ضیافتی در عرش برپا شد...
ازدواج پیامبر اسلام با خدیجه و تجلی نور
حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عامالفیل و شصت و هشت سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود و پس از شصت و پنج سال زندگی باشرافت و فضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه وفات يافت.
نام او خدیجه، و کنيهاش «ام هند»، نام پدرش «خویلدبن اسد» و نام مادرش «فاطمه دختر زائده بن الاصم» میباشد. (1)
پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به «لویّبن غالب» میرسد که جد اعلای پیامبر خداست و مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادر با پیامبر اسلام هم نسب میباشد. (2)
القاب خدیجه قبل از اسلام
1- حضرت خدیجه (سلام الله علیها) انجیل به عنوان «بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت» یاد شده است، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به عیسی چنین آمده: (نسله من مبارکه، و هی مونس أمک فی الجنه) «نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت میباشد» (3)
2- در عصر جاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد، به عنوان «طاهره» [پاک سرشت و پاک روش] خوانده میشد.
3- و نیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر بود که او را با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان] میخواندند. (4)
تولد پیامبر
تولد حضرت محمد (صلی الله علیه واله) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیعالاول عامالفیل (570 م)، یا به روایتی 12 همان ماه روی داد. پدر پیامبر (صلی الله علیه واله)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند، قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند.
عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه واله) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و در گذشت. بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (صلی الله علیه واله) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت بیمار شد و در گذشت و او را در ابواء- نزدیک مدینه- به خاک سپردند.
محمد (صلی الله علیه واله) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی در گذشت و سرپرستی محمد (صلی الله علیه واله) برعهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد که راهبی نشانههای پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.(5)
ازدواج پیامبر (صلی الله علیه واله)
تجربه موفقی که پیامبر (صلی الله علیه واله) در تجارت از خود نشان داد، همچنین اعتبار و درستی او، باعث شد توجه خدیجه(علیها السلام) به او جلب شود. خدیجه (سلام الله علیها) زن نیکوکار، ثروتمند و زیبایی بود که خانوادهاش به بازرگانی مشغول بودند. او محمد(صلی الله علیه واله) را استخدام کرد تا کالاهایش را در کشور سوریه به فروش برساند.
محمد (صلی الله علیه واله) در اولین سفر خود، به خوبی به وظیفهاش عمل کرد. او هنگامی که از سفر بازگشت، آن قدر سود کرده بود که حتی خود خدیجه(سلام الله علیها) هم تا آن موقع چنین سودی نکرده بود. خدمتکار خدیجه(سلام الله علیها) که در این سفر، محمد (صلی الله علیه واله) را همراهی میکرد، پس از بازگشت، گزارش مفصلی به خدیجه(سلام الله علیها) داد و از تواناییهای فوقالعاده محمد (صلی الله علیه واله) در کار تجارت، تعریف و تمجید کرد.
نیت پاک محمد (صلی الله علیه واله) تأثیر زیادی بر خدیجه (سلام الله علیها) گذاشته بود، محمد (صلی الله علیه واله) کسی بود که همواره چشمها و زبان خود را از گناه حفظ میکرد و همین امر باعث شد که خدیجه (سلام الله علیها) به او پیشنهاد ازدواج بدهد. محمد (صلی الله علیه واله) هم به او احترام خاصی میگذاشت. از آنجا که محمد (صلی الله علیه واله) پاکدامنی خدیجه (صلی الله علیه واله) را دیده بود، به او پاسخ مثبت داد. خطبه عقد این ازدواج خجسته را، ابوطالب ایراد کرد و ثمره زندگی آنها پس از چند سال، چهار دختر و دو پسر بود که هر دو فرزند پسرشان در همان سالهای اولیه زندگی، از دنیا رفتند.
خدیجه(سلام الله علیها) نه تنها همسر پیامبر، بلکه دوست و یاور او نیز بود، او اولین زنی بود که بعدها، یعنی زمانی که محمد (صلی الله علیه واله) به رسالت مبعوث شد، جزء یاران پیامبر (صلی الله علیه واله) قرار گرفت.(6)
اولين زن مسلمان
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمودند: «مردان بسیاری از لحاظ ایمان کامل شدهاند، اما زنان تنها مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) به کمال رسیدند. این روایت را مسلم و بخاری و ترمذی از علمای اهل سنت بیان کردهاند. (فصول المهمه، ص 137) (7) گفتهاند نخستین نشانههای بعثت پیامبر (صلی الله علیه واله) به هنگام 40 سالگی او، رویاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان یا ماه رجب است که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (صلی الله علیه واله) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سوره علق را خواند. بنابر روایات؛ پیامبر (صلی الله علیه واله) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هرچه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهای ایجاد شد و همین امر پیامبر (صلی الله علیه واله) را غمناک ساخته بود، ولی اندک بعد فرشته وحی باز آمد و آن حضرت را مأمور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد.
