شهادت حضرت زهرا علیها السلام افسانه نیست (2)
مقام حضرت زهرا (علیهاالسلام) در بهشت
شخصیّت انسانی مانند فاطمهی زهرا (علیها السلام) دارای خصوصیّاتی است که وی را نشانهی قدرت بالغه و توانایی بدیع و عجیب پروردگار جهانیان قرار میدهد. خدای تعالی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را خلق فرمود تا آیت و نشانهی قدرت او در میان انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرستادگانش باشد. آن گاه به ایجاد پارهی تن و دخت عزیز و گرانمایهی آن بزرگوار، فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) امر فرمود تا آیتی بر قدرت بیمنتهایش در ایجاد و آفریدن آفریدگانی از جنس زنان باشد؛ یعنی زنی که خلاصه و عصارهی فضایل و کرامتهاست؛ بانویی که مجموعهای است از موهبتها و بزرگواریها؛ خانمی که از پروردگار مهربانش بهرهی فراوانی از عظمت و نصیب بینظیری از جلالت قدرت دریافت کرده است؛ به حدّی که هیچ زنی را نرسد که بتواند به این منزلت دست یابد. یکی دیگر از مقامهای والای آن حضرت (علیهاالسلام)، مشترک بودن ایشان در درجات بهشت است، حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) از جهت درجه و مقام با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در بالاترین مقام و درجه بهشت قرار دارند. و همچنین از مقامها و درجاتى که مخصوص و مختص به حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) میباشد این است که ایشان را یکی از پنج تن آلعبا (علیه السلام) میدانند. اگر دقیقتر در برخی از روایات توجه کنید روشن مىشود که برای آنها مقامات و درجات خاصى وجود دارد، که هیچ گاه بشرى به این مقامات والا راهی نمییابد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سلم فرمود:
﴿اناَ و فاطمةُ و علىُ والحسنُ والحسینُ فى مکانِ واحدِ یوم القیامة ﴾
«همانا در روز قیامت من و فاطمه (علیهم السلام) و على (علیه السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) داراى مقام و منزلت واحدى هستیم.» (9) امیرالمؤمنین (علیه السلام) از قول پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: ﴿فى الجنة درجة تدعى «الوسیله». فاذا سألتم الله فسألوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول الله، من یسکن معک فیها؟ قال: على و فاطمه و الحسن والحسین﴾ (10) «یکی از بالاترین درجات بهشت درجه «الوسیله» است، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: برای من بالاترین درجه بهشت را از خدا طلب کنید. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردند: ای پیامبر درجه وسیله مخصوص چه کسانی است؟ جواب دادند: امیرالمؤمنین على (علیه السلام)، فاطمه (علیهاالسلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام)» (11). به همین جهت در زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این درجه برای ایشان طلب میشود: (اللهم اعط محمداََ الوسیلة و الشرف و الفضیلة.) (12) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: ﴿انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش﴾ «مقام من و امیرالمؤمنین على (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) روز قیامت در قبهاى قرار دارد که زیر عرش است.» پس روشن است که بالاترین مقام بهشت درجه الوسیله است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین على (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در آن قرار دارند. و بالاتر از درجه الوسیله درجهی دیگری نیست (13).
بیشتر بخوانید:مقام حضرت زهرا (س) نزد پدر
قطرهای از دریای فضایل
بزرگی هر ظلم و ستم، به بزرگی کسی است که بر او ظلم میشود. اگر شخصی بسیار معمولی و در درجه پایین، از مقام و منزلتی را به ناحق بکشند، این ظلمی است که در حق او روا داشتهاند، چرا که حق حیات را از او گرفتهاند. اما اگر شخص مظلوم، پیامبر الهی و سفیر خداوند به سوی مردم باشد، حتی یکیک زخم بر پیکر او رساندن، هزارانهزار بار بالاتر از کشتن یک انسان عادی است. و این است که گاهی خداوند متعال، حتی برای کشته شدن شتر یک پیامبر (مثل ناقه صالح)، قومی را بر خشم و غضب و قهر خویش گرفتار میساخت، و عذاب برای آنها میفرستاد. زیرا که کشتن ناقه صالح، یعنی اهانت به پیامبر خدا؛ و اهانت به پیک و سفیر و پیامآورنده الهی، اهانت و بیحرمتی به ساحت قدس کبریای الهی است. لذا، کشتن شتر او هم، جنایتی بسیار عظیم و بزرگ است، تا چه رسد که رسول الهی را بکشند، که در آن صورت، نه حیات خلیفه خدا، بلکه حیات معنوی جامعه، را به باد فنا سپرده، و از بین بردهاند.
