لحظه لحظه تو را...
جمله جمله نه ! واژه واژه تو را
ای سفر کرده گفتگو کردیم
کوچه کوچه نه ! خانه خانه تو را
سالیانی ست جستجو کردیم
سوره سوره نه ! آیه آیه تو را
در مناجات آرزو کردیم
جمعه جمعه نه ! لحظه لحظه تو را
ندبه کردیم و های و هو کردیم …
جمله جمله نه ! واژه واژه تو را
ای سفر کرده گفتگو کردیم
کوچه کوچه نه ! خانه خانه تو را
سالیانی ست جستجو کردیم
سوره سوره نه ! آیه آیه تو را
در مناجات آرزو کردیم
جمعه جمعه نه ! لحظه لحظه تو را
ندبه کردیم و های و هو کردیم …
تربیت مهدوی، ولایت گرا و امامت محور
از دیدگاه شیعه، مربیّان واقعی انسانها، پیامبران و امامان هستند و دیگران درصورتی در امر تعلیم و تربیت قدسی موفّق خواهند شد که از سیره و روش آنان، بهره بگیرند و آموزه ها و رهنمودهای آنان را چراغ راهنمای خود قرار دهند و از عنایات و توجّهات آنان برخوردار باشند. یکی از علّت های اصلی هدایت و تربیت بشر در عصر ظهور، این است که مردم تحت تربیت خاص و مستقیم امام مهدی(عج) قرار خواهند گرفت و به دست الهی او، استعدادها و ظرفیت های اخلاقی و معنویشان شکوفا خواهد شد؛ همچنان که مردم صدر اسلام، به دست پیامبراکرم(ص) و عترت پاک او، تحت تعلیم و تربیت قدسی قرار گرفتند. در واقع، تعلیم و تربیتی که از مدار امامت و ولایت خارج باشد و از الگوها و چهارچوب های فکری و اخلاقی آن دور گردد، نمی تواند تأثیرات ماندگار و گران سنگی داشته باشد و در مدار و محور درست و الهی خود قرار گیرد. تربیت الهی و انسانی، آن است که از سرچشمه عصمت و حکمت سیراب گردد و منجر به بصیرت و معنویّت انسانها شود و این تنها در پرتو وجود انسان کامل و امامی عادل امکان پذیر است. امام خمینی(ره) در این باره می گوید:
«راجع به رسول خدا(ص) در قرآن کریم است که: «هوالَّذی بعث فی الأمِّیِّین رسولاً منهم یتلو علیهم آیاته و یزکِّیهم و یعلِّمهم الکتاب والحکمه»؛ انگیزه بعث را در این آیه شریف ذکر می فرماید که: «خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بی سوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند، رسول فرستاده است تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند و آنها را با قرائت قرآن و تربیت هایی که خود او شده است، در تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند، بر آنها کتاب و حکمت را»، در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیّت تربیت معلّم و اهمیّت تعلیم و تعلّم. با تعبیر «هوالَّذی» اوست که این کار را کرده است، کأنَّه یک مطلب با اهمیتی است که می فرماید: «هوالَّذی بعث» آن است که فرستاده است بین مردم، و همه عالم امّی هستند، حتی آنهایی که به حسب ظاهر درس هایی خوانده اند و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند و مسائلی را اطلاع بر آن دارند؛ لکن همه آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیله انبیاء به آنها می شود، همه امّی هستند، همه در ضلال مبین هستند. تنها راه تربیت و تعلیم، راهی است که از ناحیه وحی و مربی همه عالم، ربّ العالمین، تنها راه، آن راهی است که از ناحیه حق تعالی ارائه می شود و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیله انبیاء، مردم آن تربیت را می شوند و آن علمی است که به وسیله انبیاء بر بشر عرضه می شود و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند»(1).
صفحات: 1· 2
به من رحم کن بی قرارم بیا
کجا بغضم رو جا بگذارم بیا
نمیدونم این چندمین جمعه بود
حساب زمان رو ندارم بیا
هوای جهان سرد و طوفانیه
تو میدونی این قصه طولانیه
غمش ریشه داره تو دیوار و در
تو محراب حیدر , محرم صفر
تو پاهای زخمی شن های داغ
غریبی اسیری همون اتفاق
چقدر کینه هنوز دارند از غدیر
بیا انتقام خدا رو بگیر
ببین چی گذشته تو این انتظار
بیا روی این زخم مرحم بگذار
چیه کوله بارم تو این زندگی
بجز حسرت و بغض و شرمندگی
دارم ادعا میکنم با تو ام
شاید این حرف و ادعا
نمیدونم این چندمین جمعه بود
خدا شاهده درد دارم بیا
به من رحم کن بی قرارم بیا …
اللهم عجل لولیک الفرج
دعا پشت دعا برای آمدنت،
گناه پشت گناه دلیل نیامدنت،
دل درکیر،میان این دوانتخاب….