پیامبر (صلی الله علیه واله) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که به او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان، پسر عمویش علیبنابی طالب (ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (صلی الله علیه واله) برعهده بود.
سه سال پس از بعثت، پیامبر (صلی الله علیه واله) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد. در این زمان سختگیری مشرکان چندان شد که پیامبر (صلی الله علیه واله) عدهای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر میرسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بودهاند. (7)
آغاز زندگي مشترك
خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله) از یک طرف و آگاهي از اخلاق حمیده او در بازرگانی از طرف دیگر، و شنیدن اخبار رسالت از علمای یهود و نصاری از سوی سوم، عاشق و دلباخته معنوی پیامبر بود و لذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصاري بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت و خدیجه آن را زیر بالش خود گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید و آینده برایش روشن شد و چون چشم برگشود دیگر به خواب نرفت. سرانجام کنیزش نفیسه و به قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً درخواست ازدواج کرد. (8)
خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بننوفل، سرانجام به مقصود خود رسید، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت و احترام در میان گرفته بودند، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجرا شد و پس از مراسم، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت «سیدی! الی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک! ای مولایم! بیا به خانه خودت، خانه من خانه تو است، و من نیز کنیز تو هستم.» خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد (9)
زفاف خدیجه با حضرت محمد (صلی الله علیه واله) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمد (صلی الله علیه واله) 25 سال داشت و خدیجه چهل سال بود. ابنعباس سن ایشان را 28 سال نقل میکند. هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی میکنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن يعني محمدبن صائب کلبی را ضعیف میدانند.
خدیجه به سبب علاقه به حضرت و مقام معنوی او با ايشان ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد (صلی الله علیه واله) و خدیجه، عبدالله بن غنم به آنها چنین تبریک گفت:
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد.
تزوجت خیر البریه کلها و من ذا الذی فی الناس مثل محمد؟
و بشر به البران عیسی بن مریم و موسی ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد.
گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمد (صلی الله علیه واله) است. محمد (صلی الله علیه واله) کسی است که حضرت عیسی و موسی به آمدنش بشارت دادهاند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند.
و هدایت شونده است رسولی که سر از بطحاء (مکه) در میآورد و او هدایت کننده (10)
فضایل خدیجه در قرآن و روایات
الف: ایمان و فداکاری خدیجه
خدیجه زنی با فضلیت و دارای کمالات علمی و معنوی بود، و در اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود و به رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت، میدانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.
خدیجه از علمای دیگر یهود و نصاري نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود و از همه مهمتر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام از طریق غلامش «میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده و برعشق و ایمانش افزوده بود. لذا با ورقه بن نوفل راز دل گشود و خواهان وصلت با پیامبر شد.
همه اینها حاکی از ایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل از بعثت آن حضرت اتفاق افتاده، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود.
امیر مومنان در «خطبه قاصعه» میفرمایند: روزی که رسول خدا به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانهای وارد نشد جز به خانه پیامبر و خدیجه که من سومین نفر آنان بودم که نور وحی و رسالت را میدیدم و عطر نبوت را استشمام میکردم. (11)
خدیجه از نظر ایمان و عقیده به جایی رسیده بود که پیامبر و ملائکه او را دوست داشتند، و بر ایمان او مباهات میکردند، و او را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی مینمودند!
خدیجه زنی است که پیامبر خدا در حق او میگوید: ای خدیجه! خداوند متعال هر روز به وجود تو چندین بار به ملائکهاش مباهات میکند. (12)
آری! خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به او سلام رساند. او نه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد، بلکه تمام تلخیهای سیاسی و اجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) را مجروح میساخت ترمیم نمود، و وی را در ادامه سیر الهیاش یاری داد، و مایه آرامش شوهر گشت!