به خوبی روشن گردید که بزرگی هر ستم، به بزرگی کسی است که به او ستم شده است. اکنون آنچه در پیش رو دارید، قطرهای از اقیانوس بیکران فضائل و مناقب حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از منابع اهل تسنن است است، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در شب معراج وارد بهشت شدم و از میوه درخت بهشت تناول نمودم و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از آن متولد شد» (14).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «یا علی ((علیه السلام))! به راستی که خداوند حضرت زهرا (علیهاالسلام) را برای همسری با تو قرار داد و زمین را مهریه حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام)، قرارداد پس هر کسی که به روی زمین راه رود، در حالی که با حضرت فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) دشمن باشد، راه رفتن برای آن بر روی زمین حرام است».
رسول خدا فرمودند:
«در حالی که اهل بهشت در آنجا در ناز و نعمت هستند، و اهل آتش در آنجا معذب هستند، ناگاه بر اهل بهشت نوری ساطع میگردد! بهشتیان به یکدیگر میگویند: این نور از کجاست؟! شاید خداوند بر ما نظر کرده است! پس رضوان، (خازن بهشت) به آنها میگوید نه! (چنین نیست) بلکه علی با حضرت زهرا (علیها السلام) مزاحی کرد و فاطمه (علیهاالسلام) تبسم نمود و این نور از دندانهای حضرت زهرا (علیهاالسلام) است که این گونه میدرخشد.» (15) و نیز فرموده اند: «بهراستی که، نخستین کسی که وارد بهشت میشود، حضرت زهرا (علیهاالسلام) است» (16)
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (فاطمه (علیهاالسلام)) را از حوادث آینده آگاه میکنند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( فداها أبوها… ) حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به چه مقامی نائل شده، و پرنده ملکات قدسیش، بر فراز کدامین افق، پر کشیده که سرور کائنات و خلاصه موجودات، ساقی جام الستی و گل سر سبد عالم هستی، چشمه جوشان محبتش از زبان حق بیانش، چنین فوران نماید که بارها بفرماید: «پدرش فدایش باد» (17) و نیز «پدر و مادرم به فدایت باد» (18) و این کلام، نشان محبت یک پدر به دخترش نیست؛ بلکه موجب حقیقتی است، برخاسته از دریای بیانتهای وحی که: (وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهوی، إِن هُوَ إِلاّ وَحیٌ یُوحی.) (19) «هرگز به گزاف و هوا سخن نگوید، آنچه بگوید وحی است و بس.» به هرچه مدح و ثنا بود و هست خاتمه داد. چو گفت: جان محمد فدای فاطمه باد. یکی از علمای اهل تسنن به نام جوینی، از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید که فرمودند: (… فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة… ﴾ هرگاه به دخترم فاطمه نگاه میکنم به یاد مىآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده، از وى هتک حرمت شده، حقش غصب، و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمىآورد: یا محمداه… . پس او اولین کسى از اهل بیتم مىباشد که به من ملحق مىگردد، پس بر من وارد مىشود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول (شهید)…» (20)«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: آیا نمیدانید که چه چیزهایی برایتان پیش خواهد آمد و شما پذیرایش خواهید شد؟ گفتند چرا؛ اما بر ناملایمات و آن چه که ما را به خشم میآورد، صبر میکنیم.» (21) در کشف الغّمه آمده است که پیامبر فرمودند: «دخترجان، تو بعد از من مظلوم واقع خواهی شد. پس از من، بر تو ستم خواهند نمود. هرکه تورا بیازارد، مرا آزرده و هرکه به تو جفا کند، بر من جفا روا داشته است. هر که با تو پیوند نماید، با من پیوند نموده و هر که از تو ببُرد، از من بریده و هر که با تو انصاف ورزد، با من انصاف ورزیده است؛ زیرا که تو از من هستی و من از تو. تو پارهی تن من هستی و روح و روان من که در میان دو پهلویم قرار دارد.» سپس فرمودند: «از کسانی از امّت من که بر تو ستم نمایند، نزد خدا شکایت خواهم کرد.» امام صادق (علیه السلام) در حدیثی بلند فرمودند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دخترشان، فاطمه (علیهاالسلام) فرمودند:… آیا نمیخواهی به فرشتگان، در کنارههای آسمان، بنگری که به تو چشم دوختهاند تا چه امر کنی؟ به شوهرت مینگرند که مردمان جمع شدهاند و او با آنان، در پیشگاه خدا، جدال میکند. نمیبینی که خدا با قاتل فرزندانت و دو قاتلت و کشندهی شویت چه میکند؟…» (22). رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحتِ تمام به دخترشان حضرت زهرا (علیهاالسلام) خبر دادند که کشته خواهد شد؛ همانطور که شوهر و فرزندانش نیز کشته میشوند. در این قسمت خواهید خواند که چه سختیها و دردهایی بر سر بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آمده؛ مصیبتهایی که موجب به شهادت رسیدن و در گذشتن آن حضرت شدند.
فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بعد از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
خواننده محترم گفتار ما در این نوشته به موضوعی بس حساس، از نظر تاریخی، مذهبی، اعتقادی رسیده است و من نمیدانم انعکاس جملاتی که در این جا ذکر خواهم کرد چه خواهد بود؟ شاید خواننده گرامی به بیان این حقایق راضی نبوده آنها را کذب و افترا بداند و بر نویسنده حکمی غیابی جاری سازد؛ من در بیان این مسائل معمولاً از منابع شیعه استفاده نکردهام و بیشتر آنچه میآورم، فقط و فقط از منابع و مآخذ عامّه انتخاب گردیده است؛ بنابراین، اگر آن چه ذکر میشود صحیح و صادق باشد که مطلوب من حاصل است و چنان که این مطالب غیرصحیح و نادرست باشد مسئولیّتی متوّجه من نیست؛ بلکه مسولیّت به عهدهی این منابع مآخذ خواهد بود. اگر این مسائل در نزد دانشمندان متقدّم عامّه صحیح و مسلم نبوده، آنها را در کتب صحیح خود- که در نزدشان اعتبار فراوان دارد- نمیآوردند. چقدر متأسّفم که این وقایع دردانگیز و امور تأسفآور و گرد بادهای تند و ویرانگر بر خاندان رسول خدا و عترت وی، در زمانی کمتر از یک هفته بعد از وفات پیامبر، وارد آمد! اکنون بخوانید:
جمع کردن هیزم
1- ابنقتیبه میگوید: «… ابوبکر، عمر را به دنبال آنها که در خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) جمع شده بودند فرستاد، آنها از بیرون آمدن از خانه خودداری نمودند. در این هنگام عمر دستور داد که: هیزم بیاورید. پس خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست او است باید خارج شوید والا خانه را با اهلش به آتش میکشم. شخصی به عمر گفت: آیا میدانی که فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) در این خانه است؟ عمر گفت: اگر چه فاطمه (علیهاالسلام) در خانه باشد خانه را با اهلش به آتش میکشم.» (23)
@ 2- ابن خیزران، در کتاب غرر خود از زید ابن اسلم روایت میکند: «من از جمله کسانی بودم که به هنگام خودداری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و یارانش از بیعت به همراه عمر هیزم به طرف درب خانه فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) بردیم» @(24)روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آنها در این مجال، ممکن نیست، لذا در پایان این قسمت به ذکر نام چند تن دیگر اکتفا میکنیم و از آوردن عبارتهایشان که غالباَمشابه عبارتهای گذشته است خودداری میکنیم (25)
رفتن عمر به خانه علی (علیه السلام) برای آتش زدن
بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا (علیهاالسلام) مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزمها نمودهاند.
