیطی است از این رو یک خانواده مهدوی لازم است با تقویت ارتباط با بهار عالم هستی یعنی امام زمان (ع) شرایطی متعادل، متوازن و به دور از هر افراط و تفریطی را در خانه برقرار سازد.
مشخصات یک خانواده ی بهاری متعادل:
* اعضاء نه سرد مزاج و بی عاطفه اند و نه وابسته و احساسی.
* فضای حاکم بر گفتمان خانوادگی، فضایی آرام، متعادل و چون نسیمی روح افزاست.
* غلو، تندروی یا کندروی در اعمال، اخلاق و عقاید به چشم نمی خورد.
* توازن در رسیدگی به همه نیازمندی های جسم، روحی، عاطفی و روانی در کنار هم بدون اینکه بُعدی از زندگی بُعدی دیگر را تحت الشعاع قرار دهد.
صفحات: 1· 2