ب: خدیجه در قرآن
حضرت خدیجه نخستین امالمؤمنین است که در قرآن مجید مورد توجه بوده و به طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام و اوصاف او اشاره گردیده است.
قبلاً خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ثروتمندترین شخص جزیرهالعرب بود و حدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی او شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند، بردههای بسیار داشت که به تجارت اشتغال داشتند.
حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام و بعد از آن در اختیار پیامبر گذاشت تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند. و خداوند در مقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم از جمله میفرماید: (13)
«و وجدک عائلا فأغنی؛ خداوند تو را فقیر یافت و بینیاز نمود.»(14)
این که نام وی در آدرس مذکور در قرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته، در تفسیرهای عامه و خاصه و در روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کردهاند که مراد از « بینیاز ساختن پیامبر» مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته و برای پیشرفت دین مبین اسلام در اختیار پیامبر قرار داد. (15)
ج: خدیجه در روایات
در روایات اسلامی در شأن و مقام ارجمند امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
براي نمونه به چند تعبير اشاره ميشود:
1- پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است، هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها بیت فی الجنه من قصب لاصخب و لانصب»
«و او را به خانهای از یک قطعه (از زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده» (16)
2- پیامبر اکرم در تفسیر (آیه 27 مطففین) «عیناً یشرب بها المقربون؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن مینوشند»
فرمود: «المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابیطالب و الأئمه، و فاطمه بنت محمد؛»
«از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند، و از زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه» (17)
3- امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران؛»
«سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم» (18)
پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پیببریم و شایستگیهای او را بشناسیم و از او در مسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم.
د: خدیجه همسر رسول خدا در دنیا و آخرت
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود:
«اشتاقت الجنه إلی أربع من النساء: مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم زوجه فرعون و هی زوجه النبی، فی الجنه و خدیجه بنت خویلد زوجه النبی فی الدنیا و آلاخره و فاطمه بنت محمد» (19)
بهشت مشتاق چهار زن است: 1- مریم دختر عمران 2- آسیه دختر مزاحم- همسر فرعون، که همسر پیامبر در بهشت است. 3- خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا و آخرت 4- فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله)
هـ: خدیجه در آئینه معراج پیامبر
طبق پارهای از نقلها، معراج پیامبر از خانه خدیجه (سلام الله علیها) آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.
روایت شده: امام باقر (علیه السلام) فرمود: « جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار در خانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید، آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده و از مکه به سوی بیتالمقدس سیر داد …»
مطابق پارهای از شواهد و قراین، پیامبر هنگام مراجعت از معراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد. (20)
برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه در رابطه با مسأله معراج پیامبر بیشتر پیببریم نظر شما را به روایت زیر جلب میکنم.
ابوسعید خدری به نقل از پيامبر(صلی الله علیه واله) میگوید: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی» پیامبر (صلی الله علیه واله) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام، و فیه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.» (21)
این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خداست.
و: آوردن کفن از سوی خدا برای خدیجه
در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده: طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند و این علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود، مایه تسلی خاطر رسول خدا گردید. و به این عنوان تقدیر و تجلیل جالبی از طرف خداوند به سوی حضرت خدیجه به عمل آمد.
پیامبر اکرم پیکر مطهر حضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید. سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند. در آنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا در میان آن قبر رفت و خوابید، سپس بیرون آمد و آن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد. (22)
نخستین کانون اسلامی
نخستین خانوادهی اسلامی که در تاریخ اسلام تأسیس شد، خانهی محمد (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) بود كه تعداد نفرات آن سه نفر بود: محمد (صلی الله علیه واله)، خدیجه (سلام الله علیها) و علی (ع). مبارزه با کفر و بتپرستی و اشاعهی دین توحید در جهان را به عهده داشتند.
روایاتي در وصف حضرت خدیجه:
هشام میگوید: رسول خدا خدیجه را بسیار دوست داشت و به او احترام میگذاشت و در تمام امور با وی مشورت میکرد. آن بانوی رشید و روشن فکر، وزیر و مشاور خوبی برای آن حضرت بود نخستین بانویی که به او ایمان آورد خدیجه بود و تا مادامی که خدیجه زنده بود پیامبر همسر دیگری اختیار نکرد.
پیغمبر فرمود: خدیجه یکی از بهترین زنان این امت است.