1. «عمر به سوی خانه فاطمه (علیهاالسلام) رفت و گفت:ای دختر پیامبر به خدا قسم نزد ما هیچ کس دوست داشتنیتر از پدرت نیست و بعد از پدرت هیچ کس نزد ما دوست داشتنیتر از تو نیست. به خدا قسم! این محبت مانع از آن نمیشود که به خاطر این افرادی که نزد خود جمع کرده ای، دستور دهم خانه را بر سرتان بسوزانند!.» (26)
2- «عمر به سوی خانهی علی (علیه السلام) آمد تا اینکه خانه را با هر که در آن است بسوزاند…» (27)
3- «ابوبکر سراغ علی (علیه السلام) فرستاد تا از وی بیعت بگیرد ولی او بیعت ننمود، لذا عمر در حالی که مشعل را به دست داشت آمد، و فاطمه (علیهاالسلام) او را بر درب خانهاش مشاهده کرد…» (28)
4- «عمر با پارهای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش بکشد…» (29)
دستور وتهدید به آتش زدن
1- اسماعیل عماد الدین میگوید: «ابوبکر به عمر بن خطاب دستور داد تا علی (علیه السلام) و کسانی که با او هستند را از خانه فاطمه (علیهاالسلام) خارج کند. ابوبکر به آنها دستور داد که اگر از بیرون آمدن خودداری کردند با آنها جنگ کن. دراین هنگام عمر با قطعهای آتش به سوی خانه فاطمه (علیهاالسلام) روانه شد تا آنجا را به آتش بکشاند پس فاطمه (علیهاالسلام) گفت: کجاای پسر خطاب؟! آیا آمدهای خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت: آری! مگر آنکه داخل شوید[در بیعت ابوبکر] همان طور که امت داخل شده اند» (30)
2- محمد حافظ ابراهیم در قصیده عمریه میگوید:و قولة لعلی قالها عمر اکرم بسامعها اعظم بملقیها، حرقت دارک لا ابقی علیک بها، ان لم تبایع و بنت مصطفی فیها «چه نیکو سخنی عمر به علی (علیه السلام) گفت: چه بزرگوار است شنونده و چه با عظمت است گوینده آن. در صورتی که بیعت نکنی خانه ات را به آتش میکشم و نمیگذارم در آن بمانی اگر چه دخترمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ات باشد.» (31)
3- ابن عبد ربه میگوید:«ابوبکر به عمر دستور داد اگر از خروج از خانه خود داری کردند با آنها به جنگ بپرداز. پس عمر با شعلهای از آتش روانه خانه فاطمه (علیهاالسلام) شد تا آنجا را به آتش بکشاند. در این هنگام عمر با فاطمه (علیهاالسلام) برخورد کرد و فاطمه (علیهاالسلام) به وی گفت:ای پسر خطاب آیا برای به آتش کشیدن خانه ما آمدی؟ عمر گفت: آری مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید همانطور که امت چنین کردند» (32)
4- ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: «عمر به طرف آنها (که در خانه علی اجتماع کرده بودند) حرکت کرد، و خطاب به آنها گفت: قسم به آن کس که جانم در دست اوست یا برای بیعت کردن خارج شوید و یا آنکه خانه را بر سر شما به آتش میکشیم.» (33) و نیز درهمان صفحه از قول ابوبکر جوهری (34) مینویسد: «عمر برای آتش زدن خانه به ایشان حمله ور شد که زبیر با شمشیر از خانه بیرون آمد.»و همچنین مینویسد: «ابوبکر گفت:ای عمر وای خالدبن ولید برخیزید و به مکان آنها رفته و آنها را به نزد من بیاورید. پس آن دو به طرف خانه علی (علیه السلام) روانه شدند. عمر داخل شد و خالد بن ولید در آستانه درخانه ایستاد» (35) لازم به یاد آوری است که ذهبی پیرامون مذهب ابن ابی الحدید چنین مینویسد:«ابن ابی الحدید از بزرگان فضلا و ار باب کلام، نظم، نثر و بلاغت بود و به درستی که او معتزلی بود» (36)
5- طبری میگوید: «زمانی که طلحه و زبیر و عدهای از مهاجرین در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند، عمربن خطاب به آنجا رفت و گفت: به خدا قسم باید برای بیعت خارج شوید و الا خانه را بر سر شما به آتش میکشم» (37)
6- از جماه عقاید نظام (38) آن بوده که میگوید: «عمر به خانه فاطمه (علیهاالسلام) حمله ور شد و فریاد کشید خانه را با اهلش به آتش بکشید و در خانه کسی جز علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) وحسن (علیه السلام) وحسین (علیه السلام) نبود…» (39)
7- «… عمر گفت: به خدا قسم یا برای بیعت بیرون میآیید یا خانه رابه رو یتان آتش میزنم…» (40)
8- «طایفهای که از خدا میترسیدند ومی خواستند رعایت حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد دخترش بنمایند،
گفتند:ای اباحفص [کنیه عمر] در این خانه فاطمه (علیهاالسلام) است، او گفت: اگر چه او باشد خانه را به آتش میکشم…»
ادامه دارد……