کدام آخر؟
آمدنت یا نیامدنت؟!
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه “نیاید” چه کنم ؟
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه “بیاید” چه کنم ؟
اذن ورود می خواهم، اذن بده مولا، آخر بدون اذن نمی شود اسم شما را بر زبان آورد…
بسم الله…
یاباب الله، یا حجه الله، یا میثاق الله…
ای وعده حتمی خدا سلام بر تو در همه زمان ها و مکان ها، آقا جان زمان و مکان که پیش شما جرأت بودن ندارند، تو قائم بر زمان و مکانی، پیش تو همه به عجز افتاده اند سرتاسر،
ای مقدم بر همه عوالم و ای آرزوی تمام خلایق، اول و آخر و صراط و میزان تویی، روشنی بخش ظلمت و آشکار کننده حق تویی، ای که نطقت سراسر حکمت است و صدق، ارض و تمامی آنچه در آن است منتظر عدل و قسط شمایند ای مولای ناصح و مهربان…
سلام بر تو ای وصیّ امامان گذشته، ای نگهبان و حافظ اسرار پروردگار، ای فرزند ا نور درخشان و مردان بزرگ عالم و شخصیت های بارز انسانیت، ای که برای رسیدن به درگاه و قرب الهی تو بابی،ای که طریق تو حق است و بس هرکس به غیر راه تو رود حقّا که نابودی حقّ اوست، ای معدن علوم وحی و نبوت، تو نور خدایی که در قاموسش خاموشی وجود ندارد…
مولایم درست است که با چشم سر نمی بینمت اما اگر چشم دل باز کنم هر طرف که نگاه کنم فقط تویی که دیده می شوی ، تو حجت گذشته و آینده ای مُهر غالب بودن فقط بر حزب تو خورده است و سپاه توست که پیروز میدان است و دشمن توست که زیانکار و خاسر…
تو گنجینه ی هر علمی، اصلا تمام علوم از تو نشأت می گیرد…
فتق و رتقِ تو منحصر به فرد است، هرجا گرهی وجود دارد وجود توست که گشاینده ی آن است، حق با تو اثبات می شود و ظهور پیدا می کند، تو باطل را از بیخ و بن باطل می کنی…
براستی که وعده خدا در مورد شما حق و انجام شدنی و حتمی است و هیچ شک و ریبی در آن تردید ندارد، احدی توان مقابله با تو را ندارد ای ولیّ الله الغالب، تو ذخیره ی خدا برای نصرت و یاری دینش هستی، تو عزت و اقتدار اهل ایمانی، پشت مومن به تو گرم است مولا…
ولایت و دوستی و شفاعت توست که اعمال بندگان روسیاه را قبول می کند و کردارشان را نیکو و حسناتشان را مضاعف و سیئاتشان را دفع…
حشر با اعتراف به امامت تو یعنی مُهر قبولی…
بد به حال منکر ولایت و مقام و معرفتت که تیره بختی از سرو رویش می ریزد، تو برقرار می کنی نظام عالم را ای پیشوای متقین و عزت و شرف موحدین، ای که سرو جان و تمام وجود و دارایی و هستی ام به فدایت یا صاحب الزمان (عج)،
خداوندا اگر مرگ امانم نداد تو مرا امان ده و بازگردانم برای خدمتگزاری مولایم، برای گرفتن داد دل از آن بیدادگران، برای دیدن حکومتش- آن حکومتی که وصفش چشم و گوشمان را برده و دل و جانمان را کور کرده- از ما دریغ مکن- البته که خود از خود دریغ می کنیم- اما تو هم به فریادمان برس…
به امید ظهور صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به نقل از سایت افسران
با تـــو
دل بی قرار
جـــان می گیرد
از هیبت تـــو
دلم
امان می گیرد
هر لحظه - که بی تـــو بگذرد -
مهـــــدی جان
دل
مثل غروب جمکران
می گیرد
…
.
.
.
آنقدر نیامدی
که از چهرهام بهار
برگ به برگ ریخت
پاییز شدم.
.
.
.
دلم برای تو…آیا دل تو هم تنگ است؟!
صدای هق هقِ… گویا دل تو هم تنگ است!
ببین! نمیشود این قدر دور بود از هم!
بیا… قبول… بفرما! دل تو هم تنگ است!
من از مسافت این جادهها نمیترسم
اگر بدانم آنجا دل تو هم تنگ است
اگر بدانم گاهی به یاد من هستی
و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است-
پرنده میشوم اما… نمیپرم بی تو
پرنده میشوم و تا دل تو هم تنگ است-
برای تو پر پرواز میشوم حتی
اگر در آن سر دنیا دل تو هم تنگ است!
اگر در آن سر دنیا…اگر در آن دنیا…
اگر بدانم هرجا دل تو هم تنگ است-
بدون مکث میآیم که باورت بشود
دلم برای تو…حالا دل تو هم تنگ است؟!