عایشه میگوید: از بس که پیامبر خدیجه را به خوبی یاد میکرد روزی عرض کردم: یا رسول الله خدیجه پیرهزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را به تو عطا کرده. پیامبر غضب نموده فرمود: به خدا سوگند؛ خدا بهتر از او را به من نداده. خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر میورزیدند و مرا تصدیق نمود وقتی که دیگران تکذیبم میکردند. اموالش را رایگان در اختیارم گذاشت وقتی که سایرین محرومم نمودند. خدا نسل مرا در او قرار داد. عایشه میگوید بعد از آن تصمیم گرفتم دیگر از خدیجه به بدی یاد نکنم.
در روایات است هرگاه جبرئیل بر پیامبر نازل میشد میفرمود: سلام خدا را بر خدیجه برسان و بگو خدا قصر زیبایی برای تو در بهشت آماده کرده است.
تولد حضرت فاطمه
کم کم دوران بارداری نمایان شد و آن بانوی بزرگوار از غصة تنهایی نجات پیدا کرده و با کودک درون خود انس گرفته بود. امام صادق (ع) میفرماید: «هنگامی که خدیجه با رسول الله ازدواج کرد زنان قریش با او قطع رابطه کرده بودند و مواظب بودند کسی به خانهی او رفت و آمد نکند. به همین جهت او ناراحت و اندوهگین بود ولی کمکم با تنهایی خو گرفته بود.»
ولی هنگامی که به فاطمه (سلام الله علیها) باردار شد از غم تنهایی نجات پیدا کرد و با کودک خود راز و نیاز میکرد و خشنود بود.
پیامبر میفرماید: «روزی به خانه وارد شدم، دیدم خدیجه با کسی صحبت میکند، متعجب شدم، چون زنان قریش با او رابطه نداشتند. از او موضوع را جویا شدم. گفت: فاطمه با من سخن میگوید.» و همان موقع جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله! بچهای که در رحم حضرت خدیجه (سلام الله علیها) میباشد، دختری ارجمند است که نسل تو از وی بهوجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که جانشین تو خواهند بود.
(کودکی در رحم مادر خویش با او سخن بگوید؟ کودکی در رحم مادر خویش خدا را تسبیح و تقدیس کند؟ شنیده بودم که عیسی در گهواره سخن گفته بود و وحدانیت خدا و نبوت خویش را از ماذنهی گهواره فریاد کرده بود … و این برای من برترین معجزه بود اما من چگونه میتوانم باور کنم کودکی در رحم مادر سخن بگوید و من چگونه تاب بیاورم که آن کودک، کودک من و آن مخاطب، من باشم؟ و چگونه این شادی را در پوست خود بگنجانم؟)
شاید این چند ماه بارداری شیرینترین لحظات عمرم بود. روز و شب گوشم در کمین بود که کی آوای دلنشین تو در سراسر وجودم میپیچد. نفهمیدم آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زایمان به سراغم آمد، اما همان هراسی که از درد زایمان بر دل مادران چنگ میزند دست استمداد مرا به سوی زنان قریش دراز کرد دیری نپایید که فرستادهام با دست خالی و چشم گریان به خانه برگشت و گفت در خانه هر که را زدم راهم ندادند و گفتند به خدیجه بگو: (مگر نگفتیم با یتیم ابوطالب ازدواج نکن؟ مگر نگفتیم او فقیر است؟ ابهت قریش را خدشهدار مکن؟ این هم پاداش سرپیچیت.)
غمگین شدم اما به آنها چه میتوانستم بگویم؟ آنها چه میفهمیدند نور نبوی چیست؟ آنها چه میدانستند ازدواج احمدی چیست؟ آن زنان زمینی، شوی آسمانی چه میفهمیدند؟
با یک درد زایمان به سراغ آنها رفتم ولی با دو درد و تنهایی بازگشتم.
آب در دل محمد (صلی الله علیه واله) تکان نمیخورد دو دست او در آسمان و پایش در زمین بود. هرچه من بیقرار بودم او آرامش داشت.
ناگهان دیدم در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون که روحانیتشان بر زیباییشان میافزود داخل شدند. که بودند اینها خدایا؟!
یکیشان به سخن درآمد که:
- نترس خدیجه! ما رسولان پروردگار توایم و خواهران تو.
آنگاه که من قدری آرام گرفتم. گفت:
- من سارهام همسر ابراهیم.
