شهادت يا مرگ طبيعي؟
با اینکه امام کاظم علیه السلام در زندان در سختترین وضع به سر میبرد، هارون نتوانست وجود امام را تحمل کند، سرانجام مقداری خرما طلبید، و با سوزن و نخ زهرآلود، آن مقدار خرما را زهرآگین نمود، سپس آن خرماها را به خادم خود داد و به او گفت: «این خرماها را به زندان نزد موسی بن جعفر علیه السلام ببر و بگو امیرمومنان (هارون) از این خرما خورده و مقداری را برای شما فرستاده و شما را به حقش سوگند میدهد که از این خرما بخورید، که از دستچین خود من است و آن را برای شما برگزیدهام!» خادم به زندان رفت و پیام هارون را به امام رسانید، امام علیه السلام مقداری از آن خرما خورد و طولی نکشید که به شهادت رسید. هارون برای حفظ ظاهر، جمعی از بزرگان طالبیین، عباسیین و قضاه و سایر افراد را که تعدادشان ۷۰ نفر بود طلبید، و جنازه امام کاظم علیه السلام را به آنها نشان داد و به آنها گفت: ببینید که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته است… همچنین روایت شده: امام کاظم علیه السلام پس از مسموم شدن، سه روز در بستر شهادت قرار گرفت و از دنیا رفت، سندی بن شاهک برای ظاهر سازی، چند نفر قاضی و افراد عادلنما را کنار بستر امام حاضر کرد و به آنها گفت:«ببینید که موسی بن جعفر علیه السلام هیچ گونه آسیب و ناراحتی بدنی ندارد.» ولی آن حضرت به آنها فرمود: «گواهی دهید که مدت سه روز است، مسموم شدهام و بزودی بر اثر آن از دنیا میروم.» و در آخر روز سوم به شهادت رسید… و در مورد دیگر فرمود: «من به وسیله نه عدد خرما مسموم شدهام، فردا چهرهام سبز گردد، و پس فردا از دنیا میروم.»
روایت کننده میگوید: جنازه امام کاظم علیه السلام را در میان تابوت نهاده و (از میان زندان) بیرون آوردند، شخصی در کنار جنازه، فریاد میزد: هذا امام الرافضه فاعرفوه: «این امام رافضیان (شیعیان) است، او را بشناسید.» سپس جنازه را به بازار آوردند، در آنجا بر زمین نهادند، سپس در آنجا اعلام کردند که: «این جنازه موسی بن جعفر علیه السلام است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، بیایید و جنازه او را نگاه کنید.» مردم از هر سو آمدند و بر جنازه نگاه میکردند، اثر زخم و خفگی در بدن او ندیدند، و در پای او اثر حنا دیده میشد، سپس دست اندرکاران حکومت، به علما و فقها دستور دادند تا گواهی خود را در مورد اینکه موسی بن جعفر علیه السلام به مرگ طبیعی از دنیا رفته، بنویسند و امضا کنند، همه ی آنها نوشتند و امضا کردند، جز احمد بن حنبل [رئیس مذهب حنبلی] که هر چه او را سرزنش کردند و زجر دادند، چیزی ننوشت.
نوشته محمد محمدی اشتهاردی برگرفته از کتاب نگاهی بر زندگی امام کاظم علیه السلام