آن دیگری که شیرین سخن میگفت و لبخند شیرینی داشت، گفت: من مریمم دختر عمران مادر عیسی پیامبر خدا.
سومی گفت من آسیهام دختر مزاحم. همسر فرعون که به موسی مومن شدم.
دریافتم آن چهارمی که صلابت کمنظیری داشت کلثوم، خواهر موسی است.
به من گفتند: خدا ما را فرستاده تا در این لحظات یاریت کنیم سپس ساره در سمت راستم، مریم در سمت چپم، آسیه در پیش رویم و کلثوم در پشت سرم قرار گرفتند.
(من در آنجا نه خودم بلکه مقام و قرب فاطمه (سلام الله علیها) را در نزد خداوند بیش از پیش دریافتم. خدا چقدر این فرزند را دوست دارد که قابلههایش را گلهای سرسبد عالم زنان انتخاب کرده.
فاطمه (سلام الله علیها) بدانسان به دنیا آمد که انگار فرزندم را از آغوشم به آغوش دیگری سپردم. فاطمه پاک و پاکیزه به جهان قدم گشود، طاهرهی مطهره! و مکه از ظهورش روش شد.)
چون فاطمه (سلام الله علیها) به دنیا آمد به حالت سجده بر روی زمین قرار گرفت و انگشت مبارکش را به سوی آسمان بود و در آن هنگام زمین نورانی شد، ده نفر حورالعین با طشت و ابریق شروع کردند با او سخن گفتن و او هم زبان به سخن گشود و انگشت به سوی آسمان بلند نمود و گفت:
(اشهد ان لاالهالاالله، و اشهد ان ابی رسول الله سید الانبائ، و ان بعلی سید الاوصیاء ، و ولدی ساده الاسباط)
سپس به همهی آنها سلام کرد و یکیک به اسم صدا زد و آنها را معرفی نمود … فاطمه (سلام الله علیها) را تحویل دادند و تبریک گفتند.
به سبب ولادت او نوری از آسمان ظاهر شد که ملائکه قبلا آن نور را ندیده بودند.
دستور آسمان
روزی رسول در ابطح (جایی بین مکه و منا که فاصله از هر دو به یک اندازه و شاید به منا نزدیکتر است، از این جهت به هر دو نسبت داده میشود.) نشسته بود، جبرئیل نازل شده عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده میفرماید: چهل شبانه روز از خدیجه (سلام الله علیها) کنارهگیری کن و به عبادت مشغول باش. پیامبر به دستور خدا چهل روز به خانهی خدیجه نرفت و شبها به عبادت میپرداخت و روزها روزهدار بود.
توسط عمار برای خدیجه (سلام الله علیها) پیغام فرستاد، کنارهگیری من از تو از روی ناراحتی و کدورت نیست و تو برای من عزیز هستی بلکه در این کار از پروردگار جهان اطاعت میکنم، و خدا به مصالح ما آگاهتر است. خدا در روز چندین مرتبه برای وجود تو به فرشتگانش میبالد. شبها در خانهات را ببند و در بسترت استراحت کن و منتظر دستور پروردگارت بمان من در این مدت در خانهی فاطمه بنت اسد خواهم ماند.
چون چهل روز گذشت، فرشتهی خدا آمد و برای محمد (صلی الله علیه واله) غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاها تناول کن. رسول خدا با آن غذاها افطار کرد؛ هنگامی که برخواست آمادهی نماز و عبادت شود، جبرئیل آمد و عرض کرد: امشب از نمازهای مستحبی بگذر و به خانهی خدیجه (سلام الله علیها) برو زیرا خدا اراده نموده از صلب تو فرزند پاکیزهای بیافریند. پیغمبر هم رهسپار خانه شد.
خدیجه (سلام الله علیها) میگوید طبق معمول در خانه را بسته و در حال استراحت بودم ناگهان صدای کوفتن در آمد، گفتم: کیست؟ که جز محمد (صلی الله علیه واله) کسی سزاوار نیست در این خانه را بکوبد. صدای دلنشین پیامبر را یافتم، شتابان در را باز کردم و او با روی گشاده وارد خانه شد و چیزی نگذشت که نور فاطمه (سلام الله علیها) از صلب پدر به رحم من وارد شد.
فرزندان خديجه(سلام الله علیها)
ثمرهی ازدواج پیامبر (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) هفت (و شاید هشت) فرزند بود: چهار پسر به نامهای قاسم، عبدالله، طیب و طاهر که همگی در کودکی جان خود را از دست دادند که این امر باعث خوشحالی منافقین گردید و پیامبر را ابتر و بیدنباله مینامیدند، چون اولادی نداشت که جانشین او شود.
البته پیامبر دخترانی هم به نامهای (زینب، امکلثوم و رقیه) داشت که قبل از بعثت متولد شده بودند.
زینب در سال پنجم ازدواج پیغمبر به دنیا آمد و در سال هشتم هجری در سن سی و یک سالگی از دنیا رفت. همسر وی ابوالعاص بود که از بنیامیه بود و در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و پیامبر به شرط برگرداندن زینب به مدینه او را آزاد کرد.
امکلثوم بعد از زینب متولد شد و با عثمان ازدواج کرد اما قبل از زفاف از دنیا رفت، بعد از رحلت وی پیامبر رقیه را به عقد عثمان در آورد و از این جهت که عثمان به دو تن از دختران پیامبر محرم شده بود او را ذوالنورین میگفتند.
رقیه در سال سوم هجرت در سن بیستوسه سالگی در مدینه به دست عثمان به شهادت رسید، چون شوهرش به خاطر پنهان کردن عمویش مغیره ابن ابی العاص گمان کرد که او خبرچینی کرده و آنقدر او را کتک زد که وقتی پیامبر نگاهش به جراحات بدن رقیه افتاد فرمود: (قَتَلَکِ، قَتَلَهُ الله) یعنی کشت تو را خدا بکشد او را.
و فرزند دیگر پیامبر از خدیجه، جان تمام شیعیان، نور چشم پیامبر و معشوقهی علی (ع)، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) است.
از فاطمه گفتن و نوشتن …
از فاطمه، گفتن و نوشتن در واقع گفتن و نوشتن از یک مکتب است. به تصویر کشیدن یک انسان کامل ، تفسیر یک ایدئولوژی و بیان تمام خصلتهای نبوی است. ظهور فاطمه آغاز انقلابی فرهنگی در شبه جزیرهی جاهلیت است. انقلابی بر پایهی مقابله با سنت دختر کشی. تهاجمی علیه تحقیر و نسلکشی زنان و دختران بدوی. تکریم و تحبیب او از سوی پیامبر در عصری که داشتن دختر، ننگ و سرافکندگی حتی بزرگان قریش را به دنبال دارد، جنبشی عظیم برای از بین بردن رویهی جاهلی «تحقیر زن و نسلکشی عرب» است. از این روی مولود فاطمه اعجاز است. هجرت فاطمه با تنی رنجور که حاصل سه سال زندانی شدن در دره ابیطالب میباشد، بیان حرکت زنانه و جسورانه در کنار مردان بزرگی چون علی است که او نیز میتواند در هیئت یک انقلابی بزرگ و هم اکنون در جنسی جدید یعنی یک زن با استعمار و استثمار قریش به مقابله برخیزد. به نشانهی قهر با تمام فرهنگهای پوسیده شبه جزیرهی جاهلی، سرزمینش را ترک و طبق نصّ صریح قرآن مهاجرت میکند و بار دیگر اعجاز فاطمی در هجرت و حرکت دلیرانهی او مجسم میشود. یک بار دیگر او در بوتهی آزمایشی سخت قرار میگیرد و اینک فاطمه «مام پدرش» است. او باید مام پدر باشد، زیرا که زینب خواهر بزرگتر به خانه ابیالعاص رفته و رقیه و امکلثوم نیز با پسران ابولهب ازدواج کردهاند و فاصله طعم غیبت آنها را به سختی میچشد. او از زمانی که چشم گشود همیشه تنها بوده است و پدر را نیز در این میدان بزرگ رسالت نبوی تنها میبیند. پیامبر را در میان خیل عظیم دیو صفتانی که دندانهایشان را برای دریدن جسم محمد (صلی الله علیه واله) و از بین بردن آئین آسمانی او تیز کردهاند، تنها میبیند و او که دخترکی کوچک و ضعیف است از این موقعیت بهره برده با او در تمام محافل و معابر همراه میشود و رهایش نمیکند و دیگر باره اعجاز فاطمه او را شایسته لقب «ام ابیها» مینماید. دست تقدیر «فاطمه» را همیشه در کنار بزرگان قرار میدهد. او باید همپرواز روح انسانهایی باشد که آینهی تمام نمای انسانیتاند و اینک به درخواست علی (ع) پاسخ میدهد. پاسخی به بزرگی تاریخ تشیع، پاسخی سرنوشتساز و تعمیقدهنده به خط محمدامین (صلی الله علیه واله)، به خانهی علی (ع) میرود و علی خود یک اعجاز است. علی نیز در طوفان بعثت و رسالت رشد کرده و در زیر نور وحی پخته گشته. فاطمه بار دیگر باید انیس و جلیس نیرومندترین مردم در ایمان و بیشترینشان در دانش و برترینشان در اخلاق و بلندترینشان در روح، یعنی «علی» باشد. همگام شدن همپرواز شدن با روح علی و افکار منیع او اعجاز دیگر فاطمه است. اما به خانهي علی (ع) رفتن پایان افتخارات و اعجاز او نیست که او نیز در بطن مطهر خود پرورشدهنده «حسن» اسطورهی صبر، و حسین ثار الله و نگین سبز دشت کربلا باشد. او باید مربی زینب باشد تا زینب نیز مفسر و خطیب و امانتدار مقتدری در تراژدی قیام برادر باشد. مادر حسن و حسین بودن و مربی زینب بودن تنها در قالب یک اعجاز میگنجد که در ذات «فاطمه» نهفته است.
و اینها اعجاز فاطمی است اما از همه معجزتر، وجود خود فاطمه است. ذات و ماهیت اوست که به اعجاز بخشیده است.
در روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت خدیجه بانوی فداکار و همسر مهربان حضرت رسول (صلی الله علیه واله) در سن شصت و پنج سالگی در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (صلی الله علیه واله) شخصاً ايشان را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچهای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (صلی الله علیه واله) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک میریخت، دعا میکرد و برایش آمرزش میطلبید. آرامگاه خدیجه در گورستان مکه در «حجون» واقع است.
رحلت خدیجه برای پیغمبر (صلی الله علیه واله) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (صلی الله علیه واله) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد (صلی الله علیه واله) احترام میگذاشتند و از آزار وی خودداری میکردند.
خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر محمد (صلی الله علیه واله) پیامبر خدا و مادر فاطمه (سلام الله علیها) دخت گرامی رسول اکرم، نخستین بانویی است که اسلام آورد و 24 سال با او زندگي كرد.
منابع و مأخذ
1- علی اکبر ، بابازاده ، سیمای زنان در قرآن، قم، انتشارات لوح محفوظ، چاپ دوم، 1378، ص 23.
2- ر.ک، شیخ عباس ، قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 379.
3- ر.ک: محمدتقی ، مجلسی، همان، ص 352, ج 21 (استفاده از CD جامع الاحادیث).
4- رک: ذبیح الله ، محلاتی: ریاحین الشریعه ، تهران، دارالکتب الاسالمیه، ج 2، ص 207.
5- http://daneshnameh.roshd.ir
6- برگرفته از کتاب محمد (صلی الله علیه واله)، نوشته ثانی اثنین، ترجمه امیرصالحی طالقانی، انتشارات کتابهای بنفشه، چاپ اول، 1384.
7- فصول المهمه، ص 137.
8- رک: محمدتقی، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری، ج 16، ص 23.
9- رک: عباس، قمی، سفینهالبحار، ج 1، ص 379.
10- http://www.zenab59.blogsky.com
11- رک، نهج¬البلاغه فیض الاسلام، ص 811.
12- رک، علی اکبر، بابازاده، تحلیل سیده فاطمه زهرا، قم، انتشارات دانش و ادب، چاپ ششم، 1382، ص 37.
13- رک، محمد، محمدی اشتهاردی، ص 171، همان.
14- سوره ضحی (93)، آیه 8.
15- علی اکبر، بابازاده، سیمای زنان در قرآن، ص 23.
16- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 16، ص 8. (استفاده از CD جامع الاحادیث)
17- محمد ، محمدی اشتهاردی، ص 189.
18- رک، عبدالحمید، معتزلی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، قم بی¬نا، 1404 هجری قمری، ج 10، ص 266.
19- رک، محمدتقی، مجلسی، همان، ج 43، ص 54، 53. (استفاده از CD جامعالحادیث)
20- همان، ص 216.
21- همان، ج 16، ص 7.
22- محمد، محمدی اشتهاردی، 26
منبع: پژوهشکده فرهنگ و معارف/نویسنده: شهرزاد مهدوی ایزدی